مینا حیدری خبرنگار اطلاعات گفت: در سالهای گذشته، تلاشها برای عملیاتی کردن سند تحول بنیادین آموزشوپرورش به بنبست رسیده و مرکز پژوهشهای مجلس را بر آن داشته تا طرح ۱۰ مادهای «تقویت و توسعه آموزشوپرورش» را تدوین کند.
گویا مجلس درصدد آن است که قوانین موردنیاز اجرای این سند را مصوب کند تا بسترهای لازم برای عملیاتی کردن آن فراهم شود اما چرا باید این طرح در مرکز پژوهشهای مجلس تدوین شود و روند سیاستگذاری نهادهای متولی را مختل کند؟ نقش شورای عالی آموزشوپرورش در این میان کجاست و آیا تعدد تصمیمگیران در حوزه آموزشوپرورش، عامل این نابسامانی نیست؟ جا دارد کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس شورای اسلامی، شأن مطالبهگری خود را در تخصیص بودجه منطقی به آموزشوپرورش حفظ کند.
تغییر تقویم آموزشی و تبعات آن
ابراهیم سحرخیز، معاون سابق آموزشوپرورش میگوید: گاهی تصور میکنم نمایندگان از سر بیدغدغگی دست به نگارش چنین طرحهایی زدهاند؛ مثلا دستبردن در تقویم آموزشی ایران یکی از این موارد است. سالهای سال تلاش شده تا این تقویم آموزشی به انسجام برسد و از زمان تأسیس دارالفنون تاکنون که حدود ۱۶۰ سال از آن میگذرد یا از زمان تأسیس مدرسه نوین و تربیتمعلم که ۱۰۰ سال از آن میگذرد برای دانشآموزان جا افتاده که از آخر شهریورماه به مدرسه بروند و تا آخر بهار در یکپایه تحصیل کنند. البته میدانم که ما کشور پهناوری داریم و از لحاظ اقلیمی در برخی مناطق، هوا در فصل بهار هم گرم است و شاید نیاز باشد زمان شروع و پایان سال تحصیلی تغییر کند اما برای این شرایط، قانون وجود دارد و تغییر تقویم آموزشی میتواند در اختیار شورای آموزشوپرورش و استاندار باشد؛ آنها میتوانند سال تحصیلی دوره ابتدایی را ۱۵ روز زودتر شروع کنند تا بتوانند در انتهای سال هم دوره را ۱۵ روز زودتر تمام کنند.
در سیستم آموزشوپرورش، امتحانات نهایی وجود دارد و همه دانشآموزان در سراسر کشور باید در روز معین به حوزه اجرای آزمون مراجعه کنند و امتحان بدهند. باوجود این شرایط چگونه میتوانیم نسبت به تقویم آموزشی انعطاف نشان بدهیم؟ اگر بخواهیم سن آموزش را پایین بیاوریم با نظاموظیفه چه باید بکنیم؟ در واقع برای اصلاح یک بخش، سایر بخشها را دچار مشکل میکنیم.
این کارشناس آموزش میافزاید: شورایعالی آموزشوپرورش، مسئول ارزیابی چنین طرحهایی است. یکی از ایرادات مهم آموزشوپرورش، تعدد نهادهای تصمیمگیرنده برای این وزارتخانه است؛ درحالی که حتی شورایعالی انقلابفرهنگی هم نباید در این مورد دخالت کند. اگر قرار است تصمیمی اتخاذ شود باید از فیلتر و مجرای شورایعالی آموزشوپرورش بگذرد. اعضای این شورا صاحبنظرانی باتجربهاند و دادههای پژوهشی در اختیار آنان است و میدانند که آیا میتوان تقویم آموزشی را در کشور تغییر داد یا خیر.
