شناسهٔ خبر: 69834865 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

بازجست آزادگی و عدالت حقیقی می‌تواند ضامن کنونی وحدت عمومی باشد

آنچه موجب حفظ وحدت و پیروزی انقلاب ۵۷ شد، نتیجه اقبال به بازجست اصالت‌های فراموش شده آزادگی و عدالت ایرانی و اسلامی در گذشته و حرکت در طریق رستگاری و آمادگی برای عدالت موعود بوده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر چندی پیش در خانه اندیشمندان علوم انسانی نشستی با عنوان «ایرانشناسی «ایرانی» و دلالت‌های فکری آن برای امروز» برگزار شد که رضا داوری اردکانی، چهره ماندگار فلسفه برای این مراسم یادداشتی نگاشته بود؛ بهروز فرنو، عضو هیئت مدیره بنیاد فردید به بهانه سخنان استاد خود یادداشتی نگاشته و در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده که در ادامه می‌خوانید؛

گنج علم ما ظهر مع ما بطن

گفت از ایمان بود حب الوطن

این وطن مصر و عراق و شام نیست

این وطن شهری است کان را نام نیست

ای خوش آن کو یابد از توفیق بهر

کو رود رو سوی آن بی‌نام شهر

آن قدر در شهر تن ماندی اسیر

کان وطن یکباره رفتت از ضمیر

تا به چند ای شاهباز پر فتوح

باز مانی دور، از اقلیم روح

تا به کی ای هدهد شهر سبا

در غریبی مانده باشی بسته پا؟

جهد کن! این بند از پا باز کن

بر فراز لامکان پرواز کن

«شیخ بهایی»

برای افتتاح نشست دلالت‌های فکری ایران‌شناسی، در مسائل روز، آقای دکتر داوری، استاد صاحب نظر حکمت و فلسفه، پیامی فرستاده بودند که با توجه به مسائل سیاسی حاد کشور، جای توجه، تأمل و گفتگوی ویژه دارد. قبل از آغاز بحث، لازم میدانم از اهتمام حضرت استاد داوری و زحمات گروه فلسفه خانه اندیشمندان علوم انسانی و نیز آقای دکتر مالک شجاعی، نسبت به برگزاری این نشست، در هفته گذشته، تشکر کنم.

اما جناب استاد، مطلب را با پرسش از آنچه ایران بدان ایران است، آغاز کرد! و از وصف وجه جغرافیایی سیاسی ایران به سابقه اعتلای تاریخی و فرهنگی کشور رسید و از آنجا به وطن دوستی و حقیقت آن! با شنیدن این سخن، یاد ابیات فوق از شیخ بهایی افتادم که گر چه شیخ در آن ابیات به وطن ظاهر، توجهی ندارد و نظرش معطوف به باطن است، اما تلقّی من این است که از ظاهر دوستی زادبوم ایران هم می‌توان به آن باطن رسید! چه بسا که این تلقی به نظر استاد داوری نزدیکتر باشد؛ از آنجا که تأمل در خود لفظ ایران و ریشه آن هم موید این معنای جمع ظاهر و باطن است. چنانچه گفته شده است که لفظ ایران با شرافت و آزادگی نسبت دارد و ریشه آن از "ایرن ویجه" به معنای "سرزمین آزادگان" گرفته شده است. همچنین این ریشه رجوعی دارد به خاستگاه مقدس قوم آریا، در قصص و روایات آئینی کهن.

می‌دانیم که اصولاً در روایات کهن، استقرار و یکجا نشینی هر قوم به منزله ریشه در خاک داشتن و از آنجا سر به آسمان برداشتن بوده است. یعنی در آن ادوار، توطّن در سرزمینی که حیات، ثمره بهره‌مندی از برکات آن بود، وجهی آئینی، اعتقادی و ایمانی نیز داشته است. لذا آزادگی در ایران زمین نیز به معنی آزادی از بندگی غیر و مطامع، ستایش اهورمزدا و شکر رحمت و برکات ایران‌زمین بوده است. پس ایمان و وطن دوستی، نه تنها طبق قول رسول اکرم (ص) در دوره اسلامی، ارتباطی باطنی دارند، بلکه در ایران کهن هم نسبتی کامل با یک‌دیگر داشته اند.

