شناسهٔ خبر: 69939263 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

گفت‌و‌گوی «جوان» با خانواده شهدای حادثه تفتان سیستان‌وبلوچستان

مقابل گروهک تروریستی جیش‌الظلم تا پای جان مقاومت کردند

شهید نعمت‌اله‌نوری، انسانی خدا دوست و مردم دوست بود که همواره وظیفه خود را به بهترین شکل ممکن انجام می‌داد. او با سربازانش مهربان بود و همچون یک پدر با آنها رفتار می‌کرد. با همکارانش نیز مانند یک برادر بود و فضایی صمیمی و دوستانه را ایجاد می‌کرد.

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: حادثه تروریستی شهرستان تفتان سیستان‌و‌بلوچستان، در تاریخ ۵ آبان، منجر به شهادت ۱۰نفر از نیرو‌های جان بر کف مرزبانی شد. اما ماجرای این حمله وحشیانه چه بود، درپی تماس‌های تلفنی مردمی با مرکز فوریت‌های ۱۱۰، دو واحد گشت انتظامی برای ارائه خدمت به شهروندان در محل‌های مورد نظر اعزام شدند که در مسیرشان به پاسگاه انتظامی، در کمین جنایت‌کاران تروریستی گروهک ملعون جیش‌الظلم قرار گرفتند. طی درگیری با جنایت‌کاران، تعدادی از کارکنان انتظامی و سربازان وظیفه پاسگاه انتظامی گوهرکوه شهرستان تفتان به شهادت رسیدند. گروه تروریستی جیش‌الظلم در این روز جان ۱۰ نفر از مدافعان امنیت را گرفتند. اما گمان نمی‌بردند، خیلی زود و تنها ۱۴ساعت بعد از اقدام تروریستی در منطقه گوهر کوه تفتان، محل اختفای آنان شناسایی و کشف شود. سروان نعمت‌اله نوری، یکی از این شهداست. برای همسرش روایت از او سخت بود، اما نشست پای سؤالات ما و این نوشتار ماحصل همکلامی ما با اوست.
 قلب مهربانی داشت
من همسر شهید نعمت‌اله نوری هستم، ما دخترعمو و پسرعمو هستیم. او در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۶۰ در زابل متولد شد و در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۳ به مقام والای شهادت نائل شد. پسرعمو، بزرگ شده زاهدان بود و لیسانس داشت. من و نعمت‌اله به دلیل نسبت فامیلی که با هم داشتیم همدیگر را خوب می‌شناختیم. همه خوبی‌هایش بهانه‌ای شد که خیلی زود به او جواب مثبت بدهم. ما سال ۱۳۸۱ زندگی مشترک‌مان را با یک مراسم بسیار ساده برگزار کردیم. وقت همراه شدنمان، نعمت‌اله ۲۰ سال داشت و من ۱۵ سال. 
ما ۲۲سال در کنار هم زندگی خوب و عاشقانه‌ای را تجربه کردیم. نعمت‌اله عاشق کار نظامی بود. هنوز خدمت سربازی‌اش را به پایان نرسانده بود که خیلی مشتاق شد به عنوان سرباز امام زمان (عج) وارد نظام شود. من از تصمیمی که او برای خدمت به اسلام و کشورش گرفته بود، بسیار خوشحال بودم. 
در میان آشنایان و اقوام، خانواده‌های نظامی وجود داشتند و از این رو من با مشکلات و سختی‌های این حرفه آشنا بودم. او مردی شاد و مهربان و وقت کار و مأموریت‌هایش بسیار مسئولیت‌پذیر و جدی بود. با وجود سختی شغل و دشواری مأموریت‌ها، خیلی حواسش به خانواده بود. حتی مشکلات اقوام برایش مهم بود. خوشحالی خانواده و اطرافیان قلب مهربان او را هم شاد می‌کرد. 
 شهید مهدی زینلی مقدم 
نعمت‌اله حدود ۹سال در شهرستان راسک خدمت کرد. در این مدت دو همکار عزیزش را از دست داد. یکی از این شهدا، مهدی زینلی‌مقدم بود. شهید نوری، همیشه دلتنگ دوستان شهیدش می‌شد. ارادت خاصی به آنها داشت. هیچ‌گاه در انجام وظایف خود کوتاهی نکرد و همواره تلاش می‌کرد تا بهترین عملکرد را داشته باشد. تعهد و مسئولیت‌پذیری او در کار، باعث شد به عنوان یک الگو در میان همکارانش شناخته شود. او یک نیروی متعهد بود. 
 گوهر کوه تفتان سیستان‌و‌بلوچستان 
روز آخر جدایی‌مان را از یاد نمی‌برم. روزی که رفت و ساعاتی بعد خبر شهادتش برایم آمد. نعمت‌اله بعد از نماز صبح، لباسش را پوشید و به سمت محل کارش رفت. وقت خداحافظی با همان چهره مهربان همیشگی‌اش به من گفت: «مراقب خودت و فرزندانم باش. این حرف برای همیشه در ذهنم حک شد. رفت و من هم مثل همیشه مشغول امورات خانه و خانواده شدم. تا ساعت ۱۱ صبح کارهایم را انجام دادم و بعد از آن رفتم استراحت کنم. پسرم من را صدا کرد و گفت: «مامان، خبر‌های فضای مجازی، را شنیده‌ای؟ به گشت گوهرکوه حمله شده و ۱۰ نفر شهید شدند.»
