جوان آنلاین: روز پنجشنبه ۱۴ مهرماه ۹۸ به مأموران پلیس شهر شیراز خبر رسید دو پسر جوان در یکی از خیابانهای شهر درگیری خونینی را رقم زدهاند.
وقتی مأموران به محل حادثه رسیدند، شاهدان اعلام کردند لحظاتی قبل دو برادر اتباع با پسر جوان ایرانی درگیر شدهاند و در جریان آن یکی از برادران با ضربه چاقوی پسر ایرانی به شدت زخمی و به بیمارستان منتقل شده است.
قاتل ۱۸ ساله
سپس مأموران پلیس راهی بیمارستان شدند و تیم پزشکی اعلام کرد جوان ۲۳ ساله زخمی بر اثر شدت خونریزی در اتاق عمل به کام مرگ رفته و تلاش پزشکان برای نجات جانش نتیجهای نداده است.
از سوی دیگر در بررسیهای بعدی مشخص شد عامل قتل پسر ۱۸ سالهای به نام هاشم است. گفتههای شاهدان حکایت از آن داشت مقتول چند سالی است همراه خانوادهاش در یکی از خیابانهای اطراف محل زندگی قاتل زندگی میکرده و برادر او از مدتی قبل با هاشم اختلاف پیدا میکند. روز حادثه مقتول به هواخواهی برادرش وارد درگیری میشود و به قتل میرسد.
اظهار پشیمانی
با شناسایی قاتل، مأموران تحقیقات خود را برای دستگیری وی آغاز کردند، اما وقتی به محل زندگیاش رفتند، متوجه شدند متهم از ترس فرار کرده است. بررسیهای تیم جنایی برای شناسایی مخفیگاه قاتل ادامه داشت تا اینکه سه روز بعد هاشم همراه خانوادهاش به اداره پلیس رفت و خودش را تسلیم پلیس کرد.
وی در بازجوییها با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کرد و گفت: «من قصد قتل نداشتم و روز حادثه به صورت اتفاقی دستم به خون مقتول آلوده شد. چندی قبل دیپلم گرفتم و در یک سوپرمارکتی در محل زندگیمان مشغول به کار شدم تا به خانوادهام کمک کنم. مشتریان زیادی به مغازه رفت و آمد داشتند و همه از من راضی بودند، اما مدتی قبل با برادر مقتول در مغازه درگیر شدم. آن روز او تمام قفسهها را بههم ریخت و مدعی بود به دنبال کالایی است که پیدا نمیکند. وقتی به او اعتراض کردم، گفت وظیفه من این است که قفسهها را مرتب کنم که با هم درگیر شدیم و من هم با کلید موتورم چند ضربه به دستانش زدم. او و خانوادهاش از من شکایت کردند. در دادگاه به دیه محکوم شدم، اما توان پرداخت دیه را نداشتم، به همین خاطر مادرم چند باری به خانهشان رفت و خواهش کرد مرا ببخشند، اما فایدهای نداشت و آنها حاضر نشدند رضایت بدهند.»
عصبانی شدم
وی ادامه داد: «روز حادثه تصمیم گرفتم خودم به محل زندگی آنها بروم و با شاکی صحبت کنم و از او بخواهم که مرا ببخشد. وقتی به محله آنها رفتم، شاکی و برادرش همراه بچههای محلهشان مرا دوره کردند. احساس کردم قصد دارند اذیتم کنند، خیلی عصبانی شدم. با آنها درگیر شدم و، چون تنها بودم چاقویی که در جیبم داشتم بیرون آوردم و به طرف آنها پرت کردم که چاقو به قفسه سینه برادر شاکی برخورد و او را زخمی کرد. من فکر نمیکردم با این ضربه او به قتل برسد، اما وقتی باخبر شدم او در بیمارستان فوت کرده از ترس فرار کردم، ولی سه روز بعد خانوادهام مرا تحویل پلیس دادند و الان هم به شدت پشیمانم.»
کمک به زندانیان نیازمند
پس از حادثه، اولیای دم برای قاتل درخواست قصاص کردند و متهم نیز به زندان عادلآباد شیراز منتقل شد تا اینکه مدتی بعد در دادگاه کیفری محاکمه شد. قاتل در دادگاه از خودش دفاع کرد و گفت قصد قتل نداشته و روز حادثه میخواسته از خودش دفاع کند که دستش به خون پسر ۲۳ ساله آلوده شده،، اما قضات دادگاه او را مجرم شناختند و هاشم را به قصاص محکوم کردند. متهم و وکیلش به رأی دادگاه اعتراض کردند، ولی دیوان عالی کشور رأی دادگاه را تأیید کرد و پرونده را برای سیر مراحل اجرای حکم به شعبه اجرای احکام شهر شیراز فرستاد.