این وحدت آئینی ظاهر و باطن که موجب استقرار و توطن قوم در زادبومی مقدس بوده است، به تعبیر مرحوم فردید حکایت از احوال پریروزی قوم و جامعه‌ای قریب به معنای امت واحده اولیه، به معنای قرآنی لفظ، دارد. لذا می‌توان پذیرفت که حکمت، فضیلت و آزادگی که در ایران کهن و باستان ریشه داشته، بعد اسلام هم در دوره‌های اعتلای فرهنگ و تمدن اسلامی، موجبات این تعالی را فراهم آورده و بعد به نهضت‌های شیعی در ایران‌زمین، مدد رسانده است.

اما این احوال آزادگی در فراز و فرود روزگار ایران زمین، بر یک وضع نمانده است و همانطور که آقای دکتر داوری متذکر آن است، صورت‌های تاریخی قدیم و جدید تفکر، فرهنگ و تمدن بر وضع دیروزی و امروزی و بعضاً فردایی ایران زمین، غالب شده است. صورت‌های تاریخی مختلف و حوادثی گوناگون که به تصریح آقای دکتر داوری شاید کمتر قومی موارد گوناگون آن را تجربه کرده باشد!

چنانچه ایران در عصر جدید با مدرنیته و عالم تجدد خودبنیاد، مواجه شده است؛ مواجهه‌ای که بخصوص در دوره قاجار و پهلوی، ایران را به طور کامل دستخوش اقدامات استعماری بیگانگان و حوادث عالم کرده بود؛ استعماری که مقابله با آن، زمینه ساز انقلاب اسلامی شد.

البته که به این صورت‌های تاریخی غالب، چه قبل و چه بعد از اسلام، چه دوره غلبه تشیع به بعد و دوران جدید، باید فکر کرد. تأمل در صورت‌های تاریخی گذشته که اکنون موادی از صورت غالب تاریخ جدید و کنونی هستند. لذا بدیهی است که باید مطابق با امکانات و بضاعت و خودآگاهی به ابتلائات تاریخی، این مرز و بوم، قدم برداشت؛ نه بر اساس غرور کاذب احزاب، گروه‌ها و جناح‌ها در دفاع از تحجر یا تجدد! چه در اوضاع پر مخاطره کنونی، برداشتن بی ملاحظه هر قدمی می‌تواند به افزایش بحران و تفرقه بیانجامد. همچنین به تصریح استاد داوری، با لحاظ این شرایط و اجتناب از غرور کاذب، باید راهی برای مقابله و مدارا با دشمنان و نجات از تفرقه و تشتت اجتماعی جست!

حالا اگر در نظر بیاوریم آنچه موجب حفظ وحدت و پیروزی انقلاب ۵۷ شد، نتیجه اقبال به بازجست اصالت‌های فراموش شده آزادگی و عدالت ایرانی و اسلامی در گذشته و حرکت در طریق رستگاری و آمادگی برای عدالت موعود، ظهور منجی و تحقق امت واحده پس فردای تاریخ بوده است، پس حرکت در طریق تحقق انتظارات ایجاد شده در عرصه مقاصد اصلی انقلاب، می‌تواند ضامن کنونی وحدت عمومی نیز باشد. یعنی باز جست آزادگی و عدالت حقیقی. لذا اگر تورم قیمت‌ها، فساد، رانت و انحصار امکانات و سمت‌ها در مراکز قدرت، مانع تحقق مقاصد اصلی انقلاب باشد، بدیهی است که وحدت حاصل مخدوش می‌گردد و تفرقه مانع لحاظ عمومی مخاطرات پیش روی و و علاقه و وحدت در تأمین مصالح عمومی کشور و تأمین مقاصد میهنی می‌شود. اینجا است که استاد داوری نگران سست شدن پیوستگی عمومی با وطن است. لذا اگر او اکنون ایران را دردمند و تنها می‌بیند، نه فقط تهدید سیاست‌های استکباری آمریکا و اسرائیل، در جهان و منطقه، این نگرانی را ایجاد کرده است، بلکه مشکلات تحقق وفاق ملی در داخل کشور هم بر این نگرانی افزوده است! آنجا که او می‌گوید: اکنون ایران دردمند و تنها است.