شناسهٔ خبر: 67692297 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: حوزه | لینک خبر

پاسخ به دو شبهه پیرامون عزاداری سیدالشهدا (علیه السلام)

حوزه/ چرا باید بعد از گذشت این همه سال، به برگزاری جلسات عزا ادامه دهیم؟ بهتر نیست به این روش خاتمه دهیم و با معصومین (ع) مانند دیگر انسان‏ها برخورد کنیم؟

صاحب‌خبر -

خبرگزاری حوزه | دفاع از آموزه‌های دینی و پاسخ به شبهات، از مهم‌ترین شئون مرجعیت دینی است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در شرایط کنونی جامعه ما نیازمند علما و بزرگانی است که بتوانند با بیان و قلم خود در قالب کتاب، جزوه و رساله و نیز انتشار مجلات گوناگون، شبهات روشنفکران و جوانان اهل‌فکر و اندیشه را در ابواب مختلف برطرف کنند و به نیازهای دینی مردم پاسخ دهند و حوزه‌های علمیه در این زمینه وظیفه بسیار مهمی بر دوش دارند.[۱]

از مهم‌ترین موضوعاتی که نسبت به آن سؤالات و شبهاتی مطرح شده، موضوع عزاداری است. در قسمت قبل، مواردی از شبهات در مورد عزاداری مطرح و پاسخ داده شد. در این بخش علاوه بر بازخوانی فلسفه عزاداری به بیان شبهات دیگر و روشنگری درباره بطلان آنها نیز میپردازیم.

بازخوانی فلسفه عزاداری

دشمنان اسلام در سالهای اخیر از طریق وهابیون افراطی و شبکه‌های ماهواره‌ای وابسته به آنها تلاش دارند انگیزه تشکیل جلسات عزاداری را کمرنگ کنند تا از این طریق بتوانند از برگزاری این جلسات بکاهند. البته گاه زمزمه‌هایی در داخل شیعیان شنیده می‌شود که تا کی باید عزاداری کرد؟ آیا بهتر نیست به جای این جلسات به جشن و خوشحالی بپردازیم و نشاط و شادی را در جامعه زنده کنیم؟!!

در این قسمت ابتدا به بازخوانی اهم فلسفه عزاداری میپردازیم تا روشن گردد که این جلسات باید با قدرت و توان بیشتر، منتهی با کیفیت عالی‌تر و بروزتر برگزار شود و در ادامه به شبهات حول محور این موضوع پاسخ میدهیم.

۱. زنده ماندن مکتب اهلبیت (ع)

بعد از داستان کربلا و خشونت شدیدی که یزید و یزیدیان به خرج دادند، تلاش بر این بود که نام اهل‏بیت (ع) را برای همیشه از اذهان پاک کنند و تا آنجا که حضرت سجاد (ع) فرمود: «مَا بِمَکَّةَ وَالمَدِینَةَ عِشرُونَ رَجُلاً یُحِبُّنَا؛ [بعد از حادثه عاشورا] در تمام مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند».[۲]

برپایی مجالس عزاداری موجب شد که هر روز بر تعداد شیعیان افزوده شده و دایره محبین اهل‏بیت گسترده‏تر شود. حضرت صادق (ع) فرمود: «إِنَّ تِلکَ المَجَالِسَ اُحِبُّهَا فَاَحیُوا اَمرَنَا؛[۳] اینگونه مجالس [عزاداری شما] را دوست دارم. پس [از این طریق] امر ما (مکتب ما) را زنده بدارید».

عبد الله بن حماد بصری می‌گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: «بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً یَأْتُونَهُ مِنْ نَوَاحِی الْکُوفَةِ وَ نَاساً مِنْ غَیْرِهِمْ وَ نِسَاءً یَنْدُبْنَهُ وَ ذَلِکَ فِی النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَمِنْ بَیْنِ قَارِئٍ یَقْرَأُ وَ قَاصٍّ یَقُصُّ وَ نَادِبٍ یَنْدُبُ وَ قَائِلٍ یَقُولُ الْمَرَاثِیَ؛ خبر به من داده‏اند که از نواحی کوفه گروهی از غیر اهل کوفه و زنانی به زیارتش (امام حسین (ع)) رفته و بر آن حضرت ندبه و زاری نموده‏اند و این زیارت در نیمه شعبان صورت گرفته، از این گروه بعضی به قرائت قرآن مشغول بوده و برخی قضایا و حوادث واقعه کربلاء را برای دیگران بازگو کرده و جماعتی به ندبه و زاری‏ سرگم شده و پاره‏ای به خواندن مراثی مبادرت نموده‏اند.

