یادداشت فیس بوکی از مهرداد درویشپور
دیشب از بی بی سی تماس گرفتند که درباره خودکشیهای فزاینده در ایران که شامل خودکشی کیانوش سنجری نیز میشود گفتگویی داشته باشم. متاسفانه به دلیل گرفتاریم امکان شرکت در زمان مورد نظر گفتگو را نداشتم. هم از این رو برخی ملاحظات را در این باره در این جا مینویسم.
دورکیم برجسته ترین جامعه شناسی است که در کتاب "خودکشی" با تقسیم بندی خودکشیها برپایه خودکشیهای "نوع دوستانه"، "تقدیرگرایانه"، "خودخواهانه" و خودکشی "آنومیک" ناشی از شکست آرمانها، ارزشها و "بی هنجاری" به بررسی اشکال گوناگون آن پرداخته که دو مدل آخر را ویژگی جامعه مدرن میداند. او تاکید میکند اگر در جامعه سنتی فشار هنجارهای جمعی، یا فقدان فردیت و نیرومندی ارزشهای جمعی، فرد را میتواند به خودکشی نوع دوستانه یا تقدیرگرایانه سوق دهد، در جامعه مدرن با رنج بردن فرد از فقدان هنجارها و همبستگی اجتماعی نیرومند و حس عدم تعلق خاطر، فرد به سمت خودکشی سوق مییابد.
درجامعه نظیر ایران که نه فقط شیرازه همبستگی اجتماعی و هنجارها و اخلاق مشترک به شدت تضعیف شده و در حال فروپاشی است، بلکه درپی دشواریهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، با بی افقی و نومیدی از آینده بهتر، با گسترش اضطراب فردی و جمعی، افسردگی، یاس و حس تنهایی و استیصال فزانیده روبرو هستیم، آمار خودکشیها به گونهای هشدار دهنده افزایش یافته است.
البته این که خودکشیهای اعتراضی از نوع آنچه بوداییها در اعتراض به جنگ ویتنام انجام دادند یا خودسوزیهای نیوشافرهی و هما دارابی و اکنون خودکشی کیانوش سنجری در اعتراض به حکومت ایران را بتوان همچون خودکشی "نوع دوستانه" یا "آنومیک" نگریست یا اصلا به آن باید نگاه جداگانهای داشت، محل تردید و مناقشه است.
در مورد خودکشی دردناک کیانوش سنجری علاوه بر موقعیت و دشواریهای فردی او با ویژگی هایی روبرو هستیم که نقش حکومت در آن برجسته است. گویی حکومت اسلامی با سیاستهای سرکوبگرایانه خود در حذف مخالفان - نه تنها با زندان و شکنجه و اعدام و تهدید و به سکوت واداشتن یا به تبعید راندن آنها، در پی آن است تا صدای اعتراض و مقاومتشان را درهم کوبد، بلکه با ایجاد شرایطی طاقت فرسا و محو امید به تغییر، در پی سوق دادن افراد هرچه بیشتری از جامعه و مخالفان، به درخود فرو رفتن و افسردگی و خودکشی است یا دستکم این پدیده محصول چنین سیاستی است.
پرسش این جا است آیا این گونه خودکشی که بیش از آن که نوعی انتخاب آزادانه باشد، نوعی اعتراض به شرایط و استیصال ناشی از پاسخ نگرفتن توقعات انسانی و تنگ تر شدن حلقه حیات درخور آدمی است، را نمیبایست نوعی خودکشی "گریز ناپذیر" خواند که حکومت مسئول اصلی آن است؟ و در این صورت آیا محیط یا نظام یا کسانی که فرد را به این گونه نوع از خودکشی سوق میدهند را نمیتوان قاتلان عمدی آن دانست؟
خودکشی کیانوش سنجری بیش از آن که الگویی الهام بخش در نوعی از مبارزه باشد، واکنشی است نسبت به شرایط طاقت فرسایی که حکومت برای خلاص شدن هرچه بیشتر از دست مخالفان خود ایجاد کرده است. با محکوم کردن جمهوری اسلامی همچون منشا این اتفاقات دردناک، به این شرایط باید پایان بخشید و خشم ناشی از آن را باید به مبارزه همبسته تری برای آزادی زندانیان سیاسی و آزادی ایران بدل ساخت!
یاد کیانوش سنجری و همه قربانیان این نظام گرامی باد!
مهرداد درویشپور
*