شناسهٔ خبر: 69705012 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شهروند | لینک خبر

فیلم موفق و تحسین‌شده «باغ کیانوش» به روایت آقای کارگردان

نسل امروز را دست‌کم نگیریم، تاوان دارد!

صاحب‌خبر -

  [شهروند] «باغ کیانوش» در جشنواره فجر سال گذشته یک پدیده بی‌چون‌وچرا بود که خیلی از مرزهای ساختگی سینمای ایران را رد کرده بود. یکی از معدود فیلم‌های اقتباسی نوجوانانه جذاب که در روزگاری که دهه شصت و محدودیت‌های عجیب‌وغریبش دستمایه شوخی‌سازی‌های کمدی‌های ریز و درشت سینمای ایران شده؛ استفاده مناسب و معقولی از قابلیت‌های داستان‌پردازی و قهرمان‌سازی آن روزگار پر از محدودیت و ممنوعیت و کمبود کرده بود- و همین هم بود که باعث شد این فیلم دیده و پسندیده شود و خیلی زود در فهرست فیلم‌های بی‌ادعایی قرار بگیرد که به وقت خودش، یعنی در مناسب‌ترین زمان ممکن حقش را از تاریخ سینمای ایران گرفته و نامش را در سیاهه آثار موفق و مانای این تاریخ ثبت کرده است.
«باغ کیانوش» به کارگردانی و نویسندگی رضا کشاورز حداد و بازی شهرام حقیقت‌دوست، علیرضا آرا، مجید پتکی، عباس جمشیدی‌فر و شماری از بازیگران بااستعداد نوجوان که نخستین بار در چهل‌ودومین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر اکران شد؛ با اقتباس از رمانی به همین نام از علی اصغر عزتی پاک داستانی مرموز و پرچالش درباره گروهی از نوجوانان روستایی در دوران جنگ روایت می‌کند: «در روستا عروسی است- و هم‌زمان با این اتفاق شادی‌آفرین، بچه‌ها که همواره باغ مرموز کیانوش موضوع تخیلات و رویاپردازی‌هاشان بوده، خبردار می‌شوند که در باغ کیانوش درخت موز وجود دارد و تصمیم می‌گیرند آن میوه را- که کسانی که آن روزگار را به یاد دارند، خوب می‌دانند که در حد مواد مخدر کمیاب و دیریاب بوده- هر جور شده به دست آورند. بنابراین آن‌ها با شروع مراسم خود را به باغ می‌رسانند، غافل از اینکه این باغ نفرین‌شده‌ قصه‌ها در آستین دارد- که مهم‌ترینش یک هواپیمای عراقی است که در آن حوالی سقوط کرده و خلبانش خود را در این باغ پنهان کرده‌اند.
«باغ کیانوش» در جشنواره فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین دستاورد فنی و هنری و در جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان عنوان بهترین فیلم را به دست آورد؛ در مطلبی که در پی می‌آید موضوع صحبت‌های رضا کشاورز حداد شده که البته بخش‌های خبری و گزارشی آن را در زمان نمایش جشنواره‌ای فیلم منتشر کرده بودیم...

  می‌توانید در این زمینه صحبت کنید که چه زمانی و چرا تصمیم به اقتباس از «باغ کیانوش» گرفتید؟
من درباره این کتاب شنیده بودم که بسیار موفق بوده، اما آن را نخوانده بودم. اما وقتی آقای موحد آن را به من معرفی کردند، وقتی خواندم جذاب‌ترین و روشن‌ترین نقطه‌ای که در آن به چشمم خورد، داستان رفتن گروهی از بچه‌ها به یک باغ بود که یک خلبان عراقی هم از هواپیمایش بیرون پریده و آن‌جا پنهان شده بود. این جالب‌ترین نکته این داستان بود و به خودی خود بالاترین ظرفیت قصه‌گویی را در این داستان نشان می‌داد.

 برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند؛ می‌توانید بگویید که آیا این داستانی که در فیلم است، همان داستان کتاب است؟
کلیتش همان است. در واقع این‌گونه نبوده که نعل به نعل و جمله به جمله به کتاب وفادار بوده باشم. ولی این را هم کتمان نمی‌شود کرد که به هر حال منبع الهام و هسته اصلی فیلم، این کتاب است که البته تلاش شده تخیل هم به آن اضافه شود. آن ظرفیت داستان‌گویی که گفتم، این‌جا معنی پیدا می‌کند. در واقع خط اصلی همان بودن هم‌زمان کودکان و خلبان در باغ است، اما من بر اساس ظرفیت‌های این موقعیت ایده‌پردازی و شخصیت‌های جدیدی را هم به داستان اضافه کردم تا آن روند جذاب داستان- که لحظه به لحظه‌اش مخاطب را کنجکاو و همراه می‌کرد- بیشتر به چشم بیاید. «باغ کیانوش» این‌گونه
شکل گرفت.

