دیگر شروط و مولفه هایی از جمله تعریف بحران، تحلیل بحران، تعیین مصادیق بحران و ترسیم راهکارهای عملیاتی در مواجهه با بحران، اگر در بطن نگاهی جامع نگر و نتیجه گرا تعریف نشود، ثمره واقعی خود را از دست می دهند.
بنابراین، نخستین پیش شرط در اعمال مدیریت مطلوب بحران، تفسیر دقیق ما نسبت به کلیت این مقوله مدیریتی و سرنوشت ساز است. فراموش نکنیم که یک بحران ( حتی اگر آن را بالقوه در نظر بگیریم)، قابلیت تکرار، تعمیم و تثبیت دارد. از این رو هدفگذاری ما در عرصه مدیریت بحران نباید صرفا تابعی از مهار بحران در کوتاه مدت باشد. مواجهه بنیادین و زیربنایی با بحران، اقتضائات و ضوابطی دارد که باید ضمن تکیه بر آنها، از آسیبهای تبعی آن جلوگیری کرد.
معمولا بخش اعظمی از متعلقات یک بحران کلان انسانی، زیستی و اجتماعی ناظر بر آسیبهای تبعی آن خواهد بود. تسلط بر ابعاد ماهوی و فرامتنی بحران، مهم ترین نقش را در تحقق این روند ایفا می کند. بدیهی است که ابزارهای مهار بحران نیز باید در بطن همین نگاه استراتژیک به گردش در آید تا شاهد استفاده حداکثری و بهینه از آنها باشیم. این استفاده حداکثری، معطوف به پیشگیری از بحران و متعاقبا مواجهه با ابعاد پسینی آن است.
در جهان امروز، بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی با سرعت و عمق بیشتری در حال شکل گیری است. از این رو نیاز است همواره خود را در معرض بحران تصور کنیم و از تبدیل شدن آن به موضعی ذهنی وانتزاعی جلوگیری کنیم. در این صورت، درک شایسته ای از بحران خواهیم داشت و همین مسئله، غافلگیری ما را در قبال آن کاهش خواهد داد.
تبلور نگاه راهبردی در مدیریت بحران
بدون شک یکی از آسیبهایی که در روند مدیریت بحران تبلور می یابد، معطوف به نگاه مقطعی، تاکتیکی و سطحی نسبت به بحرانهاست. مدیریت بحران به صورت ذاتی، تابعی از نگاه راهبردی و استراتژیک بوده و نگاه روبنایی نسبت به مسائل و بحرانها، آسیب خود را در بزنگاههای حساس و سرنوشت ساز نشان می دهد.
صاحبخبر -