شناسهٔ خبر: 69706264 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: سلامت نیوز | لینک خبر

ترس از حمله قلبی مجدد؛ عامل نادیده استرس مزمن بیماران

یک پژوهش جدید نشان می‌دهد که ترس از وقوع مجدد حمله قلبی، منبع اصلی استرس و اضطراب برای افرادی است که تجربه‌ی حمله قلبی را داشته‌اند. این ترس نه تنها بر کیفیت زندگی بیمار تأثیر می‌گذارد بلکه در روند بهبودی جسمی و روانی آن‌ها نیز اختلال ایجاد می‌کند. نتایج این تحقیق هشدار می‌دهد که به جای تمرکز صرف بر درمان‌های دارویی، باید حمایت‌های روانی و عاطفی جدی‌تری برای این بیماران در نظر گرفته شود.

صاحب‌خبر -

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایرنا،حمله قلبی، تجربه‌ای است که نه‌تنها آثار فیزیکی جدی به همراه دارد، بلکه اثرات روانی آن ممکن است برای مدت‌ها پس از وقوع آن همچنان بیمار را تحت تأثیر قرار دهد. پس از یک حمله قلبی، بسیاری از بیماران با احساس ترس از وقوع مجدد آن مواجه می‌شوند، نگرانی‌ای که می‌تواند به یکی از منابع اصلی استرس و اضطراب در این افراد تبدیل شود. این استرس دائمی، نه تنها بر کیفیت زندگی آن‌ها تأثیر منفی می‌گذارد، بلکه بر فرآیند بهبودی روانی و جسمی‌شان نیز سایه می‌اندازد.

مطالعه‌ای جدید که به‌زودی در نشست انجمن قلب آمریکا در شیکاگو ارائه خواهد شد، نشان داده است که ترس از وقوع مجدد حمله قلبی، به‌طور مستقیم با سطح بالای استرس بیماران پس از حمله قلبی مرتبط است. این تحقیق، که تحت سرپرستی سارا زوونار از دانشگاه ایندیانا انجام شده است، بر این نکته تأکید دارد که ترس از حمله قلبی مجدد می‌تواند تأثیرات روانی به‌مراتب بیشتر از آنچه که انتظار می‌رود بر بیماران داشته باشد.

در این پژوهش، بیماران قلبی مورد بررسی قرار گرفتند تا بررسی شود که پس از تجربه یک حمله قلبی، چگونه با احتمال وقوع مجدد آن کنار می‌آیند. نتایج نشان می‌دهند که این ترس و اضطراب ممکن است از شش ماه تا یک سال پس از وقوع اولین حمله قلبی ادامه یابد. به گفته زوونار، "ترس از وقوع حمله قلبی مجدد نه تنها نگرش بیماران نسبت به بیماری‌شان را تحت تأثیر قرار می‌دهد بلکه باعث ایجاد سطح بالایی از استرس در آن‌ها می‌شود که این خود می‌تواند روند بهبودی جسمی و روانی بیمار را مختل کند."

محققان این مطالعه همچنین دریافته‌اند که ترس از وقوع حمله قلبی مجدد، حتی در صورتی که بیماران داروهای ضدافسردگی مصرف کنند، همچنان تأثیر قابل توجهی بر وضعیت روانی آن‌ها دارد. این موضوع نشان می‌دهد که داروهای ضدافسردگی به تنهایی کافی نیستند و لازم است که بیمارانی که تجربه حمله قلبی داشته‌اند، از حمایت‌های روانی بیشتری برخوردار شوند.

در این پژوهش، بیماران قلبی که از داروهای ضدافسردگی استفاده می‌کردند، همچنان از اضطراب و استرس ناشی از ترس از حمله قلبی مجدد رنج می‌بردند. این مسئله اهمیت توجه به ابعاد روانی بیماری‌های قلبی و تأکید بر نیاز به مراقبت‌های جامع‌تر برای این بیماران را نشان می‌دهد. به‌طور خاص، پس از وقوع حمله قلبی، توجه به ترس از وقوع حمله مجدد به همان اندازه مهم است که به درمان‌های جسمی و دارویی پرداخته می‌شود.

یکی از جنبه‌های جالب این تحقیق، تأثیر مصرف الکل بر شدت ترس از حمله قلبی مجدد بود. نتایج نشان داد که بیمارانی که میزان مصرف الکل بیشتری داشتند، به‌طور قابل توجهی بیشتر از سایر بیماران با استرس و ترس از وقوع حمله قلبی مجدد مواجه بودند. این یافته می‌تواند تأکید بر ضرورت کنترل رفتارهای پرخطر همچون مصرف الکل در بیماران قلبی باشد، چرا که این رفتارها نه تنها به سلامت جسمی آسیب می‌زنند بلکه می‌توانند اثرات روانی منفی نیز برجای بگذارند.

پژوهشگران این مطالعه تأکید می‌کنند که پس از حمله قلبی، باید به مسئله روانی بیماران توجه ویژه‌ای شود. آنها توصیه می‌کنند که علاوه بر درمان‌های دارویی برای افسردگی و اضطراب، بیماران نیاز به حمایت‌های روانی و مشاوره‌ای دارند تا بتوانند با ترس از وقوع مجدد حمله قلبی مقابله کنند. در این راستا، برنامه‌های توانبخشی قلبی، رژیم غذایی سالم، ورزش منظم و مراقبت‌های بعد از حمله قلبی باید به‌طور جدی در نظر گرفته شوند.

در مجموع، یافته‌های این پژوهش هشدار می‌دهند که درمان‌های تک‌بعدی برای بیماران قلبی کافی نیستند. ترس از حمله قلبی مجدد یک مسأله جدی است که باید در کنار درمان‌های جسمی مورد توجه قرار گیرد. حمایت‌های روانی و مشاوره‌ای می‌توانند به کاهش استرس و اضطراب بیماران کمک کنند و این امر به نوبه خود می‌تواند بر بهبودی سریع‌تر بیماران تأثیر بگذارد. برای بیمارانی که ترس از حمله قلبی مجدد را تجربه می‌کنند، مهم است که راهکارهای روان‌شناختی مناسب همراه با درمان‌های جسمی به کار گرفته شوند تا بهبودی همه‌جانبه حاصل شود.

این پژوهش به‌طور واضح نشان می‌دهد که باید به ترس‌های روانی بیماران قلبی، به‌ویژه ترس از وقوع مجدد حمله قلبی، توجه ویژه‌ای شود. این ترس می‌تواند بر بهبود وضعیت روانی و جسمی بیمار تأثیرگذار باشد و در نهایت بر کیفیت زندگی فرد تأثیر منفی بگذارد. بنابراین، علاوه بر توجه به درمان‌های جسمی، توجه به ابعاد روانی و عاطفی بیماران نیز باید جزو اولویت‌های درمانی قرار گیرد.

برچسب‌ها: