نه میان من و شما که در میان تمامی ابناء بشر این مؤلفه دارای هیچگونه تردید، خطا و پرسشی باقی نمیگذارد که در گذار و گذر سیر حیات انسان از حضرت آدم ابوالبشر(ع) تا امروز آنچه که ما بر بلندای تاریخ آن را معنا میکنیم؛ حوادث، رویدادها، اتفاقها و رخدادهای متعددی دستبهدست یکدیگر داده تا درنهایت تاریخ تمدن و فرهنگ جوامع را با محور رویکردها، نگرشها و ادیان مختلف ثبت و ضبط کند.
در گذار 1400 سال یا 14 قرن اخیر؛ از زمان بعثت رسول مهربانیها، حضرت محمد مصطفی(ص) به عنوان پیامبر ختمیمرتبت که دین او، یعنی دین اسلام، آخرین و کاملترین دین در مسیر تعالی بشر در زیست جهان اثیری برای رسیدن به آن سعادت ازلی و ابدی، یعنی رستگاری نزد پروردگار یکتاست؛ تردیدی وجود ندارد.
اما مسئله این است که بشر از همان هزارههای دور تا به امروز در مواجهه با رویدادهای تاریخی که سر گذرانده، از منظر خود به خوانش آن اتفاقها نشسته است. پس در این میان، بلندنامان، صاحبنظران و اندیشهورزانی بودهاند که در مقام اعتماد عموم افراد که جایگاه و بلندای اندیشه آنان را نداشتهاند به روایت رویدادهای تاریخی نشسته و دیگر اولاد بشر به فرض روایت آنها، اصل معنا و ماوقع را اختیار کردهاند؛ اما در نقطه مقابل با توجه به خوانش ایدئولوژی و هدف والای دین اسلام یعنی مبارزه با ظلم؛ دفاع از مظلوم و درنهایت ایستادن بر مدار حقانیت، آزادگی و آزادیطلبی است. شاهدیم گاه مطامع باعث شده که افرادی سعادت آخرت را به داشتههای دنیوی فروختهاند؛ خود را فریفته و بنده شیطان کردهاند؛ در قلب تاریخ هرجا که دستشان میرسید برای منافع خود از هیچ خطایی فروگذار نبودهاند!
اینگونه است که بنا بر روایت حجتالاسلام و المسلمین محسن حنیفی از پژوهشگران و محققان تاریخ اسلام که حوزه اندیشگی، فلسفیدن و طرح پرسشگری خود را بر بلندای اندیشه و معرفت انسانی بر ساحت و ماهیت جریانسازترین، اثرگذارترین و پرنفوذترین دامنه روایت، یعنی حوزه ادبیات قرار داده است؛ دست برهمین نقطه گذاشته و گفته «چگونه است که از واقعه و حادثهای واحد چون تابلوی عظیم عاشورا هر فرد خوانش خود را داشته است؟»
آنها که مطامع خود را در گروی امیال زمینی دیدهاند، از هیچ کوششی برای کاستن از شأن فرزند امیرمؤمنان(ع) و صدیقه طاهره؛ راضیه مرضیه؛ فاطمه اطهر(س) یعنی فرزند برومند آنها امام حسین(ع) فروگذار نبوده و آنها که بلندای معرفت و مبانی اندیشهورز انسانیت را بر هر میل انسانی ارجح دانستهاند، سعی بر روایت حق و حقانیت تاریخ داشتهاند.
پس امروز برای انسان پرسشگر، این فرض باقی میماند که بر مدار کدامیک از این روایتها بایستد تا حقانیت تاریخ را تعبیر کند. اینجاست که مفهوم و جایگاه اسوه و الگوی حقیقی انسانها یعنی همان ائمه اطهار(ع) به عنوان سلاله نبی مکرم(ص) اسلام، حجت را بر ما تمام کرده است؛ اما در حوزه آثار مکتوب بر بلندای جهان ادبیت ادبیات آیینی تا چه حد میتوان به استناد و اتقان روایتهای معصومین که توسط انسانهای اثری نگاشته شده متکی بود؟
اینجاست که علم حدیث؛ علم تاریخ و تطبیقگران روایتهای تاریخی، جایگاه؛ ارج و قرب فعالیتشان رُخنما میشود و این همان بلندایی است که فردی چون حجتالاسلام و المسلمین حنیفی بر آن استوار بوده تا در قبال اتفاقهایی که در بلندای تاریخ با محوریت ائمه معصوم(ع) به وقوع پیوسته؛ نه روایت انسانهای زمینی که برای بیان حقانیت آنچه که در تاریخ به وقوع پیوسته به سمت روایت معصوم(ع) از معصوم(ع) حرکت کرده است.
این همان روایت «ماثوراتی» است که تا به امروز سه مجلد به قلم او قلمی شده است. آثاری که هم مورد تفقد مقام معظم رهبری و هم به واسطه فرزند ایشان جناب «میثم خامنهای»، رضایت معظمله از این آثار به گوش جناب حنیفی رسیده که سه مجلد او یعنی «فاطمیه ماثور»؛ «حسینیه ماثور» و«حسنیه ماثور» از آن دست مجلدات، تحقیقها و نگارشهایی است که نیاز امروز اهل تشیع، اندیشهورزان، پرسشگران و دلدادگان این نحله فکری و اندیشه اولی در حوزه تاریخ اسلام و مدنیت جامعه آن اکنون است.
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) در راستای رسالت راستین خود در مسیر معرفی برترین مجلدات در حوزه ادبیات آیینی، مبتنی بر شعائر؛ فرائض و داشتههای دین هدایتگر و مبین اسلام از یکسو و ازسوی دیگر، همدل با اتفاقهای تاریخی چونان قرار گرفتن در ایام سیودومین هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران و ایام فاطمیه ضمن دعوت از حجتالاسلام و المسلمین محسن حنیفی، محقق؛ پژوهشگر و شاعر و نیز میزبانی از قاسم باقری، مسئول انتشارات «آرام دل» که به تحقیق مهمترین و تأثیرگذارترین ناشر در حوزه نضج اشعار آیینی چه در ساحت روایت قوانین و چارچوبهای شعر آیینی و چه بر بلندای تربیت شاگردان ممتاز در این عرصه است؛ تلاش کرده تا ضمن تأکید بر اهمیت روایت «ماثورات» در قالب نیاز امروز جامعه ادبیات آیینی کشورمان و مخاطبان آن به نقب و نظر در این آثار و همچنین عرض ارادتی به حوزه «ادبیات فاطمی» داشته باشد.
آنچه در ادامه از خاطرتان میگذرد به بهانه مجلدی از سه گانه «ماثورات» حجتالاسلام حنیفی بر محور «فاطمیه ماثور» به میزبانی ایکنا از حجتالاسلام محسن حنیفی، قاسم باقری و علی کبیری؛ مدیر روابط عمومی انتشارات «آرام دل» در ساحت مراسم نقد، بررسی، رونمایی نمادین از این مجلد و نیز بیان روایت ناگفتههایی از اهمیت «ماثورات» در حوزه ادبیات آیینی است که در تلاقی ایام فاطمیه با هفته کتاب در ادامه از خاطرتان میگذرد.
ایکنا- جناب حنیفی پیش از آنکه بر بلندای موضوع و هدف اصلی این نشست ادبی یعنی نقب و نظر بر مجلدات و «کتب ماثورات» به قلم شما وارد شویم؛ اجازه میخواهم برای طلیعه کلام شما بر مبتدایی استوار شوم که از یکسو آن را یکی از مهمترین داشتهها در حوزه ادبیات تاریخ معاصر کشورمان در قالب گفتمان فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، یعنی ادبیات آیینی و خاصه شعر آیینی میدانیم و مینامیم و ازسوی دیگر بر مؤلفهای ورود کنم که طی چند سال اخیر خود به یکی از مناقشات در حوزه فعلیت وفعالیت شاعران آیینی بدل شده است. اگر با نگرشهای مقام معظم رهبری در حوزه تأکیدات و منویات ایشان در ساحت و جایگاه توجه به «ادبیات آیینی»؛ نضج و گسترش آن میان گونههای مختلف ادبی در کشورمان همراه شویم و در نگرشی دیگر در مقام آسیبشناسی اشعار آیینی قرارگیریم طی چند سال اخیر، دودستگی عجیبی که میان جریان شاعران آیینی و طرفداران جریانی به نام «شعر هیئت» به وجود آمده است استوار شویم در مییابیم که موافقان این نگاه؛ جریان «شعر هیئت» را از یک راستا همسو با شعر آیینی و از منظری دیگر، استمرار و تاکید بر این جریان فکری را باعث تشتت و تعدد شاخههای شعر آیینی و ورود آسیب به اینگونه ادبی میدانند و موافقان این حوزه؛ «شعر هیئت» را یکی از اصلیترین شاخهها در حوزه تعالی و توسعه شعر آیینی با مضامین امروز، مطالبات و نیاز جامعه اکنون ایران میخوانند. اما درنهایت همسو شدن با این دو جریان که گاه در نقطهای مقابل یکدیگر قرار میگیرند نتیجهای جز تضعیف ساحت و ماهیت «شعر آیینی» با خود به همراه ندارد! از همین روی طلیعه گفتوگو را در حوزه آسیبشناسی جریان شعر آیینی و رویکرد شما درباره دوگانهای که مطرح کردم در مقام شاعر؛ پژوهشگر و محقق حوزه ادبیات و شعر آیینی استوار کنیم؟
اگر نگاهی بر جریان؛ حقیقت و وجود خود شعر داشته باشیم به نظرم در تعریف آنچه که ما قیدی بر آن قرار دادهایم به عدوان «شعر هیئت» پیش و بیش از ارائه هر نظری نیازمند تبیین و توضیح برای تنویر افکار عمومی است.
«شعر هیئت» به معنای شعر و سروده ادبی است که در هیئت میتوان آن را قرائت کرد و ارائه داد. در حالت عادی اگر به دنبال دستهبندی نباشیم، مسلم است که «شعر» به ذات خود باید شعر باشد. این بستگی به هنر آن فردی دارد که در مقام شاعر، سخنگو یا ستایشگر در مقام ارائه آن شعر برمیآید.
به عنوان مثال ممکن است برخی اوقات فردی زبانی را نپسندد. چرا که آن زبان بر زبان قدما استوار است و عدهای ممکن است بگویند که این «شعر هیئت» نیست؛ اما فرد دیگر در مقابل ممکن است با توانمندی بیشتر و بالاتری همان شعر را در هیئت برای حضار ارائه و قرائت کند.
«مجمع شاعران اهلبیت(ع)» به سبب این نگرشها و خوانشها در حوزه سرودههای آیینی با نگاهی والا به شعر و ادبیات وارد این عرصه شد و فعالیت خود را در حوزههای ارتقای «کیفیت»؛ «محتوای اشعار» و نیز در برخی از مواقع حتی «کمیت» اشعار آغاز و بر همین نمط رسالت خود را استوار کرد.
به عنوان مثال ما در باب حضرت خدیجه(س) چندان شعری در حوزه سرودههای ادب فارسی نداشتیم؛ اما با برگزاری کنگرههای مختلف و متعدد نظیر کنگره شعر حضرت خدیجه(س) که امسال دهمین دوره آن است؛ امروز با قدرت میتوانیم بگوییم که توانستهایم مجموعهای مجزا در مدح و مرثیه حضرت خدیجه(س) به مخاطبان ارائه دهیم. نظیر این مثال در مورد حضرت جعفر طیار(ع) نیز صادق است.
خدا را شاکریم «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» در حوزه ارتقای اشعار آیینی توانسته سهم خود را به خوبی و با کارنامه قابل قبولی ایفا کند و نیز در حوزه ارتقای آموزش حرفهای و مهارت گام نهادن در مسیر شیوه، چگونگی سرودن شعر آیینی، ابعاد آن، ویژگیها و انتظاراتی که از شعر آیینی میرود باید نگاهی ویژه به «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» و سهم و قدر آن در حوزه آموزش تخصصی شاعران داشت. مبحثی که خلاء آن احساس میشد و توفیقها و اقدامهای مجمع در این عرصه و حوزه قابل تأمل است.