گفتم: فدایت شوم، من نیز بخشی از آ نچه می‌فرمایید، مشاهده کرده‌ام. حضرت فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ فِی النَّاسِ مَنْ یَفِدُ إِلَیْنَا وَ یَمْدَحُنَا وَ یَرْثِی لَنَا وَ جَعَلَ عَدُوَّنَا مَنْ یَطْعُنُ عَلَیْهِمْ مِنْ قَرَابَتِنَا وَ غَیْرِهِمْ یَهُدُّونَهُمْ یُهَدِّدُونَهُمْ وَ یُقَبِّحُونَ مَا یَصْنَعُون؛[۴] ستایش خدای را که در میان مردم گروهی را قرار داده که بهسوی ما می‌آیند و برای شهدای ما مرثیه می‌خوانند و دشمنان ما را کسانی قرار داد که گروهی از خویشاوندان (و دوستان ما) و دیگر مردم، آنان را بی‌اعتبار کرده و کار آنان را زشت و ناپسند می‌شمرند».

امام خمینی (ره) با آگاهی عمیقی که داشت بهخوبی فلسفه عزاداری را درک کرده بود لذا می‌فرماید: «همه ما باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی، مراسم عزاداری ائمه اطهار (ع) بهویژه مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) است که حافظ ملیّت مسلمین به ویژه شیعیان ائمه اثنی عشر می‌باشد».[۵]

توجه به یک نکته اساسی:

کتابی با نام نقشه‌ای برای جدایی مکاتب الهی در کشور آمریکا منتشر شده است که در آن گفتگوی مفصلی با دکتر هایکل برانت یکی از معاونان سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) انجام شده است. وی در این گفتگو به طرحهایی اشاره می‌کند که علیه شیعیان و مذهب شیعه تدارک دیده شده است، آنگاه با اشاره به جلسات سرّی مقامات سازمان سیا و نماینده سرویس اطلاعاتی انگلیس می‌گوید: «ما به این نتجیه رسیدیم که پیروزی انقلاب ایران فقط نتیجه سیاستهای اشتباه شاه در مقابله با این انقلاب نبوده است، بلکه عوامل دیگری مانند استفاده از فرهنگ شهادت دخیل بوده، که این فرهنگ از هزار و چهارصد سال پیش توسط نوه پیامبر اسلام امام حسین (ع) به وجود آمده و هر سال با عزاداری در ایام محرم این فرهنگ ترویج و گسترش می‌یابد»، و برای مقابله با این فرهنگ می‌گوید: «ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزارکنندگان اصلی این‏گونه مراسم، عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادت را سست و متزلزل کنیم».[۶]

۲. الگوپذیری و تربیت دینی

قرآن کریم در مورد اقتدا به پیامبر اکرم فرمود: «وَ لَکُم فِی رَسُولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ؛[۷] برای شما در [رفتار] رسول خدا- الگوی نیکویی است».

مجالس عزاداری به عزاداران درس عزّت، آزادگی، فداکاری و درس تقوی و اخلاق می‌آموزد. این مجالس مهد پرورش انسان‌های حق‌طلب و عدالتگستر و شجاع است. اضافه بر این، در طول تاریخ این جلسات بهمثابه کلاسهای درس برای توده‌های مردم بوده است و آنان را با معارف و حقایق دینی، تاریخ، رجال، احکام و موضوعات گوناگون دیگر آشنا می‌کرده است و یکی از مؤثرترین پایگاه‌های خودسازی و تهذیب نفوس و تربیت و اخلاق بوده است.

صاحب تفسیر مهجّۀ البیضاء در توضیح حدیث پیامبر اکرم که فرمود: «عِندَ ذِکرِ الصَّالِحِینَ تَنزِلُ الرَّحمَةَ؛[۸] هنگام یاد صالحان رحمت الهی نازل می‌شود»، با اشاره به مسئله تأثیرپذیری انسان از الگوی شایسته و قهرمانان و بزرگان، در بیان علت نزول رحمت در زمان یاد صالحان می‌نویسد:

«چون ذکر صالحان و طرح صلاحیت‌های اخلاقی آنان باعث می‌شود که انسان از آنها الگو بگیرد و با تحت تأثیر واقع شدن بر آنها تأسیس و اقتدا کند و زمینه صلاحیت و برخورداری از رحمت پروردگار را برای خود فراهم سازد».[۹]

بهدلیل همین الگوپذیری است که حضرات معصومین در تشکیل مجالس عزاداری پیش قدم بودند. حضرت سجاد (ع) ۳۵ سال برای داستان کربلا گریه کرد و مجالس عزا گرفت تا آنجا که یکی از بکائین عالم لقب گرفت و همیشه می‌فرمود: «إِنِّی کَم اَذکُر مَصرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقتُنیِ العِبرَةُ؛[۱۰] هر زمان که به یاد قتلگه فرزندان فاطمه (در کربلا) می‌افتم، اشک گلویم را می‌گیرد».

۳. تعظیم شعائر

اقامه عزاداری، مصداق روشن تعظیم شعائر الهی است که قرآن کریم می‌فرماید: وَ مَن یُعَظِّم شَعَائِرَ اللهِ فَاِنَّهَا مَن تَقوَی القُلُوب؛[۱۱] هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست».

علامه طباطبایی می‌نویسد: «شعائر عبارت است از نشانه‌هایی که انسان را بهسوی خدا راهنمایی می‌کند و منحصر به صفا و مروه و مانند آن نمی‌شود. بنابراین، هر نشانه‌ای که انسان را به یاد خدا بیندازد تعظیم آن موجب تقوای الهی می‌گردد و تمام نشانه‌ها را در بر می‌گیرد».[۱۲]

بنابراین، مراسم عزاداری برای بندگان خاص خداوند از بارزترین نشانه‌ها و شعائر است؛ چرا که در این مراسم جز فراگیری مسائل دینی و یادآوری شجاعتها و فداکاریهای شهیدان، سخن دیگری به زبان آورده نمی‌شود و سخن از دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا گفته می‌شود چنانکه در حج از دشمنان خدا و شیطان برائت جسته می‌شود. همانگونه که قربانی حج از شعائر حج است یاد حزنآلود قربانیان کربلا که جان را در راه جانان قربانی نمودند از شعائر الهی است.

۴. احترام و تجلیل امام و شهدا

قرآن کریم در مورد گروهی از قوم بنیاسرائیل که راه فساد و تباهی را دنبال کردند و سرانجام بر اثر نفرت حضرت موسی به هلاکت رسیدند، آنان را لایق تجلیل و گریه نمی‌داند و می‌فرماید: «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ؛[۱۳] و آسمان و زمین بر آنان زاری نکردند و مهلت نیافتند». از این تعبیر بهخوبی استفاده می‌شود که لیاقت گریه دیگران را نداشتن نوعی حقارت و بی‌ارزشی است. لذا ائمه سفارش می‌فرمودند چنان در میان مردم منشأ آثار و برکات باشدی که در مرگ شما بگریند و از شما تجلیل نمایند.

حضرت علی (ع) می‏فرمایند: «خَالِطُوا النَّاسَ مَخَالَطَةً اِن مِتُّم مَعَهَا بَکَوا عَلَیکُم وَ اِن عَشتُم حَنُّوا اِلَیکُم؛[۱۴] با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر از دنیا رفتید در مرگ شما اشک بریزند و اگر زنده بمانید بر شما عشق و محبّت بورزند».

