شناسهٔ خبر: 69685800 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

عباس به‌نژاد در گفت‌وگو با ایکنا:

«جزیره» تعبیر مولانا از مثنوی است/ عوام‌زدگی با ساده‌سازی فرق دارد + صوت

نویسنده کتاب «جزیره مثنوی» با تاکید بر آنکه مولانا مثنوی را «جزیره» فراغت انسان‌ها از مصائب روزگار می داند و مثنوی کلاس‌های درس و «غزلیات شمس» جلسات سماع مولانا است تصریح کرد: دو نکته را فراموش نکنیم که کار محقق رماندن مخاطب نیست و عوام‌زدگی با ساده‌سازی متفاوت است!

صاحب‌خبر -

کتاب «جزیره مثنوی؛ هماوندی نسخه قونیه با نسخه نیکلسون» با محوریت ویژگی‌های نوین و منحصربه‌فرد با هدف آسان ساختن مثنوی‌خوانی برای عموم مخاطبان نسل امروز به قلم دکتر «عباس به‌نژاد» اثری است که به تازگی توسط انتشارات «آرزوی دیدار» در 1424 صفحه و در صفحه‌آرایی دورنگ منتشر شده ‌است.

تردیدی در این مسئله وجود ندارد که مخاطبان نسل امروز در ساحت مسائل زیست دنیای مدرن، زندگی کردن در عصر پیچ و مهره و فلز که گزینه‌ای جز همدل شدن با شتاب ثانیه‌ها و زندگی پُرشتاب را برای مردمان عصر حاضر با خود به‌ همراه داشته، فصلی بسیار کمتر در همنشینی و اُنس با کتاب، این یار مهربان و بال‌های معرفت بخش آن داشته باشند. در این ‌میان آثار غنی، عمیق و سترگ گنجینه ادب فارسی به ‌سبب زبان متفاوت آنها، معانی پیچیده و گسترده در تاروپود اشعار و روایات نثر و نظمشان و استوار بر پیشانی اندیشه عرفای ایران‌زمین کار خوانش؛ درک معنا؛ همنشینی و انیس بودن با این آثار را به‌ مراتب برای مخاطب شتاب‌زده امروز سخت‌تر کرده ‌است. از همین ‌رو عباس به‌نژاد در حوزه نوآوری قلمش در «جزیره مثنوی» تلاش کرده تا مخاطبان هدف خود را نه استادان به‌نام، پژوهشگران و آشنایان به تام و تمام ادبیات ایران که برای عموم مخاطبان امروز که در گرو خوانش گنجینه‌های ادب فارسی و نیز به‌ سبب دلایل گفته‌شده، کمتر در دریافت معنا و حتی خواندن این آثار توفیق دارند، اثری متفاوت را ارائه کند.

عباس به‌نژاد در «جزیره مثنوی» در قالب نوآوری‌های مثنوی‌پژوهی؛ مؤلفه‌های چون «زیروزِبَر کامل اشعار فارسی و عربی»؛ «ترجمه عبارت‌های عربی»؛ «علامتگذاری واژه‌های دشوار و اصطلاحات خاص در هر صفحه در حاشیه همان صفحه»؛ «ذکر معنی ابیات دشوار»؛ «ترجمه ابیات و عبارت‌های عربی در حاشیه همان صفحه»؛ «معرفی نام‌های خاص، شرح اصطلاحات و تفکیک عنوان‌های فرعی، اصلی و حاشیه‌ها با هدف پرهیز از گم شدن رشته کلام و نمایاندن تداعی‌ها و موضوعات مختلفی که لابه‌لای داستان‌های مولانا در شش دفتر مثنوی بر آنها استوار بوده» قسمت کرده است. «ذکر آدرس آیات مثنوی در پاورقی»؛ «گردآوری احادیث مثنوی در ضمیمه 140 صفحه‌ای با ما مأخذ و ذکر اعتبار آنها و ارجاع به آنها در پاورقی» و همچنین «فهرست‌نویسی مطالب و موضوعات در 84 صفحه به شکل مجزا» تنها بخشی از تلاش عباس به‌نژاد در حوزه نوآوری در مثنوی‌پژوهی با هدف آسان و سهل ساختن خواندن مثنوی و دریافت معانی بلند معرفت‌بخش آن برای نسل مخاطبان امروز بوده ‌است.

انتشار روز سه شنبه//// «جزیره» تعبیر مولانا از مثنوی است/ عوام‌زدگی با ساده‌سازی متفاوت است!+ صوت

«آرزوی دیدار» به عنوان ناشر این اثر به صدق کلام باید گفت که چیزی برای مخاطب در ویژگی‌های ظاهری اثر کم نگذاشته و تلاش کرده با نگرش نوین به‌نژاد، او نیز اثری متفاوت را در شأن و نام «مثنوی معنوی» و «مولانا» به مخاطب ارائه دهد.

