نخست؛
مسئله ی رسانه، مسئله ی حل نشده ی کشورما در دو قرن اخیر است. چیستی و چرایی رسانه همچون چیستی و چرایی آزادی، بلاتکلیف است و تا تعیین تکلیف نشود، گره از بسیاری دیگر از مولفه های انسانی و حقوقی و توسعه ای گشوده نخواهد شد. با شعار آزادی انقلاب شده است، اما آنچه عملا بر بسیاری از عرصه های سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی حاکمیت محوری یافته، اندیشه ی «محدودیت و مهار» است و عرصه ی رسانه، یکی از آن عرصه هاست.
دوم؛
حتی اگر شما اصالت را با «محدودیت و مهار و اعمال قدرت» بدانید، باید واقف باشید که در سایه ی تحولات تکنولوژی ارتباطی، مفاهیمی چون قدرت دچار تحولات شگرفی شده اند، تا جایی که حتی برای حضور رهبران کشورها در شبکه های اجتماعی، این شبکه ها نظام تصمیم گیری خاص خود را اعمال می کنند و دیگر، رهبران کشورها، همه کاره ی عالم نیستند. دولت / ملت های مجازی به نحو شگفت آوری در حال شکل گیری اند و حیطه ای فراتر از جغرافیای فعلی قدرت ها خواهند داشت.
سخن از تسلیم بی چون و چرا در برابر همه چیز «جهان جدید» و پذیرش هر نوع فرهنگ به عنوان ملزومات تکنولوژی نیست، سخن از رویکرد انتخاب گر فعال و آگاه است. در جهانی که اینترنت، «زندگی دوم» مردم را شکل می دهد و کاربست «هوش مصنوعی»، تحولات شگرفی را رقم زده و با «فرا جهان» یا همان «متاورس» حیرت انگیز مواجه هستیم، بدانیم که اگر جهان جدید ارتباطی درک نشود، و صرفا به روش های انقباضی و کنترلی تکیه شود، این روش ها و رویکردها نه تنها خیلی زود کارکرد خود را از دست خواهند داد، شکافی عظیم تر بین «جهان واقعی و مجازی مردم» با «جهان سیاست های رسمی» ایجاد شده و موجبات عقب ماندگی های بیشتر و چالش های فوق تصور پدید خواهد آمد.
سوم؛
تحریم، مصائب فراوانی پدید آورده و باید فکری کرد، اما ریشه ی بسیاری از مسایل و عقب ماندگی های کشور ما تحریم نیست، جایگزینی «مهار» به جای عقلانیت و خلاقیت و تدبیر است. داشتن انتخاباتی تراز و حاکمیت مردم بر سرنوشت، پاسداشت آزادی ها و حقوق و کرامت مردم، شایسته سالاری، پاکدستی و ریشه کنی فساد، توزیع سالم و عادلانه ی قدرت و ازجمله توزیع ملی تریبون ها و ارتقاء مرجعیت رسانه ای.... نیازمند عقلانیت و تدبیر و در ید قدرت حاکمیت است.
به وضوح ادراک ما از رسانه و تدبیر ما در این حوزه ضعیف است. حساب چالش های فضای مجازی یک سو، در سطح مرجعیت رسانه ای نیز با آن که می توانیم پیشتاز باشیم، به عینه در هماوردی های رسانه ای منطقه و جهان بازنده ایم.
از دلایل مهم این وضعیت، فقدان رویکرد راهبردی است. به طور مثال، رسانه های بزرگ و حاکمیتی همچون پارچه ی چهل تکه ای شده اند که به سختی می توان نقشی معنا دار در آن جستجو کرد. با آشفتگی نمی توان بر آشفتگی ها غلبه کرد و با رسانه ی ضعیف نمی توان انسجام و قدرت نرم آفرید. رسانه اگر رسانه باشد، ذهن جامعه و حکومت را سامان می دهد و تجلی هوشمندی یک ملت خواهد بود.
چهارم؛
در کنار ضرورت توسعه زیرساخت ها و آموزش، نکته ی دیگر، وارونگی خسارت بار در هرم نیروی انسانی است. از سرمایه های انسانی ورزیده و توانمند در رده ی اساتید، خبرنگاران و دبیران و سردبیران بهره مندیم. اما مع الاسف، از فقر نیروهای دانا، خلاق و با شهامت در سطوح عالی مدیریتی بیش از هر چیزی رنج می بریم. نگاهی به کلان رسانه ها و رسانه های حاکمیتی و مناصب عالی و مهم رسانه ای بیاندازید. نمی گویم همه، اما متاسفانه کم نیستند مدیرانی که در عوالم دیگری زیست می کنند و همین حداقل موجود را نیز به وادی درجا زدگی کشانده اند تا جایی که امروز، در شکوفایی رسانه ای از بیست سال پیش عقب تریم و برخی از جوانه ها را نیز تا مرز خشکاندن، فسرده ایم و حتی رسانه های غیر حاکمیتی را نیز در حصار تنگ نظری هایمان متوقف کرده ایم.
سالهاست می گوییم رسانه، مولفه ی قدرت ملی است. نمی توان برد رسانه را از برد موشک بیشتر دانست، ولی از بالندگی رسانه ها و یا سپردن سکان مدیریت های کلان رسانه ای به مدیران توانمند اکراه داشت. آنجا جای انسان های استراتژیست، هوشمند، اندیشمند و درجه یک ملی است، نه منصب جویان بی منصب. نمی توان از جامعه چند ضلعی سخن گفت و مدیران تک بعدی بر مناصب نشاند. نمی توان رسانه را پیشران توسعه، و چشم بیدار جامعه دانست، اما آن را تا سرحد بنگاه تجاری و یا بنگاه ساخت و ساز تیترهای سفارشی و یا بوق های ممتد تبلیغاتی این و آن تنزل داد و برای نیل به این مقصود آن را به کار چاق کن ها و زبل خان های کسب مناصب سپرد. این گونه مدیران، هرگز اجازه نخواهند داد، رسانه، رسانه بشود و نقطه ی دریافت و انعکاس خیر مشترک نخبگان، حاکمیت و مردم قرار بگیرد. آنها رسانه را به ضد رسانه و به کارگاه اسراف کاغذ و پول و وقت و انگیزه تبدیل خواهند کرد.
پنجم؛
فرصت ها چون برف در آفتاب تموز آب می شوند و کلاف سر درگم رسانه، پیچیده تر می گردد. در این کلاف هاست که الجزیره، رسانه ی اول منطقه ای می شود که ایران مرکز اخبار آن است و لکن از رسانه های ما در روایت نخست منطقه خبری نیست.
هنگامه، هنگامه ی تحول عظیم رسانه ای و طرحی نو است. تا اصلاح و اجماع بر ادراک از رسانه، حداقل بگذاریم جریان اطلاعات و شفافیت و اعتماد از یک رسانه ی چابک، از یک انتصاب درست، و از یک حضور جدی و آزاد داخلی و بین المللی شکل بگیرد. بپذیریم که گرفتار رسانه هراسی و بعضا رسانه ستیزی شده ایم. به جوانانمان اعتماد کنیم و به ایشان فرصت جولان دهیم. آنها عرصه های جدیدی را خواهند گشود و در کهکشان رسانه ای خواهند درخشید. با ذهنیت کنترل، خلاقیت ها مهار خواهد شد و روز به روز منفعل تر خواهیم شد.
امید می رفت و می رود، دولت جدید با نگاهی ملی و آینده نگر، راه گشای توسیع آزادی های رسمی و احترام به تعامل افکار و تنوع زیست ها در جامعه ای چند ضلعی باشد و گام نخست آن است که درها را به روی نخبگان آشنا با جهان جدید بگشاید، رسانه ها را به اهلش بسپارد و به ویژه افراد بی اطلاع را از تسلط بر زندگی ارتباطی مردم کنار بگذارد.
رئیس جمهور محترم به درستی بر احترام به آزادی ها، بر نقش موثر رسانه ها، بر شایسته سالاری و پرهیز از باند سالاری تاکید دارند. فضای ارتباطی و عرصه ی رسانه ای کشور نیازمند تغییرات عمیق تری برای نیل به ادراک و جایگاه رسانه ای شایسته در سطح ملی و منطقه ای است و تغییرات صورت گرفته، تاکنون مکفی این معنا نیست و در برخی انتصابات، خلاف این معناست. آقایان محترم، مسئولیت خود را بپذیریم و امیدها را کم رنگ نسازیم. قدردان فرصت تاریخی پیش آمده باشیم. از کسانی نباشیم که با محافظه کاری و تزلزل و با رویکردها و انتصاب های بی معنا، در سلب فرصت احیاء رسانه در کشورمان نقش داشته ایم. در این صورت خدایی ناکرده در کنار کسانی قرار می گیریم که دانسته یا ندانسته بر بی معنا ساختن، عقب ماندگی و یا حتی قرار گرفتن در مسیر زوال رسانه و روزنامه نگاری ایران کمر بسته اند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح
۲۱ آبان ۱۴۰۳