هنوز از پایانه مرزی مهران خارج نشده بودیم که تصاویر شهدا زینتبخش پایانه بود و گویی به زائران خوش آمد میگفتند؛ چه شهدای هشت سال دفاع مقدس و چه مدافعان حرم و امنیت و خدمت. در مسیر پیادهروی هم کوله پشتیهایی مزین به عکسهای شهدا بود؛ از آیت الله شهید سید ابراهیم رئیسی و حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس گرفته تا شهدای جهان اسلام از عراق و لبنان و شهیدان مظلوم غزه و فلسطین.
یکی از موقعیتهای مناسب برای یادآوری خاطره شهدا همین موکبهایی است که در مسیر نجف تا کربلا ردیف شدهاند و همچون گنجهایی بودند که باید جستوجو میکردی تا آنها را پیدا کنی. مثلا جعفر رضایی را در موکب امام جواد (ع) پیدا کردیم؛ آزادهای که پس از زیارت حرم امام حسین (ع) آمده بود تا چند ساعتی استراحت کند و به همراه خانواده به نجف برود و پیادهروی اربعین را شروع کند.
شاید در حدود یک ساعت با او صحبت کردم ولی به قدری با شور و حرارت و با لهجه شیرین اصفهانی خاطره میگفت که متوجه گذشت زمان نبودم. اهل خمینیشهر و متولد سال ۱۳۴۴ است که در ۲۱ بهمن سال ۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی در فکه زخمی شد و همانجا به اسارت دشمن درآمد. رضایی میگفت «تمام شهدا یک طرف و شهدای والفجر مقدماتی یک طرف» و قرار شد مصاحبهاش را در یک زمان مناسب منتشر کنیم ولی همین قدر بگویم که مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی سید آزادگان دست بر شانه این جوان گذاشته و گفته بود «تو چه کردهای که عدنان خیرالله (یکی از بیرحمترین شکنجهگران زندانهای بعثی) از تو تعریف میکرد».
رضایی که در آموزش و پرورش مشغول به کار بوده و سال ۱۴۰۰ بازنشسته شده، خاطرهای از همرزم شهیدش عباس عباسی را اینگونه تعریف کرد: او در شب عملیات از من که خوشخط بودم خواست تا پشت لباسش بنویسم «یا زیارت یا شهادت». او بر اثر نارنجک دشمن به شهادت رسید و من مجروح شدم ولی وقتی گریه کردم که پشت لباسش را خواندم. دشمن، بدن شهدا را با سیم خاردار بر روی زمین میکشید و شهید عباسی را پنج متری روی زمین کشاند. خودم را به شهید رساندم. عراقیها وقتی دیدند، زخمی هستم از من خواستند به عباسی بگویم تا از جایش بلند شود ولی وقتی گفتم او شهید شده به گونهای با لگد بر سرم زد که به دنیای دیگر رفتم و برگشتم. آنها می گفتند چرا از او به شهید تعبیر میکنم.
وی درباره وضعیت اسفناک اسیران چند خاطره گفت و افزود: وقتی اسیران را در شهرها میگرداندند و به مردم نشان میدادند ما خیلی تشنه بودیم و وقتی به یک میدان رسیدیم که در وسط آن کوزهای بزرگ بود و آب از آن خارج میشد. وقتی چشم اسیران تشنهلب به این آب افتاد، همه به یاد تشنگی سیدالشهدا (ع) افتادند و فریاد زدند یا حسین.
رضایی درباره آخرت و عاقبت عدنان خیرالله هم گفت: او یکی از بدترین شکنجهگران زندانهای عراق بود که فرمانده عراقی گفته بود جای او را به خاطر همین وحشیگریهایش تغییر دهند. بعدها برای حاج آقای ابوترابی شکنجههای مرا توسط عدنان تعریف کردند و هنگامی که در همایشی در اصفهان مرا دید و شناخت، دستی بر شانهام گذاشت و گفت «به جدم قسم؛ وقتی فهمیدم، عدنان آنگونه تو را زده، او را نفرین کردم» و بعد گفت عدنان یک روز بیرون از زندان درحالی که لباس جوشکاری پوشیده و مشغول کار بود، سربازان عراقی او را نشناخته و به او دستور ایست میدهند ولی چون عدنان توجهی به سربازان نکرد، او را به رگبار بستند و کشتند.
