شناسهٔ خبر: 69577338 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

گفت‌و‌گوی «جوان» با جانباز علی‌اصغر حبیبی از رزمندگان و فرماندهان گردان دفاع مقدس

سایت موشکی فاو را در یک نبرد خونین فتح کردیم

روزنامه جوان

سال ۱۳۶۰ وقتی ۱۸ ساله بودم همزمان با عملیات ثامن‌الائمه (ع) و شکست حصر آبادان برای اولین بار به جبهه اعزام شدم. سه روز در پادگان گلف اهواز آموزش دیدیم. من تک تیرانداز بودم. وقتی وارد منطقه عملیاتی شدیم، به جاده ماهشهر- آبادان رفتیم. در آن مقطع قسمتی از این جاده به تصرف دشمن درآمده و سمت ماهشهر- آبادان دست ما بود

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: سرهنگ جانباز علی‌اصغر حبیبی، ورود به جبهه‌های جنگ را از عملیات ثامن الائمه (ع) و شکست حصر آبادان شروع کرد. زمانی که به جبهه اعزام شده بود، ۱۸ سال داشت و زمانی که جنگ تمام شد، ۲۵ ساله بود. او بخش زیادی از دوران جوانی‌اش را در جبهه‌ها سپری کرد؛ بار‌ها اعزام شد و چند بار مجروحیت پیدا کرد. جانباز حبیبی، اهل چرام از استان کهگیلویه‌و‌بویراحمد است. استانی که به نسبت جمعیتش، رزمندگان بسیاری را به جبهه‌ها اعزام کرده بود. در گفت‌و‌گوی کوتاهی که با این جانباز دفاع مقدس داشتیم، سعی کردیم مروری بر خاطراتش از ۶۳ ماه حضور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس داشته باشیم. 


در اولین اعزام به جبهه، به کدام منطقه رفتید و در چه عملیاتی شرکت کردید؟
سال ۱۳۶۰ وقتی ۱۸ ساله بودم همزمان با عملیات ثامن الائمه (ع) و شکست حصر آبادان برای اولین بار به جبهه اعزام شدم. سه روز در پادگان گلف اهواز، آموزش دیدیم. من تک تیرانداز بودم. وقتی وارد منطقه عملیاتی شدیم، به جاده ماهشهر - آبادان رفتیم. در آن مقطع قسمتی از این جاده به تصرف دشمن درآمده بود. قسمتی که به طرف ماهشهر- آبادان بود دست ما بود. قسمتی که طرف آبادان - خرمشهر بود در اشغال دشمن قرار داشت. ما آنجا مستقر شدیم و قرار بود شب ششم مهر ۱۳۶۰، عملیات انجام شود. 
«ثامن الائمه (ع)» اولین عملیاتی بود که موازنه قوا را به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر داد. تا قبل از این عملیات هر عملیاتی انجام می‌دادیم، چون بنی‌صدر هنوز عزل نشده بود اوج مظلومیت و محرومیت رزمندگان بود. بعد از اینکه بنی‌صدر عزل شد و فرار کرد، اتحاد و یگانگی بین ارتش و سپاه ایجاد شد. حضرت امام (ره) فرموده بودند: حصرآبادان باید شکسته شود. ضرورت جنگ ایجاد می‌کرد عملیاتی انجام دهیم که مجامع بین‌الملل متحیر شوند. 

شما گفتید قرار بود ششم مهر ۶۰ عملیات انجام گیرد. اما عملیات ثامن الائمه (ع) در پنجم مهر شروع شد؟
در ابتدا به ما گفته بودند ششم مهر عملیات شروع می‌شود. دشمن هم منتظر بود علیه ما واکنش نشان دهد. اما یک مرتبه شب پنجم مهر سر‌و‌صدایی ایجاد شد. گویا حضرت امام فرموده بودند، شب پنجم مهر باید عملیات انجام شود. یعنی یک روز عملیات جلو کشیده شده بود. وقتی حمله کردیم دشمن غافلگیر شد و در اکثر سنگر‌ها سرباز‌های دشمن خواب بودند. در ساعت اول جنگ، نبرد تن به تن بود. ساعت شش یا هفت صبح به جاده ماهشهر _آبادان رسیدیم. 
حصر آبادان شکسته شد و دشمن تا دندان مسلح به واسطه پیشروی ما ابتدا زمین‌گیر شد و بعد فرار کرد. عده‌ای از سربازان دشمن به اسارت در آمدند و تعداد زیادی کشته و زخمی شدند. 
فردای یا پس فردای آن روز، گروهی از فرماندهان از جمله، تیمسار شهید فلاحی، تیمسار شهید فکوری و شهید کلاهدوز، جانشین وقت سپاه به دیدار رزمندگان آمدند و تقدیر کردند. من آنموقع از لحاظ جثه‌ای خیلی کوچک بودم. یادم است به تیمسارفلاحی، رئیس وقت ستاد کل ارتش گفتم سلام مرا به امام برسانید و خدمت‌شان بگویید حصر آبادان شکسته شد. متأسفانه هواپیمای آن‌ها در مسیر برگشت سقوط کرد و پیامم به امام نرسید. 

چه عاملی باعث شد با سن کم به جبهه بروید؟
با پیروزی انقلاب اسلامی در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران چشم‌انداز جدیدی به وجود آمد و ذهن جوانان روشن شد. باعشق و ارادتی که به امام‌خمینی و انقلاب اسلامی داشتیم سربازحافظ انقلاب شدیم. وقتی صدام با جنگ تحمیلی، تهدیدی علیه جمهوری اسلامی شد و تمامیت ارضی مملکت مورد تجاوز قرار گرفت به عنوان یک جوان مسلمان و انقلابی فرض دانستیم در دفاع از انقلاب اسلامی و حفظ ناموس و تمامیت ارضی به جبهه برویم. 

در چه عملیاتی حضور داشتید و در کدام عملیات مجروح شدید؟
حدود ۶۳ ماه در جنگ حضور داشتم. عملیات ثامن‌الائمه (ع)، فتح‌المبین، عملیات بیت‌المقدس ۲، کربلای ۴، کربلای ۵ و عملیات والفجر ۸ و خطوط پدافندی جبهه، انجام وظیفه کردم. درعملیات والفجر ۸، جانشین گردان سیف‌الله بودم. درعملیات کربلای ۴، کربلای ۵، بیت‌المقدس ۲ و پدافندی‌هایی که در این مدت انجام می‌شد فرمانده گردان بودم. در عملیات کربلای ۴ شیمیایی شدم. درعملیات کربلای‌۵ و والفجر ۸ از ناحیه دست‌و‌پا مجروح شدم. درعملیات والفجر ۸ حدود ۲۰۰ گلوله آرپیچی شلیک کردم. انفجار و آتش عقبه شلیک‌ها باعث شد گوش و چشمم آسیب ببیند. درعملیات بیت المقدس ۲ که در کردستان عراق صورت گرفت به عنوان فرمانده گردان بودم. از شب قبل تیپی از مشهد مقدس به دشمن حمله کرده بود. از این تیپ یک گردانش مانده بود و گردان دیگرش در محاصره دشمن افتاده بود. گردان ما از همان شب قبل حمله را آغاز کرده بود و موفق شدیم منطقه عملیاتی را از دست دشمن خارج کنیم و گردان امام رضا (ع) را از محاصره دشمن نجات دهیم. 

به نظر شما چه عاملی باعث می‌شد به رغم برتری تجهیزات دشمن، نیرو‌های غالباً جوان و کم تجربه ما به آن‌ها برتری پیدا کنند؟
من یک مثالی عرض کنم. در عملیات کربلای‌۵، وقتی که زمین و زمان مورد اصابت گلوله بعثی‌ها قرار گرفت و با کمترین امکانات به دشمن حمله می‌کردیم، اعتقاد و باور رزمندگان بود که باعث شد بر همه تکنیک‌ها و آموزش‌های عالی دشمن پیروز شویم. 
حضرت امام فرمودند: دوران دفاع مقدس قطعه‌ای از بهشت بود. واقعاً هم همینطور بود. اگر بخواهیم ویژگی‌های رزمندگان دوران دفاع مقدس را بیان کنیم، آن‌ها افرادی بودند که خود را نمی‌دیدند و خدا را در نظر داشتند. آنچه برای آن‌ها ارزش داشت رضایت حضرت حق و دفاع از تمامیت ارضی بود و فلسفه وجودی این افراد رزم آورانی ساخت که درمقابل سلاح‌های آن چنانی دشمن مقاومت کردند و پیروز شدند. 

در میان عملیاتی که شرکت کردید، بزرگ‌ترین و سخت‌ترین عملیات کدام بود؟
سال ۶۴، فرماندهان تصمیم گرفتند عملیاتی را انجام دهند که بر خلاف جنگ‌های کلاسیک و قابل فهم دنیا بود. فرماندهان عبور از اروند را انتخاب کردند. رودخانه عظیمی که در دهانه خلیج فارس قرار دارد. جذر و مد اروند باعث می‌شود این رودخانه در برخی مواقع بسیار خروشان و کاملاً وحشی شود. عبور از چنین رودخانه‌ای از نظر اصول کلاسیک نظامی تقریباً غیر ممکن است. حتی الان که سال‌ها از آن زمان می‌گذرد، در دانشگاه‌های نظامی دنیا روند این عملیات را بررسی می‌کنند. چراکه چگونگی عبور رزمندگان از اروند برایشان قابل فهم نیست. فرمانده لشکر ۲۵ کربلا که فاتح شهر فاو بود می‌گفت: وقتی به چین رفتم فرماندهان نظامی چین می‌گفتند شما چطور توانستید از اروند بگذرید. سردار قربانی گفت، من هرچه فکر کردم از لحاظ نظامی پاسخ دهم برای آن‌ها قابل فهم نبود. گفتم ما، چون شیعه بودیم توانستیم از اروند بگذریم. شیعه وقتی که عشق، علاقه، از خود گذشتگی را به عنوان فلسفه وجودی‌اش قرار می‌دهد می‌تواند چنین کاری انجام دهد. 
در ابتدا فرماندهان آموزش مقدماتی غواصان و شیوه عبور از اروند را طراحی کردند و تعدادی غواص توانستند آزمایش عبور از اروند را انجام دهند. نهایتاً تیپ و لشکر ما یکی از واحد‌های اصلی بود که باید از اروند عبور می‌کرد. ساعت ۱۰‌و‌نیم شب، ۲۰ بهمن سال ۶۴ رزمندگان وغواصان عبور از اروند را آغاز کردند. پس از آن نیرو‌های ما در قایق‌های آماده حرکت به آن طرف اروند زدند و خط دشمن را شکستند و به شهر فاو وارد شدند. خط اول دشمن شکسته شد و در خط دوم با عبور رزمندگان به وسیله قایق‌هایی که از قبل مهیا شده بود به دل دشمن زدند و شهر فاو را محاصره کردند. 

چه خاطراتی از عملیات والفجر ۸ دارید؟
مرحوم‌مجید کریمی، فرمانده گردان سیف‌الله بود و من جانشین ایشان بودم. ما از شهر فاو گذشتیم و، چون سایت موشکی دشمن از آنجا شهر‌های ما را هدف قرار می‌داد، مأموریت گردان ما این بود که این سایت موشکی را بزنیم. با تحمل ساعت‌ها مقاومت بدون آب، غذا و جنگیدن رزمندگان و به برکت خون شهدای گرانقدر، توانستیم در یک نبرد خونین به سایت موشکی دشمن برسیم. از در اصلی وارد سایت شدیم و شب را در داخل سایت خوابیدیم. صبح زود برای پاتک‌های دشمن که گفته می‌شد، شخص صدام آن را هدایت می‌کرد، وارد دریاچه نمک شدیم. از ورود تا خروج‌مان از منطقه عملیاتی والفجر ۸، ۱۰ تا ۱۲ روز طول کشید و رزمندگان توانستند در آفند و پدافند موفق عمل کنند و برابر عملیات آفندی دشمن در منطقه، تک‌های جانانه‌ای به نمایش بگذارند. بعد از پس زدن پاتک‌های دشمن، نیروی مهندسی ما خاکریز دفاعی را به صورت پلکانی، از سه راه ام‌القصر تا دریاچه نمک طراحی کردند. هر کدام از این خاکریز‌های پلکانی یک مسافتی داشتند. مثلاً یکی از آن‌ها ۶۰۰ متر می‌شد. یک خاکریز دیگر پلکانی ۷۰۰ متر می‌شد و... پلکانی بودن خاکریز یکی از عوامل موفقیت ما در پاسخ دهی به دشمن بود و توانستیم شهر فاو را تثبیت کنیم. عملیات والفجر ۸، با هدف قطع دریایی دشمن صورت گرفته بود. چراکه عراق از بندر فاو برای ارتباط با خلیج فارس استفاده می‌کرد. با تصرف فاو از سوی رزمندگان، درحقیقت ورود دشمن به آب‌های خلیج فارس قطع شده بود. هدف دوم عملیات والفجر ۸ این بود که از لحاظ سیاسی و نظامی به دنیا نشان دادیم قدرتمند و توانمند هستیم و می‌توانیم از اروند عبور کنیم و شهر فاو عراق را تصرف کنیم. 

سخن پایانی. 
دوست دارم یادی از شهدای شاخص والفجر ۸ کنم. در این عملیات شهیدی بود که او را شهید مطهری کوچک خطاب می‌کردیم. نامش عبد المحمد‌تقوی، اهل دهدشت کهگیلویه‌و‌بویراحمد و از طلاب جوان و خوش فکر و باسواد بود. ایشان از شاخصه شهدای شاخص عملیات والفجر ۸ است. شهیدحسین رزمنده، شهیدسعید تقوی و شهید زکی‌نژاد از فرماندهان به نام و شهید‌نوذری از گردان سیف‌الله از دیگر دوستان شهیدم در والفجر ۸ هستند.

نظر شما