شناسهٔ خبر: 69840950 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

حاشیه‌نگاری کارگاه تخصصی «شعر» بندرعباس؛

بیش از ۵۰ نفر گفته‌اند: شبیه محمدعلی بهمنی‌ام!

هرمزگان - کارگاه تخصصی «آموزش شعر» در بندرعباس برگزار شد و خبرنگار ایبنا به حاشیه‌نگاری از این کارگاه پرداخت. حاشیه‌هایی از شباهت مدرس کارگاه به محمدعلی بهمنی تا شعرخوانی جوانان و نوجوانان جنوبی در کارگاه تخصصی شعر.

صاحب‌خبر -

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - یوسف ملایی: محمود اکرامی‌فر مدرس کارگاه تخصصی «آموزش شعر» بندرعباس در حاشیه این نشست که اصغر ملایی محمدآبادی مجری - شاعرِ برنامه مقدمه‌چینی می‌کرد تا بگوید چقدر شبیه زنده‌یاد استاد بهمنی هستی. اکرامی‌فر پیشدستی کرد و گفت: تا حالا بیش از ۵۰ نفر گفته‌اند: شبیه محمدعلی بهمنی‌ام.

مجری برنامه ضمن خیرمقدم و خوانش این شعر زیبای استاد محمود اکرامی‌فر، کلام را اینگونه آغاز کرد:

هرکس بهای عشق را سنگین بپردازد
در زندگی کمتر به آن و این بپردازد

تاوان بی تدبیری سلطان محمد را
آخر چرا سلطان جلال الدین بپردازد؟

اسب سیاست خرج و برج خویش را دارد
هرکس که می چسبد به قاچ زین بپردازد

ما ریختیم این زندگی را پای نام و نان
خرج و خراجش را نباید دین بپردازد!

فرهاد عشقش کوه کندن بود و تاوانش
در طول تاریخ از چه رو شیرین بپردازد؟

تاوان تهمت‌های بیش از ده برادر را
ظلم است اگر هر روز بنیامین بپردازد

وقت است دنیا از خدا قدری بیاموزد
سهم مرا بی تهمت و توهین بپردازد.

پس از معرفی مختصری که شاعران از خودشان داشتند، بخش نخست شعرخوانی با شلیک تپانچه کلمات مجری برنامه آغاز شد و اولویت به مطهره دهقانی رسید که با نوزاد ۲ ماهه خود در جمع حضور داشت. این شاعر آیینی غزلی را با این مطلع: «کنار قافیه‌ها کسی دل آشوب است / کسی که چادرش از سرخی تو مرطوب است…» را برای شروع خواند.

در ادامه این بخش ایلین محمدی از انجمن ادبی دانش آموزی سیمرغ، شعر سپید «می‌خواهم از شمع وجودم پَر بگیرم / پروانه باشم…» را خوانش کرد. فرنوش غفوری با شعر «در رُخت پیداست نور کبریا…» مخاطبانش را از عسل ادبیات نوشاند و آمنه شهسوار نسب (ملکه) از انجمن شعر درخت بندرعباس با «رقص پرستوهای مهاجر… در شانه‌هایم زندگی جاریست…» پایان بخش، بخش نخست شعرخوانی شد.

محمود اکرامی‌فر در نقد و بررسی اشعار با این شعر زیبای خود کلام را آغاز کرد: «با تو پاییز خوش و با تو زمستان خوب است / سردی ماه دی و زردی آبان خوب است / صبح با چشم تو رفتن به خیابان زیباست / عصرها چای و غزل با تو در ایوان خوب است / بی تو آغوش گل سرخ کویر است کویر … دست در دست تو در شهر قدم خواهم زد / تا ببینند همه حال خیابان خوب است.» سپس گفت: کار باید به روز و حرف و سخن روز باشد تا ترمز اشعار نو با واژگان دست چندم اینگونه کشیده نشود.

این منتقد ادبی با طرح این سوال که چرا غزل طرفدار دارد، توضیح داد: غزل برای این طرفدار دارد که مخاطب می‌پسندد. هر بیت غزل یک شعر سپید کوتاه است و هر بیت آن حرفی برای گفتن دارد. هرچند ابیات در یک ساختار قرار دارند اما ممکن است یک بیت اجتماعی، بیت دیگر عاشقانه و بیت دیگر موضوع دیگری را روایت کند. مخاطب امروز مخاطب ساندویچی است، مخاطبی که به کم نانی اکتفا می‌کند و دوست دارد با کمترین هزینه، بیشترین سود را دریافت کند.