«جلوه‌ای از هنر ناب کتاب‌آرایی ایرانی با طراحی نوین و ویژه با جلد و قاب چرم در دو رنگ آبی فاخر»؛ «صفحه‌آرایی ویژه برای حداکثر بهره‌مندی از فضای صفحه»؛ «صحافی و ویراستاری ممتاز با کیفیت بالا» تنها بخشی از تلاش ناشر این کتاب در راستای تکریم مخاطبان خود بوده است.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که مخاطبان بدانند «جزیره مثنوی؛ هماوندی نسخه قونیه و نسخه نیکلسون» به قلم عباس به‌نژاد علاوه‌بر کتابفروشی‌های داخل کشورمان در تارنمای معتبر «آمازون» برای عموم علاقه‌مندان به این گنجینه بزرگ و نگین درخشان ادبیت ادبیات ایران در سراسر جهان برای عرضه قرار گرفته است.

در همین راستا خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) به‌ عنوان اولین خبرگزاری کشور با مساعدت مدیر انتشارات «آرزوی دیدار» به‌ عنوان ناشر این اثر، شرایط برقراری ارتباط و گفت‌وگویی مبسوط با عباس به‌نژاد که در ایام انجام این گفت‌وگو در کانادا حضور داشت را فراهم ساخت.

بخش دوم این گفت‌وگو با عباس به‌‎نژاد نویسنده و پژوهشگر کتاب «جزیره مثنوی» که در ادامه خاطر می‌گذرانید بر محور تأکید و ایستادن او بر محتوا و تدقیق در نوآوری حوزه مثنوی‌پژوهی و آنچه که قرار است این اثر در بطن و متن خود با مخاطب قسمت کند استوار است.

کد
دانلود
فیلم اصلی
<div id="video-display-embed-code_3648487"><script type="text/JavaScript" src="https://iqna.ir/fa/news/play/embed/4247488/3648487?width=400&height=300"></script></div>

ایکنا: آقای به‌نژاد بخش دوم این گفت‌وگو را با محور کتاب متفاوت شما یعنی «جزیره مثنوی» آغاز ‌کنیم . پرسشم را با اتکا به نوشته‌های روی جلد کتاب آغاز می‌کنم. جایی ‌که بعد از حروف درشت «مثنوی معنوی» این‌گونه نوشته ‌شده «جزیره مثنوی؛ هماوندی نسخه قونیه و نسخه نیکلسون»؛ انتخاب «جزیره» و تعبیرتان از این واژه به هماوندی دو نسخه «قونیه» و «نیکلسون» از مثنوی استوار است یا هدف و خوانش دیگری از انتخاب «جزیره» در ذهن داشتید؟

من مانند یک دانش‌آموز و دانشجو با «مثنوی معنوی» سروکار دارم و همواره در حال آموزش هستم. مولانا می‌گوید «اگر هوای معنویت به سرت زد بیا داخل مثنوی» و اسم آن را «جزیره» می‌گذارد.

گر شدی عطشان بحر معنوی

فرجه‌ای کن در جزیره مثنوی

درواقع می‌گوید که جهان معنویت دریای پرتلاطمی است که آدم در این دریا شنا می‌کند و خسته می‌شود و برای استراحت باید به این جزیره پناه ببرد تا در آن‌جا آرام بگیرد. این تعبیر خود مولانا است.

من نیز از این ‌جهت واژه «جزیره» را برای مثنوی معنوی در نظر گرفتم که بتوانیم خستگی‌های زندگی و روزمرگی‌هایی که اگر آزارمان می‌دهد را با مراجعه به این جزیره از تن دور کرده و استراحتی کنیم.

با نامگذاری این کتاب می‌خواستم توجه مخاطبان را به این نکته معطوف کنم که رویکردمان به مثنوی معنوی باید اینگونه باشد که گاهی در زندگی به این کتاب مراجعه کنیم و چند بیتی از آن بخوانیم تا حال خوبی پیدا کنیم. از این ‌رو بود که عنوان فرعی «جزیره مثنوی» را بر این کتاب در نظر گرفتم.

دانستن این مسئله مهم است که «مثنوی معنوی» در ابتدا نسخه‌ای خطی بوده و نسخه‌های متعددی را شامل می‌شده است. نخستین ‌بار فردی که مثنوی را به‌ خوبی مورد ویرایش و پرداخت قرار داد و نسخه‌ی‌های خطی موجود از آن را با دقت مورد تطبیق قرارداد زنده‌یاد «رِنالد الین نیکلسون»؛ خاورشناس و اسلام‌شناس انگلیسی، شارح و مترجم آثار عرفانی از فارسی به انگلیسی بود که  بین سال‌های 1924 تا 1930 میلادی نسخه نهایی خود را بعد از تطبیق نسخ خطی متعدد «مثنوی معنوی» به چاپ رساند. او 10 نسخه قدیمی از مثنوی را بازخوانی کرد و در نهایت نسخه‌ای خوب و مطلوب را به چاپ رساند تا اینکه «نیکلسون» در مسیر پژوهش در این عرصه به نسخه‌های بهتری از مثنوی دسترسی پیدا کرد.