«مجمع شاعران اهلبیت(ع)» بیش از 13 سال است که به شکل مستمر در حال فعالیت است و در این 13 سال جلسات مختلف و متعدد، حلقههای ادبی، اردوهای ادبی و کنگرههای مختلف ادبی را با محوریت نگاه ملی و گستره سرزمینی ایران برگزار کرده است. «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» در تمام این 13 سال در مسیر ارتقای فضای شعر به ویژه شعر آیینی تأثیری غیر قابل انکار داشته است.
در حوزه تاثیرگذاری و جریانسازی فعالیتهای این مرکز باید به فضای خارج از این مجمع نیز اشاره داشت. افرادی که خارج از اعضای مجمع هستند اما دانشآموخته مجمع بوده یا به نحوی با این مجمع در ارتباط بودند نیز در حوزه عیارسنجی کیفیت فعالیت مجمع قابل ورود به بحث هستند. افرادی که میتوانید شعر آنها را در ترازوی نقد قرار دهید و ببینید عیار آن چگونه است. افرادی که شاهدیم در کنگرههای مختلف و متعدد ادبی حتی غیرمرتبط با شعر آیینی یا غیر مرتبط با مجمع امروز حضور دارند و مسیر آموزش و تعالی خود را در «مجمع شاعران اهلبیت(ع)» سپری کردهاند. افراد شاعر و هنرمندی که امروز به مقامی رسیدهاند که صاحب کُرسی تدریس هستند.
این مطالب و مقدمه را گفتم تا چنین نیاندیشیم و اینگونه نگوییم که به عنوان مثال فلان شعر چون فقط برای فضای هیئت تولید میشود پس آن را در قالب شعری با سطح پایین قرار دهیم یا نگاهی از بالا به پایین به آن شعر، کیفیت و ساختارش در ساحت ادبی داشته باشیم. خیر! این را به قطعیت میگویم که ما در «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» گاه حتی به خاطر یک «را مفعولی» کل یک شعر را کنار میگذاریم. دلیلی چیست؟ اینکه تاکید داریم اشعار باید از لحاظ دستوری درست و دقیق باشند.
شما را به دیدار حضرت آقا با شاعران ارجاع و توجه میدهم. شاهدیم در آن جمع و گعدهها عمده شاعرانی که در آن جلسه در پیشگاه مقام معظم رهبری شعر میخوانند و سرودههای خود را تقدیم محضر ایشان میکنند از شاخصهای جریان شعر آیینی هستند. یا در مثالی دیگر شما را به برنامه «سرزمین شعر» ارجاع میدهم. در آن برنامه نیز شاهدیم عمده شاعرانی که حضور دارند و کسب مقام میکنند افرادی هستند که با «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» ارتباط داشته و در فضای فعالیت در گونه هنر آیینی از استادهای مجمع در مسیر رشد و پیشرفتشان بهره بردهاند.
در فرازی از طرح پرسشتان با شما هم عرض هستم و قبول دارم امروز مباحثی که درباره جریانی بهنام «شعر هیئت» وجود دارد، موافقان و مخالفانی دارد که با این جریان همدل هستند. این نگاه را میپذیرم؛ اما میگویم که فارغ از این قیدوبندها؛ «شعر»، شعر است! اما فراموش نکنیم اینکه شعر کجا اجرا شود در مراتب بعدی ارزشگذاری و سنجش عیار آن تعریف میشود.
به عنوان مثال ممکن است ما شاهد سرایش شعری در گونه «شعر سپید» باشیم. گونهای که به نظر میرسد قابلیت اجرا در هیئت را نداشته باشد؛ اما کسی چه میداند، شاید روزی مداحی توانمندی آن را داشته باشد و پیدا کند که در خود هیئت «شعر سپید» را در مقام نوحه برای حضار قرائت کند. این مسئله تغییری در نگاه کلان به حوزه شعر آیینی ایجاد نمیکند.
اصل و کنه ماجرا آن است که شعر آیینی برای حضرات معصوم(ع) و مقدس سروده شده؛ پس با همین نگاه باید آن را مقدس دانست. اینکه آن شخص شاعر خیال خود را در خدمت این آستانِ مقدس قرار داده در نفس و عمل و از اساس و پایه برای همگی امری مبارک به شمار میرود. حال ممکن است که من «شعر سپید» را دوست نداشته باشم و در علقه من جای نگیرد؛ اما این مهم دلیل نمیشود که بگویم این در حوزه «شعر هیئت» قرار میگیرد یا خیر!
در جریان شعر آیینی لازم است ما از جایگاهی بالاتر به آن نگاه کنیم و اینگونه ادبی و آیینی را به مثابه رازی قلمداد کرده و برشماریم که به واسطه آن شاهد سیلان و پَر کشیدن خیال، روح و روان خود بر فراز آستان مقدس عرض ارادت به حضرات معصوم(ع) و گذر از درهای صلح به جهان هستی باشیم. ادبیات امری نیست که بگوییم جزئی از سلیقه ما هست یا خیر!
ما در قلههای ادبی خود زبان پیچیده «بیدل» را داریم که در سبک هندی است. زبان خراسانی داریم. زبان و سبک عراقی داریم و در مقابل آنها شعرهای سهل و ممتنعی داریم که نمونهای از این آثار نیز به نوبه خود در قله ادبیات یاران شناسا هستند و میدرخشند. ما «زبان نیمایی» و گونههای مختلف زبان سرایش شعر داریم. پس با این عقبه، سابقه و گونههای متعدد شعری باید بگوییم که همه این بخشها و تنوع سرودن اشعار جزئی از گنجینهها و سرمایههای حوزه ادبیات است و تلاش میکنیم تا در جریان آموزش شاعران آیینی، ارتقای کیفیت اشعار و ارتقای سطح سواد شاعران به همه این بخشها و ابعاد توجه داشته باشیم و توجه خود را تنها بر یک بُعد متمرکز نکنیم.