خود شاعر پنداری در جامعه بیداد می‌کند

این شاعر پیشکسوت بیان کرد: اگر نمی‌توانید برتر باشید و حرف تازه‌ای ندارید، شعر نگویید زیرا این روزها با ازدحام شعر، شبه شعر و شبه شاعر به شدت مواجهیم. خود شاعر پنداری در جامعه بیداد می‌کند و ۹۹ درصد مردم فکر می‌کنند شاعرند و آن یک درصد هم که از خواب بیدار شوند اینگونه ادعا می‌کنند. اولین کسی که چشم را به نرگس تشبیه کرد، شاعر بود. این حرف قرن‌ها پیش زده شده است و شاعر معاصر چرا آن را باید با همان شیوه بگوید؟! در شعرهایتان حرف تازه‌ای باشد و تکرار اشعار دیگران نباشید. زیرا تکرار از نظر علم تبلیغات نیز به دلزدگی می‌انجامد.

خودتان را به این اشعار قانع نکنید

وی با خوانش تک بیت «قصه را کم کَمک به سمتی بُرد / که زلیخای من به چاه افتاد»، گفت: قرار هم نیست همه ابیات تازه باشد، حتی همه ابیات حافظ هم تازگی ندارد، دو بیت آن هم تازه باشد کافی است. اما خودتان را به این اشعار قانع نکنید. هرگاه شعر گفتید آن را در کیفتان بگذارید و پس از دو روز دوباره به سراغش بروید و آن را دوباره بازخوانی و بازنویسی کنید. حداقل یک هفته با آن کلنجار بروید و به یک بار گفتن و یک بار نوشتن راضی نباشید زیرا شاعران بزرگ اشعارشان را چندین بار بازنویسی می‌کنند و هستند رمان نویس‌هایی که ۱۲ بار رمانشان را می‌خوانند و عوض می‌کنند.

این مولف شکیبا با توصیه اینکه شعریت شعرتان را پیدا کنید با این دو تک بیت «هیچ بادی قابل اعتماد نیست / مواظب گل‌های پیراهنت باش لطفا» و «چینی که پای پلک من نشسته است مال تو خانم…» از شعر خوب گفت و تاکید کرد: شجاع باشید و اشعاری که مخاطب را تکان نمی‌دهد را به سطل زباله بسپارید. ضمن اینکه طی این مرحله بی همرهی خضر مکن. اشعارتان را برای دیگران بخوانید و از اهالی شعر مشاوره بگیرید زیرا گروه‌های مرجع عوض شده است و مخاطب شعر و شاعر را بر می‌گزیند و بر می‌انگیزد.

کلمات در شعر سپید باید چند وجهی باشند

در بخش دوم شعرخوانی، صبا مرادی با شعر «تا کی مدام بسته به انواع دردها / هی مُشت مُشت …»، یحیی دهقانی شاعر سپید سرا و آیینی بندرعباس با شعر: «جنگ که می‌شود / درختان را قطع می‌کنیم…» و نساء شبتاری شاعر و نقاش مینابی، شعر: «شاهد باش فروپاشی کمونیستی را…» خوانش کردند.

اکرامی‌فر در این بخش به سراغ سپید سرایان رفت و گفت: شعر سپید از آن‌جایی که وزن و موسیقی ندارد، باید این خلع را پُر کند. بنابراین باید یک چیز جایگزین داشته باشد.

وی به بررسی کتاب تازه‌ای درباره شاملو اشاره و بیان کرد: هنوز سپید سرایان، توافقی روی تعریف شعر سپید ندارند. در مجموع به بیان شفیعی کدکنی، «شعر سپید رستاخیز کلمات است.» با این تفاسیر کلمات در شعر سپید باید چند وجهی باشند. شاعر باید بُعد اسطوره‌ای، نمادین، فولکلوریک، اجتماعی، عاطفی و … واژگان را بداند و شعری بگوید که خودش را درگیر کند.