احمد مردشتی نیز که در مسیر پیادهروی یا مشغول تلاوت قرآن بود یا ذکر میگفت، درباره این سفر گفت: یکی از ویژگیهای پیادهروی اربعین این است که به یاد شهدا و خاطرات دوران دفاع مقدس در مناطق غرب و جنوب میافتیم. زمانی که در کرمانشاه بودیم و با دوستان تخریبچی، میدانهای مین را در ارتفاعات پاکسازی میکردیم، نخستین کار هنگام پاکسازی این بود که رو به کربلا میایستادیم و سلام بر امام حسین (ع) میدادیم و از آن حضرت تقاضا میکردیم که توفیق زیارتش را نصیب ما کند و در آخر هر پاکسازی هم سلامی بر اباعبدالله میدادیم تا توفیق زیارتش را در دنیا و شفاعتش در آخرت را نصیبمان کند.
وی افزود: من هر بار که به حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) میرفتم یا در مسیر پیادهروی، به یاد دوستانی میافتادم که بیشتر آنها نوجوان و جوان بودند و با عشق و حرارت در دوران دفاع مقدس با جان و دل به امام حسین (ع) سلام میدادند، اشک میریختند و صحنههایی زیبا میآفریدند.
سخن از شهیدانی شد که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع)، مدافعان حرم نام گرفتند؛ همان شهیدانی که در اوایل دهه ۹۰ در عراق یا سوریه به شهادت میرسیدند و پیکرهایشان مظلومانه به ایران منتقل و تشییع میشد. مردشتی درباره این شهیدان گفت: یکی از کارهای دشمن این است که نمادهایی را نابود کند که باعث میشود تا انسان از اطاعت و بردگی استکبار دست بکشد و به سوی خدا و پیامبر و دینباوری برود.
وی افزود: لذا دشمن، داعش را به اسم دولت اسلامی به راه انداخت ولی به دنبال نابودی اسلام بود. چون مکانهایی همچون مساجد مهم، زیارتگاهها و عتبات عالیات را در عراق تخریب کرد و حتی اگر میتوانست حرم پیامبر (ص) را در عربستان خراب میکرد تا اسلام را به زعم باطل خود به انزوا بکشاند؛ آن هم به دست افرادی به نام دین نه سربازان آمریکایی.
این تحلیلگر مسائل سیاسی ادامه داد: امروز میبینیم دشمنان اسلام، هم وارد عراق و سوریه شدند، هم نفت آنها را به غارت میبرند و هم برای رژیم صهیونیستی جاسوسی میکنند تا مناطق مهم سوریه را هدف قرار دهند و بتوانند حضور خود را در کشورهای اسلامی تداوم دهند و به دنبال خواسته ایجاد صهیونیسم بزرگ هستند. یعنی الان نیز به هر شکلی به دنبال آن هستند تا شعار نیل تا فرات را برای خود محقق کنند. لذا داعش را ایجاد کردند و شخصیتهای بسیاری مثل حاج قاسم سلیمانی، محمدرضا زاهدی، سیدرضی موسوی و دیگر رزمندگان مدافع حرم در این مسیر به شهادت رسیدند.
وی با اشاره به جایگاه معنوی مسیر نجف تا کربلا پیشنهاد داد تا تصاویر شهدا بر روی کوله پشتیهای خانوادههای شهدا و همرزمان آنها نصب شود و در طول مسیر پیادهروی نیز شعارها و وصیتنامههای شهدا، حضرت امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب درباره فرهنگ ایثار و شهادت و مسائل روز جامعه مثل مباحث اقتصادی همچون صرفهجویی نصب شود.
مردشتی تاکید کرد: اگرچه موکبهایی به این مسائل اختصاص داده شده ولی بهتر است در هر موکبی از خانواده شهیدان دعوت کنند تا خاطرهای بگویند و سمینارهایی نیز در موکبها از سوی خانوادههای شهدا برگزار شود. البته همه زائران در این مسیر به فکر زیارت امام حسین (ع) هستند ولی بهتر است با تبلیغات و از طریق صدا و سیما و خبرگزاریها یک موج بزرگ برای کارهای قرآنی یا ایثار و شهادت ایجاد کرد.
وی همچنین پیشنهاد داد: در سرزمین کربلا نیز مکانهایی را به صحبتهای روز رهبر انقلاب اختصاص دهند و و استکبارستیزی امام حسین (ع) را به روز کنند. یعنی آن حضرت با یزید زمان خود جنگید و امروز نیز ما که خود را زائر و پیرو او میدانیم، بدانیم دشمنمان کیست و با چه کسی باید بجنگیم. در کربلا زمینههای مناسبی برای فراگیری مسائل فرهنگی و دینی مثل عفاف و حجاب وجود دارد. همچنین زیارت جامعه کبیره و زیارت اربعین فرازهای عجیبی دارد که بسیاری از مردم معنای آن را نمیدانند و تبیین چنین مسائلی باعث ایجاد موج فرهنگ حسینی میشود.
نظر شما