به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، همهی ما اصطلاح نظام سرمایهداری یا همان کاپیتالیسم و آزادهخواهی (بیقیدی) یا لیبرالیسم را بارها در ادبیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه شنیدیم. این دو مکتب طرفدارانی را در سطح جهان حتی در جوامع اسلامی و کشور ما دارد و تفاوتی هم ندارد که آن فرد یک روحانی معمم باشد و یا یک فرد مشهور و یا یک کاسب و تاجر. بیاییم با زبان ساده با این دو مهفوم آشنا شویم و تفاوتشان را با دیدگاه اسلام مورد بررسی قرار دهیم.
* کاپیتالیسم
کاپیتالیسم یا سرمایهداری یک نظام اقتصادی است که در آن افراد و شرکتها میتوانند آزادانه سرمایهگذاری و برای بهدست آوردن سود تلاش کنند. در این نظام، افراد میتوانند شرکت یا کسبوکار خودشان را راهاندازی کنند و به فروش محصولات یا خدمات بپردازند. در کاپیتالیسم، هدف اصلی معمولاً کسب سود و درآمد بیشتر است و افراد از تلاش خود برای بهدست آوردن پول و پیشرفت استفاده میکنند.
بهعنوان مثال، فرض کنید دوست شما یک قنادی کوچک باز میکند و کیک و شیرینی میفروشد. او میتواند قیمتها را خودش تعیین کند، تصمیم بگیرد که چه نوع کیکهایی درست کند و مواد اولیهاش را از کجا بخرد. اگر قنادی او مشتریان زیادی پیدا کند و سود زیادی داشته باشد، میتواند مغازهاش را بزرگتر کند یا شعبههای دیگری باز کند. در این حالت، او در یک نظام کاپیتالیستی فعالیت میکند و از آزادی اقتصادی برای پیشرفت استفاده میکند.
حالا چرا نظام سرمایهداری با اقتصاد اسلامی در تضاد است در حالی که ظاهراً پوستهی مثبتی از خود بروز میدهد؟
تفاوت اصلی میان کاپیتالیسم و اقتصاد اسلامی در هدف و اصول اساسی آنهاست. در اقتصاد اسلامی، کسب درآمد و سودآوری مهم است، اما اصل اولیه رعایت عدالت، رفاه عمومی و اخلاق است. در این نوع اقتصاد، افراد و شرکتها باید ضمن کسب سود، حقوق دیگران را نیز در نظر بگیرند و به اصول اخلاقی و انسانی پایبند باشند. در مقابل، در کاپیتالیسم، تمرکز بیشتر بر سودآوری شخصی است و کمتر بر مسئولیتهای اجتماعی و اخلاقی تأکید میشود. بنابراین یک سرمایهدار یا کاپیتال به فکر جیب خود و سود خودش است و سر این موضوع حاضر است اخلاق فردی و اجتماعی را زیر پای بگذارد.
بهعنوان مثال، در اقتصاد اسلامی، برخی فعالیتها مانند معاملات ربوی (سود پول در ازای قرض دادن) و انحصار (کنترل کامل بازار توسط یک فرد یا شرکت) ممنوع است، زیرا این نوع فعالیتها به ضرر دیگران و ناعادلانه تلقی میشوند. درحالیکه در کاپیتالیسم، این نوع فعالیتها در صورتی که قانونی باشند، مجاز هستند و افراد میتوانند بدون محدودیت در این زمینهها فعالیت کنند. به طور کلی، اقتصاد اسلامی سعی دارد تا میان سودآوری و اخلاق و عدالت اجتماعی تعادل برقرار کند.
حالا چرا انحصار (شرکت زدن برای کنترل بازار) در اقتصاد اسلامی ممنوع است؟ چون سبب آسیب به عدالت اقتصادی و رفاه عمومی میشود. زمانی که یک فرد یا شرکت بر بازار یا محصول خاصی تسلط کامل داشته باشد، میتواند قیمتها را به دلخواه افزایش دهد، کیفیت را کاهش دهد، و مصرفکنندگان را مجبور به خرید با شرایط نامناسب کند. این مسئله باعث نابرابری و ناعدالتی در جامعه میشود و به ضرر مصرفکنندگان و حتی کسبوکارهای کوچکتر که امکان رقابت ندارند، تمام میشود. در حالی که در اسلام، هدف اقتصادی، فراهمسازی رفاه عمومی، توزیع عادلانه ثروت و جلوگیری از ظلم به افراد است.
* لیبرالیسمیا آزادیخواهی (بیقیدی)
یکی از اصطلاحات رایج دیگر در جامعهی ما، واژه لیبرالیسم است که به ویژه در مسائل سیاسی و اقتصادی بیشتر با آن برخورد داریم. اگر بخواهیم ساده بگوییم: لیبرالیسم یک طرز فکر سیاسی و اجتماعی است که بر آزادیهای فردی، حقوق بشر و برابری تأکید دارد. به زبان ساده، لیبرالها معتقدند که افراد باید بتوانند انتخابهای شخصی خود را داشته باشند و دولتها نباید در زندگی شخصی و تصمیمات فردی مردم دخالت زیادی کنند، مگر زمانی که آزادیهای دیگران یا جامعه را به خطر بیندازند.
تفاوت لیبرال با دیدگاه اسلام: تفاوتهای زیادی بین دیدگاه لیبرال و دیدگاه اسلام وجود دارد که در مسائل اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی نمایان میشود. در ادامه به چند تفاوت مهم به زبان ساده میپردازیم:
فردگرایی و آزادی شخصی:
لیبرالیسم تأکید زیادی بر آزادی و انتخاب فردی دارد. افراد میتوانند در زندگی خود هرطور که بخواهند رفتار کنند، تا جایی که به حقوق دیگران آسیب نزنند. در واقع، لیبرالیسم خواهان کمترین دخالت دولت در زندگی شخصی افراد است.
در اسلام آزادی شخصی با اصول و قواعد شرعی محدود میشود. اسلام معتقد است که آزادی نباید باعث آسیب به خود فرد، جامعه یا دوری از ارزشهای اخلاقی شود. به عنوان مثال، برخی از رفتارهایی که در جوامع لیبرال آزاد است، مانند مصرف مشروبات الکلی یا روابط خارج از چارچوب ازدواج، در اسلام ناپسند و محدود است.
نقش دولت و جامعه:
مکتب لیبرال بر این باور است که دولت باید نقش کمی در زندگی مردم داشته باشد و بیشتر تمرکز خود را روی محافظت از حقوق فردی بگذارد. وظیفه دولت در لیبرالیسم، حفظ آزادیها و جلوگیری از تجاوز به حقوق دیگران است.
در اسلام، دولت وظایف گستردهتری دارد و باید به اصول دینی و اخلاقی جامعه اهمیت دهد. دولت اسلامی علاوه بر حفظ امنیت و عدالت، مسئول ایجاد محیطی است که باعث رشد اخلاقی و معنوی جامعه شود و به برقراری ارزشهای دینی کمک کند.
اقتصاد و مالکیت:
اقتصاد لیبرال بر بازار آزاد و مالکیت خصوصی تأکید دارد و دخالت دولت در اقتصاد را به حداقل میرساند. افراد و شرکتها آزادانه برای سود و منافع شخصی فعالیت میکنند.
دین اسلام مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسد، اما معتقد است که داراییها امانتی از طرف خداوند هستند و باید در راه درست مصرف شوند. در اسلام، عدالت اقتصادی و کمک به نیازمندان اهمیت زیادی دارد، به همین دلیل قوانینی مثل زکات، خمس و منع ربا در اقتصاد اسلامی وجود دارد.
اخلاق و رفتار اجتماعی:
لیبرالیسم بیشتر بر آزادی رفتار شخصی تأکید دارد و اخلاقیات را بیشتر به تصمیم فردی وابسته میداند. این به معنای آزادی گسترده در انتخاب سبک زندگی، مذهب و باورهای شخصی است.
اما اخلاق و رفتار اجتماعی در اسلام اهمیت ویژهای دارد و بخشی از زندگی روزمره و دستورهای دینی است. اسلام چارچوبهای اخلاقی را تعیین میکند و از افراد میخواهد که با رعایت این اصول زندگی کنند تا سلامت فرد و جامعه تضمین شود.
به طور کلی، در دیدگاه لیبرالها و سرمایهداران، فردگرایی و آزادیخواهی در مرکز توجه قرار دارد، در حالی که در اسلام، خدا و ارزشهای دینی محوریت دارند و آزادی فردی در چارچوب اصول اخلاقی و دینی تعریف میشود. در یک کلام، مکاتب غربی جامعهی منهای خدا را میخواهند و در تقابل با آموزههای ادیان قرار دارند، اما پیامبران و ادیان آسمانی آمدند تا خدامحوری را فرهنگ جوامع کنند.
انتهایپیام/