شناسهٔ خبر: 69939867 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

آنچه امروز می‌خوانید، ۳۰ سال دیگر به کار می‌آید

به باور لزلی والینت، دانشمند سرشناس کامپیوتر که در دانشگاه هاروارد تدریس می‌کند، این ویژگی نقطه قوت ماست. او توانایی یادگیری در درازمدت را «آموزش‌پذیری» می‌نامد و در کتاب جدیدیش به نام «اهمیت آموزش‌پذیربودن» می‌گوید این ویژگی رمز موفقیت ماست.

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: کانال تلگرامی «ترجمان» ترجمه یادداشتی از «جاشوا راتمن» را که در نیویورکر به چاپ رسیده است با ترجمه «محمد مهدی‌پور» به اشتراک گذاشت. خلاصه‌ای از این یادداشت را در ادامه می‌خوانید: دانشی که در سنین کم به دست بیاید روزی به کار آدم می‌آید. الگو‌های فکری‌ای که اکنون ایجاد می‌شوند می‌مانند و بعداً شاکله فکرکردنمان را می‌سازند... امروز در دانشکده حقوق درس می‌خوانید به این امید که بتوانید سال‌ها بعد وکالت پرونده‌ای پیچیده را بر عهده بگیرید؛ سال‌ها قبل از اینکه غریقی را نجات دهید، احیای قلبی‌ریوی را یاد گرفته‌اید. اواسط قرن بیستم، شرکت تویوتا روشی به نام «تولید بموقع» را ابداع کرد که بر اساس آن قطعات ماشین‌ها، درست در زمان مونتاژ، ساخته و تحویل می‌شدند. این روش بسیار کارآمد بود، چون ضایعات و هزینه‌های نگهداری را کاهش می‌داد، اما ذهن آدم‌ها این‌طور کار نمی‌کند؛ دانسته‌های ما باید دهه‌ها در انبار‌های ذهنمان خاک بخورند تا بالاخره بفهمیم چطور می‌توانیم از آنها استفاده کنیم. 
به باور لزلی والینت، دانشمند سرشناس کامپیوتر که در دانشگاه هاروارد تدریس می‌کند، این ویژگی نقطه قوت ماست. او توانایی یادگیری در درازمدت را «آموزش‌پذیری» می‌نامد و در کتاب جدیدیش به نام «اهمیت آموزش‌پذیربودن» می‌گوید این ویژگی رمز موفقیت ماست. معمولاً تصور می‌کنیم این هوش است که ذهن آدمیزاد را تافته جدابافته کرده، اما والینت می‌نویسد اگر قرار باشد انسان تمام پیچیدگی‌های واقعیت را درک کند، آن‌وقت «هوش به‌تن‌هایی راه به جایی نمی‌برد.» برای این کار باید به نظریه‌هایی جامع و منعطف درباره جهان - نظریه‌هایی که در شرایط جدید، غیرمنتظره و ناشناخته کمک‌حالمان باشد- بپردازیم و چنین کاری میسر نیست مگر اینکه به‌تدریج و غالباً به روشی تصادفی و هم‌افزا، دانش‌های متنوع را گرد هم آوریم و ربط و نسبت آنها را بیابیم. از این طریق، نظامی از باور‌ها می‌سازیم که جامع‌تر و غنی‌تر از باور‌هایی است که با تجربه شخصی به دست می‌آوریم. 
والینت در کتابش روش یادگیری هوش مصنوعی را با یادگیری انسان مقایسه می‌کند. هوش مصنوعی به‌طرز شگفت‌آوری باهوش است و حتی می‌تواند مشابه انسان، تفکر شهودی داشته باشد، اما به گفته او سیستم‌های هوش مصنوعی به اندازه ذهن ما منعطف نیستند، چون هنوز آموزش‌پذیر نیستند. حتی به‌روزترین هوش‌های مصنوعی از طریق فرایندی خشک و غیرمنعطف یاد می‌گیرند و به رغم هزینه‌های هنگفتی که صرف و با وجود مقدار اطلاعات جدیدی که در آنها ریخته می‌شود، دست‌آخر واقعاً باهوش‌تر نمی‌شوند. اما ذهن انسان مدام خودش را به‌وسیله فرایند‌هایی تدریجی و بی‌انت‌ها ارتقا می‌دهد و بدون هیچ حد و مرزی میان فکت‌ها و ایده‌های تازه از یک‌سو و اطلاعات پیشین از سوی دیگر، ربط و نسبت برقرار می‌کند. ما «دانش‌های گوناگونی را که در فاصله سال‌ها به دست آورده‌ایم با نظریه‌هایی پیچیده که اجزایی پرتعداد و متنوع دارند، ترکیب می‌کنیم.» 
برخی اوقات، درسی را در جایی از زندگی‌ام یاد می‌گیرم که به نظر می‌رسد در برهه دیگری از زندگی‌ام به کار بیاید. دیدن ذهن انسان از دریچه آموزش‌پذیری بسیار جذاب است و باعث می‌شود آدم به‌دنبال دیگر موارد تلاقی‌های معرفتی باشد. 
والینت معتقد است در بحث آموزش باید ایده آموزش‌پذیری را سرلوحه کارمان قرار دهیم. می‌توانیم ابعادش را بشناسیم و به‌دنبال راه‌هایی باشیم تا در مدارس آموزشش دهیم و در بزرگسالان تقویتش کنیم. در زمانه‌ای که پیشرفت فناوری اینچنین سریع شده است و مدام چیز‌های جدیدی برای یادگرفتن پیدا می‌شود، باید به‌دنبال ایجاد جامعه‌ای با قابلیت یادگیری بیشتر باشیم.