شناسهٔ خبر: 69554627 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

انتخابات امروز آمریکا

آنارشی ساختاری تا آنارشی اجرایی

صاحب‌خبر - حنیف غفاری: تبلور آنارشیسم در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موضوعی نیست که بتوان تحت تاثیر القائات رسانه‌های دموکرات و جمهوری‌خواه آن را کتمان کرد. طراحی پیچیده ساختار کالج الکترال و اختیارات بالقوه‌ای که نهادهای غیررسمی و رسمی در آمریکا درباره تغییر «آرای مردمی» دارند، به وضوح نشان می‌دهد چرا صاحبان قدرت در این کشور چنین ساختار پرشاخ و برگ و مبهمی را طراحی کرده‌اند. در سایه همین ساختار، آرای شهروندان آمریکایی در نقاط گوناگون این کشور با یکدیگر برابر نیست و متغیری وابسته به ایالتی است که در آن رای می‌دهند! فراتر از آن، اختصاص همه آرای الکترال یک ایالت به نامزد پیروز در آن، مصداق عینی بی‌عدالتی در روند رای‌گیری و اعلام نتایج انتخابات محسوب می‌شود. برای مثال اگر نامزد یکی از ۲ حزب سنتی آمریکا، در یک ایالت 49 درصد و دیگری 51 درصد آرا را کسب کنند، کل امتیاز الکترال آن ایالت به نامزد پیروز اختصاص می‌یابد. به عبارت بهتر، سهم آرای کسب شده از سوی نامزد شکست‌خورده رسما نادیده انگاشته می‌شود. همین فرمول محاسباتی سبب شد سال 2016 میلادی، ترامپ با وجود کسب 3 میلیون رای کمتر نسبت به هیلاری کلینتون در سراسر آمریکا، رئیس‌جمهور این کشور شود. سال 2000 میلادی این آنارشیسم ساختاری بیش از هر زمان دیگری خود را نشان داد؛ جایی که ال‌گور نامزد حزب دموکرات توانست با اختلاف آرای بسیار اندکی در ایالت فلوریدا ـ که دارای 29 رای الکترال است ـ پیروز شود اما جرج واکر بوش رقیب جمهوری‌خواه وی نسبت به این نتیجه اعتراض کرد. جب بوش برادر بوش پسر و فرماندار ایالت فلوریدا، رسما نتایج شمارش آرا را به تأسی از برادرش زیر سوال برد و بدون ارائه هیچ‌گونه سند متقنی مدعی شد برنده رقابت در فلوریدا برادرش بوده است! پس از آن نیز دادگاه عالی آمریکا که اکثرا متشکل از قضات محافظه‌کار می‌باشد، پیروزی جورج واکر بوش را تایید کرد. همان گونه که مشاهده می‌شود، فرمانداران و قضات در ساختار کالج الکترال قادر هستند حتی متقن‌ترین آرا را بر اساس اختیاراتی که به آنها واگذار شده تغییر دهند و هیچ‌کس هم حق اعتراض ندارد. هم ساختار کالج الکترال و هم کسانی که روند اجرایی انتخابات را بر اساس آن پیش می‌برند، جملگی محیط بر رای‌دهندگان هستند یعنی رای‌دهندگان آمریکایی ضعیف‌ترین و نازل‌ترین نقش را در انتخاب رئیس‌جمهور دارند. اما سوال اصلی این است: چرا ۲ حزب سنتی آمریکا (خصوصا حزب دموکرات که بیش از جمهوری‌خواهان قربانی ساختار کالج الکترال شده است)، نسبت به این ساختار نامتوازن و مبهم اعتراضی نمی‌کنند؟ پاسخ این سوال را باید در کلیدواژه‌ای تحت عنوان «گردش قدرت» جست‌وجو کرد. ۲ سده است گردش قدرت در آمریکا، میان الاغ‌ها و فیل‌ها صورت می‌گیرد و احزاب سوم، به دلایلی از جمله هزینه‌های کلان انتخاباتی و تبلیغاتی و عدم حمایت ساختار قدرت از خود، قابلیت ورود به صحنه و جذب کمک‌های مالی را ندارند. هر حزبی که در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا بازنده شود، اطمینان دارد پس از 4 یا 8 سال به عرصه قدرت باز می‌گردد. لذا طغیانی علیه ساختار تضمین‌کننده حیات سیاسی خود نمی‌کند. دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق آمریکا، در حالی امسال بار دیگر در انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور شرکت کرده که بارها در جملات خود، ساختار انتخاباتی کشورش را متقلبانه‌ترین منظومه انتخاباتی در طول تاریخ خوانده و هنوز پس از 4 سال، شکست در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2020 برابر جوبایدن را نپذیرفته است. بخش اعظمی از آنارشی انتخابی در آمریکا، معطوف به ثوابت و ساختارها و بخشی از آن متعلق به افراد است. پس از حضور ترامپ در کاح سفید، نفرت جایگزین رقابت در رقابت‌های داخلی آمریکا شد. حس رقابت انتخاباتی در این کشور کاملا از بین رفته و طرفداران ۲ نامزد کنونی یکدیگر را به مثابه دشمنان داخلی و نه رقبای سیاسی مورد تجزیه‌وتحلیل قرار می‌دهند. بی‌دلیل نیست که حتی افرادی مانند جان بولتون، مشاور امنیت ملی متوحش و جنگ‌طلب اسبق آمریکا درباره وقوع منازعات داخلی مستمر در این کشور پس از امروز - پنجم نوامبر؛ زمان برگزاری انتخابات - هشدار می‌دهد. صورت مساله گویاست: طرفداران ترامپ و هریس از یک سو اعتمادی نسبت به ماهیت ساختار انتخاباتی کالج الکترال و مجریان و ناظران انتخابات ندارند و از سوی دیگر، پیروزی رقیب‌شان کابوسی نفرت‌آمیز برای هر یک از آنها محسوب می‌شود. نه طرفداران ترامپ تحمل شکست وی در انتخابات را دارند و نه طرفداران کاملا هریس تحمل حضور 4 ساله ترامپ در کاخ سفید را دارند. به قول رکس تیلرسون، وزیر اسبق امور خارجه آمریکا، اختلافات غیرقابل مدیریت سال‌های اخیر میان ۲ حزب دموکرات و جمهوری‌خواه و تبلور لمپنیسم و پوپولیسم در بستر سیاسی - اجتماعی این کشور، پیش درآمدی بر وقوع منازعاتی فراگیر و کنترل‌ناپذیر خواهد بود؛ منازعاتی که علاوه بر سیاستمداران، ساختار سیاسی آمریکا را نیز در هم خواهد شکست.