به گزارش اقتصاد آنلاین، طوفان عزیزی؛ سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران همواره بر مبنای تضاد منافع، تهدیدهای امنیتی، و پویاییهای منطقهای تنظیم شده و از یک رویکرد ثابت پیروی نکرده است اما دستکم با دو فاکتور خاص قابل شناسایی میباشد: ۱- قلمداد کردن موضوع ایران بعنوان یک چالش Bipartisan یا فراحزبی بهطوری که هر حزب از ابزارهای متفاوتی برای مدیریت این چالش بهره میگیرد؛ از مذاکره و توافق تا تحریم و فشار. ۲- سابقهی تلاش ایالات متحده برای حفظ انزوا و زوال تدریجی اقتصاد و سیاست در جمهوری اسلامی.
با این وجود رهبران هر دو حزب آمریکا در شرایطی به دنبال تضعیف و امتیازگیری از ایران هستند که هم مراقب بازار نفت و محافظ همپیمانان عربی-عبری خود در برابر تهدیدهای منطقهای ایران هستند و هم نزدیکی رهبران ایران به چین و روسیه، سیاستگذاران واشنگتن را به ارزیابی دقیقتر و گاه ملایمتر از اقداماتشان وا میدارد تا ایران را بهطور کامل به دامن شرق سوق ندهند.
مروری بر فراز و نشیبهای دیپلماتیک دو دههی گذشته، بیانگر این واقعیت است که ایالات متحده مادامی که ایران را یک تهدید واقعی برای منافع خود و امنیت اسرائیل بداند، با رو کردن پروندههای هستهای، حقوق بشری و منطقهای، فشار خود بر جمهوری اسلامی را از راه تحریمهای فلج کننده تا حذف و ترور و حمایت نظامی و اطلاعاتی از اسرائیل حفظ خواهد کرد.
اگر روزی دموکراتها روی خوش به جمهوری اسلامی نشان دادند و توافق برجام را در حضور سایر قدرتهای هستهای مدیریت کردند، روز دیگر جمهوریخواهان با ناکافی دانستن منافع تجاری و بازدارندگی هستهای آن، از توافق خارج و تحریمهای مضاعف ثانویه را بر ایران اعمال کردند. اگر اوجگیری اعتراضات داخلی در سال ۱۴۰۱ بسیاری را به تغییرات بزرگ در ایران متقاعد کرده بود، ناگهان برقراری روابط دیپلماتیک عربستان با ایران و عدم اتخاذ سیاستهای سختگیرانه در خصوص فروش نفت ایران به چین و هند و اکتفای دولتهای غربی به محکوم کردن جمهوری اسلامی در جریان ناآرامیها و خودداری از دخالت مستقیم بر علیه حاکمیت ایران، نشان داد ایالات متحدهی آمریکا در قبال ایران سیاست Limbo یا تعلیق را در پیشگرفته و با عدم اتخاذ تصمیم قطعی و به تعویق انداختن اقدامات قاطع، ترکیبی از امیدواری و بیثباتی در اقتصاد و روابط بینالملل را بر ایران تحمیل میکند.
اینک و در میانهی جنگ خانمانسوز اسرائیل با حماس و حزبالله، ایران با دو حملهی موشکی مستقیم به خاک اسرائیل، علاوه بر رهبری نیروهای نیابتیاش، بهطور مستقیم وارد نبرد با آن کشور شده است. اقدام به حملهی مستقیم از خاک ایران به اسرائیل و احتمال تکرار آن، در پی سالها جنگ غیرمسقیم و درگیریهای لفظی و ترور و خرابکاری، فارغ از آنکه پاسخ متقابل اسرائیل را نیز در پی داشته است، غرب و مشخصاً ایالات متحده را بر آن میدارد که رویکرد خود در قبال ایران را مجدداً تنظیم نماید. اروپا که با ادعای ارسال کمکهای نظامی ایران به روسیه در تهاجم علیه اوکراین، ایران را تهدید مستقیمی علیه حریم امنیتی خود میبیند، به شدت موضع ضد ایرانی اتخاذ نموده و با اقدامات سیاسی رادیکال روزنههای روابط عادی را یک به یک مسدود مینماید. دولت بایدن هم فرصت و انگیزهای برای ازسرگیری مذاکرات با ایران ندارد و به ارسال کمکهای نظامی و اطلاعاتی به تلآویو اکتفا نموده است. اما در این میان پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات پنجم نوامبر بر فضای غبارآلود روابط ایالات متحده و ایران بسیار تاثیرگذار خواهد بود. دولت دکتر پزشکیان علیرغم مخالفتهای صریح تندروهای داخلی، نشان داده که در میانهی جنگ خاورمیانه تمایل دارد با بزرگترین حامی بنیامین نتانیاهو وارد مذاکره شود. این تمایل غیرمستقیم را میتوان از انتشار اخبار مثبت از دیدار ایلان ماسک با سفیر جمهوری اسلامی در نیویورک و همچنین از اظهارات وزیر امور خارجه و جدیت رییس سازمان انرژی هستهای ایران در پاسخ بلادرنگ به قطعنامهی احتمالی شورای حکام علیه ایران در روز چهارشنبهی آتی دریافت کرد. در سوی دیگر ترامپ نیز در رقابتهای انتخاباتی تاکید کرده بود که خط قرمزش دسترسی ایران به سلاح هستهای است و اعتقادی به تلاش برای تغییر نظام در ایران ندارد. حتی دور از انتظار نیست که رییسجمهور منتخب، در سر داشته باشد تا با اعلام توافقی سریع با حکومت ایران، در روز تحلیف دستاوردی نمادین برای خود به ارمغان بیاورد؛ چنین اتفاقی یک پیروزی بزرگ سیاسی برای ترامپ و حزب جمهوریخواه در مقابل رقیب داخلی خود به شمار میرود.
اما بیاعتمادی عمیق دو طرف نسبت به یکدیگر و احتمال وقوع جنگ گسترده در پی ادامهی تهدیدها و تحریکهای نظامی، بزرگترین چالشهای پیشروی دو دولت است. در شرایطی که رهبری و فرماندهان سپاه پاسداران، ترامپ را بهعنوان مسئول شهادت سردار قاسم سلیمانی مستحق کیفر میدانند، وزارت امور خارجه موظف است ضمن بازتعریف منافع ملی در شرایط کنونی، راهبردی برای کاهش تنشها و ابتکاری بهمنظور رفع تحریمها در دولت ترامپ بیابد. تردیدی نیست که ترامپ مذاکره از موضع قدرت را میپسندد و در همان ابتدا سعی میکند ضربهی اولیه را به صورت حریف وارد کند، اما نمایش توان نظامی ایران در ماههای اخیر و تجربهی بقا در شرایط تحریمی گذشته، هزینهی اتخاذ تصمیمهای استراتژیک را برای حاکمیت ایران قابل تحمل مینماید.
شاید اولین قدم، درک منافع آمریکا و اظهار احترام دولت ایران به رای مردم آن کشور باشد.