او میافزاید: متخصصان شورایعالی میدانند که آیا میشود مدرسه را به بنگاه اقتصادی تبدیل کرد یا نه و این اتفاق چه تأثیری بر آموزشوپرورش دارد. وقتی مدرسه را بهعنوان بنگاه اقتصادی در نظر میگیرید، همبستگی اجتماعی را تضعیف میکنید، مثلا در شهر تهران به برخی مدیران مدارس اجازه دادهاند که هر کاری مایلند با فضای مدرسه انجام دهند، مدیر هم بخشی را مسقف کرده و به کلینیک دندانپزشکی سپرده است! ادامه این روند در آینده سبب میشود بخشهایی از مدرسه هم به فروشگاه پوشاک و لوازمآرایش اجاره داده شود. این تصمیمات، مصداق آن است که به فردی بگوییم برایمان کلاه بیاورد و به جایش سر تحویل بگیریم. این رویکرد، بیانگر ناآشنایی افراد متولی با نظام آموزشی است.
دانشآموز وسیله کسب درآمد نیست
آقای سحرخیز میگوید: نگرانم روزی برسد که روی روپوش کودکان هم تبلیغات درج شود یا تابلوی مدارس را برای تبلیغات اجاره بدهند. چند سال پیش فردی به وزارتخانه مراجعه کرده و گفته بود حاضر است کتب درسی را رایگان چاپ کند اما باید پشت جلد کتاب، تبلیغ کند! آیا میشود با مدرسه کسبوکار اقتصادی راه انداخت؟ مگر میشود دانشآموز، وسیلهای برای کسب درآمد باشد؟ کجای دنیا اینگونه است؟ در هیچ کشوری، تعلیموتربیت اینچنین در معرض هجمه نیست. ارائه این دست طرحها حتی با فوریت عادی برای مجلس اسفبار است، زیرا اثری از عرق به تعلیموتربیت در آن نیست.
این کارشناس آموزشی میافزاید: مسائلی مانند اینکه پوشش ابتدایی را بالا ببریم و از معلمان ابتدایی حمایت کنیم و تدبیری اتخاذ کنیم تا معلمان در مناطق محروم بمانند قطعا قابلتقدیر است اما این فعالیتها با چه ضمانت اجرایی قرار است انجام شود؟ سالهاست که وزرای مختلف تلاش میکنند که به معلمان ابتدایی حقوق بیشتری پرداخت کنند و فوقالعاده شغل آنها را افزایش دهند اما این اتفاق هرگز نیفتاده است.
او میافزاید: نگارندگان این طرح معتقدند اگر بر توسعه پیشدبستانی تأکید شود کیفیت آموزش توسعه مییابد و سطح علمیمان در آزمونهای «تیمز» و «پرلز» بهبود خواهد یافت و کشورهایی مانند سنگاپور و نروژ را به عنوان الگو در نظر دارند اما باید توجه کرد در کشورهایی مانند فنلاند، نروژ و دانمارک، بابت آموزشوپرورش هیچ هزینهای از مردم دریافت نمیشود یا میزان آن بسیار اندک است. اگر سنگاپور در تیمز و پرلز پیشتاز است به این دلیل است که دانشآموزان در کنار آموزشهای مدرسه، کتاب کار و آزمونهای گوناگون دارند و همچنین از معلمان توانمندی برخوردارند که همواره بهروز هستند اما جذب معلمان در ایران، سالها بدون متر و معیار بوده، درحالیکه معلمی شغلی است که به مهارتهای حرفهای و شایستگی نیاز دارد. باید این شرایط احراز شود و نهضت توانمندسازی معلمان در اولویت قرار گیرد.