ایکنا- حاجآقا حنیفی، فرا و ورای این گفتار مقدماتی؛ شما را با ساحت، جایگاه، ماهیت و شکلگیری «مجمع شاعران اهلبیت(ع)» به عنوان یکی از اصلیترین استوانهها و بُنمایههای شناسا شدن حوزه شعر آیینی در قالب تدوین قوانین، چهارچوب، ساختارمند کردن و نیز تربیت شاعران متعدد به گستره ایرانزمین طی دو دهه اخیر با محور این مجمع و نقش بسیار مهم آن در ادامه گفتوگو و این نشست ارجاع میدهم. حال در قالب روایت شما نگاهی به انتشارات «آرام دل» به عنوان تخصصیترین ناشر اشعار آیینی در کشور و از سویی دیگر جایگاه صبغه و سابقه «مجمع شاعران اهلبیت(ع)» با استناد به این نشر به عنوان حامی اصلی معنوی تشکیل این مجمع بپردازیم. رویکرد مهم و ارجاعی در طرح این پرسش نگاهی بر عقبه انتشارات «آرام دل» به عنوان یکی از اصلیترین سکوهای شکلگیری «مجمع شاعران اهلبیت(ع)» و در ادامه همراهی این دو بال یعنی نشر و مجمع در حوزه تعالی شعر آیینی است.
ابتدا باید تاکید کنم که انتشارات «آرام دل» که به واقع سبقه مجمع شاعران به شمار میرود. تا پیش از این انتشارات، شاعران آیینی به نهاد یا مرجعی رجوع میکردند و تمایل داشتند که شعرشان یا کتاب خود را در جایی منتشر کنند تا توسط عموم دیده شود.
نکتهای که باعث تشخیص و شناسا شدن «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» میشود آن است که اگر به فعلیت این مجمع از دهه 80 یا استمرار آن در دهه 90 نگاهی ویژه داشته باشیم به وضوح درمییابیم تنها یک مولفه و آن هم فقط انتشار کتابها در حوزه شعر آیینی باعث ایجاد جریانی بسیار بزرگ در سطح کشور در مسیر ارتقای سطح کیفی شاعران ایجاد کرد.
به عنوان مثال اگر امروز از خیلی از دوستان شاعر در حوزه شعر آیینی درباره نحوه آشنایی و آموزش آنها در شناخت قوانین و قواعد شعر آیینی را کجا و چگونه فرا گرفتهاند؟ در کمترین حالت پاسخ قاطبه آنها این خواهد بود که برخی از مقدمات و جریان شعر آیینی را از «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» و آثاری که انتشارات «آرام دل» آنها را منتشر کرده است آموخته و فراگرفتهاند. همین گستره فعالیت انتشارات و رسیدن کتابهای منتشر شده این نشر در حوزه شعر آیینی باعث شده تا امروز در نقاط دورافتاده ایران شاعرانی بسیار خوب و متبحر در حوزه شعر آیینی داشته باشیم. اغلب آنها تربیت یافته «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» و آثاری هستند که انتشارات «آرام دل» آنها را منتشر کرده است.
خالی از لطف نیست این نکته را بگویم که یکی از برنامههای مجمع بر این مهم استوار بوده که فعلیت و فعالیت خود را تنها متمرکز بر شهر تهران نکند. ما تا به امروز چندین برنامه و اردوهای چند روزه منطقهای را در سطح کشور داشتهایم. منطقه خراسان؛ منطقه آذربایجان؛ مناطق دیگر و در این مسیر تلاش میکردیم تا شاعران آیینی و علاقهمندان این حوزه را در هر چهار، پنج استان همجوار به میزبانی مرکز یک استان در قالب یک منطقه کنار هم جمع کنیم و استادی را برای هدایت، راهنمایی و آموزش آنها ارسال کنیم. امروز شاهدیم با این اتخاذ برنامهریزیهای فضای آموزشی، انتشار مستمر و گسترده دفاتر اشعار و کتابهای آموزشی در حوزه شعر آیینی شاهد تربیت و معرفی شاعران بسیار زیادی در حوزه شعر آیینی در کشور هستیم.
حتی میتوانم به خود به عنوان کوچکترین عضو جریان شعر آیینی اشاره کنم. زمانی که در دوران دبیرستان کتابهای مجمع که توسط انتشارات «آرام دل» منتشر شده بود را تهیه میکردم، میخواندم و تلاش میکردم در حوزه سرایش شعر آثار خود را تقویت کنم. آن زمان یکی از آرزوهای من این بود که افتخار همکاری با این مجمع را داشته باشم و هیچگاه فکر نمیکردم که روزگاری در جایگاهی قرار بگیرم که پژوهشها، اشعار و مطالبی که قرار است توسط انتشارات «آرام دل» به زیور طبع آراسته شود را تأیید کنم. تأکید میکنم که مطالعه آن اشعار در ارتقای سطح دانش من نقشی غیر قابل انکار داشتهاند.
شاعران فراوانی میشناسم که در ادوار مختلف و سالهای ابتدایی فعالیت «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» میگفتند که ما بسیار دوست داریم که تنها یکی از اشعار ما در قالب مجلدات مجموعه «آرام دل» چاپ شود. برخی از شاعران به نام آیینی ما مانند سیدحمیدرضا برقعی از آن دست شاعرانی هستند که نخستین کتاب شعر خود را در گونه شعر آیینی توسط انتشارات آرام دل به چاپ رساندهاند.
