پایگاه خبری جماران - نفیسه حاجاتی: میگویند اول آذرماه را میتوانیم به نوعی سالروز تولد اصفهان در نظر بگیرم و یکی از سندهایش تصویر قوس بر فراز سردر قیصریه در میدان نقش جهان، میراث جهانی بشر، است. این مناسبت اما فقط یکی از پرشمار دلایلی است که میتواند شما را مجاب کند آذرماه را برای سفر اصفهان انتخاب کنید.
«زایندهرود واقعاً زنده میشه؟ بلیط سفرم به اصفهانو بخرم؟»، «میشه بگی کی چهارباغ شبیه اون ویدئویی که پارسال منتشر کردی، طلایی میشه؟ میخوام بیام اصفهان.» این دو پیام فقط نمونههایی از انبوه سوالاتی است که این روزها از دوست و آشنا و غریبه دریافت میکنم و پاسخها را با احتیاط مینویسم. میگویم: «بله! فصل سفر به اصفهان آغاز شده. باید هفته اول و دوم آذرماه برای سفر به اصفهان برنامهریزی کنید چون امیدواریم که هم زایندهرود زنده شود، هم با توقف مازوتسوزیها باران ببارد و هم چهارباغ طلاییتر و زیباتر از همیشه شود.» حقیقت هم این است که ما به این روایتهای کارتپستالی موقت نیاز داریم. چون نیاز داریم آدمها اصفهان را دوست داشته باشند و این دوستداشتن مستلزم این است که همه با علائق و دیدگاههای مختلف بتوانند از بودن در این شهر لذت ببرند و تجربههای بهیادماندنی از بودن در اصفهان داشته باشند.
چرا اول آذرماه روز اصفهان است؟!
تاریخنگاران آوردهاند که رکنالدوله بویی (زیسته در حدود ۱۱۰۰ سال پیش) روزی که قمر در برج قوس بود، بارویی به گرد شهر کشید و اینگونه تصویر صورت فلکی قوس زایچه و طالع شهر اصفهان شد. این روایت چنان مشهور بود که قصیدهسرای نامدار کمالالدین اسماعیل اصفهانی در سرودهای شیرین به برج قوس (آذر ماه) پرداخته و به باور رایج آن را طالع سعد خوانده است. با خلاقیت صفویان صورت فلکی قوس از تیراندازی نیم اسب با رخ روبهجلو به کماندای نیمشیر و رخ رو به پشت درآمد که دُم اژدهاگونهاش را نشانه گرفته است. این حالت گذشته از آن که بیانگر تعلیق دائمی اصفهان بین پربارترین (آذر) و خشکترین (مرداد) فصلهای سال است، دلالت معنایی بلندی دارد که آمیخته با اندیشههای عرفانی است. در این بین تصویر اصیل این نماد بر سردر بازار قیصریه به عنوان مردمیترین عرصه پیوندهای اجتماعی یادآور این آموزه بزرگ است که چگونه میتوان با خرد و شجاعت بر اژدهای نفس غلبه کرد و خیر را بر شر پیروز کرد.
فلورانس یا اصفهان؟!
دارم با یکی از دوستان جهانگردم تلفنی صحبت میکنم و بحث میرسد به فلورانس. میپرسد: «فلورانس قشنگتره یا اصفهان؟!» سکوت میکنم و میخندم. خودش اضافه میکند: «البته به هر حال منم تصدیق میکنم که رتبه اصفهان بین شهرهای زیبای دنیا سه رقمیه و حتی میتونست این رتبه حتی دو رقمی باشه اگر اینقدر حجم تخریبها زیاد نبود و بهتر حفاظت میشد از این شهر.» حرف دوست جهانگردم تلخ است اما حقیقتی است که تلخیاش باید هشیارمان کند.
قبل از این که امضا کنید، بشناسیدش!
سالها قبل یادم هست که از دوستانی شنیدم که میگفتند: «مدیری پای یکی طرح مهم مربوط به مسجد جامع عتیق اصفهان را امضا کرده اما وقتی پرسیدهاند که مسجد جامع کجاست؟ گفته همان که در نقش جهان است!» شاید فکر کنید شوخی یا داستان است اما وقتی به کالبد این شهر تاریخی نگاه کنید رد جراحت آن قدر بر صورت و جای جای بدن است که وحشت میکند.
