شناسهٔ خبر: 69976689 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

آتش بس؛ پیروزی یا شکست؟

با اجرای آتش‌بس، مهمترین برنامه، باید احیای فوری قدرت و برطرف کردن خلاء‌های گذشته حوزه امنیتی در درجه اول و تسلیحاتی در درجه دوم باشد که پتانسیل و قدرتش در ارکان حزب‌الله جاری و ساری است.

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: آتش‌بس میان لبنان و رژیم صهیونیستی از اولین ساعات امروز آغاز شد و طرفین برای حداقل ۲ ماه، دست از جنگ مرسوم خواهند کشید.

به گزارش تسنیم، اما مهمترین سوالی که در ساعات اخیر، زیاد پرسیده می‌شود و تحلیل‌ها حول محور آن صورت می‌گیرد این است که چه کسی پیروز جنگ شد؟ حزب‌الله لبنان چه اهدافی داشت و اسرائیل چه چیزی را دنبال می‌کرد؟

برای پاسخ به این سوال، در وهله اول باید مفاد دقیق قطعنامه و ضمانت‌های اجرایی آن علنی شود که تاکنون این اتفاق نیفتاده و آنچه منتشر شده و به آن استناد می‌شود، متون غیررسمی رسانه‌هاست؛ لذا تا آن زمان می‌توان نتایج را با بررسی وضعیت میدان –آنچه بود و آنچه اکنون هست- سنجید.

اسرائیل در چه موقعیتی به آتش‌بس تن داد؟

همزمان با درگیری‌های شدید در نواز غزه که طولانی‌ترین جنگ تاریخ اسرائیل است و حجم زیادی از نیرو‌های نظامی و توان این رژیم را درگیر کرده و ضربات بی‌سابقه‌ای به آنها زده، بزرگترین مشکل دولت نتانیاهو در ۱۴ ماه اخیر در جبهه شمال (با ورود حزب‌الله به جنگ) ناامنی مناطق مسکونی و آواره شدن ده‌ها هزار صهیونیست بود که رژیم را به شدت تحت فشار قرار داد.

اسرائیل برای خلاص شدن از این بحران (به عنوان هدف اولیه) و نابودی و خلع سلاح حزب‌الله (به عنوان هدف ثانویه) به ضاحیه بیروت و جنوب لبنان حمله کرد، اما نتیجه این حملات، گسترش ناامنی به مناطق دیگر نظیر «حیفا» و حتی «تل آویو» شد.

حزب‌الله لبنان قدم به قدم، دامنه برد پرتابه‌هایش را افزایش داد و نهایتاً در روز‌های اخیر، «تل آویو» و حتی «اشدود» (در نزدیکی نوار غزه) را هم زیر آتش گرفت. (بزرگترین حملات حزب‌الله در طول این ۱۴ ماه، چند روز قبل از آتش‌بس انجام شد)

بنابراین اسرائیل فهمید که با لشکرکشی به جنوب لبنان نه تنها نمی‌تواند امنیت را به شمال فلسطین اشغالی برگرداند بلکه این ناامنی بیشتر هم شده؛ ضمن آنکه دیگر اهدف اعلامی اش یعنی نابودی حماس و آزادی اسرا در غزه نیز محقق نشده است.

اما در سوی دیگر میدان، حزب الله در چه وضعی آتش‌بس را پذیرفت؟

حزب‌الله لبنان از فردای ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (طوفان الاقصی) وارد نبرد با اسرائیل شد و برای این تصمیم، یک هدف اصلی داشت و آن هم ممانعت از فشار اسرائیل روی غزه و متوقف کردن آن بود.

حزب‌الله لبنان به عنوان یکی از مهمترین اعضای جبهه مقاومت، نمی‌توانست همچون حکومت‌های بی‌خاصیت عربی، در برابر حمله اسرائیل به غزه ساکت بماند و حتی با این فرض که به نظر می‌رسید آمادگی صددرصدی برای ورود به یک جنگ گسترده را ندارد، بنا بر وظیفه هویتی و انسانی‌اش یعنی حمایت از مقاومت و مردم فلسطین، وارد عمل شد.