انتشار روز سه شنبه//// «جزیره» تعبیر مولانا از مثنوی است/ عوام‌زدگی با ساده‌سازی متفاوت است!+ صوت

مهمترین آنها نسخه خطی بسیار خوب و پاکیزه‌ای مربوط به سال 677 هجری قمری است که چند سال بعد از وفات مولانا تقریر شده بود. این نسخه که به «نسخه قونیه» شهرت دارد به‌تازگی منتشر شده و در دسترس ما قرار گرفته است. خود نیکلسون هم وقتی این نسخه را دید ادامه کار خود را بر اساس نسخه قونیه استوار کرد؛ ولی در بازار کتاب سال‌های سال همان نسخه قدیمی تصحیح مثنوی به قلم نیکلسون مدام تکرار و منتشر می‌شد بدون این توضیح که چنین نسخه‌ای در جهان وجود دارد و خود نیکلسون توجه و اعتنای ویژه‌ای به آن داشته است. به تقریب دو دهه‌ای می‌شود که استادهای بزرگی نسخه نیکلسون قونیه را مبنا قرار داده و منتشر کنند.

من نیز از همین اسناد و نسخه‌ها استفاده کردم اما کاری که در کتاب «جزیره مثنوی» انجام داده‌ام معطوف به این تلاش بود که این دو نسخه را یعنی نسخه ابتدایی نیکلسون و نسخه مطلوب قونیه را با یکدیگر تطبیق دهم و اثری واحد را از این دو کتاب استخراج کرده به چاپ برسانم.

نیکلسون نیز از اوایل دفتر سوم مثنوی همین کار را انجام داد و نسخه قونیه را مبنای کار خود قرار داد و تفاوت دیگر نسخه‌ها را در نسخه اصلی آورد. من هم در این کتاب نسخه قونیه را مبنای اصلی کار خود قرار دادم و اصلاحاتی که نیکلسون انجام داد و توضیحاتی بر آنها نوشته را در پاورقی این اثر قرار داده‌ام. در حقیقت تلاشم را در زمینه هماوندی «نسخه قونیه» و «نسخه نیکلسون» از «مثنوی معنوی» بر این نگاه استوار کردم.

امیدوارم در سایه آن تلاش به این مهم دست پیدا کرده باشم که امروز اگر کسی نسخه «جزیره‌ مثنوی» در اختیارش باشد از این بابت اطمینان داشته باشد که درواقع هم «نسخه قونیه» و هم «نسخه نیکلسون» را توأمان در دست دارد. در کنار بیان تفاوت‌هایی که نیکلسون گفته، کوشیدم تا استادهایی که طی سال‌های اخیر نسخه‌های خود از مثنوی معنوی را بر اساس نسخه قونیه منتشر کرده و آنها هم تفاوت‌هایی را بازتاب داده‌اند گردآوری کنم و همه اینها را در پاورقی آوردم.

در حقیقت تلاش کرده‌ام این نسخه مثنوی که آن را «جزیره مثنوی» نام نهاده‌ام جامعیت متقنی مبتنی بر دو نسخه معتبر و آرای استادانی که طی دو دهه اخیر بر مثنوی معنوی نگاشته‌اند را در اختیار مخاطب قرار دهد.

کد
دانلود
فیلم اصلی
<div id="video-display-embed-code_3648488"><script type="text/JavaScript" src="https://iqna.ir/fa/news/play/embed/4247488/3648488?width=400&height=300"></script></div>

ایکنا: حال پرسشی را مطرح می‌کنم که نگاه آن الزاماً بازتاب‌دهنده تام و تمام برآورد آراء استادان زبان و ادب فارسی نیست؛ اما در اقوال آنها نیز این روایت دیده شده که برای دریافت جهان مولانا برخی‌ها نگاهشان بر این مهم استوار است که باید مسیر را از «مثنوی معنوی» آغاز و به «دیوان شمس» رسید و عده‌ای اعتقاد دارند که باید از «دیوان شمس تبریز» شروع کرده و سپس برای دریافت بهتر آنچه که مولانا در نظر داشته به «مثنوی معنوی» رجوع کرد. شما در کتاب‌های پیشین خود مانند «دانه معنی» به بازخوانی داستان‌های مثنوی معنوی پرداختید و یا در اثری که گزیده‌ای از غزلیات شورانگیز دیوان شمس با نام «شور شمس» منتشر کرده‌اید به سراغ این دیوان رفته‌اید. نخستین کتاب شما در مسیر اُنس و همنشینی با مولانا چه بوده؟ منظورم این است که از «دیوان شمس تبریزی» وارد جهان مثنوی شدید یا از «مثنوی معنوی» به بلندای دیوان شمس رسیدید؟

من از مثنوی معنوی شروع کردم. درست از اوایل دوره دانشجویی زمانی ‌که 19 یا 20 ساله بودم مثنوی‌خوانی را شروع کردم. کلاس‌های مثنوی می‌رفتم و همنشینی با جهان مولانا را از مثنوی او آغاز کردم؛ اما به جِد اعتقاد دارم هر کسی که می‌خواهد شناختی صحیح و درست از مولانا داشته باشد باید هر دوی این آثار را به ‌دقت مطالعه کند.