شبهه: چرا باید بعد از گذشت این همه سال، به برگزاری جلسات عزا ادامه دهیم؟ بهتر نیست به این روش خاتمه دهیم و با معصومین (ع) مانند دیگر انسان‏ها برخورد کنیم؟

پاسخ:

برای انجام عزاداری و استمرار آن در طول تاریخ، دلایل متعددی وجود دارد که به برخی از آن‏ها اشاره می‏کنیم:

۱. یکی از وظایفی که خداوند به عنوان اجر رسالت حضرت ختمی مرتبت رسول خدا (ص) قرار داده، مودت به اهل‏بیت آن حضرت است: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِی اَلْقُرْبی؛[۱۵] بگو: از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هیچ پاداشی جز مودت نزدیکان را [که بنا بر روایات بسیاری، اهل‏بیت هستند] نمی‏خواهم».

اگرچه مودت نیز ریشه در محبت دارد و محبت اساس است؛ اما معنای این دو واژه بسیار متفاوت است و شاید بتوان گفت: به ظهور و بروز محبت در اندیشه، گفتار و رفتار آدمی و یا به تعبیر دیگر محبت در وادی عمل را مودت می‌گویند.

محبت، نوعی گرایش و تعلق روحی، جانی و قلبی است. ساده‌ترین و آسان‌ترین طریق ظهور آن نیز لفظ و گفتار می‏باشد، مثل اینکه کسی به دیگری بگوید: تو را دوست دارم؛ اما این زبان هر طوری می‌چرخد و از کجا معلوم که دروغ نگوید؟! پس محبت حتماً امتحان دارد و امتحانش در اظهار محبت با تمام وجود و در عرصه عمل است که به آن مودت می‌گویند. از این‏رو، فرمود: «بگو که اجر رسالت من، در مودت به اهل‏بیتم می‌باشد»؛ یعنی نه تنها باید نسبت به آن‏ها معرفت (شناخت) و محبت (علاقه قلبی) داشت؛ بلکه باید این محبت و گرایش را در تمامی شئون وجودی و زندگی فردی و اجتماعی خود ظاهر کرد.

امیرالمؤمنین علی (ع) می‏‌فرمایند: «... یَفْرَحُونَ‏ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ‏ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا؛[۱۶] (شیعیان و پیروان ما) در شادی ما شاد و در غم ما محزون‌اند و دارایی و جان خویش را در راه ما بذل می‌کنند. آنان از ما هستند و بازگشت‌شان به سوی ماست».

امام رضا (ع) می‏فرمایند: «کانَ أبی (ع) ئإذا دَخَلَ شَهرُ الُمحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً و کانَتِ الکَآبَهُ تَغلِبُ علَیهِ حَتّی تَمضِیَ عَشرَةُ أیّامٍ، فإذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ و بُکائهِ، و یَقولُ: هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ (ع)؛ چون ماه محرم می‏‌رسید، کسی پدرم را خندان نمی‌‏دید. غم و اندوه بر ایشان چیره بود تا آنکه ده روز می‏‌گذشت. روز دهم روز سوگواری و اندوه و گریه پدرم بود و می‏‌فرمودند: این روزی است که حسین (ع) در آن کشته شده است».

۲. الگوپذیری امری فطری است که ریشه در میل انسان به کمالجویی و کمالگرایی دارد. طبیعتاً الگویی که انسان انتخاب می‏کند، نقش مهمی در زندگی او دارد. اگر آن الگو حسن باشد، زندگی شخص نیز همان‏گونه خواهد بود و اگر الگویی غیر حسن و قبیح باشد، زندگی فرد الگوگیرنده نیز چنان می‏شود.