اینجا لازم میدانم که بر این نکته تأکید کنم که از زحمات برادر عزیز، حاجآقا حیدری؛ بنیانگذار انتشارات آرام دل در حوزه تعالی شعر و استمرار فعالیت انتشارات «آرام دل» نباید دریغ کرد. درست است که اکنون در این جمع و محفل ادبی حضور ندارند؛ اما باید گفت که او در مسیر تعالیبخشی جریان شعر آیینی حتی از فروش منزل شخصی خود نیز دریغ نکرد و با فروش منزل شخصی خود مسیر سرمایهگذاری در حوزه چاپ اشعار جوانانی که هنوز نامی برای خود دستوپا نکردهاند و بسیاری از ناشران حاضر به چاپ آثار آنها نبودند مایه گذاشت. او به جوانانی اعتماد کرد که دیگر ناشران به آنها اعتماد نمیکردند. خدا را شاکریم که از آن زمان تا امروز شاهد اقبال خوب شاعران آیینی به این انتشارات و «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» بودیم.
در سایه همین حرکتها، سرمایهگذاریهای شخصی، اعتماد به جوانها، ترسیم چشمانداز متعالی چون آموزش و ارتقای شعر آیینی در دیدگاه مدیریت انتشارات «آرام دل» و «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» بود که آرامآرام این مجمع، جریان شعر آیینی را به یکی از جریانهای منسجم و قدرتمند شعر کشورمان بدل کرد.
ایکنا- جناب حنیفی؛ بعد از این دو پرسش که به تحقیق لازمه ورود به بحث تخصصی و دلیل برگزاری این نشست و محفل ادبی یعنی نقب و نظر بر «کتب ماثورات» بود؛ حال متمرکز بر حوزه تخصصی و قلم شما در حوزه نگارش مجموعه ماثورات بر سهگانه آن یعنی «فاطمیه ماثور؛ «حسینیه ماثور» و «حسنیه ماثور» استوار شویم. در نگاه کلان وقتی درباره «ماثورات» در حوزه ادبیات آیینی صحبت میکنیم از چه مؤلفه و نگرشی صحبت میکنیم؟ جایگاه؛ بلندا؛ عامل شناسا و نقطه تأثیرگذار حوزه «ماثورات» در مسیر تعالیبخشی ادبیات ما در نگاه کلان و به شکل محوری ارتقا و توسعه فرهنگی حوزه ادبیات آیینی و مذهبی ما را شما چگونه ارزیابی میکنید؟
پیش از سخن گفتن در مورد عقبه و پیشینه «ماثورات» باید به نکته ظریف و در عین حال مهمی در حوزه نگرش تاریخی، اتفاقات روی داده در بطن تاریخ، به ویژه رخدادهای و رویدادهای مرتبط با حضرات معصوم(ع) و شیوه روایت آنها اشاره و تاکید شود.
با ذکر مثالی منظورم را توضیح میدهم. به عنوان مثال فرض کنید تصادفی رخ میدهد. برای روایت آن؛ راننده به نوعی آن تصادف را مطرح میکند. سرنشین کنار او از زاویه دید خود و با روایتی دیگر آن تصادف را تعریف میکند. فرد حادثهدیده، روایتی دیگر از آن تصادف را مطرح میکند. عابری که شاهد و ناظر این تصادف بود، از زاویه دید خود این رخداد را روایت میکند. افسر راهنمایی و رانندگی که برای کشیدن کروکی تصادف در صحنه حاضر شده، بدون آنکه شاهد آن باشد بنا به تجربیاتش، خوانش خود را از آن صحنه تصادف دارد و گزارشش را منتشر میکند. این یعنی؛ روایتهای مختلف و متنوع از مناظر متفاوت نسبت به یک اتفاق واحد یعنی تصادفی که رخ داد است. هر حادثهای که در تاریخ اتفاق افتاده نیز مصون از این نوع نگاه و نگرش نبوده و نیست.
حال ورود به اتفاقهای تاریخ اسلام و مرتبط با حضرات معصوم(ع) داشته باشیم. وقتی به جریان «عاشورا» به عنوان قله وقایع شیعه در عالم مینگرید؛ میبینید که جماعت اهل سنت به این رخداد از منظری مینگرند و شیعیان از منظری دیگر آن را روایت میکنند. عارف، نوعی نگاه میکند. شاعر، نوعی دیگر به آن نگاه میکند و همه آنها نگاه مختص به خود و از منظر خود نسبت به این واقعه و تعریف خاصی نسبت به آن دارند و به قول آشنا، بر مبنایی که قائل به آن هستند به این واقعه مینگرند.
گاه میبینیم که اشخاص نظامی، تاکتیکها و شیوههای نبرد نظامی را در واقعه عاشورا مورد ارزیابی قرار میدهند. برخی از منظر سیاسی به آن مینگرند. برخی از زاویه دید تربیتی و روانشناسی به این واقعه مینگرند. با به خاطر سپردن جمیع این نگاهها به این نکته توجه کنیم که همه این دیدگاهها حول اتفاق واحدی به نام «واقعه عاشورا» صورت پذیرفته است.
تاریخنگاران متفاوتی نیز در مسیر نگارش این اتفاق وجود داشته و آن را مکتوب کردهاند. به عنوان مثال «خوارزمی»، اهل سنت است؛ اما اهل سنت منصف و در عین حال خطیب و سخنران است. نوع نگاه او به این جریان با زبانی بیان میشود که قرار است مورد دریافت و قبول مردم قرار بگیرد و لحن، زبان و روایتش به دریافت عموم مردم نزدیکتر است. «خوارزمی» به واقعه عاشورا بالوپر داده، آن را پردازش کرده و ارائه داده است.
در نقطه دیگر، شاهدیم که فردی مانند «ملا آقای دربندی» در دوره قاجار نگاهش را به حوزه «اسرار عاشورا» در روایت این اتفاق معطوف میکند. او مطلبش را به نوعی عنوان میکند که ممکن است وقتی فردی نگاهی ساده و تنها به قصد قرائت به آن داشته باشد ممکن است نگاه او را درنیابد و حتی آن را منکر شود. اما شاهدیم که «ملا آقای دربندی» در باب یازدهم کتاب خود میگوید که «فقط مجتهد حق دارد این اثر را مطالعه کند و هر کسی نباید کتاب من را در دست بگیرد و بخواند!»