شعر سپید بیشتر از شعر کلاسیک، رسانه گرم است

این شاعر پایتخت نشین با اذعان به مرز باریک نثر و شعر سپید اضافه کرد: اگر شعر سپید اندکی بلغزد به نثر تبدیل می‌شود. پس شاعر باید از ظرفیت خیال‌انگیزی واژگان استفاده کند زیرا شعر سپید بیشتر از شعر کلاسیک، رسانه گرم است. شعر سپید مثل رادیو است و امکان خیال‌انگیزی را به مخاطب می‌دهد. شعر سپید یک آینه است. هر مخاطبی می‌تواند برداشت متفاوتی از آن داشته باشد، زیرا هم خودش و هم پس زمینه زیست خود را در آن مشاهده می‌کند و به دلیل آن ظرفیت پنهانش، به تعداد مخاطبان آن می‌تواند از آن برداشت‌های متفاوت داشت.

مخیل بودن و خلاف آمد عادت‌ها در شعر سپید بسیار مهم است

وی در پاسخ به پرسش ستاره براهیمی در تعریف شعر سپید، پاسخ داد: هیچکس با تعریف شعر سپید، شاعر شعر سپید نمی‌شود. رسالت شاعر این نیست که خودش را درگیر این چیزها بکند. این کار استاد دانشگاه و منتقدان ادبی است. بنابراین شما شعر بگویید و لذت بیافرینید، آن‌هایی که غربال دستشان است بعد از شما می‌آیند. پس یادمان باشد که مخیل بودن و خلاف آمد عادت‌ها در شعر سپید بسیار مهم است.

یه سبد گُل توو نگاته / مهربونی توو صداته

در بخش سوم شعر خوانی نوبت به لقمان نظری از جنوب کرمان رسید تا غزل: «افیون چشمت پادزهر افعی زنگی / مُعتاد چشمانت منم- مُعتاد مافنگی…» را بخواند. فرزانه فرخی نژاد خواهر سردار شهید اسماعیل فرخی نژاد و از گویندگان پیشکسوت با صدای مخملین و دلنشین، ترانه «ناخنک به حلوای لبات / واسه من بدجوری عادت شده بود / طعم روزای قشنگ زندگیم / نمکِ ناز و افادَت شده بود…» مخاطبان را به سکوت و اندیشه واداشت. معصومه زارع با شعر «به در رومی زند آتش / نگردد روبه‌رو با تو…» حدیث دیگری را روایت کرد. شهرام حنایی از انجمن شعر بستک در ۲۳۰ کیلومتری غرب بندرعباس مرکز استان هرمزگان شعر سپیدی را خواند. نیلوفر شاطری از شاعران اصالتاً خوزستانی، شعر سپید «تنهایی از ۱۸ و ۲۴ دقیقه شروع می‌شود…»، علی‌اکبر ضمیری از انجمن شعر بهشت جنوب در ۱۰۰ کیلومتری شمال شرق بندرعباس، با چهارپاره «بس که تب کردم تو را / دفتر شعر من مریض شده است…»، طاهره اقتدار بختیاری خالق مجموعه «دردهایی که غیر قانونی ست»، غزل «ای مانده در محاق افق مثل ماه نو / آه ای خیال سمج از سرم بُرو» را خواندند.

محبوبه عابدینی از شاعران آیینی شهرستان رودان نیز غزل «شاخه‌های درخت قدرت ما / میوه‌هایی برای چیدن داشت…» و صابر رحیمی رئیس انجمن شعر شهرستان بستک، ترانه «یه سبد گُل توو نگاته / مهربونی توو صداته / با تو هر جایی بهشته / تو بهشت به زیر پاته …» در وصف مقام مادر خوانش کرد.

به میزان مضمون باید کلمه پای شعر بریزید

محمود اکرامی‌فر در تحلیل این بخش از شعر شاعران هرمزگان با شعر «پژمرد یک گل، مادر من بود / رفتی که رفت از عمر، فصل آخر من بود…» درباره مقام مادر خواند و گفت: اشعار خوبی شنیدم، هر چند برخی از اشعار دیر هضم هستند اما شعر اقتدار بختیاری من را به یاد شعر شهریار انداخت.

وی در این بخش به شعر از لحاظ اقتصادی - ادبی تمرکز کرد و افزود: همانطور که پولت را نباید مفت بدهی، واژه و تصویر و احساس نیز اینگونه است. به میزان مضمون باید کلمه پای شعر بریزید. اقتصادی نیست که همه واژگان را به پای یک شعر بریزیم هر چند ثروت شاعر همین واژگان است.