نگران شدم. هنوز نام شهدای این حادثه اعلام نشده بود. با نگرانی، با خواهر نعمت‌اله تماس گرفتم و درباره وضعیت گوهرکوه پرسیدم. او گفت ما هم بی‌اطلاعیم. قرار شد خبر بگیرد و به من هم بگوید. خیلی دلهره داشتم می‌دانستم محل حادثه، دقیقاً منطقه‌ای است که همسرم در آن خدمت می‌کند. خیلی بی‌قرار بودم. می‌خواستم به محل حادثه بروم. اما مادر و پدرم به من گفتند: «صبر کن، اتفاقی نیفتاده است.» 
نعمت‌اله پاسخ تماس‌های ما را نمی‌داد و همین بیشتر نگران‌مان می‌کرد. اما من باید از وضعیت او خبر می‌گرفتم. هرطور بود شماره یکی از همکارانش را پیدا کردم و به پسرم دادم تا تماس بگیرد. پسرم با همکار پدرش تماس گرفت و پرسید: «آیا از پاسگاه خبری دارید؟» همکارش پاسخ داد: «نه، من مرخصی هستم، اما این‌طور شنیدم که ۱۰ نفر از بچه‌ها به شهادت رسیده‌اند.» 
وقتی پسرم گفت: من پسر آقای نعمت‌اله نوری هستم، شما از پدرم خبر دارید یا نه؟! همکارش به گریه افتاد. آنجا بود که متوجه شدم برای همسرم اتفاقی افتاده است. 
تلفن را قطع کردم. پسرم و برادر شوهرم و دامادم آماده شدند برای یافتن خبری از نعمت‌اله به گوهرکوه بروند. هنوز از شهر خارج نشده بودند که خبر شهادت نعمت‌اله را می‌شنوند. در ادامه ما هم از شهادت همسرم مطلع شدیم، گویی همه زندگی‌ام به یکباره زیر و رو شد. 
وقتی با خودم فکر می‌کردم، دیگر نمی‌توانم چهره معصوم همسرم را زیارت کنم، دیگر نمی‌توانم صدای مهربانش را بشنوم. دیگر ندارمش. باید بچه‌ها را بدون او بزرگ کنم و به سرانجام برسانم، دنیا روی سرم خراب می‌شد. با همه این حرف‌ها و غصه‌ای که در دل داشتم، برای چنین عاقبتی برای چنین شهادتی به او می‌بالیدم. شهادتی که افتخار شد و همین مرا تسلی می‌دهد. افتخار برای اینکه او برای مردم و کشورش جانفشانی کرد. 
طبق روایت‌هایی که شنیده‌ایم و فیلم‌هایی که در فضای مجازی منتشر شده، او برای خدمت به مردم به مأموریت رفته بود. در راه برگشت به پاسگاه، مورد حمله تروریست‌های کوردل قرار گرفت. شهید نوری و همکارانش تا پای جان در مقابل این حمله تروریستی گروهک جیش‌الظلم مقاومت کردند و در نهایت به مقام والای شهادت نائل آمدند. 
 شهادتت مبارک
وقتی پیکرش را زیارت کردم، با ناراحتی به همسرم گفتم: «شهادت مبارکت باشد و ما را هم شفاعت کن تا نزد خدا رو سفید باشیم. از تو می‌خواهم به فرزندانت کمک کنی تا پیرو راه تو باشند و برای رضایت خداوند و در راه اسلام و پیروی از رهبر انقلاب اسلامی تلاش کنند.» در حالی که احساس بدی تمام وجودم را فرا گرفته بود، خوشحال بودم او به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه اسلام و فدا کردن جانش برای رهبر، دست یافته است. مراسم شهید به بهترین شکل برگزار شد و حضور مردم در این مراسم بسیار باشکوه بود. 
 توصیه‌ای برای بچه‌ها 
شهید نعمت‌اله نوری، وصیتنامه‌ای مکتوب نداشت. اما در طول زندگی‌اش به صورت زبانی توصیه‌هایی به ما می‌کرد. او بار‌ها به من می‌گفت: «اگر من شهید شدم، از تو می‌خواهم فرزندانم را برای ادامه راه من و در خدمت به خدا و اسلام تربیت کنی.» این کلمات برای همیشه در ذهنم نقش بسته است. با شهادتش من احساس مسئولیت بیشتری می‌کنم تا به وعده‌اش عمل کنم. من تلاش می‌کنم تا فرزندانم را به گونه‌ای تربیت کنم که پیرو راه او باشند و در راستای خدمت به وطن و اسلام قدم بردارند. این آرزو و وصیت او برای من یک راهنمایی بزرگ است. 
شهید نعمت‌اله‌نوری، انسانی خدا دوست و مردم دوست بود که همواره وظیفه خود را به بهترین شکل ممکن انجام می‌داد. او با سربازانش مهربان بود و همچون یک پدر با آنها رفتار می‌کرد. با همکارانش نیز مانند یک برادر بود و فضایی صمیمی و دوستانه را ایجاد می‌کرد. در خانواده، او هم پدر و هم رفیقی برای ما بود. 
 پیامی به گروه‌های تروریستی
فکر نکنید با به شهادت رساندن همسرم و همکارانش می‌توانید ما را از پا درآورید. دیگر کسی در کنار شما فریب‌خوردگان نیست. فرزندان ما ادامه‌دهنده راه پدران خود هستند و به شما اجازه نخواهند داد، در وطن پاک جمهوری اسلامی جولان دهید. آنها جان خود را در راه اسلام فدای این هدف خواهند کرد و تا آخرین نفس در برابر ظلم و تروریسم خواهند جنگید. این سرزمین، سرزمین ایمان و مقاومت است و ما هرگز تسلیم نخواهیم شد. ما با عزمی راسخ و اراده‌ای قوی، در برابر هرگونه تهدیدی ایستادگی خواهیم کرد. این یک تعهد است که نه تنها به یاد شهدای عزیز، بلکه به خاطر آینده‌ای روشن برای کشورمان انجام خواهیم داد.