همچنین دیگر مکتوبات مولانا مانند «فیه‌مافیه» و دیگر آثار او را نیز باید مطالعه کند؛ چرا که معتقدم تمامی این‌ آثار تجسم‌بخش و تصویرکننده منظومه فکری و آرای مولانا هستند و هر کدام بخشی از جامعیت مولانا را به مخاطب نشان می‌دهند.

«مثنوی معنوی» کلاس‌های درس مولانا و «غزلیات شمس»، جلسات سماع او بود. در ابتدا می‌خواستم کاری مربوط به هر دوی این آثار را انجام دهم؛ اما هر بار که وارد آن می‌شدم با گستره و جهان عمیق، بسیط و وسیعی مواجه می‌شدم. می‌خواستم ارجاعات مثنوی، تلاقی‌ها و تعارض‌هایی که مثنوی و دیوان شمس دارد را نشان دهم. ببینید گاه به ‌نظر می‌رسد غزلی در دیوان شمس با قطعه‌ای از مثنوی مشابهت و تطابق دارد. یعنی یک مطلب در هر دو اثر تکرار شده است. معلوم می‌شود که سرایش «دیوان شمس» و «مثنوی معنوی» همراه یکدیگر پیش رفته‌اند.

زندگی مولانا نیز این مسئله را نشان می‌دهد که این آفرینش و سرایش هر دو این آثار همگام هم پیشرفته و اندیشه‌های مشترک فراوانی را «دیوان شمس» و «مثنوی معنوی» شاهد هستیم. حتی در «مقالات شمس تبریزی» می‌بینیم که مباحثی در این مقالات مطرح‌ شده که مولوی نیز آنها را بیان کرده ‌است. گویا در دوره‌ای که مولانا و شمس با یکدیگر بودند در بیان برخی از مطالب هم‌زمانی و هم‌زبانی میان آنها اتفاق افتاده است.

اگر کسی بخواهد جهان مولانا را دریابد باید هر دوی این آثار یعنی «دیوان شمس» و «مثنوی معنوی» را مطالعه کند تا بتواند به آنچه که مدنظر مولانا در بیان نگاه عرفانی و منظومه فکری او در مواجهه با انسان و جهان زیستی او بوده دست یابد. به زبانی ساده‌تر؛ «دیوان شمس» و «مثنوی معنوی» مکمل یکدیگر هستند؛ هر دو تراوشات ذهن یک انسان است و بسیار به یکدیگر کمک می‌کند.

حتی این مسئله در واژه‌های این دو اثر نیز نمود دارد. گاه برخی از واژه‌ها در مثنوی معنوی هستند که مخاطب در مواجهه با آنها معنای دقیق و درست آن را درنمی‌یابد؛ اما وقتی به دیوان شمس که اثری مفصل‌تر به نسبت مثنوی به شمار می‌رود، مراجعه می‌کند؛ می‌بیند که چنین دست از کلمات بیشتر به‌ کار رفته و معنای آن را درست‌تر و دقیق‌تر درمی‌یابد.

من هم از استادان و شارحان مثنوی اینگونه آموخته‌ام که در حوزه شناخت منظومه فکری مولانا باید این دو اثر را هم‌پای هم پیش ببرم. البته خواندن «دیوان شمس» نسبت‌به «مثنوی معنوی» سخت‌تر است و انسان نمی‌تواند یک‌نفس و یک‌باره به خواندن این دیوان بپردازد و زمان بیشتری از او طلب می‌کنند؛ اما بر این نکته تأکید دارم که جدا کردن و جدا خواندن «دیوان شمس» و «مثنوی معنوی» برای دریافت جهانِ آرا، نگرش و بینش مولانا کافی نیست و ممکن است انسان را به بیراهه ببرد.

کد
دانلود
فیلم اصلی
<div id="video-display-embed-code_3648489"><script type="text/JavaScript" src="https://iqna.ir/fa/news/play/embed/4247488/3648489?width=400&height=300"></script></div>

ایکنا: حال بر مداقه شما جناب به‌نژاد در مسیر هماوندی که میان دو نسخه نیکلسون و قونیه با محوریت مثنوی معنوی داشتید استوار شویم. آنگونه که اشاره کردید نیکلسون نیز در مسیر پژوهشی خود بعد از دستیابی به «نسخه قونیه» نگاه پژوهشی خود را بر این نسخه استوار کرده و بر این نسخه تأکید ویژه‌ای داشته است. کار پژوهشی و تدقیق شما در نگارش و قلمی‌کردن «جزیره مثنوی» چند سال از شما زمان بُرد؟ در فرازی از سخنان پیشین به این نکته اشاره کردید که از 19 و 20 سالگی همنشینی و اُنس با مثنوی معنوی را در قالب شرکت در کلاس‌های مثنوی‌خوانی آغاز کردید.