اسلام به این موضوع اهمیت داده و الگوی حَسن و نیکویی را به انسان‏ها معرفی کرده است: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اَللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اَللّهَ وَ اَلْیَوْمَ اَلْآخِرَ وَ ذَکَرَ اَللّهَ کَثِیراً؛[۱۷] یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر (ص) الگوی نیکویی است، برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد و خدا را بسیار یاد می‏کند». حال، وقتی شخص وارد مجلس عزای اهل‏بیت (ع) می‏شود، بدون شک این سؤال در ذهنش نقش می‏بندد که ائمه چه کسانی هستند و چه خصوصیاتی دارند و هدف آن‏ها چه بوده است؟ این عزاداری‏ها چه فایده‏ای دارند؟ و با رسیدن به پاسخ این سؤالات، اهل‏بیت (ع) را با صفات و ویژگی‏هایشان شناخته، آنان را مطابق میل و فطرت خود می‏داند و از آن بزرگواران الگوگیری می‏کند و تلاش خود را به سمت همانند شدن با آن‌ها قرار می‏دهد. به بیان دیگر، برگزاری جلسات عزاداری انسان را در راه رسیدن به معرفت، مقام و منزلت ائمه و اینکه آنان چراغ هدایت و کشتی نجات‌اند؛ یاری می‏کند. پیامبر (ص) می‏فرمایند: «إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِصْبَاحُ هُدًی وَ سَفِینَةُ نَجَاةٍ؛[۱۸] مقام‏ حسین بن علی در آسمان بالاتر از [مقام‏] او در زمین است، و در طرف راست عرش الهی در باره او چنین نوشته شده است: چراغ هدایت و کشتی نجات».

۳. یکی از خصوصیات فطری انسان‏ها حق‌شناسی است؛ اگر کسی به هر شکلی به او خدمتی کرده باشد، خود را موظف می‏داند که از او تشکر کند. بر همین اساس، در تمام جوامع انسانی مرسوم است که به نوعی، از حوادث گذشته خود یاد می‌کنند، آن‏ها را بزرگ شمرده و به اساطیر خود احترام می‌گذارند. خواه مربوط به اشخاصی باشد که در پیشرفت جامعه خود مؤثر بوده‏اند، نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه مربوط به کسانی باشد که از جنبه سیاسی و اجتماعی، در رهایی ملت خود نقش مؤثری داشته و قهرمان ملی بوده‏اند.[۱۹]

۴. از دغدغه‏ های فکری مسئولین فرهنگی هر جامعه‏ای این است که چگونه نسل جدید را به نحو احسن با فرهنگ صحیح آشنا کنند. در مکتب اسلام نیز همواره این دغدغه وجود داشته است که فرهنگ اسلامی، آموزه‏ها و ارزش‏های آن به خوبی به نسل بعد منتقل شود تا آنان نیز بتوانند از آن‏ها به خوبی بهره‏مند شوند. بدون شک شرکت دادن جوانان و نوجوانان در مجالس عزا و شادی اهل‏بیت (ع) و به‌ویژه دسته‌جات عزاداری و پیاده‏روی اربعین و بردن آن‏ها به اماکن مقدس و زیارت آن بزرگواران، می‏تواند ابزار بسیار خوبی برای انتقال معارف ناب اهل‏بیت (ع) به نسل جدید باشد.

شبهه: به جای اینکه برای اهل‏بیت (ع) مجلس عزا بر پا کنیم، به نوشتن کتاب و مقاله یا برگزاری همایش‏ها و نشست‏ها بپردازیم، بهتر نیست؟ بهتر نیست یک شب در مسجد یا حسینیه ‏ای کار را فیصله داده، از برگزاری چندین شبانه ‏روزی آن جلوگیری کنیم؟ یا بهتر نیست وقت و هزینه‏ ای را که صرف برگزاری عزا یا رفتن به اربعین و غیره می‏کنیم، در راه‏های اقتصادی سودآور به کار ببندیم و به فقرا کمک کنیم؟

پاسخ:

برای پاسخ دادن به این شبهه باید نگاهی بیندازیم به اینکه رفتار انسان چگونه شکل می‏گیرد و چه چیزهایی باعث می‏شود که انسان کاری را انجام دهد و از کار دیگری سر باز زند؟ چرا بعضی کارها را تکرار می‏کند؛ ولی از انجام برخی دیگر حتی برای بار نخست نیز کراهت دارد و می‏گریزد؟