البته واضح بود که حزب‌الله بنای ورود به جنگ تمام عیار را نداشت و نوع حملات محدود –اما حساب شده- آنها به مراکز نظامی مرزی و سرپنجه‌های ارتش اسرائیل هم همین را نشان می‌داد. با این حال، رهبران حزب‌الله این پیش‌بینی را هم داشتند که ممکن است این درگیری‌ها در نهایت به جنگ زمینی ختم شود.

با این حال، رژیم اسرائیل بخصوص شخص نتانیاهو، سرسخت‌تر از آنچه فکر می‌شد نشان داد (و البته چاره دیگری هم نداشت که دلایلش موضوع این نوشتار نیست) و در نهایت برای خارج شده از زیر فشار خرد کننده ناشی از وضعیت شمال سرزمین‌های اشغالی، وارد جنگ زمینی با حزب‌الله شد.

در این نبرد تمام عیار، بخشی از نیرو‌های عملیاتی با انفجار پیجر‌ها و همچنین فرماندهان و رهبران عالیرتبه‌ای از حزب‌الله از جمله شخص سیدحسن نصر الله با حملات سنگین و بی‌سابقه هوایی ارتش اسرائیل به بیروت به شهادت رسیدند و این مسئله، مقاومت لبنان را در سطح فرماندهی و رهبری با یک خلاء مواجه کرد؛ اتفاقی که حتی در جریان جنگ ۳۳ روزه هم نیفتاد.

هرچند ساختار حزب‌الله به گونه‌ای چیده شده که با شهادت دبیرکل آن نیز می‌تواند به روند پیشین خودش ادامه دهد، اما باید این واقعیت را قبول کرد که احیای قدرت پیشین چه در حوزه امنیتی و نظامی و چه سیاسی (در داخل) نیازمند زمان است.

با این توصیفات و بن بست در میدان، طرفین به پذیرش آتش بسی تن دادند که اگر هرکدام دست بالاتر را داشتند، راضی به آن نمی‌شدند؛ آتش‌بسی که مبنای آن، همان قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل است که در سال ۲۰۰۶ بعد از جنگ ۳۳ روزه صادر شد و دو طرف آن را قبول کردند هرچند که حزب‌الله در هیچ کدام از مذاکرات مستقیم حضور پیدا نکرد، اما همان قطعنامه بار‌ها توسط اسرائیل نقض شد و صهیونیست‌ها آن را در عمل نپذیرفتند و حزب‌الله نیز آن را اجرایی نکرد بخصوص مواردی نظیر اینکه حزب‌الله باید در جنوب خلع سلاح شود و تا پشت رودخانه لیتانی عقب‌نشینی کند.

حالا همان قطعنامه، ستون فقرات آتش‌بس جدید را تشکیل داده منتهی این بار قرار است کمیته‌ای خارجی متشکل از آمریکا و فرانسه بر اجرای آن نظارت داشته باشد.

آتش بس ۲ ماهه این فرصت را می‌دهد که همه نقش‌آفرینان داخلی و خارجی برای پایان دادن به جنگ (لااقل برای مدتی طولانی‌تر) به نتیجه برسند و یا اینکه دو طرف بعد از یک نفس‌گیری ۶۰ روزه دوباره وارد میدان جنگ شوند.

البته باید توجه داشت که آنچه در این میان، می‌تواند تاثیر زیادی داشته باشد، سرنوشت جنگ در جبهه جنوبی اسرائیل یعنی نوار غزه است.

حزب‌الله در پایان این مرحله از جنگ، همچنان با قدرت سرپاست و تا آخرین روز هم موشک‌ها و راکت‌های پرحجمش روانه مناطق دور و نزدیک در سرزمین‌های اشغالی می‌شد، نیروی زمینی اسرائیل را که با ۷ لشکر به جنوب لبنان حمله کرد، زمینگیر کرده و نشان داد همچنان توان جنگیدن دارد چراکه سلاحش را حفظ کرده (اساساً آرزوی اسرائیل مبنی بر خلع سلاح حزب‌الله مدتهاست که بایگانی شده) و در خصوص خروج از جنوب لبنان نیز موضوع به سبکی که اسرائیل و غرب می‌پسندد، رخ نخواهد داد.

اما تصور می‌شود اکنون مهمترین برنامه، باید احیای فوری قدرت و برطرف کردن خلاء‌های گذشته حوزه امنیتی در درجه اول و تسلیحاتی در درجه دوم باشد که پتانسیل و قدرتش در ارکان حزب‌الله جاری و ساری است.