به تقریب از حدود 14، 15 سال پیش سعی کردم این مسیر را آغاز و دیگران را نیز در این تجربه سهیم کنم و مسائلی را در قالب مبانی «مثنوی معنوی» به دیگران منتقل می‌کردم. این انتقال گاه به‌ صورت شفاهی و گفت‌وگو صورت می‌گرفت، گاه در قالب مقالات به شکل مکتوب، گاه حضوری و گاه به شکل بر خط با دیگران مثنوی‌خوانی می‌کردیم و به صحبت و گفت‌وگو پیرامون آنچه که خواندیم می‌پرداختیم.

در مسیر نقد و گفتن از «مثنوی معنوی» برای دیگران خودم نیز مطالب مختلف و متعددی آموختم؛ اما آنچه برای من در این گعده‌ها به چشم می‌آمد و فراوان ذهنم را به خود معطوف کرده بود به مشکلی که عموم مردم با مثنوی داشتند برمی‌گشت.

با صراحت می‌گویم که در ابتدا قصد چنین کاری برای پژوهش و تصحیح و نگارش «جزیره مثنوی» با شیوه‌ای که به آنها اشاره کردم داشتم و تنها می‌خواستم آنچه که من از مثنوی معنوی دریافته‌ام را با دیگران به اشتراک بگذارم؛ اما در این مسیر متوجه شدم که برخی از مردم عادی، مردم و مخاطبانی که کار حرفه‌ای در حوزه ادبیات انجام نداده و بسیاری از زمینه‌های خلق اثر ادبی یا چرایی دلایل بیان روایت‌ها و اتفاقا‌ت را در مسیر سرایش از زبان یک شاعر درنمی‌یابند؛ وقتی مثنوی می‌خوانند با دشواری‌هایی در دریافت معنی و خواندن مثنوی مواجه می‌شوند. سعی کردم در این کار دشواری‌ها را برای مخاطب آسان کنم.

انتشار روز سه شنبه//// «جزیره» تعبیر مولانا از مثنوی است/ عوام‌زدگی با ساده‌سازی متفاوت است!+ صوت

به‌ عنوان مثال واژه‌هایی در مثنوی معنوی وجود دارد که در فارسی شبیه آن‌ها به چشم می‌خورد اما اصل آنها عربی است. وقتی می‌خوانیم «ای خدای بی‌نظیر بی‌ندید» از خود می‌پرسیم که «ندید» یعنی چه؟ و اغلب پاسخ می‌دهند که این همان «ندیدن» فارسی است. همین عامل باعث می‌شود که معنی این مصرع یا آنچه که مد نظر مولانا بود به خطا رود. اینجا «ندید» کلمه عربی یعنی «بدون شبیه» است.

وقتی این دسته از دشواری‌هایی که برای همراهان، دوستان و مخاطبانم هنگام مثنوی‌خوانی دیدم سعی کردم تا چنین کاستی‌هایی که ممکن است در وجود برخی خوانندگان و دوستداران مثنوی معنوی وجود داشته باشد را در کتاب «جزیره مثنوی» جبران کنم. یعنی مخاطبان هدفم در این کتاب افراد متخصص و عالمان به حوزه ادبیات و یا جهان و منظومه فکری آثار مولانا نبوده است. خودم را هم در این دسته قرار نمی‌دهم و هیچگاه اینگونه نیندیشیده‌ام که به چنین جایگاهی رسیده‌ام که خود را هم‌تراز استادان و افراد صاحب‌اندیشه و عالم به ادبیات و آثار مولانا خطاب کنم و برای آنها سخنی بگویم.

تلاش کردم آنچه که از بزرگان در کتاب‌ها و شرح‌های مثنوی یاد گرفته و دیده بودم را در «جزیره مثنوی» در اختیار عموم مردم به گونه‌ای قرار دهم که اگر یک جوان خواست مثنوی بخواند، بتواند با اِعراب‌گذاری و حاشیه‌هایی که در پاورقی و یا کنار صفحات نوشته‌ام به‌ راحتی بتواند با «مثنوی معنوی» همراه شود و اشعار آن را بخواند. چرا که بارها و بارها به‌وضوح شاهد بوده‌ام که افرادی مثنوی را در دست گرفته‌اند و به‌سبب آنکه نمی‌توانستند برخی از لغات آن را بخوانند و درست تلفظ کنند این کتاب را کنار گذاشته‌اند؛ یا در درک معانی برخی از لغات آن دچار اشتباه شده‌اند.

به واسطه چنین تجربه‌هایی که خود شاهد بودم متوجه می‌شدم این افراد چون نمی‌توانند مثنوی را درست بخوانند مطلب را متوجه نمی‌شوند. به ‌همین سبب هم حس کردم که گذاشتن «زیروزبر» (اِعراب‌گذاری) روی اشعار مثنوی می‌تواند عموم خوانندگان را در مطالعه و خوانش اشعار زیبای مثنوی یاری رساند.

