البته که نماد قوس در برخی از بناهای تاریخی اصفهان نیز ازجمله در قلعه معروف تبرک نیز جلوهگر بود، اما اکنون حتی از همان قلعه تبرک نیز چیزی بر جای نیست. موزۀ حمام علیقلی آغا و خانههای قاجاری و پهلوی دیگری نیز از این نماد، نمودی داشتهاند و بعدها نیز هنرمندان بسیاری آن را در کاشی و فرش و بسیاری از هنرهای سنتی و صنایعدستی اصفهان بازنمایی کردند. ازجمله حجرۀ حاج غفار در خیابان زیبای عباسآباد، تا شهر فرایبورگ که با اصفهان عهد خواهرخواندگی بست.
اما بعد...
«همچون اسبی تا به گردنگاه، آنگاه از آنجا نیمه زیرینش شبیه آدمی شود و گیسوها فروهشته از پس، تیر در کمان نهاده و کشیده» این توصیف ابوریحان بیرونی دربارۀ صورت فلکی قوس است، نهمین برج از صور فلکی که طالع اصفهان در آن بنا نهاده شده و نمادش به شکل نیم انسان و نیم اسب و با دمی به شکل اژدها به نمایش گذاشته میشود. در این صورت فلکی از سمت سر انسان، تیری از کمانی به سمت دم اژدها نشانه رفته که برخی پژوهشگران آن را به جدال بین خیر و شر تشبیه کردهاند. البته تصویر این نماد بعدها اندک تغییراتی کرد و تنۀ آن بر سردر قیصریه قرار گرفت و نماد قوس بر این بنای تاریخی، یک نیمه اسب در حال تیراندازی است که سر انسان دارد ولی تنهاش به جای اسب، یک شیر است و تیرانداز که شبیه سربازان پارتی و کلاهش، کلاه قزلباشان دوره صفوی است با تیرش دهان اژدها یعنی دم اسب را نشانه رفته است.
کتاب «اعلاقالنفیسه» اثر ابنرسته، حدود سال ۲۹۰ هجری قمری نوشته شده و کهنترین سندی است که در آن به چگونگی بنیان نهادن باروی اصفهان اشاره میشود و سپس در کتاب «ذکر اخبار اصفهان» اثر حافظ ابونعیم اصفهانی همان مطلب دقیقتر بیان شده و آمده است: «در روزگار فیروز پسر یزدگرد و به فرمان وی، آذرشاپور پسر آذرمانان (آذربانان) ساختمان باروی شهر جی را به پایان برد. در این بارو آذرشاپور دیدگاه ها برای دیدهبانان ساخت و جایگاه جنگاوران را بر فراز آن تدارک دید و چهار دروازه در چهارسوی دژ ساخت، هر یک را به روزی.»
کتاب دیگری که در قرن هشتم به طالع اصفهان اشاره دارد «نزهـﮥالقلوب» حمدالله مستوفی است که میگوید: «رکنالدوله حسنبن بویه او را (منظور شهر اصفهان را) بارو کشید و دور باروش ۲۱ هزار گام باشد، طالع عمارتش برج قوس.» شاردن نیز در سفرنامۀ خود اشاره میکند که همین تصویر نماد برج قوس را، بر دروازۀ قلعه طبرک دیده است. آندره گدار نیز اشاره کرده است که «ایرانیان با دانستن نجوم، احداث اصفهان را در برج قوس تعیین کردند و آن را بر سر در شاهی قیصریه قرار دادند.»
لطف الله هنرفر نیز در کتاب آشنایی با شهر تاریخی اصفهان درمورد نماد برج قوس در سردر قیصریه نوشتهاست که: «در سردر قیصریه هماکنون دو پشت بغل کاشیکاری دیده میشود که صحیح و سالم است و تیراندازی را با سر انسان شبیه به مینیاتورهای عصر صفوی و تنۀ ببر یا شیر و دم اژدهایی نشان میدهد که این مجموعۀ تزییناتی، نمایش برج قوس است که مورخان مشرق زمین احداث شهر اصفهان را در این برج میدانستهاند و در کتب دایرﺓالمعارف و لغتنامههای مشهور و کتابهایی که صورتهای کواکب و برجها را نمایش دادهاند، صورت فلکی این برج را همانند نقش کاشیکاری سردر قیصریه به نمایش گذاشتهاند و به هر حال تصویر این صورت فلکی که زایچه و طالع اصفهان است در سردر بازاری با آن عظمت، داستانی زیبا و دلانگیز است و این نقش تاریخی میتواند همواره نشانۀ مخصوص شناسایی این شهر افسانهای دنیا باشد.»