آگاهی و انگیزه، عامل افعال انسان

وقتی کار یا رفتاری از انسان سر می‏زند، دو عامل در آن نقش دارد: یکی عامل شناخت (علم و آگاهی) است و دیگری، انگیزه (میل و احساسات).؛ هر کاری را باید با اندیشه و تجزیه و تحلیل -البته هر کسی در حدِ سطحِ فکر و شعور خود- مورد بررسی قرار داد که چه فایده و آثاری دارد. انسان باید به این نتیجه دست پیدا کند که این کار ارزش دارد تا وقت و سرمایه خود را برای آن مصرف کند و البته صرف دانستن اینکه فلان کار خوب است، برای اینکه آن کار را انجام دهیم، کافی نیست؛ زیرا گاهی هر کدام از ما با رجوع به درون خود، دریافته‏ایم که چه کارهایی خوب‏اند؛ ولی اغلب از انجام آن‏ها سر باز می‏زنیم و بالعکس؛ چه کارهای بدی که از لحاظ فکری آن را قبول نداریم؛ اما انجام می‏دهیم. لذا تنها علم و شناخت کافی نیست؛ بلکه عوامل دیگری نیز در انجام یا ترک کارها نقش دارند. آن عوامل، احساسات و انگیزه‏هاست.

شهید مطهری (ره) رفتار انسان را به خودرو تشبیه می‌کنند که برای حرکت به دو عامل نیازمند است: عاملی که انرژی مکانیکی را در خودرو تولید کند تا به کمک آن بتواند حرکت کند. همچنین باید چراغ داشته باشد تا راه را نشان دهد و خودرو داخل دست انداز، گودال یا پرتگاه نیفتد. اگر در محیط تاریکی موتور خودرو خیلی خوب کار کند و انرژی مکانیکی نیز تولید نماید؛ اما راه را نبینیم، ممکن است با خطرهای بسیار جدی مواجه شویم و به قیمت جان راننده و سرنشینان تمام شود.

وجود انسان نیز به دو عامل نیازمند است: عاملی درونی که ما را برانگیزاند تا برای انجام کاری میل داشته باشیم و دیگر اینکه باید بدانیم به چه دلیل و چگونه باید آن کار را انجام دهیم و برای ما چه فایده‏ای دارد؟ و مواردی از این قبیل که از جمله عوامل شناختی هستند.

راه کسب انگیزه

سؤالی که اینجا مطرح می‏شود این است که چگونه انگیزه خود را در این زمینه به دست آوریم؟ برای پاسخ باید گفت: بین اینکه انسان در مورد چیزی علم پیدا کند یا خودش ببیند، تفاوت زیادی وجود دارد. به عنوان مثال وقتی برای هر کدام از ما درباره حال رقتبار یتیمی صحبت می‏کنند با وقتی که خودمان حال او را از نزدیک می‏بینیم، تفاوت زیادی وجود دارد. بدون شک، انگیزه ما برای انجام کاری جهت کاهش آلام آن یتیم در صورتی که خودمان آن را ببینیم‏، بیشتر است.

در قرآن کریم و داستان حضرت موسی (ع) چنین ذکر می‏کند که وقتی حضرت از جانب خداوند به کوه طور دعوت شد تا در آنجا عبادت کند، آنچه به مردم گفته شد این بود که ایشان یک ماه در آنجا خواهند ماند؛ اما اراده خدا این بود که حضرت چهل روز بماند.[۲۰] آن ده روز را مردم نمی‌دانستند و این آزمایشی برای قوم بنی‌اسرائیل بود تا نشان دهد آنان تا چه اندازه در ایمان خود استوار هستند. اتفاقاً بنی‌اسرائیل بخاطر این تأخیر، هارون را تنها گذاشتند. سامری از این فرصت استفاده کرد و پس از ارائه یک گوساله گفت: «هَذا اِلهُکُمْ وَ اِلهُ مُوسی؛[۲۱] این خدای شما و خدای موسی است». خدای موسی نیز همین است که می‏بینید. بسیاری از بنی‌اسرائیل در برابر آن گوساله به سجده افتادند و مشغول پرستش آن شدند. خدای متعال در طور به حضرت موسی (ع) وحی کرد که در میان قومت چنین جریانی اتفاق افتاده است. آن حضرت شنید؛ اما عکس‌العملی نشان نداد تا ده روز تمام شد و بعد از چهل روز الواح آسمانی را که بر او نازل شده بود، برای مردم آورد تا ایشان را به اطاعت از احکام الهی و عمل به شریعت نازل شده دعوت کند؛ اما وقتی دید مردم گوساله می‌پرستند، عصبانی شد بهگونه‌ای‌که الواح را به کناری پرتاب کرد و برادرش ‌هارون را بازخواست کرد. بنابراین بین دانستن و مشاهده کردن فرق است.

