شناسهٔ خبر: 69712670 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

آیت‌الله العظمی جوادی آملی: عذاب کسی که خدا را نشناسد فراموشی خودش است

مفسر قرآن کریم و نهج‌البلاغه گفت: کیفر و عذاب کسی که خدا را نشناسد فراموشی خودش است، پس اگر کسی خدا را شناخت خودش را خواهد شناخت و اگر کسی خودش را نشناخت خدا را هم نمی‌شناسد؛ فرمود این آیه نقیض آن روایت است.

صاحب‌خبر -

آیت‌الله عبدالله جوادی آملی؛ از مراجع تقلید و مفسر قرآن و نهج‌البلاغه، ۲۳ آبان‌ماه در ادامه سلسله جلسات درس اخلاق خود در مسجد اعظم قم که به شرح جملات امام علی(ع) در نهج‌البلاغه اختصاص دارد با بیان اینکه اگر به مطالب کتاب کافی توجه کنید می‌بینید که حضرات معصومین(ع) چگونه با اصحابشان گفت‌وگو می‌کردند، گفت: ائمه(ع) از آنان نمی‌پرسیدند که از درس و بحث دیروز چه یاد گرفتید بلکه سؤال می‌کردند که دیشب چه چیزی دیدید؟

متن سخنان ایشان به شرح زیر است؛

انبیاء چند چیز آوردند؛ اول اینکه اساس علم، علم حضوری است و نه حصولی و علم حضوری هم از معرفت نفس شروع می‌شود. انسان خودش را با مفهوم نمی‌شناسد بلکه با علم حضوری می‌شناسد و می‌یابد؛ او وقتی خود را می‌یابد حقیقت و وجود خارجی است نه صورت ذهنیه؛ گاهی انسان مسجد و خیابان و ... را تصور می‌کند و تصویر و مفاهیم آن‌ها را به ذهن می‌آورد که علم حصولی است ولی گاهی خود این‌ها را مشاهده می‌کند که علم حضوری است.

فرمودند من عرف نفسه عرف ربه؛ در آیه نورانی وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ نظر علامه طباطبایی این است که این آیه نقیض حدیث نورانی است که فرمود: من عرف نفسه عرف ربه؛ هر کسی خود را  درست بشناسد خدا را هم می‌شناسد ولی آیه فرموده است که اگر کسی خدا را نشناخت خودش را هم نخواهد شناخت. کسی که به فکر خداشناسی نیست خدا او را به این عذاب گرفتار می‌کند که به فکر همه چیز هست مگر به فکر خودش؛ به فکر خانه و اتومبیل و خوردن و ... هست ولی اینکه من چه هستم و که هستم و از کجا آمده‌ام و به کجا می‌روم و وقتی وارد برزخ شدم چه خواهد کرد، نیست.

کیفر و عذاب کسی که خدا را نشناسد فراموشی خودش است، پس اگر کسی خدا را شناخت خودش را خواهد شناخت و اگر کسی خودش را نشناخت خدا را هم نمی‌شناسد؛ فرمود این آیه نقیض آن روایت است.  

سه قسم مردم در نگاه امیرمؤمنان(ع)

در بیانات نورانی حضرت امیر(ع) سه‌گانه‌ای معرفی شده و فرموده: مردم سه قسم هستند؛ عالم ربانی که فرمود من ربانی شما هستم و از عالم ربانی خودتان تبعیت کنید؛ من شدیدالربط به رب هستم و شما را هم ربانی می‌کنم و همه ۱۴ معصوم اینطور هستند و قسم دوم شاگردان ایشان که متعلم علی سبیل نجات هستند، قسم سوم هم کسانی هستند که یا به فکر خوردن و خوابیدن هستند یا به فکر حقوق و کم و زیاد آن یا به فکر اینکه من برترم و یا عالم است ولی عاقل نیست و با هر بادی می‌لرزد؛ به هیچکدام از این افراد اعتمادی نیست.  

عده‌ای اهل درس و بحث و فهم هستند که در مورد آنان فرمودند: العلماء باقون ما بقی الدهر؛ لذا ما در درس و بحث می‌گوییم مرحوم آخوند و صاحب جواهر و علامه و ... اینطور فرمودند و این به معنای زنده‌بودن آنان است؛ بنده روزی که وارد قم شدم دو جمله زبانزد طلاب بود؛ شیخ عبدالکریم و مرحوم آقاسید علی یثربی اینطور فرمودند و در هر دوره‌ای علوم عالمان بزرگ در بین طلاب در گردش است.  

انبیاء و اولیاء به ما گفته‌اند علمی که عالم را زنده نگه می‌دارد مفهوم حصولی نیست بلکه علم حضوری است؛ پیامبر(ص) از اصحاب نمی‌پرسیدند که فلان خطبه را که من چند روز قبل گفتم خوب حفظ کردید یا نه؛ غالبا این سوال بود که چه دیدید؟  

بنای عقلا آموخته‌های انبیای نخستین است

قبلا عرض شد ما چیزی نداریم که بنای عقلا باشد؛ البته مرتب در درس و بحث‌ها گفته می‌شود که فلان اصل، بنای عقلا و امضای شارع است؛ اوفوا بالعقود را می‌گوییم بنای عقلاست و حرف رایج ما این است که فلان چیز امور عقلایی‌ است و آنچه را شارع آورده تاسیس نیست و امضای امور عقلاست ولی وقتی جلوتر برویم می‌بینیم که عقلایی در کار نبودند که شارع بیاید و کار آنان را امضا کند.

انبیاء اولیه به خدا عرض می‌کردند ما با چه قوانینی مردم را اداره کنیم؛ مبادلات و معاملات بین آنان و عبادات و اخلاقیات ایشان را و خداوند دستورات را فرستاد و وحی آمد و انبیاء گفتند و مردم هم سینه به سینه عمل کردند ولی امروز ما خیال می‌کنیم که مردم با عقل خودشان این‌ها را درست کرده‌اند.

ضعف انسان بدون خدا

در عصر آدم(ع) وقتی قابیل، هابیل را کشت نمی‌دانست با جنازه او چه کند و یک غراب آمد و به داد او رسید؛ بنابراین بشر اولیه که هیچ چیزی بلد نیست اوفوا بالعقود را نمی‌فهمید. احکام و قوانین را نمی‌فهمید که ما بگوییم بشر این موارد را بلد بود و انبیاء آن را امضاء کردند.  

به هر حال آنچه رسمیت دارد علم حصولی و قوانین علمی و تجربی است ولی آن چیزی که انسان را عالم ربانی یا شاگرد عالم ربانی کند چیزی است که با علم شهودی و حضوری نصیب انسان می‌شود. این که پرسیدند دیشب چه دیدید برای این است که انسان شب با شکم خالی و غذای اندک بخوابد و سحرخیزی داشته باشد و نماز شب بخواند؛ انسان در روز هر کاری بکند و هر حرفی بزند اثر آن را در شب می‌بیند.  

برترین مرد عالم بعد از پیامبر(ص)

حضرت علی(ع) به اذن خدا فرمود در همه عالم مردی مثل من نیست؛ ما للعالم اکبر منی. وجود پیامبر(ص) فرمود علی انفسنا است؛ هر چه را ذات اقدس اله باید به بشر بدهد به علی(ع) داد. علی الان هم زنده است و ما نهج‌البلاغه او را هر روز مطالعه می‌کنیم و اصرار ائمه(ع) بر ارجاع مطالبشان به علی بن ابیطالب(ع) بود.

فرمودند مال با بخشش از بین می‌رود ولی علم با بخشش افزون می‌شود؛ قرآن کریم فرموده است که اگر مال برای خود انسان فقط مصرف شود تکاثر است ولی اگر برای خود او و دیگران در راه خدا صرف شود عالمانه و کوثر است لذا اگر فرمود مال از بین می‌رود برای مالی است که عالمانه و در راه خدا نیست.  

اگر مال کوثر باشد چند برابر خواهد شد ولی اگر برای تکاثر و هوای نفس باشد از بین می‌رود؛ ایکه حضرت فرمود نفقه مال را از بین می‌برد ناظر به این بحث است ولی علم اگر صرف شد افزوده خواهد شد؛ وقتی انسان مال را صدقه بدهد  چند برابر پاداش می‌گیرد لذا کار عالمانه است. اگر درس و بحثی داشت همان علم برای او ملکه خواهد شد و علم او چند برابر می‌شود و اگر قرض دهد مال او ۱۸ برابر می‌شود ولی اگر بخشید ده برابر. در سوره بقره فرمود که «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً ۚ وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».

در روایت داریم که پیامبر(ص) فرمود اگر مال را دوبار قرض بدهم بهتر از این است که صدقه بدهم چون آبروی افراد محفوظ می‌ماند و دنبال کار می‌روند.