همه شما می‌توانستید به جام جهانی شعر بروید

این منتقد ادبی اضافه کرد: بعضی از شعرها این قابلیت را دارد که بهتر شوند. اما در مجموع همه شما می‌توانستید به جام جهانی شعر بروید اگر جام جهانی شعر بود. در ادامه از جهان وندی به جای شهروندی سخن گفت و بیان کرد: از آن جایی که ما تولیدات جهانی داریم، پس جهان وند هستیم.

دُکمه‌های چشم تنگ بی دهان را باز کن

در بخش چهارم شعرخوانی، مرتضی غلامشاهی شعر «میان من و دریاچه حالی است…»، اطهر پذیرش، شعر «خود خزانیم و دم از شوق بهاران می‌زنیم…»، فضیله یگانه از بندرخمیر نخستین شهرتالابی ایران در غرب هرمزگان، غزل «دُکمه های چشم تنگ بی دهان را باز کن / دوزخم درهای جنات عدن را باز کن…»، علی اکبر فاضلی شعر «حال و روز گفتنی دارم…»، کیمیا امیری از دیار رودان بهشت جنوب نخستین شعرش را به عنوان یک شاعر نو پا با سرآغاز «دامن سبز تو در آزادی / پشت پرچین همین آبادی…»، جواد خاشعی از روستای برنطین شعر سپید «چه راز آلود آفریده شدی / طعم اشکهایت، لبخند های شور…» و مصطفی رفیعی (رادوین) شاعر بستکی بندر نشین، شعر سپید «بدنم سرده مثه قطب جنوب / سرم از کویر لوت داغ تره …» را خواندند.

در اتاق خوابم / درخت سیبی خواهم کاشت

در ادامه ستاره براهیمی از شاعران عضو انجمن ادبی شعر هرمزگان، شعر «نور می‌بارد / اینجا زنان کوه می زایند…» را خواند. زهرا صالحی از شاعران آیینی شهرستان میناب و عضو انجمن ادبی شعر درخت بندرعباس، شعر «در اتاق خوابم / درخت سیبی خواهم کاشت / تو می‌آیی در ابتدای صدایم می‌ایستی …» را رونمایی کرد. مطهره باقر بیگی شعر «نفس‌های زغال سنگی ام / فقط به درد آدم سوزی ها می‌خورد…» را قرائت کرد و خسروی شعر «واژه‌ها خاموش مانده بین بُغض دفترم / ترس دارم آبرو ریزی کُند چشم تَرم …» را برای مخاطبان حرفه‌ای شعر خواند.

شاعران این ۳ کتاب را در اولویت بخوانند

در بخش پنجم شعرخوانی، پیشکسوتان حوزه شعر استان به شعرخوانی پرداختند. منوچهر ضیایی رئیس انجمن شعر بهشت جنوب، شعر طنز «با همگان به سر شود / با تو به سر نمی‌شود / شوهر مادر کسی، جای پدر نمی‌شود / گوجه و شلغم و کدو…» را خواند و فضای نشست را عوض کرد.

سپس ایرج انصاری فرد، رئیس انجمن شعر هرمزگان، غزل «سنگم که طعنه‌های تو آبم نمی‌کند / چشمان دوزخیت کبابم نمی‌کند…» را خوانش کرد.

پس از آن نوبت به عبدالحمید انصاری نسب رئیس انجمن شعر درخت هرمزگان رسید تا شعر نو «عمو خلیل / شاید پرنده‌ای شده‌ای…» درباره زنده یاد خلیل عمرانی شاعر بوشهری و صاحب آثار مروارید فراموش (گزیده غزل‌ها)، ساعت به وقت شرعی دریا (مجموعه غزل) و برگزیده شعرها (مجموعه نیستان) را تقدیم روح بلند این چهره فرهنگی نماید.