اینبار اما این نماد را در خیابان عباسآباد جستجو میکنیم... خیابانی که نشانههایش برای تجربۀ زیسته در تاریخ، کم نیستند. از درختانش که بیشباهت با خیابان ولیعصر تهران نیست تا بیمارستان مسیحیها که به نام بیمارستان عیسیبن مریم آشناتر است و کلیسای لوقا و خانۀ اسقف دهقانی و مسجد کازرونی، و البته آنسوتر که به چهارراه آذر میرسیم و اگر آن را پیش بگیریم به خانۀ زندهیاد حسن کسایی میرسیم و جلوتر نیز خانۀ زندهیاد جلالالدین تاج اصفهانی است.
از خیابان چهارباغ عباسی، به خیابان عباسآباد وارد میشویم و نشانههای یک گذر تاریخی را ازنظر میگذارنیم و خدمات کلیسای انگلیکان در اصفهان را. همه را پشتسر میگذاریم و به نقطهای میرسیم که چهارراه آذر است و خشکهفروشی آشنای عباسآباد... و مقابلش قصابی حاج غفار است.
نماد قوس بر سردر حجرۀ حاج غفار، دلنشین است و ما را سر ذوق میآورَد و حاج غفار بر قدمت هشتادسالۀ این نماد بر سردر حجرهاش تأکید دارد. او که پدرش نیز شغل قصابی داشته حجره را از پدر به ارث برده و میگوید «پدرم این حجره را از یک قصاب خرید. یادم هست که این نماد که میدانم نماد اصفهان است از همان ابتدا بر سردر حجره بود و هنوزهم هست و میخواهم که همیشه باشد. قوس، طالع اصفهان است.»
از او میپرسم: میدانی طالع به چه معناست؟ و حاج غفار پاسخ میدهد که: یعنی طلوعکننده...
باید اشاره کرد که آسمان از دیدگاه منجمان قدیم دارای هفت طبقه بوده و هریک از سیارگان در این طبقات هفتگانه قرار داشتند که به ترتیب عبارتاند از ماه، تیر، ناهید، خورشید، کیوان، مشتری، بهرام یا قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری، زحل. پس از این سیاراتِ هفتگانه که هریک در فلک خود در حرکت بود، فلک هشتم یا فلک ثوابت یا منطقهالبروج یا دایرهالبروج قرار داشت. این دایرۀ ۳۶ درجهای به دوازده بخش ۳۰ درجه تقسیم میشد و برجهای دوازهگانه یعنی حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، و حوت را تشکیل میداد که به ترتیب معادل ماههای شمسی از فروردین تا اسفند است. درواقع منطقهالبروج، کمربند فرضی در وسط آسمان بود که به دوازده قسمت مساوی تقسیم میشد و هرقسمت را یک برج میخواندند.
در این بین اما، در باورهای نجومی تصور بر این بود که آتش در برج قوس پنهان میشود، اما نمیمیرد و با دم و نفخهای دوباره زنده میشود. بر این اساس برخی نیز معتقدند که خورشید در این برج در جهان زیر زمینی گرفتار است و قوس با تیرافکندن به آن میخواهد مانع از بازگشت دوباره او به حیات شود.
جالب است که عناصر طبیعت از دیرباز در القائات موضوعی-معنایی و جلوههای زیباشناختی آثار ادبی نقش بسزایی داشتهاند. یکی از عناصر، مجموعۀ آسمان و عناصر نجومی ازجمله بروج و صور فلکی است، و شاید بتوان گفت که نجوم بیشترین بازتاب را نسبت به سایر علوم در ادبیات داشته است. اشارات نجومی در شعر فارسی از آغاز سبک خراسانی دیده میشود، اما رویکرد علمی آن تدریجاً از قرن پنجم به بعد مثلا در شعر دورۀ سلجوقی و گویندگانی چون منوچهری، انوری، سنایی، خاقانی، و نظامی نمود فراگیر داشته است. در این میان، برج قوس که نهمین برج از منطقهالبروج است و شکل کمان دارد به نام کمان نیز موسوم است و در آثار ادبی به هردو نام آن، کمان و قوس به کار رفته است.
در این میان، کمالالدین اسماعیل خلاقالمعانی در استقبالِ امیر اتابک سعد زنگی، قصیدهای سروده است، درست در زمانی امیر اتابک به سمت اصفهان حرکت میکرد و در آن هنگامهای که هر لحظه اصفهان دست به دست میشد. در این قصیده حضور «سعد» یا اتابک سعد را در «قوس» که طالع اصفهان است به نیکویی به «سعد اکبر» تعبیر کرده است:
«تا بر او موکب منصور تو راه رهگذر است/ همه سرمه است کنون خاک سپاهان یکسر؛ برج قوس است سپاهان را طالع در اصل/ زیبد از مشتریاش آمد سعد اکبر»
انتهای پیام