آقای سحرخیز میافزاید: شرایط سنگاپور را با شرایط فعلی خودمان مقایسه کنید. بودجه آموزشوپرورش ۹ درصد است، یک معلم در مدارس روستایی، تمام کتابها را تدریس میکند و گاهی اداره چند پایه را بر عهده دارد یا سربازمعلمان را به مدارس روستایی میفرستیم. تا وقتی این مسائل اصلاح نشود نمیتوان انتظار رتبههای خوب در آزمونهای بینالمللی را داشت. قطعا توسعه پیشدبستانی لازم است اما کافی نیست و باید سایر شرایط هم در کنار آن فراهم شود. متأسفانه در ایران به این موضوع توجه نمیکنیم، مثلا میانگین تراکم در کلاسهای ما ۴/۲۷ است اما در کشوری مانند هندوستان با یک و نیم میلیارد نفر جمعیت، تراکم کلاس ۲۳ نفر است. وقتی مدارسمان دونوبته است چگونه انتظار داریم در تیمز و پرلز اول باشیم؟
تمرکزگرایی برای رفع تبعیض
آقای سحرخیز میگوید: پدیدهها و مشکلات آموزشی، تکعاملی نیستند. طرح ۱۰ مادهای مجلس، ناقص است و پشتوانه پژوهشی ندارد. از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ در استانها به جای اداره کل، سازمان آموزشوپرورش داشتیم، میتوانید از آقای محمود فرشیدی بپرسید چرا وقتی وزیر آموزشوپرورش بوده، سازمان آموزشوپرورش را به اداره کل تبدیل کرده است. با توجه به پیشینه این اقدامات درمییابید که چه بخشهایی از طرح قابل اجراست.
آن زمان که سازمان آموزشوپرورش در استانها فعالیت داشت اختیار مسائل مالی با استاندار بود و حقوقها استانی پرداخت میشد. استانهایی مانند اصفهان، کرمان، تهران و... که وضع مالی خوبی داشتند حقوق معلمان را زودتر پرداخت میکردند و به آنها اضافهکار و پاداش میدادند اما استانهای دیگر مانند کردستان و کرمانشاه، آه در بساط نداشتند و این سیستم باعث تبعیض در میان معلمان میشد. فلسفه تمرکز در تهران به این دلیل به وجود آمد. تمرکزگرایی در همه موارد بد نیست، کما اینکه اداره کل تأسیس شد و حقوق معلمان اکنون در یک روز و یک ساعت در سراسر کشور پرداخت میشود، دیگر کسی بابت تأخیر در پرداخت، معترض نیست و تبعیض بین استانها از میان رفته است؛ در غیر اینصورت استانهای کمبرخوردار نمیتوانستند مشکلاتشان را حل کنند.
آزمونوخطا نکنید
آقای سحرخیز ادامه میدهد: این طرح پخته نیست و باید به شورایعالی آموزشوپرورش ارجاع شود تا مطالعات بیشتری روی آن صورت گیرد و افراد باتجربه درباره آن نظر بدهند. باید دقت کرد که آموزشوپرورش، جای آزمونوخطا نیست، همانطور که گفتم آموزش و پرورش، زمانی سازمان بوده و بعد به اداره کل تبدیل شده، اگر دوباره بخواهیم این اداره را تغییر دهیم مشکلات فراوانی در پی خواهد داشت.
این کارشناس آموزشوپرورش تأکید میکند: نمیتوانیم یکباره تصمیم بگیریم کتابهای ابتدایی را تغییر بدهیم. مقطع ابتدایی، شاکلهای دارد و مبنای آموزش، خواندن و نوشتن و آموختن حساب و علومتجربی است. تدوین کتب درسی یک موضوع کاملا علمی و فنی است و نمیشود بیجهت کتابها را تغییر داد. مقام معظم رهبری فرمودهاند مسائلی که سودمند و نافع نیستند از کتب درسی حذف شود اما نگفتند این موارد حتما باید در دوره ابتدایی لحاظ شود. شاید نیاز باشد مباحثی مانند انتگرال و مشتق را که موردنیاز همه نیست از مقطع متوسطه حذف کنیم. انجام این تغییرات زمانبر و نیازمند بررسیها و آزمونهای گوناگون است و نمیتوان یکباره در این زمینه تصمیم گرفت. دستزدن به ساختار آموزشوپرورش، کار سادهای نیست و نهادهای مختلف نباید وارد این حریمها شوند.