از سویی دیگر شاهد حضور افرادی هستیم که هدف آنها در حوزه روایت، تحریف جریان و واقعه عاشورا است. مانند «محمد ذهبی» که در نهایت کتابی مینویسد و «یزید» را از دخالت در واقعه عاشورا تبرئه میکند! با مرور این روایتها از یک اتفاق واحد درمییابیم که هر کدام از این افراد نسبت به واقعه واحدی چون «عاشورا» نگاهی متفاوت داشتهاند.
با توجه به این خوانشهای گوناگون از رویدادهایی که در طول تاریخ با محور حضرات معصوم(ع) به وقوع پیوسته، ما در «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» و عقبه و سابقه آن یعنی انتشارات «آرام دل» تلاش کردیم تا در مسیر تنویر دریافتها و خوانشهایی که ممکن است به واسطه چنین آثار، کلام و روایتهای آنها در ذهن عموم خوانندگان و متخصصان به تاریخ ایجاد کند، نگرشی متفاوت را در پیش بگیریم.
در مسیر تبیین و تدوین این نگرش متفاوت؛ توجه ما نخست بر این مهم استوار شد که در این 1400 سال یا 14 قرنی که از تاریخ اسلام میگذرد با توجه به این تنوع و تکثر نگرشها بر وقایع تاریخی، تجسسی در حوزه جنس روایت مغفول مانده داشته باشیم و آنها را به خوانندگان و مخاطبان هدف خود ارائه کنیم.
نکته دوم آنکه تلاش کنیم روایت و جنس نگاه در ارائه تاریخ از لحاظ تربیتی متفاوت باشد.
برای واضح شدن مبحث مد نظر مثالی میزنم. وقتی قرار است همان جریان «عاشورا» را که اتفاقی واحد است اما خوانشها و روایتهای مختلف از مناظر افراد گوناگون را در مثالهای بالا با شما مطرح کردم به تفاوت دیدگاهها زا اتفاقی واحد پی بردید. حال وقتی قرار است «واقعه عاشورا» را معصوم تعریف کند؛ حضرتشان بسیار فراتر از یک واقعه و رخدادی که روی زمین به وقوع پیوست به آن مینگرد.
به عنوان مثال وقتی افراد عادی بخواهند داستان «قمر منیر بنیهاشم(ع)» را بیان کنند همه بریدن دست ایشان را میبیند؛ اما امام معصوم(ع) فراتر از اینها را نگاه میکند و میفرماید: «جای دو دست بریده ابوالفضل(ع) به او دو بال عطا شد که در آسمان بهشت پرواز کند.» یعنی فراتر از همه این نگاههای زمینی، نگاهی است که مختص معصوم(ع) است.
یا در مثالی دیگر وقتی به بیان«حضرت زینب(س)» با محور واقعه عاشورا نگاه میکنیم، به وضوح درمییابیم که بیان او بیان «ماثور» است. اینکه میفرماید: «لشکر برادر من امروز از هم نپاشید. لشکر برادر من آن روز دوشنبهای که همه دور هم جمع شدند و حق علیبنابیطالب(ع) را غصب کردند از هم پاشید.»
نوع نگاه معصوم(ع) و بیان کلمات معصوم(ع) بسیار خاص است و اغلب کلماتی است که در اجمال بسیار پرمغز است. یعنی تفصیل خاصی ندارد و ایشان آن روایت را بسیار مجمل بیان میکند.
با این توجه به نگاههای مختلفی که با شما مطرح کردم، در حوزه «ماثورات» تلاش کردهام که در این روایات به نحوه نگریستن و بیان حضرات معصوم(ع) نسبت به وقایع بزرگ تاریخ اسلام بپردازم.
نخستین قدم در حوزه تدوین ماثورات؛ کتاب «فاطمیه ماثور» بود که جبهه مقدم و خط مقدم این جریان به شمار میرود. هرچند که قصد دارم در چاپ های بعدی این کتاب را از آنچه که هست تکمیلتر کنم؛ اما در حال حاضر بخش آغازین آن در باب «فضائل صدیقه طاهره(س)» و استوار است و در آن تلاش کردم تا به نگاه معصومان(ع) درباره حضرت فاطمه(س) بپردازم.
وقتی حضرات معصوم(ع) میخواهند درباره فضائل این بانوی مطهر؛ چه فضائل نوری ایشان و چه فضائلی که بر زندگی شخصی و خانوادگی حضرت استوار است سخن بگویند؛ روایت و نگاه آنها با دیگر انسانها بسیار متفاوت است.
به عنوان مثال حضرت فاطمه(س) درآمدشان از «فدک» بالغ بر 120هزار سکه طلا بود که درآمد بسیار بالایی به شمار میرود. اما نکته جالبی که تمامی تاریخنویسان آن را نقل کردهاند بر این مهم استوار است که حضرت فاطمه(س) حتی یک سکه از این درآمد فراوان را برای خود برنمیداشت. مردم مدینه به ویژه آن گروهی بود ممکن بود به دلایل مختلف به فقر شدید برخورد کنند، منتظر میماندند و میگفتند که «همین روزهاست که فوائد «فدک» حضرت فاطمه(س) برسد.» چه بسیار روزهایی که فاطمه زهرا(س)، امیرالمؤمنین(ع)، حسنین(ع) و همه بزرگانی که در این خانه بودند گرسنگی کشیدند اما از این ثروت انبوه برای خود استفاده نکرده و این در تاریخ ثبت شده است. جریان فدکیه در کتاب «فاطمیه ماثور» آمده و قابل قرائت است.
این قدم اول من بود. اینکه نگاه حضرت علی بن موسیالرضا(ع)؛ حضرت موسیبنجعفر(ع)؛ امام عسکری(ع)؛ حضرت صاحب الزمان(عج)؛ تکتک اهل بیت(ع)؛ امیرالمؤمنین(ع) و ... چه نَقلها و مطالبی درباره حضرت صدیقه طاهره(س) دارند در این کتاب آمده است.
گاهی اوقات ممکن است که روایتی بسیار طولانی وجود داشته باشد که فقط یک جمله در آن روایت مطول از قول حضرت معصوم(ع) درباره حضرت فاطمه(س) وجود داشته باشد. جملهای که به مصائب حضرت صدیقه طاهره(س) ارجاع داشته است؛ که من آن جمله را در این کتاب به شکلی مجمل در قالب روایت ماثورات حضرت فاطمه(س) با مخاطب قسمت کردهام.
ایکنا- جناب حنیفی؛ با توجه به این دقت بینش، مداقه و پژوهش شما در حوزه رصد تمامی منابع و تطبیق اتقان و استناد روایتها جهت تقریر کتاب «فاطمیه ماثور» و با اتکا به مثالهایی که پیشتر در این گفتوگو به آنها اشاره داشتید و تفاوت بینش، نگرش و درکِ منِ انسان عادی در دیدن اتفاقی تاریخی با محور معصوم(ع) با آنچه روایت خود معصوم(ع) از آن واقعه تاریخی است؛ مخاطبان هدف کتاب «فاطمیه ماثور» را چه گروهی تشکیل میدهند. در کنار این مسئله به فرازی از فرمایش مقام معظم رهبری در «بیانیه گام دوم انقلاب» و استمرار آن در «بیانیه جهاد تبیین» بر اصل مهمی به نام «روایت اول» اشاره میکنم. جایی که حضرت آقا در مسئله «روایت اول» در این حوزه تأکید داشته که در مواجهه با نسل نوجوان و جوان امروز نیازمند روزآمد شدن زبان؛ بینش؛ گویش و نگرش ادیبان، محققان، پژوهشگران و دستاندرکاران فرهنگی برای بیان آنچه که میگویند در ساحت دریافت و دو دیگر اجرای آن موارد مدنظر در حوزه تعالی فرهنگ آیینی و مذهبی در کشورمان با همت و کوشش نسل جوان است. اگر با این رویکرد به کتابهای شما یعنی مجموعه مجلدات «ماثورات» نگاه کنیم، متن آنها ادبیاتی سنگین و گاه بسیار تخصصی را میزبانی میکند! اما اگر بر بلندای معنای آن استوار شویم به سبب نیاز امروز نسل جوان در ساحت مطالبات و پرسشهای ذهنی در حوزه مبانی اندیشهورز مذهبی و آیینی این آثار دستان پُری دارند. شما این دوگانه را خاصه با تعریف و تبیین مخاطبان هدف مجلدات «ماثورات» چگونه معنا میکنید؟
باید بگویم که مخاطب ما در کتاب «فاطمیه ماثور» مخاطب خاص است. جامعه مخاطب ما را روحانیون؛ شعرا و ستایشگران تشکیل میدهند. به واقع آنها سربازان جنگ نرمی هستند که بعد از درک و خوانش این اثر در وهله و گام دوم با مخاطبان جوان و نوجوان منظور پرسش شما برخورد میکنند. مخاطبان هدف اول ما مخاطبان نخبه هستند.
به همین سبب سعی ما در مجموعه «کتب ماثورات» بر این استوار بود که این محتوا و ادبیات را به این نخبگان و در وهله دوم به واسطه بیان تبیینی نخبگان به آن جوانان و نوجوانان منتقل شود.
کتاب بعدی که در این عرصه مجلدات به چاپ رسید؛ کتاب «حسینیه ماثور» که با حجم بالاتر و دقت بیشتری نسبت به کتاب اول (فاطمیه ماثور) کار پژوهشی روی آن صورت گرفت.
در کنار جِد و جهدی که برای پژوهش و انتشار مجموعه «کتب ماثور» داشتم تلاش اولی، هدف غایی و نهایی من آن بود تا بر بلندای این آثار دست به تولید فرهنگ و فرهنگسازی برای تمام مخاطبان، چه خاص و چه عام بزنم. تا به این واسطه بتوانم با این آثار و محتوای آنها عایدی معنوی و ارزشی برای عموم مخاطبان جامعه داشته باشیم.
با شما موافقم که زبان نوجوان، جوان و امروزی کردن زبان در تولید آثار جایگاه و مرتبه خود را دارد؛ اما هدف من از آن فرهنگسازی چیست؟ پاسخ به این پرسش در گرو توجه به نکته مهمی است که در این میان وجود دارد. به شکل عادی و عمومی همه ما شعر میخوانیم؛ اما معتقدم شعر خوب و ادبیات خوب بسیاری از مشکلات مردم را میتواند حل کند.
عمده مشکل مردم در حوزه مباحث دینی آن است که نمیتوانند به خوبی، درستی و دقت صحبت کنند و نمیتوانند خوب تعامل برقرار کنند. دایره لغتهای ما در زبان فارسی که زبانی بسیار فاخر و فخیم است در حوزه محاورات روزانه شاید بیشتر از 500 کلمه نباشد؛ چرا باید دایره لغتهای ما با استناد به همان عقبه سترگ زبان فارسی تا این حد محدود باشد؟!
اینجاست که آن زبان شعر و زبان ادبیات به یاری میآید. آن زبان شعر و ادبی ادبیات که بیشترین قرابت و ارتباط را میان تولیدات ادبی، گونه ادبیات مذهبی با مردم دارد است که با آنها به تعامل مینشیند و در گفتار روزانه عموم مردم به کارشان میآید. چنین دست از آثاری مانند «کتب ماثور»، یا آثار ادبی و شعر خور بیتردید میتواند در ارتقای سطح گفتوگو و افزایش دایره واژگان عموم مردم در مسیر تعالی فرهنگ مؤثر باشد.
این همان فرهنگسازی است که به آن اشاره کردم. یعنی هدفی که با محوریت عموم مخاطبان و نه دیگر فقط طبقه نخبه و خاص در قالب «کتب ماثورات» مورد توجه قرار گرفته است.
افرادی که با کلام معصوم(ع)؛ احادیث معصوم(ع) و روایتهای حضرات معصوم(ع) ارتباط میگیرند، روحیات متفاوتی دارند. چهبسا لطیفتر و چهبسا به دلیل مؤدب بودن کلمات معصوم(ع)، فخیم بودن کلام معصوم(ع) و آن جایگاه والای کلام معصوم(ع)؛ لاجرم مخاطب هم در نوع و جایگاه خود، وقتی به کلام او میرسد بیتردید از لحاظ تربیتی موجب رشد او خواهد شد.
درنهایت در مجلدات «ماثورات» به ویژه «فاطمیه ماثور» تمام تلاش خود را به کار بستم تا این دست از آثار درباره سهم و جایگاه کلام معصوم(ع) در روایات مختلف و تأثیری که در حوزه ارتقای تعالی فرهنگی فرد و جامعه میتواند داشته باشد در سایه همراهی و همدلی بزرگواران مداح و ستایشگر که در مناسبتهای مختلف مذهبی محضر مقام معظم رهبری شرف حضور پیدا میکنند و شعر میخوانند، آنها را به خوانش «ماثورات» نیز دعوت کنم تا به بلندا و تاثیرگذاری کلام آنها نیز هم که شده شاهد ارتقای سطح زبان و ادبیات شعر آیینی از یکسو و ازسوی دیگر، تعالی فرهنگ در جامعه باشیم.
درواقع قصد من از چاپ «مجلدات ماثورات» آن بود که در گام نخست نگاه قشر نخبه و در ادامه نگاه عموم مخاطبان را به این حوزه بیش از پیش معطوف کنم.
احساس میکنم در مسیر این هدف به موفقیتهایی نیز رسیدهام. به عنوان مثال در نمایشگاه کتاب این توفیق را داشتیم زمانی که حضرت آقا در بازدید از نمایشگاه به غرفه «آرام دل» تشریف آوردند، بعد از تورق و مطالعه هر سه مجلدات ماثورات، ابتدا درباره منابع «حسینیه ماثور» از من پرسیدند. در پاسخ اشاره داشتم که منابع من کتب قرن یک تا هفت هجری بوده و تنها در این میان کتاب «بحارالانوار» را نیز استفاده کردهام.
حضرت آقا در مواجهه با تلاش و انتشار مجموعه «کتب ماثورات» فرمودند که کاری مطلوب است و در این فضا فعالیت شود. بعد از مدتی از طرف فرزند ایشان (آقای میثم خامنهای) نیز مراتب رضایت حضرت آقا درباره این کتاب به گوش من کمترین و فعالان در «مجمع شاعران اهل بیت(ع)» و انتشارات «آرام دل» رسید.
ابتدا امیدوارم خدا یاری کند و من نیز بر این قصد استوارم تا این مسیر را با قدرت ادامه دهم. آنچنان که در حال حاضر نیز کارهای پایانی تحقیق «علویه ماثور» را در دست دارم و بنا دارم تا مجموعه ماثورات را به شکل کامل کتابت و در قالب انتشار به دست مخاطبان برسانم.
تلاش میکنم تا در قابل «ماثورات» مجموعهای کامل از نگاه معصوم(ع) به جریانهای تاریخی داشته باشم. به عنوان مثال «حسنیه ماثور» به جریان صلح امام حسن(ع) از نگاه امام معصوم(ع) نگاه میکند. حضرت با افراد مختلف و متعددی در این حوزه برخورد داشته و به هر کدام فضای خاصی را ارائه کرده است.
به عنوان مثال امام حسن(ع) فرموده ما به این دلیل صلح و مداهنه کردیم؛ اما وقتی به نگاه ماثور میرسیم و به روایت توجه میکنیم، متوجه میشویم که بسیاری از برداشتهای ما از سیره معصومین(ع)، برداشتهای اشتباهی است. خیلی از باورهای ما اشتباه است. اینکه احساس میکنیم امام حسن مجتبی(ع) فردی ساکت و گوشهگیر است؛ اما به واسطه همین تحقیق، پژوهش و روایات معصومین(ع) از ماثورات میبینیم حضرت در همان جایی که صلح را پذیرفته منبر میرود و به فضائل اهل بیت(ع) میپردازد و در همانجا معاویه را تخطئه میکند و محکم سخن میگوید.
در تجمیع کلام در پاسخ به این پرسش معتقدم مجموع این مطالب در ارتقای محتوای ارائه شده بر مخاطبان در قامت دستهبندی مختلف و متعدد تأثیرگذاری خود را خواهد داشت.
بار دیگر هم تاکید میکنم که مخاطبان اول ما در مجموعه «کتب ماثورات» سخنرانان، طلاب، ستایشگران و شاعران هستند. معتقدم تألیف ماثورات توانسته به سهم و وسع خود به ستایشگر، مداح، شاعر، طلاب و سخنرانان کمک کند تا محتوای متفاوت با نگاهی متفاوت همسو با بینش، نگرش، گویش و روش معصوم(ع) را در اختیارشان قرار دهد. «کتب ماثورات» نگاهی که مستند به امام معصوم(ع) است به مخاطب ارائه میدهد.
ایکنا- جناب حنیفی اگر بخواهید به جمعبندی مباحث مطرح شده در این نشست بپردازید؛ حرف، سخن و روایت پایانی شما با محور «ادبیات فاطمی» چیست؟
در باب «ادبیات فاطمی» باید به این نکته را اشاره کنم که اگر میخواهیم در باب صدیقه طاهره(س) سخنی بگوییم؛ چون او طاهر و معصوم است؛ باید واژگان ما واژگانی طاهر و معصوم باشد.
استادهای ما این را به ما آموختهاند که اگر میخواهیم در شأن «عصمتِ معصوم(ع)» شعری گفته شود، باید «عصمت واژگان» را در این آستان رعایت کنیم. ضمن آنکه معتقدم شعر در قالب و چهارچوب قوانین تعریف خود را دارا است؛ اما وقتی شعرِ ما در آستانه ثنا و ستایش یا روایت مراثی و مصائب حضرات معصوم(ع) قرار میگیرد باید شأن آن را حفظ کند.
آنچنان که به جناب موسی(ع) میگویند کفشهایت را دربیار، تو در وادی مقدسی قرار گرفتهای! در حوزه شعر آیینی حتی خیال هم باید مؤدب باشد تا در این آستان و ادب سخن میگوید.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام