دکتر کمیل رودی دکترای مدیریت دانشگاه تهران و مربی مالی شخصی از شورای تربیت اقتصادی آمریکا در دوره «راهنمای جامع آموزش سواد مالی به کودک و نوجوان برای والدین» درباره انتخاب شغل فرزندان و اثرگذاری والدین توضیحاتی داده است.
روشهای آموزش سواد مالی برای کودکان در سنین مختلف
برای آشناکردن کودکان با مفهوم شغل و ارزشآفرینی در سنین مختلف، استفاده از روشهای آموزشی تدریجی و متناسب با سن کودکان بسیار مهم است. این آموزشها باید بهگونهای باشند که کودکان بهتدریج با سبکهای شغلی و اهمیت خدمترسانی آشنا شوند.برای مثال، در سنین پیشدبستانی تا سوم دبستان، استفاده از قالبهای داستانی و هنری، مانند نمایش و شعر، ابزار مناسبی برای آموزش است. کتابهایی مانند «بزی که قالیچه شد» و «خودم شنل میبافم» از طریق داستانهای جذاب، فرایند تولید و تبدیل مواد خام به محصولات نهایی را به زبان ساده به کودکان آموزش میدهند. این کتابها به کودکان کمک میکنند تا درک کنند که هر محصول و شغلی یک زنجیره از تلاش و کار را به همراه دارد.
برای کودکان بزرگتر، کتابهای داستانی که بر مسائل اقتصادی و ارزشآفرینی تأکید دارند، میتوانند راهنمایی عملیتر و واقعبینانهتری باشند. بهعنوان نمونه، کتاب «شهر طلا» داستانی درباره رونق اقتصادی از طریق شناسایی و پاسخ به نیازهای مردم ارائه میدهد و به کودکان نشان میدهد که چطور شغلها میتوانند به رشد و پیشرفت جامعه کمک کنند.
کتابهایی نظیر «دکه لیمونادفروشی»، «شاگرد دوچرخهسازی» و «پسرک فانوسبان» نیز برای کودکان در این سنوسال مناسب است و بهمرور سواد مالی را به آنها میآموزد.
این رویکرد همچنین به والدین توصیه میکند بهجای تمرکز بر "بهترین" شغل، فرزندان خود را تشویق کنند تا شغلی را که از نظر خودشان ارزشآفرین است انتخاب کنند. هدف این است که کودکان بفهمند نوع شغل اهمیت کمتری دارد و ارزش اصلی در خدمتی است که آن شغل به جامعه ارائه میدهد. ایجاد نگرشی مثبت به مفهوم شغل و کار، به کودکان این فرصت را میدهد که در آینده با انگیزهای درست، هدف شغلی خود را انتخاب کنند و بر مبنای ارزشهایی همچون خدمترسانی و تأثیرگذاری، مسیر شغلی خود را بسازند.
برای انتخاب شغل مناسب برای فرزندان، سه معیار کلیدی وجود دارد:
معنادار بودن: شغلی که معنادار است، نهتنها درآمد ایجاد میکند، بلکه جایگاه اجتماعی دارد و به شخص حس مفیدبودن میبخشد. معناداری به درک فرد از جایگاه و اهمیت شغل خود بازمیگردد، نه صرفاً دیدگاه جامعه.
شادیآور بودن: کار باید برای فرد لذتبخش باشد؛ بهگونهای که از انجام آن خسته نشود و از گذر زمان احساس ناراحتی نکند. این امر زمانی ممکن است که شغل با علایق و استعدادهای فرد هماهنگ باشد.
آزادیبخش بودن: شغل نباید حس محدودیت و خفقان ایجاد کند، بلکه باید به فرد اجازه دهد تا نوآوری داشته باشد و احساس کند که کار او در سازمان یا مجموعه تفاوتی ایجاد میکند.
روشهای کمک به فرزندان برای پیداکردن مسیر شغلی
والدین میتوانند با استفاده از چند روش، به فرزند خود کمک کنند تا شغل مناسب و علاقهمندیهای خود را شناسایی کند. این روشها عبارتاند از:کارهای داوطلبانه: مشارکت در فعالیتهای داوطلبانه مانند هیئتها، مساجد، انجمنها یا اردوهای جهادی میتواند تجربههای ارزشمندی برای فرزند ایجاد و او را با واقعیتهای کاری آشنا کند.
کار تابستانی: در دورههای زمانی مثل تعطیلات تابستان، فرزند میتواند در محیطهای کاری مختلف تجربه کسب کند. این کار، مخصوصاً برای دانشآموزان دوره اول و دوم دبیرستان، میتواند کمک کند تا فضای کاری و انواع شغلها را بشناسند.
کارهای خانگی با درآمد: برای سنین پایینتر، والدین میتوانند کارهایی که بهصورت عادی انجام میدهند را به فرزند بسپارند و بابت آن دستمزدی تعیین کنند. این کارها به فرزندان کمک میکند که هم مهارت کسب کنند و هم حس مفیدبودن و انجاموظیفه را تجربه کنند.
گفتگو با افراد شاغل: والدین باید اجازه دهند فرزندشان با افراد مختلف از مشاغل گوناگون گفتگو کند. این گفتگوها میتواند از طریق آشنایان، بستگان یا دوستان باشد و به فرزند کمک میکند تا آگاهی بیشتری از حوزههای شغلی مختلف به دست آورد.
آموزشهای تخصصی و حرفهای: علاوه بر آموزشهای عمومی که در مدرسه و دانشگاه ارائه میشود، والدین میتوانند فرزند خود را در معرض آموزشهای تخصصی قرار دهند تا شفافتر با مشاغل خاص آشنا شود. حتی اگر فرزند علاقهای به رشتهای نداشته باشد، میتواند با مشاهده آموزشهای مختلف به ارزیابی خود از سازگاری با آن رشته بپردازد.
یادداشتکردن علایق و تمایلات اولیه: والدین میتوانند با یادداشتکردن علاقهمندیهای اولیه فرزند در دوره کودکی و نوجوانی، به او کمک کنند تا شغل دلخواه خود را شناسایی کند. این کار میتواند از طریق مشاهده علایق او در بازیها و فعالیتهای روزمره باشد که به فهم بهتر استعدادهای او کمک میکند. برای مثال، اگر کودک به ساختن کاردستی علاقه دارد، ممکن است این نشاندهنده تمایل به طراحی یا مهندسی باشد.
اهمیت مواجهه با واقعیت شغلی
مواجهه با واقعیتهای شغلی اهمیت ویژهای دارد این تجربهها میتوانند به فرزند کمک کنند تا به درک بهتری از علایق و استعدادهای خود برسد. والدین باید به فرزندان اجازه دهند که مشاغل مختلف را تجربه کنند تا بهمرور بتوانند مسیر شغلی خود را بهتر انتخاب کنند.این روند همچنین به فرزند کمک میکند تا روابط کاری خود را گسترش دهد و برای انتخاب شغل دلخواهش شبکهای از ارتباطات مفید و مرتبط ایجاد کند.
انتخاب شغل بهجای انتخاب رشته
یکی از نکات کلیدی این است که انتخاب شغل باید اولویت داشته باشد، نه انتخاب رشته تحصیلی. والدین باید به فرزند خود کمک کنند که ابتدا شغل موردعلاقهاش را شناسایی کند و سپس برای رسیدن به آن شغل، رشته مناسب را انتخاب کند. در برخی کشورها مانند انگلستان، حتی بعد از پایان دبیرستان یک سال زمان برای شناخت شغل دلخواه و سپس انتخاب رشته تحصیلی در نظر گرفته میشود.تغییر شغل
والدین باید به فرزند خود این نگرش را منتقل کنند که انتخاب شغل دائمی نیست. تغییر شغل ممکن است در طول زندگی اتفاق بیفتد و این تغییرات طبیعی است. فرزند باید بداند که اگر شغلی را انتخاب کرد و بعد از مدتی از آن راضی نبود، میتواند مسیر خود را تغییر دهد و شغل جدیدی را پیدا کند.در نهایت، هدف این است که والدین به فرزندانشان در مسیر شغلی کمک کنند، نه اینکه فشار زیادی وارد کنند یا تصمیمات زندگیشان را بهجای آنها بگیرند. انتخاب شغل باید بهتدریج و باتوجهبه علایق و استعدادهای فرزند صورت گیرد و والدین باید از روند رشد و کشف شغلی فرزند حمایت کنند.