مینا حیدری خبرنگار اطلاعات گفت: در سالهای گذشته، تلاشها برای عملیاتی کردن سند تحول بنیادین آموزشوپرورش به بنبست رسیده و مرکز پژوهشهای مجلس را بر آن داشته تا طرح ۱۰ مادهای «تقویت و توسعه آموزشوپرورش» را تدوین کند.
گویا مجلس درصدد آن است که قوانین موردنیاز اجرای این سند را مصوب کند تا بسترهای لازم برای عملیاتی کردن آن فراهم شود اما چرا باید این طرح در مرکز پژوهشهای مجلس تدوین شود و روند سیاستگذاری نهادهای متولی را مختل کند؟ نقش شورای عالی آموزشوپرورش در این میان کجاست و آیا تعدد تصمیمگیران در حوزه آموزشوپرورش، عامل این نابسامانی نیست؟ جا دارد کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس شورای اسلامی، شأن مطالبهگری خود را در تخصیص بودجه منطقی به آموزشوپرورش حفظ کند.
تغییر تقویم آموزشی و تبعات آن
ابراهیم سحرخیز، معاون سابق آموزشوپرورش میگوید: گاهی تصور میکنم نمایندگان از سر بیدغدغگی دست به نگارش چنین طرحهایی زدهاند؛ مثلا دستبردن در تقویم آموزشی ایران یکی از این موارد است. سالهای سال تلاش شده تا این تقویم آموزشی به انسجام برسد و از زمان تأسیس دارالفنون تاکنون که حدود ۱۶۰ سال از آن میگذرد یا از زمان تأسیس مدرسه نوین و تربیتمعلم که ۱۰۰ سال از آن میگذرد برای دانشآموزان جا افتاده که از آخر شهریورماه به مدرسه بروند و تا آخر بهار در یکپایه تحصیل کنند. البته میدانم که ما کشور پهناوری داریم و از لحاظ اقلیمی در برخی مناطق، هوا در فصل بهار هم گرم است و شاید نیاز باشد زمان شروع و پایان سال تحصیلی تغییر کند اما برای این شرایط، قانون وجود دارد و تغییر تقویم آموزشی میتواند در اختیار شورای آموزشوپرورش و استاندار باشد؛ آنها میتوانند سال تحصیلی دوره ابتدایی را ۱۵ روز زودتر شروع کنند تا بتوانند در انتهای سال هم دوره را ۱۵ روز زودتر تمام کنند.
در سیستم آموزشوپرورش، امتحانات نهایی وجود دارد و همه دانشآموزان در سراسر کشور باید در روز معین به حوزه اجرای آزمون مراجعه کنند و امتحان بدهند. باوجود این شرایط چگونه میتوانیم نسبت به تقویم آموزشی انعطاف نشان بدهیم؟ اگر بخواهیم سن آموزش را پایین بیاوریم با نظاموظیفه چه باید بکنیم؟ در واقع برای اصلاح یک بخش، سایر بخشها را دچار مشکل میکنیم.
این کارشناس آموزش میافزاید: شورایعالی آموزشوپرورش، مسئول ارزیابی چنین طرحهایی است. یکی از ایرادات مهم آموزشوپرورش، تعدد نهادهای تصمیمگیرنده برای این وزارتخانه است؛ درحالی که حتی شورایعالی انقلابفرهنگی هم نباید در این مورد دخالت کند. اگر قرار است تصمیمی اتخاذ شود باید از فیلتر و مجرای شورایعالی آموزشوپرورش بگذرد. اعضای این شورا صاحبنظرانی باتجربهاند و دادههای پژوهشی در اختیار آنان است و میدانند که آیا میتوان تقویم آموزشی را در کشور تغییر داد یا خیر.
او میافزاید: متخصصان شورایعالی میدانند که آیا میشود مدرسه را به بنگاه اقتصادی تبدیل کرد یا نه و این اتفاق چه تأثیری بر آموزشوپرورش دارد. وقتی مدرسه را بهعنوان بنگاه اقتصادی در نظر میگیرید، همبستگی اجتماعی را تضعیف میکنید، مثلا در شهر تهران به برخی مدیران مدارس اجازه دادهاند که هر کاری مایلند با فضای مدرسه انجام دهند، مدیر هم بخشی را مسقف کرده و به کلینیک دندانپزشکی سپرده است! ادامه این روند در آینده سبب میشود بخشهایی از مدرسه هم به فروشگاه پوشاک و لوازمآرایش اجاره داده شود. این تصمیمات، مصداق آن است که به فردی بگوییم برایمان کلاه بیاورد و به جایش سر تحویل بگیریم. این رویکرد، بیانگر ناآشنایی افراد متولی با نظام آموزشی است.
دانشآموز وسیله کسب درآمد نیست
آقای سحرخیز میگوید: نگرانم روزی برسد که روی روپوش کودکان هم تبلیغات درج شود یا تابلوی مدارس را برای تبلیغات اجاره بدهند. چند سال پیش فردی به وزارتخانه مراجعه کرده و گفته بود حاضر است کتب درسی را رایگان چاپ کند اما باید پشت جلد کتاب، تبلیغ کند! آیا میشود با مدرسه کسبوکار اقتصادی راه انداخت؟ مگر میشود دانشآموز، وسیلهای برای کسب درآمد باشد؟ کجای دنیا اینگونه است؟ در هیچ کشوری، تعلیموتربیت اینچنین در معرض هجمه نیست. ارائه این دست طرحها حتی با فوریت عادی برای مجلس اسفبار است، زیرا اثری از عرق به تعلیموتربیت در آن نیست.
این کارشناس آموزشی میافزاید: مسائلی مانند اینکه پوشش ابتدایی را بالا ببریم و از معلمان ابتدایی حمایت کنیم و تدبیری اتخاذ کنیم تا معلمان در مناطق محروم بمانند قطعا قابلتقدیر است اما این فعالیتها با چه ضمانت اجرایی قرار است انجام شود؟ سالهاست که وزرای مختلف تلاش میکنند که به معلمان ابتدایی حقوق بیشتری پرداخت کنند و فوقالعاده شغل آنها را افزایش دهند اما این اتفاق هرگز نیفتاده است.
او میافزاید: نگارندگان این طرح معتقدند اگر بر توسعه پیشدبستانی تأکید شود کیفیت آموزش توسعه مییابد و سطح علمیمان در آزمونهای «تیمز» و «پرلز» بهبود خواهد یافت و کشورهایی مانند سنگاپور و نروژ را به عنوان الگو در نظر دارند اما باید توجه کرد در کشورهایی مانند فنلاند، نروژ و دانمارک، بابت آموزشوپرورش هیچ هزینهای از مردم دریافت نمیشود یا میزان آن بسیار اندک است. اگر سنگاپور در تیمز و پرلز پیشتاز است به این دلیل است که دانشآموزان در کنار آموزشهای مدرسه، کتاب کار و آزمونهای گوناگون دارند و همچنین از معلمان توانمندی برخوردارند که همواره بهروز هستند اما جذب معلمان در ایران، سالها بدون متر و معیار بوده، درحالیکه معلمی شغلی است که به مهارتهای حرفهای و شایستگی نیاز دارد. باید این شرایط احراز شود و نهضت توانمندسازی معلمان در اولویت قرار گیرد.