خالو راشد انصاری سومین انصاری این جمع بود که ضمن پرداخت و تحسین به وضعیت شعر در جنوب ایران، بیان کرد: حتی در جنوب جهان نیز به همین وضع است و غول‌های ادبیات در جنوب سرزمین شان هستند. پس از آن توصیه کرد که شاعران صرفاً به خوانش شعر بسنده نکنند و سه کتاب «ژاک قضا و قدری و اربابش»، رمانی کلاسیک نوشته ی دنی دیدرو فرانسوی که در زمره بزرگترین نویسندگان عصر روشنگری است، کتاب «تریسترام شندی» اثر لارنس استرن زندگانی و عقاید تریسترام شندی که داستان زندگی و عقاید نجیب‌زاده‌ای به نام تریسترام شندی است و رمان «دن کیشوت» اثر نویسنده اسپانیایی، میگِل سِروانتِس ساآوِدرا را برای مطالعه معرفی کرد و تاکید کرد که حتماً شاعران آن‌ها را در اولویت بخوانند.

«تازه عروس می شوم»

پایان بخش شعرخوانی نیز آوای بلقیس بهزادی در سالن پیچید و شعر کهنه ۳۰ ساله‌اش را با عنوان «تازه عروس می‌شوم» به عنوان حُسن ختام این کارگاه شاعرانه خواند.
تازه عروس می شوم، حجله اگر به پا کنی
باغچه دست مرا مزرعه حنا کنی
تازه عروس می شوم، تازه عروس شعر تو
به جای واژه‌ها اگر مرا هجا هجا کنی
چرا حسودی نکند؟ شاخه نبات هم به من
حافظ من اگر مرا در غزلت صدا کنی
کوچه و خانه را ببین غرق چراغ کرده‌ام
وای اگر نیایی و جشن مرا عزا کنی
بی تو و ماجرای تو عمر چه پوچ می‌رود
کاش مرا کشان کشان وارد ماجرا کنی
حال که قیس منی و حال که بلقیس تو ام
بیا که قصه مرا قصه قصه ها کنی...

سرانجام در بخش پایانی، محمود اکرامی‌فر، مدرس کارگاه تخصصی شعر بندرعباس، با ابراز خرسندی از حضور در جغرافیای جنوب و جمع شاد و شاعرانه هنرمندان و اهالی ادبیات هرمزگان، گفت: شعرهای خیلی خوبی شنیدم، از این همه شور و اشتیاق لذت بُردم، واقعاً از شما یاد گرفتم و باید اعتراف کنم که شب بیادماندنی بود. هر چند که شعر هرمزگان را با شعر زنده یاد محمدعلی بهمنی و سعید آرمات می‌شناسم.

او با ذکر نام استاد بهمنی، از آخرین همنشینی و عکس یادگاری با استاد، دو ماه قبل از درگذشتش سخن گفت و گریزی به دفتر خاطرات او زد. اکرامی در این باره گفت: در یک محفلی بودیم که یک نفر گفت: استاد بهمنی هم می‌آید، من هم گفتم: استاد بهمنی مگر زبل خان است، اینجا بهمنی، آنجا بهمنی، همه جا بهمنی. بعد یک نفر از پشت روی شانه من زد و گفت: اکرامی جان، محمدعلی بهمنی‌ام و ۷۵ سال سن دارم.

خالق مثنوی «یا علی گفتیم وعشق آغاز شد»

محمود اکرامی‌فر شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و مولف اهل خراسان شمالی است که کارنامه فاخری در شعر آیینی دارد و اشعار زیادی در مدح اهل بیت علیهم السلام سروده که از معروف‌ترین آن‌ها، مثنوی «یا علی گفتیم وعشق آغاز شد» است.

اکرامی‌فر دارای دکترای ادبیات فارسی در رشته مردم‌شناسی از آکادمی علوم تاجیکستان است و اصول ارتباط جمعی، گریه کردن کم آرزویی نیست، ما با سلیقه مردم پیر می‌شویم، بهارانه‌ها، این کتاب اسم ندارد و.... از عناوین بعضی از کتاب‌های اوست. محمود اکرامی‌فر متولد سال ۱۳۳۸ روستای جوشان اسفراین (خراسان شمالی) اما ساکن تهران است.

به گزارش ایبنا، کارگاه تخصصی «آموزش شعر» هرمزگان دوشنبه شب ۲۸ آبان‌ماه در سالن رودکی اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در چهار راه فرهنگ (۲۲ بهمن) بندرعباس برگزار شد و یوسف ملایی خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) تنها خبرنگاری بود که این محفل شاعرانه را پوشش داد.