 «باغ کیانوش» با توجه به بستر تاریخی کار و این نکته که بیشتر بازیگران فیلم کم‌سن‌وسال هستند، مشخص است که فیلم دشواری بوده. کمی درباره چالش‌های کار با بازیگران صحبت می‌کنید؟
این البته اولین بار نبود که من با بچه‌ها کار می‌کردم- و از این نظر این همکاری بیشتر از این‌که پرچالش باشد، جذاب و لذت‌بخش بود. این را البته از نظر همکاری با بازیگران از طرف خودم می‌گویم، و گرنه فکر می‌کنم که حداقل برای آن‌ها این کار دشوار بوده باشد. به هر حال «باغ کیانوش» در قیاس با بیشتر فیلم‌هایی که این روزها ساخته می‌شوند، پروژه سختی بود؛ به خصوص از این نظر که لباس‌های بچه‌ها نازک بود و چون این لباس‌ها راکوردی شده بود، به همین خاطر مجبور بودند در سرمای محل فیلمبرداری آن‌ها را بپوشند و این به نظر اذیت‌کننده بود. اما بچه‌ها با درک و حرفه‌ای‌گری خاصی این شرایط را تحمل کردند و به شدت همراه بودند.

 بازیگران، به خصوص کودکان چگونه انتخاب شدند؟
همان‌طور که گفتم من از قبل تجربه کار با بچه‌ها را داشتم و مثلاً در سریالی که کار کرده بودم، ۳۰ دختر نوجوان در آن نقش داشتند. نکته جالب این‌که من حتی در فیلم‌های کوتاه و تیزرهای تبلیغاتی هم بیشتر با کودکان کار کرده بودم و با همین تجارب، در فیلم «باغ کیانوش» بعد از این‌که از حدود ۵۰۰ بازیگر تست گرفتیم، این بچه‌ها را انتخاب کردم. اما باید این را هم بگویم که فرایند انتخاب بازیگران در این فیلم خیلی زمان برد و با این‌که همه‌چیز را خودم زیر نظر داشتم، اما تازه بعد از چندین و چند مرحله به این نتیجه رسیدیم که ترکیب کلی بازیگران چگونه باید باشد- که البته این هم به دلیل شرایط فیلم و سختی آن بود که باعث می‌شد تنها معیارهای انتخاب بازی و حضور جلوی دوربین نباشد و هماهنگی آن‌ها با گروه هم یکی از فاکتورهای انتخاب آن 10 بازیگر نهایی باشد. بگذریم از این‌که حداقل برای شخص من آن حس کودکی بازیگران هم اهمیت زیادی داشت و نمی‌خواستم کسانی را انتخاب کنم که از بس در کلاس‌ها و آموزشگاه‌های مختلف حضور پیدا کرده‌اند، از نظر شخصیتی شبیه آدم‌های بزرگسال شده‌اند و به نوعی آن فعالیت و باانرژی بودن ذاتی کودکانه‌شان را از دست داده‌اند.

 داستان با این که در دهه 60 می‌گذرد، اما به شدت حال و هوای امروزی دارد و روح زمان را در آن می‌توان دید. کمی در این زمینه صحبت می‌کنید که برای این‌که نوجوانان نسل امروز هم فضا و مسایل قصه را درک کنند و در آن درگیر شوند، چه گام‌هایی برداشتید و چه کردید؟
به هر حال کتمان نمی‌توان کرد که تولید فیلم برای کودکان و نوجوانان نسل امروز سختی‌های زیادی دارد. نسلی که نه تنها از نظر ارتباط با دنیا شباهتی با نوجوانان دهه 60 ندارد، بلکه این امر در فیلمی که قرار بوده دهه ۶۰ را نمایش دهد، چند برابر هم می‌شود، چون آن‌ها کمترین تصوری از زندگی در آن روزگار هم ندارند. اما این‌که برای درگیر کردن نوجوانان چه کرده‌ام، تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که «باغ کیانوش» نتیجه تلاش‌های ما در این زمینه است و با توجه به بازخوردها هم می‌توان گفت که تا حدی به نظر تلاش موفقی هم بوده است!

 در پایان کمی هم درباره سینمای کودک و نوجوان و دلیل کم‌رنگ بودن فعالیت‌های این حوزه صحبت می‌کنید؟
درباره فیلم‌سازی برای نوجوانان اولین چیزی که می‌توانم بگویم این است که کار در این حیطه به شدت سخت است  که یکی از مهم‌ترین دلایلش هم تغییرات سریع و سالانه نوجوان‌هاست که فیلمساز را هم مجبور می‌کند خودش را با این تغییرات همراه کند. اما نکته دیگری که باید مورد اشاره قرار گیرد این است که به رغم شعارهایی که داده می‌شود، اما مدیران فرهنگی انگیزه لازم را نمی‌توانند در فیلمسازان برای فعالیت در این فضا به وجود آورند. وقتی از همان ابتدا یک گروه فیلمسازی مجبور باشند سمت کارهای کم‌هزینه بروند که سریع هم تمام شود، نتیجه هم از همان ابتدا مشخص است دیگر! خب معلوم است که نوجوان امروز که از بچگی با تصویر بزرگ شده و جلوه‌های ویژه و تدوین و ریتم را می‌شناسد و درک می‌کند، با چنین آثاری ارتباط برقرار نخواهد کرد! واقعیت این است که دلیل این اتفاق، آن نوجوان نیست، بلکه کسانی هستند که این نسل را دست‌کم می‌گیرند- و تاوانش هم عدم موفقیت در این ژانر است!