آقای سحرخیز میافزاید: شرایط سنگاپور را با شرایط فعلی خودمان مقایسه کنید. بودجه آموزشوپرورش ۹ درصد است، یک معلم در مدارس روستایی، تمام کتابها را تدریس میکند و گاهی اداره چند پایه را بر عهده دارد یا سربازمعلمان را به مدارس روستایی میفرستیم. تا وقتی این مسائل اصلاح نشود نمیتوان انتظار رتبههای خوب در آزمونهای بینالمللی را داشت. قطعا توسعه پیشدبستانی لازم است اما کافی نیست و باید سایر شرایط هم در کنار آن فراهم شود. متأسفانه در ایران به این موضوع توجه نمیکنیم، مثلا میانگین تراکم در کلاسهای ما ۴/۲۷ است اما در کشوری مانند هندوستان با یک و نیم میلیارد نفر جمعیت، تراکم کلاس ۲۳ نفر است. وقتی مدارسمان دونوبته است چگونه انتظار داریم در تیمز و پرلز اول باشیم؟
تمرکزگرایی برای رفع تبعیض
آقای سحرخیز میگوید: پدیدهها و مشکلات آموزشی، تکعاملی نیستند. طرح ۱۰ مادهای مجلس، ناقص است و پشتوانه پژوهشی ندارد. از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ در استانها به جای اداره کل، سازمان آموزشوپرورش داشتیم، میتوانید از آقای محمود فرشیدی بپرسید چرا وقتی وزیر آموزشوپرورش بوده، سازمان آموزشوپرورش را به اداره کل تبدیل کرده است. با توجه به پیشینه این اقدامات درمییابید که چه بخشهایی از طرح قابل اجراست.
آن زمان که سازمان آموزشوپرورش در استانها فعالیت داشت اختیار مسائل مالی با استاندار بود و حقوقها استانی پرداخت میشد. استانهایی مانند اصفهان، کرمان، تهران و... که وضع مالی خوبی داشتند حقوق معلمان را زودتر پرداخت میکردند و به آنها اضافهکار و پاداش میدادند اما استانهای دیگر مانند کردستان و کرمانشاه، آه در بساط نداشتند و این سیستم باعث تبعیض در میان معلمان میشد. فلسفه تمرکز در تهران به این دلیل به وجود آمد. تمرکزگرایی در همه موارد بد نیست، کما اینکه اداره کل تأسیس شد و حقوق معلمان اکنون در یک روز و یک ساعت در سراسر کشور پرداخت میشود، دیگر کسی بابت تأخیر در پرداخت، معترض نیست و تبعیض بین استانها از میان رفته است؛ در غیر اینصورت استانهای کمبرخوردار نمیتوانستند مشکلاتشان را حل کنند.
آزمونوخطا نکنید
آقای سحرخیز ادامه میدهد: این طرح پخته نیست و باید به شورایعالی آموزشوپرورش ارجاع شود تا مطالعات بیشتری روی آن صورت گیرد و افراد باتجربه درباره آن نظر بدهند. باید دقت کرد که آموزشوپرورش، جای آزمونوخطا نیست، همانطور که گفتم آموزش و پرورش، زمانی سازمان بوده و بعد به اداره کل تبدیل شده، اگر دوباره بخواهیم این اداره را تغییر دهیم مشکلات فراوانی در پی خواهد داشت.
این کارشناس آموزشوپرورش تأکید میکند: نمیتوانیم یکباره تصمیم بگیریم کتابهای ابتدایی را تغییر بدهیم. مقطع ابتدایی، شاکلهای دارد و مبنای آموزش، خواندن و نوشتن و آموختن حساب و علومتجربی است. تدوین کتب درسی یک موضوع کاملا علمی و فنی است و نمیشود بیجهت کتابها را تغییر داد. مقام معظم رهبری فرمودهاند مسائلی که سودمند و نافع نیستند از کتب درسی حذف شود اما نگفتند این موارد حتما باید در دوره ابتدایی لحاظ شود. شاید نیاز باشد مباحثی مانند انتگرال و مشتق را که موردنیاز همه نیست از مقطع متوسطه حذف کنیم. انجام این تغییرات زمانبر و نیازمند بررسیها و آزمونهای گوناگون است و نمیتوان یکباره در این زمینه تصمیم گرفت. دستزدن به ساختار آموزشوپرورش، کار سادهای نیست و نهادهای مختلف نباید وارد این حریمها شوند.