بدین ترتیب نام متهم در لیست افراد اعدامی قرار گرفت و از آن روز به بعد خانواده وی تلاش زیادی کردند تا با جلب رضایت اولیای دم، هاشم را از طناب دار نجات دهند. از سوی دیگر مددکاران و مسئولان زندان عادلآباد هم اعلام کردند هاشم از زمانی که زندانی شده رفتارهای خوبی دارد و با پولی که از کار کردن در زندان به دست میآورد به زندانیانی که خانوادهای ندارند و نیاز به کمک دارند کمک مالی میکند.
کابوس ۴ بار طناب دار
در حالی که متهم هر روز به طناب دار نزدیکتر میشد، مددکاران زندان تلاش زیادی برای گرفتن رضایت اولیای دم انجام دادند، اما نتیجهای نگرفتند. از سوی دیگر تیم صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران و خیرین مستقر در دادسرا از وضعیت قاتل پشیمان باخبر شدند و همراه تعدادی از هنرپیشههای معروف سینما و تلویزیون تلاش خود را برای نجات پسر جوان از طناب دار آغاز کردند. در حالی که قاتل چهار بار پای چوبه دار رفته و هر بار با کابوس وحشتناک مرگ روبهرو شده بود تلاش خیرین و بازیگران نتیجه داد و اولیای دم قبول کردند با گرفتن دیه متهم را ببخشند.
بازگشت به زندگی
با اعلام درخواست دیه از سوی اولیای دم، خانواده قاتل مقداری از دیه را فراهم کردند، اما توان پرداخت بخش زیادی از آن را نداشتند که مابقی دیه از سوی خیرین مستقر در دادسرای امور جنایی تهران و جمعی از بازیگران معروف سینما و تلویزیون فراهم و به خانواده مقتول پرداخت شد. بدین ترتیب هاشم پس از پنج سال دوری از خانواده خردادماه امسال از زندان آزاد شد و به آغوش خانواده بازگشت.
مصیبتهای بعد از آزادی
شیرینی آزادی هاشم پس از نجات از چوبه دار بیشتر از دو ماه دوام نداشت که وی در یک حادثه رانندگی به شدت آسیب دید و تا یک قدمی مرگ رفت. پسر رها شده از چوبه دار الان وضعیت خوبی ندارد و با مشکلات زیادی در زندگی شخصیاش روبهرو شده و مادرش در گفتگو با خبرنگار ما از مردم خواست برای او دعا کنند تا دوباره سلامتیاش را به دست آورد.
وی گفت: «پس از حادثه قتل زندگی ما سیاه شد و هر روز در انتظار خبر بدی بودم. هر بار که پسرم پای چوبه دار میرفت احساس میکردم عمرم رو به پایان است و تعدادی از موهایم سفید میشد. در نهایت تلاش اعضای شورای حل اختلاف شیراز، خانم آذر شهسواری سفیر صلح و دوستی و تعدادی از بازیگران مانند الهام کشاورز، مریم سعادت، پرویز پرستویی، ترلان پروانه، بهنوش طباطبایی و افراد خیر دیگر نتیجه داد و اولیای دم پسرم را بخشیدند. اولیای دم درخواست دیه کردند و ما خانه و دو ماشینی را که داشتیم فروختیم، اما دیه کامل نشد و همان عزیزان که نامشان را بردم هم خودشان کمک مالی کردند و هم برای جمع کردن دیه در صفحههای مجازیشان استوری کردند و دیه با کمک خیرین و مردم کامل شد. مردادماه امسال دیه را به اولیای دم پرداخت کردیم و همه خانواده خوشحال بودیم که فرزندمان از مرگ نجات یافته است. هاشم خردادماه امسال آزاد شد و تصمیم گرفت با کار شبانهروزی زحمتهای ما را جبران کند. او واقعاً قدرشناس شده بود. هاشم روزها در میدان ترهبار کار میکرد و شبها با موتورش مسافرکشی میکرد و هر شب دست مرا میبوسید و پولهایش را به من میداد، اما یک حادثه او را تا پرتگاه مرگ برد. دو ماه از آزادیش نگذشته بود که شب حادثه خودروی پژویی با موتورسیکلت پسرم تصادف میکند و راننده آن در تاریکی شب از محل میگریزد.»
دعا کنید
وقتی باخبر شدیم و به بیمارستان رفتیم، پزشکان اعلام کردند سر هاشم به شدت آسیب دیده و بافتها و سلولهای مغزش هم آسیب دیدهاند و ریههایش هم آب آورده است و احتمال دارد به زندگی بازنگردد. دو ماه پسرم در کما بود تا اینکه به هوش آمد، اما صورتش کج شده و تکلمش مشکل پیدا کرده بود.
مدتی بعد پسرم را به خانه منتقل کردیم و با کمک خیرین دستگاه مورد نیاز را برایش خریدیم و الان با کمک فیریوتراپی کمی حالش بهتر شده، اما سلولهای مغزش به شدت آسیب دیدهاند و باعث شده گاهی حافظهاش از کار بیفتد، به همین دلیل گاهی فریاد میزند. الان از مردم درخواست دارم برای سلامتی پسرم دعا کنند تا دوباره به زندگی عادیاش برگردد.»