هرگاه ما در مورد اهل‏بیت (ع) صحنه‏هایی را بازسازی کنیم، خواه در قالب سنتی یا با استفاده از روش‏های جدید و به صورت نمایش و فیلم، بهگونه‏ایکه جریان غدیر و پیمان‌شکنی مردم مدینه یا عاشورا را برای مردم مجسم کند، و یا برای آن‌ها یک راهپیمایی به شکل پیاده‌روی را برنامه‌ریزی کنیم؛ اثری دارد که گفتن و دانستن آن‏ها نمی‌تواند آن اثر را داشته باشد.

سخنی از ولایت

مقام معظم رهبری در زمینه دسته‏جات و برگزاری مجالس عزا می‏فرمایند: «این عاطفه نسبت به اولیای خدا، اولیای دین، این پیوند عاطفی، پشتوانه بسیار ارزشمند پیوند فکری و پیوند عملی است. بدون این پشتوانه، خیلی سخت می‏شود در این راه حرکت کرد. این پیوند عاطفی، خیلی مهم است. در قرآن نسبت به اولیای الهی سه تعبیر وجود دارد: یک تعبیر، تعبیر ولایت است: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»[۲۲] بحث ولایت. معلوم است که پیوند، ارتباط، معرفت، این‏ها داخل در زیر مجموعه ولایت است.

یک بحث، بحث اطاعت است: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[۲۳] اطاعت رسول و اطاعت اولی الامر. در میدان عمل باید اطاعت کرد، پیروی کرد؛ اما یک بحث سومی وجود دارد و آن، بحث مودت است: «قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»[۲۴] این مودت چیست دیگر؟ ولایتِ اینها را داشته باشید، اطاعت هم از اینها بکنید؛ مودت برای چیست؟ این مودت، پشتوانه است. اگر این مودت نباشد، همان بلایی بر سر امت اسلامی خواهد آمد که در دوران‏های اول بر سر یک عده‏ای آمد که همین مودت را کنار گذاشتند، به تدریج اطاعت و ولایت هم کنار گذاشته شد. بحث مودت خیلی مهم است.

این مودت، با این ارتباطات عاطفی حاصل می‏شود؛ ماجرای مصیبت‏های این‏ها را گفتن، یک جور ایجاد ارتباط عاطفی است؛ ماجرای مناقب این‏ها و فضایل این‏ها را گفتن، یک جور دیگر پیوند عاطفی است. بنابراین، این عزاداری‏هایی که انجام می‏گیرد، این گریه و زاری‏ای که می‏شود، این تشریح حوادث عاشورا که می‏شود، این‏ها چیزهای لازمی است. یک عده از موضع روشن‏فکری نیایند بگویند: آقا، این‏ها دیگر لازم نیست. نه، این‏ها لازم است؛ این‎ها تا آخر لازم است. همین کارهایی که مردم می‌کنند. البته یک شکل‏های بدی وجود دارد که گفته‏ایم؛ مثل قمه زدن که گفتیم این ممنوع است، نباید این کار انجام بگیرد؛ این، مایۀ دراز شدن زبان دشمنان علیه دوستان اهل‏بیت (ع) است؛ اما همین عزاداری متعارفی که مردم می‏کنند؛ دسته‏جات سینه‏زنی راه می‏اندازند، عَلَم بلند می‏کنند، اظهار محبت می‏کنند، شعار می‏نویسند،‌ (روضه) می‏خوانند، گریه می‌کنند؛ این‏ها ارتباط عاطفی را روزبهروز بیشتر می‏کند؛ این‏ها خیلی چیزهای خوبی است».[۲۵]