هر چند اذعان می‌کنم انجام این مهم کاری بسیار سخت و زمان‌بَر بود و اثر نهایی من نیز خالی از اشکال هم نیست. حتی سعی کردم علامت‌هایی نگارشی مانند «دو نقطه»، «نقطه ویرگول» و «خط فاصله» که معمولاً در چاپ دیوان اشعار از آنها استفاده نمی‌شود را در این اثر (جزیره مثنوی) اضافه کنم تا مشخص شود که جملات و کلمه‌ها کجا از یکدیگر جدا می‌شوند. برخی از واژه‌ها یا لغت‌ها را داخل پرانتز و گیومه گذاشته‌ام که اثر نهایی که در دست مخاطب قرار می‌گیرد اثری راحت‌خوان باشد.

امیدوارم که این مسئله از دید بزرگان ادبیات و مثنوی‌پژوهان مورد اشکال قرار نگیرد؛ اما تأکید می‌کنم که قصدم این بود که خواننده معمولی به‌راحتی بتواند مثنوی مولانا را بخواند. وقتی متن درست خوانده شود 70 تا 80 درصد معنی حاصل می‌شود.

گاهی واژه‌هایی ممکن است در بیت یا صفحه‌ای وجود داشته باشد که برای دریافت آنها مخاطب نیازمند مراجعه به فرهنگ لغت است. در بسیاری از مثنوی‌هایی که به چاپ رسیده است دیده‌ایم که در انتهای این کتاب‌ها، لغت‌نامه‌ای برای ترجمه برخی از الفاظ و واژه‌ها به اثر اضافه شده ‌است؛ اما همین رفتن به آخر کتاب و برگشتن برای مخاطب ایجاد زحمت می‌‌کند. به ‌همین سبب تلاش کردم تا همین واژه‌هایی که در هر صفحه یا بیت ممکن است وجود داشته باشد را در حاشیه این کتاب و همان صفحه بیاورم؛ آن واژه را مشخص کرده‌، زیر آن خط کشیدم و هشدار داده‌ام که این واژه معنی خاصی دارد و نباید ساده از کنارش نگذریم و به معنی آن مراجعه کنیم؛ معنی آن نیز کنار صفحه قرار داده ‌شده است.

گاه این واژه‌ها یک اصطلاح خاص بوده؛ گاه نام شخصی بوده؛ نام مکان یا کتابی بوده است. همه این واژه‌های خاص را من در حاشیه‌ همان صفحه در کتاب آورده‌ام. به‌ عنوان مثال در مثنوی معنوی آورده شده «قوت القُلوب» که به‌ معنای قوت و غذای قلب است؛ اما هدف اصلی مولانا در بهره‌بردن از این کلمه اشاره به نام یک کتاب است. اگر مخاطب از این کتاب بی‌اطلاع باشد بیت را نمی‌تواند به‌ درستی معنی کند. این نکته را در قالب هشدار به مخاطب با کشیدن یک خط زیر این لغت و ارجاع به حاشیه همان صفحه برای خواننده مثنوی توضیح داده‌ام که «قوت القلوب» نام کتابی است در عرفان و چنین‌وچنان... یا درباره نام اشخاص نیز به‌ همین ترتیب؛ مولانا ممکن است در جایی اشاره کرده باشد که حکیم فلان چنین گفته است. مخاطب می‌پرسد که کدام حکیم؟ برای دریافت این مسئله مخاطب باید به شرح مثنوی مراجعه کند و ببیند که این حکیم چه کسی است. من در حاشیه و پاورقی همان صفحه توضیح دادم که به‌ عنوان مثال این اشاره به «سنایی»؛ «ناصرخسرو» یا «غزالی» است. مواردی از این دست که خواننده‌ معمولی وقتی مثنوی معنوی را می‌خواند به‌سادگی و بدون مراجعه به شرح مثنوی بتواند برداشت حداکثری را از این متن داشته باشد.

کد
دانلود
فیلم اصلی
<div id="video-display-embed-code_3648490"><script type="text/JavaScript" src="https://iqna.ir/fa/news/play/embed/4247488/3648490?width=400&height=300"></script></div>

ایکنا: حال دو نگاه را با شما مطرح می‌کنم و اگر امکان دارد انتخاب کنید که شما بر کدام نمط و طریق استوارید. عزیزانی مانند عالی‌مقامان دکتر موحد، دکتر اعوانی و دکتر خرمشاهی به تاکید در گفت‌وگوهای رسانه‌ای بر این مسئله تأکید دارند که به دلایل مختلف از تعدد و تشتت رسانه تا فضای شفاهی مراودات امروز؛ عدم انس لازم جامعه ایرانی با کتاب و دیگر دلایل، ارتباط‌گیری مردمان این روزگار در جامعه ما با آثار بزرگان و قله‌نشینان زبان و ادب فارسی بسیار سخت شده‌ است اما تأکید آنها بر این نگاه استوار است که نباید آثار سترگ و بزرگ میراث ادب فارسی را برای چنین دسته از مخاطبان آسان کرد؛ بلکه باید فرهنگ جامعه را به ‌حدی متعالی کرد که این افراد با میل و اشتیاق سراغ این آثار بروند. در نقطه مقابل نیز کارشناسان و نظریه‌پردازانی هستند مانند شما که حتی به این مسئله تأکید دارند که شش دفتر مثنوی را باید آنقدر ساده کرد یا حتی در حد روایت‌های چند خطی به زبان محاوره نوشت تا آن بلندای معارف مدنظر مولانا به مخاطب منتقل شود. در این دو نگاه شما بر کدام قسمت می‌ایستید؟ هدف من از طرح این پرسش انگشت گذاشتن بر اعتقاد قلبی و باورتان است؛ چون آنگونه که اشاره کردید نگارش کتاب «جزیره مثنوی» به قلم شما پاسخ‌دهی به نیاز عموم مخاطبان باشد؛ اما آیا به واقع بطن و درون آقای به‌نژاد نیز به این ساده و آسان‌کردن خوانش متون سترگ و عظیمی چون مثنوی معنوی اعتقاد دارد یا خیر؟