دوست دیگری پیام داده: «خبر داری دارند پارکینگ کنار مسجد جامع را آسفالت میکنند؟!» عکسهایی برایم میفرستد و من یادم میآید که یکی از مهمترین میراث جهانیمان درگیر مشکل بو و پلشتی است! باورکردنی نیست که عده زیادی از مسجد جامع عتیق اصفهان که نامش در فهرست میراث جهانی بشر ثبت شده و حتی میتوانیم نامش را برای رکوردهای گینس در موضوعات مختلف ثبت کنیم، به لوکیشنی با این کاربرد تبدیل شده باشد.
مشکل این بود که در حوالی مسجد جامع عتیق اصفهان و مقبره علامه مجلسی که حجم زیادی از تردد و حضور پرتعداد بازاریان و مردم را شاهد هستیم، سرویس بهداشتی عمومی به اندازه لازم و کافی وجود ندارد و همین باعث شده درهای مسجد جامع را به روی متقاضیان بلز کنند. یک تصمیم ساده کافی بود برای آن که خم بتوانیم به نیاز مردم پاسخ درست بدهیم و هم شان و منزلت یکی از مهمترین مساجد دنیا را حفظ کنید؛ حفاظتی که هم کالبدی خواهد بود و هم معنوی.
میگفتند فقط مسئله تصمیم نیست، بودجه هم نداریم. اما این روزها که برای کف پارکینگ مجاور خرج آسفالت میدهند، میفهمیم که مشکل از بودجه نداشتن نیست، ارزش و منزلت مسجد جامع اصفهان، میراث جهانی بشر، را درک نکردهاند. اصفهان پرزخم امروز معطل همین تصمیمهای ریز و درشت است.
+ لطفا برای اصفهان هیچ کاری نکنید!
یک نظرسنجی اینستاگرامی منتشر کردهام و از مخاطبانم پرسیدهام که برای گرامیداشت اصفهان چه کنیم؟ منظورم این بوده که تک تک ما شهروندان اصفهان یا حتی کسانی که در اصفهان ساکن نیستند اما دوستش دارند، چه کاری میتوانیم برای این شهر انجام دهیم؟! پاسخها جالب و البته تاملبرانگیزند؛ تعداد قابل توجهی از پاسخها این است: «هیچ کاری نکنیم همین...» از حجم نارضایتیها تعجب میکنم و دلم بیشتر برای این شهر میسوزد. یک نفر نوشته: «هیچ کاری نکنیم. فقط بذاریم شهر شبیه خودش باشه.» جمله ساده قشنگی است. بعضیهای دیگر اما پاسخهای مهربانانهتری دادهاند؛ پاسخهایی که ناظر است بر «باری از دوش اصفهان برداشتن»! من این پاسخها را بیشتر دوست دارم. مثلاً یک نفر نوشته: «یک گروه بزرگ تشکیل بدهیم و زبالههای در بناهای تاریخی و جاهایی مثل چهارباغ را تا ریزترین زباله، جمع کنیم.». پاسخها را بالا و پایین میکنم. بعضیها پیشنهاد پرفورمنسهای هنری دادهاند برای زندهکردن یاد زایندهرود و جلب توجه همگانی به اهمیت حضور این میراث طبیعی ملی ایران. بعضیهای دیگر هم کارهای سادهتر دیگری پیشنهاد دادهاند و خلاقیت خودشان را هم چاشنی ماجرا کردهاند. یک مادر گفته که میخواهد یک اصفهانگردی ویژه برای خانوادههای دارای کودک ترتیب بدهد و جاهایی از شهر را که کمتر شناختهشدهاند، نشانشان دهد. در کنارش میخواهد با پسرهایش سفالهایی برای اصفهان هم بسازد. یک اصفهانی ساکن تهران هم پیام داده که قصد دارد چند جعبه گز ببرد در محل کارش به همه تعارف کند و از اصفهان حرف بزند. پاسخها مرا به فکر برده است. به یاد شعار امسال ایکوموس ایران افتادهام: برافروختن عشق به میراث در دل هر ایرانی!سوال این است که چه طور میشود عشق به اصفهان را در دل هر ایرانی به وجود آورد؟