شناسهٔ خبر: 69720431 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رکنا | لینک خبر

شلیک به مغز دوست در جریان تمرین تیراندازی ! / قاتل نیستم اشتباهی شد !

حوادث رکنا: مرد میانسال که در جریان تمرین تیراندازی به سر دوستش شلیک کرده و مرگ تلخ وی را رقم زده بود در دادگاه مدعی شد شلیک ناخواسته بوده و وی متوجه حضور دوستش در نزدیکی سیبل نشده است اما اولیای دم برای وی به اتهام قتل عمدی حکم قصاص خواستند.

صاحب‌خبر -

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از دو سال قبل آغاز شد. مرد ۵۴ ساله‌ای به نام فرهاد پیکر خونین و نیمه جان دوستش به نام بابک را به بیمارستانی در دماوند منتقل کرد اما بابک به خاطر شلیک گلوله به سرش جان سپرده بود.

 فرهاد تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: من و دوستم در حال تمرین تیراندازی بودیم .دوربین اسلحه شکاری کج شده بود و  ما می‌خواستیم دوربین را تنظیم کنیم. اما در حین تمرین تیر ناخواسته با سر دوستم برخورد کرد.

در حالی که این مرد منکر شلیک عمدی بود خانواده بابک از وی به اتهام قتل عمدی شکایت کردند .

در این میان کارشناسان اسلحه شناسی نیز اعلام کردند شلیک عمدی صورت گرفته است. به این ترتیب برای فرهاد کیفرخواست صادر و پرونده  اش به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد  تا به اتهام قتل عمدی از خود دفاع کند.

در دادگاه

در این جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.

 وقتی فرهاد روبه روی قضات ایستاد گفت: من و بابک ۲۰ سال با هم دوست‌های صمیمی بودیم و هیچ اختلافی با هم نداشتیم. ما هر دو به شکار علاقمند بودیم. به همین خاطر بابک با من تماس گرفت و خواست از شهرستان به تهران بیایم تا در دماوند با هم شکار کنیم. چند روز قبل محیط زیست اسلحه شکاری‌ام را به خاطر شکار غیر مجاز از من گرفته بود .آن را پس گرفتم و به تهران آمدم .اما اسلحه‌ام دوربین نداشت .بابک هم که در یک کارخانه  در تهران کار می‌کرد از محل کارش به دماوند آمد .ما می‌خواستیم دوربین را روی اسلحه تنظیم کنیم .به همین خاطر یک سیبل را به عنوان هدف قرار دادیم و اول بابک شروع به شلیک کرد. چون دوربین تنظیم نبود من اسلحه را به دست گرفتم تا آن را تنظیم کنم .اما اصلاً متوجه نشده بودم با اولین شلیک دوربین به سمت پایین کج شده است. من از بابک خواستم کنار بایستد تا به سیبل شلیک کنم .چون دوربین به سمت پایین خم بود من اصلاً متوجه نبودم بابک کجا ایستاده است .همان موقع باد شدیدی می‌وزید و سیبل را تکان می‌داد. بابک خم شده بود تا سنگی را کنار سیبل قرار دهد و مانع حرکت آن شود اما من در همان لحظه شلیک کردم و تیر به سر بابک برخورد کرد. من که شوکه شده بودم بلافاصله او را به بیمارستان رساندم. اما کار از کار گذشته بود.

 وی ادامه داد :باور کنید من اصلاً متوجه حضور دوستم نشده بودم . در لحظه‌ای که من از دوربین به سیبل خیره شده بودم او خودش را به سیبل نزدیک کرده بود تا سنگ را روی آن قرار دهد .من و بابک ۲۰ سال با هم رفاقت داریم .ما هیچ اختلافی با هم نداشتیم و حتی بررسی پیامک‌های رد و بدل شده میان ما ثابت کننده این موضوع است.

 قاضی گفت :چند متر با قربانی فاصله داشتی ؟

که متهم پاسخ داد :حدود ۹ متر از او فاصله داشتم .اما او در لحظه شلیک خودش را به سیبل نزدیک کرده بود و من متوجه این موضوع نشده بودم .من اتهام قتل عمدی ونظر کارشناسان اسلحه شناسی را قبول ندارم .ما قبلاً هم بارها با هم به شکار رفته بودیم و من از مرگ ناخواسته دوستم بسیار ناراحت هستم .

با پایان دفاعیات متهم قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.