منابع و مآخذ

  1. قرآن کریم
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  3. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  4. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
  5. قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات، تهران، نشر صدوق، ۱۳۷۵ش.
  6. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، تهران، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی، ۱۳۷۸ش.
  7. رستم نژاد، مهدی، عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، قم، انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، ۱۳۸۷ش.
  8. فیض کاشانی، محسن، محجّة البیضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، بیتا.
  9. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، بیروت، دار صعب و دار التعارف، بیروت، ۱۴۰۱ق.
  10. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۷ق.
  11. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (ع)، تهران، نشر جهان، ۱۳۷۸ق.
  12. شریف رضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، مترجم: محمد دشتی، قم، الهادی، ۱۳۸۷ش.
  13. مصباح یزدی، محمدتقی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲ش.

فاطمه صوفی

پی نوشت ها:

[۱]. بیانات رهبری در دیدار روحانیون استان کهکیلویه و بویراحمد در آستانه ماه محرم، مورخ: ۱۷/۰۳/۱۳۷۳.

[۲]. بحارالانوار، مجلسی، ج‏۴۶، ص‏۱۴۳؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج‏۴، ص‏۱۰۴.

[۳]. وسائل الشیعه، حر عاملی، ج‏۱۰، ص‏۳۹۱، ح ۲.

[۴]. بحارالانوار، مجلسی، ج‏۹۸، ص‏۷۴؛ کامل الزیارات، قمی، ص‏۳۲۵، باب ۱۰۸، ح۱.

[۵]. صحیفه نور، خمینی، ج‏۱، ص‏۱۷۳.

[۶]. عاشورا ریشه‌ها، عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، رستم نژاد، صص۶۹-۷۰.

[۷]. سوره احزاب، آیه ۲۱.

[۸]. محجّة البیضاء، فیض کاشانی، ج‏۴، ص‏۱۷.

[۹]. وسائل الشیعه، حر عاملی، ج‏۲، ص‏۹۲۲، باب ۸۷، ح۷.

[۱۰]. بحارالانوار، مجلسی، ج‏۴۶، ص‏۱۰۸.

[۱۱]. سوره حج، آیه ۳۲.

[۱۲]. تفسیر المیزان، طباطبایی، ج‏۱، ص‏۴۱۴، ذیل آیه ۱۶۵ بقره.

[۱۳]. سوره دخان، آیه ۲۹.

[۱۴]. نهجالبلاغه، شریف رضی، کلمات قصار، کلمه ۱۰.

[۱۵]. سوره شوری، آیه ۲۳.

[۱۶]. بحارالانوار، مجلسی، ج۴۴، ص۲۸۷.

[۱۷]. سوره احزاب، آیه ۲۱.

[۱۸]. عیون أخبار الرضا (ع)، ابن بابویه، ج۱، ص۶۰؛ تعبیر «إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» از سید هاشم بحرانی، متوفای ۱۱۰۷ق، در کتاب‏ «مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر» مطرح شده است که شاید نقل به معنا باشد.

[۲۰]. سوره اعراف، آیه ۱۴۲.

[۲۱]. سوره طه، آیه ۸۸.

[۲۲]. «سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [مانند علی بن ابیطالباند] که همواره نماز را برپا می‏دارند و در حالی که در رکوعند [به تهیدستان] زکات می‏دهند»؛ سوره مائده، آیه ۵۵.

[۲۳]. «از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهلبیتاند و چون پیامبر دارای مقام عصمت می‏باشند] اطاعت کنید»؛ سوره نساء، آیه ۵۹.

[۲۴]. «بگو: از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هیچ پاداشی جز مودت نزدیکان را [که بنابر روایات بسیار اهلبیت هستند] را نمی‌خواهم»؛ سوره شوری، آیه ۲۳.

[۲۵]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، مورخ: ۲۲/۰۹/۱۳۸۸.

نظر شما