من نظر استادان را در هر دو نگاهی که مطرح کردید به شکل کامل محترم می‌دانم. هر دو این نظرها در جای خود معتبر است و نزاعی با این اندیشه‌ها ندارم! اما برحسب تجربه خود می‌گویم که کار تخصصی و خوب را نباید عوام‌زده کرد. یعنی برخورد عامیانه با کار خیلی با ساده‌سازی متفاوت است!

برخورد عامیانه با ادبیات غنی فارسی و آثار بزرگ گنجینه ادبیات ایران‌زمین را دیده‌ام؛ اینکه افراد مختلفی مثنوی یا شاهنامه را به نثر تبدیل کرده‌اند و وقتی شما به آن نثر مراجعه می‌کنید متوجه می‌شوید که به حقیقت چیزی از شاهنامه و مثنوی دیگر باقی نمانده است. این برخورد عامیانه است و با ساده‌سازی آثار بزرگ ادبیات فارسی متفاوت است.

ساده‌سازی به‌معنای آن نیست که شما اثر را از اصالت خود بی‌خود کنید! باید اثر را حفظ کرد. برخی مثنوی یا شاهنامه را به نثر بدل کرده‌اند که خروجی کار آنها اثری بسیار ارزنده است. من به شکل مطلق نمی‌گویم و نظر نمی‌دهم که نباید دست به این کارها زد؛ اما حقیقت این است که زبان عنصری ثابت نیست. ما زبان فارسی‌ای داریم که از هزارسال پیش تا به امروز به حیات خود ادامه داده است؛ اما پُرواضح است که ما امروز مانند غزالی و مولوی حرف نمی‌زنیم! ادبیات؛ لهجه؛ واژه‌ها و اشارات شاعران، ادیبان و عرفای ادب فارسی در اعصار و قرون پیش به‌ گونه‌ای است که ما امروزه تمام معانی آنها را متوجه نمی‌شویم.

انتشار روز سه شنبه//// «جزیره» تعبیر مولانا از مثنوی است/ عوام‌زدگی با ساده‌سازی متفاوت است!+ صوت

همچنین امروز نمی‌توانیم چنین انتظاری از عموم مردم داشته باشیم که همه مردم بروند، آن پیشینه را بخوانند تا دریابند و متوجه شوند که به عنوان مثال فردی مانند مولانا چه گفته و از آن گفته چه هدفی داشته است؟ به گمانم چنین دید و انتظاری نمی‌تواند منطقی باشد.

البته که در شکل مطلوب اگر این اتفاق بیفتد بسیار هم قابل تقدیر است. یعنی ما مردم را آنچنان آگاه کنیم که وقتی «کیمیای سعادت» غزالی را می‌خوانند بطن و متن آن را متوجه شوند. تحقق این امر بسیار مطلوب است اما آیا ممکن نیز هست؟

درباره «مثنوی معنوی» هم می‌دانیم که رویکردهای مختلف و متعددی به این اثر بزرگ و سترگ مولانا شده و تا جایی ‌که تجربه‌‌ام به من آموخته و در همین گفت‌وگو نیز به آن اشاره داشتم؛ قصد و عزم و حرکتم به سمت نگارش «جزیره مثنوی» با توضیحاتی که درباره آن دادم برآمده از تجربیات شخصی من صورت‌ گرفته است. قصد و نیتی بر بحث فلسفی که لابد و الا باید به حتم اینچنین باشد نیز ندارم! من افرادی را دیدم که برای خواندن مثنوی علاقه و اشتیاق فراوانی دارند اما در خواندن آن دچار مشکل می‌شوند یا در دریافت برخی از معانی و واژه‌ها درمی‌مانند. به‌همین سبب تلاش کردم تا با اِعراب‌گذاری، خواندن مثنوی را سهل و آسان کنم و با توضیحاتی که در حاشیه هر صفحه برای بیت؛ واژه یا لغت و معنای مدنظر مولانا بوده کار دریافت معانی را برای عموم مخاطبان آسان کنم.

مسئله این است که اگر ما تأکید داریم که باید آثار بزرگان ادب فارسی میان تمامی مردم راه یابد و خواندنی شود، باید مسیر تحقق این خواسته را نیز فراهم و این مهم را برای عموم افراد جامعه به امری دست‌یافتنی بدل سازیم؛ برای آنکه معانی مستور در آثار بزرگ ادبیات فارسی توسط عموم مردم دریافت شود آنها ابتدا و در گام نخست باید بتوانند آن‌ آثار را بخوانند. اگر بیاییم شرحی بنویسیم که آن شرح چنان مفصل باشد که وقتی عموم مردم آن شرح و تفسیر را می‌بینند به کل از خواندن آن شرح و خود مثنوی معنوی منصرف شوند به نوعی نقض غرض کرده‌ایم!

از این رو کارهای مختلف و متناسب با مخاطبان هدف با یکدیگر متفاوت است. مسیر پژوهشگر و محقق در دست یافتن به میل و خواسته‌اش هرچند سخت و دشوار باشد، آن را به جان می‌خرد و در آن گام می‌گذارد. اما تولید اثر و ارائه و پرداخت در حوزه آثار غنی گنجینه ادب فارسی با تمام معارف و مبانی بلند، معرفت‌بخش و انسان‌ساز آنها برای عموم مخاطبان باید شیوه متفاوتی داشته باشد. اگر کسی با چنین دست از آثاری که بُن‌مایه تحقیقی و پژوهشی دارد و بر اصالت اثر اصلی خدشه‌ای وارد نساخته و توانسته آن گنجینه‌های ادبی را برای مخاطب امروز ساده‌سازی کند چه اشکالی دارد؟

به جِد معتقدم اینکه نویسنده و پژوهشگری بتواند به وسیله چنین اثری 100 نفر را به خواندن مثنوی دعوت یا مشتاق کند او کار خود را انجام داده است. ممکن است در مقابله با این نگاه افرادی هم باشند که بگویند چنین کاری خوب نیست؛ خب این هم یک منظر و نگرش است! نگاه ما نباید بر مبنای نفی و اثبات عام باشد.

باتوجه به پراکندگی و گستردگی جامعه‌ نباید فقط جامعه متخصصان ادبیات را ببینیم. ایران کشور و جامعه‌ای با جمعیت 80 تا 90 میلیون نفر است و مشخص است که همه این افراد در یک سطح تحصیلات نیستند و همگی با وجود فرصت بسیار کمی که زندگی امروز برای انسان‌ها فراهم ساخته نمی‌توانند مانند استادان ادبیات به خواندن مثنوی معنوی، دریافت معانی آن و حظی که از این ورطه می‌برند دست یابند. پس باید به این گروه از جامعه هدف نیز نگاه کرد و برای آنها کاری انجام داد.

انتشار روز سه شنبه//// «جزیره» تعبیر مولانا از مثنوی است/ عوام‌زدگی با ساده‌سازی متفاوت است!+ صوت

به شخصه تلاش کردم جامعه هدف خود را بر نقطه پرگار این گروه از افراد کشورم استوار کنم؛ که نه به شکل مطلق در دامنه استادان و مطلعان جهان ادبیات قرار می‌گیرند و نه افرادی هستند که نسبت ‌به داشته‌ها و گنجینه‌های ادب فارسی بی‌توجه باشند. بلکه طالب خواندن این آثار هستند اما به ‌سبب سختی خوانش و یا صعب بودن مسیر دریافت معانی آن از همنشینی با این آثار پرهیز می‌کنند. در «جزیره مثنوی» سعی کردم تا خواندن مثنوی و درک معانی آن را برای این دسته از مخاطبان در جامعه مدرن و پرشتاب امروز آسان کنم.

اگر با محور کار و نگاهی که در نگارش «جزیره مثنوی» داشتم موفق شوم تا جامعه محدود، حتی 100 نفر را در مسیر خواندن مثنوی یاری رسانده باشم به سهم خود کاری انجام داده‌ام. ممکن است شما کاری کنید که هزار نفر مثنوی بخوانند، خب شما هم همان کار را انجام دهید. تلاش‌های ما نباید نافی تلاش‌های دیگران باشد. جمله استادانی که شما نام بردید در حد و جایگاه دیگری هستند؛ آنها مدافعان فرهنگ، ادب فارسی و گنجینه‌های بی‌بدیل آن هستند، برای پاسداشت این آثار سال‌ها عمر و زمان خود را گذاشته‌اند؛ من نیز دانش خود را مدیون آنها می‌دانم و می‌گویم که از آنها دریافت و شناخت مثنوی معنوی را آموخته‌ام و هر آنچه که در این اثر نقل کرده‌ام نیز از آموزه‌های آنها است.

تلاش کردم تا اثری که به ساخت و پرداخت آن همت گماردم (جزیره مثنوی) در حد وسع و توان خودم، با توجه به دغدغه ذهنی و جامعه مخاطبانی باشد که آنها را تعریف کردم و در این اثر به‌ اندازه‌ سهم خودم با آنها سخن گفته‌ام.

پایان بخش دوم...

گفت‌وگو از امین خرمی

انتهای پیام