به گزارش مشرق، قیام عاشورا برای تمام مسلمانان دنیا شناخته شده است حتی پیروانی از ادیان دیگر هم درباره عاشورا میدانند و شیفته امام حسین (ع) و برادرش عباسبن علی (ع) هستند.
تمام این سالها در مراسمهای مختلف، گوشه کوچکی از اتفاقات دهمین روز محرم سال ۶۱ را شنیدهایم و سنگینی مصیبتش را به سختی تاب آوردهایم؛ اما خوب است در کنار نوای خوش مداحان و علاوه بر حال شورانگیز سینهزدنهای پایان مراسم، با مطالعه تاریخ بدانیم امام حسین (ع) در آستانه شهادت، با دشمنانی که میدانست چه بر سر خودش و خانوادهاش خواهند آورد چگونه سخن میگوید و چطور با آنها اتمام حجت میکند.
در این مطلب بخشی از سخنان سیدالشهدا را مرور میکنیم. این بیانات از کتاب «حکمتنامه امام حسین (ع)» از آثار جاودان مرحوم «آیت الله محمدی ریشهری» انتخاب شده است.
چند خط از تاریخ عاشورا را اینجا بخوانید:
یاران عمر بن سعد بر مرکبهایشان سوار شدند. امام حسین بریر بن حصین (خُضَیر) را روانه کرد تا آنان را اندرز دهد؛ اما گوش ندادند؛ به آنها تذکر داد اما سودی نکرد.
ریشههای درآمیخته با خیانت
امام حسین بر (شترش / اسبش) سوار شد و از آنان خواست که ساکت شوند؛ ساکت شدند. پس از حمد و ثنای الهی و یاد خدا آن گونه که شایسته خدا بود، و درود بر محمد و فرشتگان و پیامبران و فرستادگان با گفتاری رسا، چنین فرمود: «مرگ و اندوهتان باد ای جماعت حیران و سرگردان ما را به فریادرسی، خواندید و ما به تاخت به فریادتان رسیدیم؛ [امّا] شما شمشیری را که ما به دستتان داده بودیم به روی خود ما برکشیدید و آتشی را که بر دشمن مشترک ما و شما افروخته بودیم بر ضد خود ما افروختید و همدست دشمنانتان، علیه دوستانتان شدید، بی آنکه عدالت را میان شما بگسترند و امیدی به آنها داشته باشید. هان! وای بر شما! ما را وا نهادید در حالی که شمشیرها هنوز در نیام و ابتدای کار است.»
«ای به جنگ هنوز پابرجا نگشته؛ اما شما چون ملخان به سوی آن شتافته و چون پرواز پشهها به سوی آتش و نور همدیگر را به آن فرا خواندید. نابودی از آنتان باد ای بردگان امت و بدترین دستههای آن.»
«کنارافکنان قرآن و تحریفگران سخنان و دار و دسته گنهکاران و پذیرندگان وسوسه شیطان و خاموش کنندگان سنتها [ی جاویدان] آیا اینان را یاری میدهید و ما را وا مینهید؟! آری به خدا سوگند خیانت میان شما ریشهدار و کهن است. ریشههایتان به آن در آمیخته و شاخههایتان بر آن، پیچیده است و شما، پلیدترین استخوان گلوگیر برای بیننده و لقمهای آماده غاصب گشتهاید.»
جنگ مقابل شمشیر پیامبر
در ادامه این کتاب آمده است:
به نقل از عبد الله بن منصور از امام صادق نقل شده: پدرم از پدرش برایم نقل کرد سپس امام حسین برجست و بر شمشیرش تکیه داد و با صدایی بلند، بانگ زد و فرمود:
«شما را به خدا سوگند میدهم، آیا مرا میشناسید؟» گفتند: آری تو فرزند پیامبر خدا و نوه اویی. فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم، آیا میدانید که جدّم پیامبر خداست؟» گفتند: به خدا، آری!
فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که مادرم فاطمه، دختر پیامبر است؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که پدرم علی بن ابی طالب است؟ گفتند: به خدا، آری!
فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که جدّهام خدیجه دختر خویلد، نخستین زن مسلمان این امّت است؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که سیدالشهدا حمزه، عموی پدرم است؟ گفتند: به خدا، آری!
فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که جعفر، پرواز کننده در بهشت عموی من است؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که این شمشیر پیامبر خداست که بر گردنم آویختهام؟» گفتند: به خدا، آری!
فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که این عمامه پیامبر خداست که به سر کردهام؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که علی، پیشتر از همه اسلام آورد و علمش از همه بیشتر و بردباری اش از همه فزونتر است و اوست ولی هر مرد و زن مسلمانی؟» گفتند: به خدا، آری!
تا تشنهکام مرگ را بچشی...
فرمود: «پس به چه علت خونم را حلال میشمرید، در حالی که پدرم فردای قیامت کسانی را که چون شتر تشنه هجوم آوردهاند، از کنار حوض [کوثر] میراند و روز قیامت پرچم حمد در دست جدّم است؟» گفتند: همه اینها را میدانیم؛ ولی تو را رها نمیکنیم تا تشنه کام مرگ را بچشی.
امام حسین که آن روز ۵۷ ساله بود محاسنش را گرفت و فرمود: «خشم خدا، آن هنگام بر یهود سخت شد که گفتند عُزیر، پسر خداست. خشم خدا، آن هنگام بر مسیحیان سخت شد که گفتند مسیح پسر خداست. خشم خدا، آن هنگام بر مجوسیان سخت شد که آتش را به جای خدا پرستیدند. خشم خدا، بر قومی سخت شد که پیامبرشان را کشتند. خشم خدا بر این گروهی که اراده قتل پسر پیامبرتان را دارند، سخت شده است».
تمام این سالها در مراسمهای مختلف، گوشه کوچکی از اتفاقات دهمین روز محرم سال ۶۱ را شنیدهایم و سنگینی مصیبتش را به سختی تاب آوردهایم؛ اما خوب است در کنار نوای خوش مداحان و علاوه بر حال شورانگیز سینهزدنهای پایان مراسم، با مطالعه تاریخ بدانیم امام حسین (ع) در آستانه شهادت، با دشمنانی که میدانست چه بر سر خودش و خانوادهاش خواهند آورد چگونه سخن میگوید و چطور با آنها اتمام حجت میکند.
در این مطلب بخشی از سخنان سیدالشهدا را مرور میکنیم. این بیانات از کتاب «حکمتنامه امام حسین (ع)» از آثار جاودان مرحوم «آیت الله محمدی ریشهری» انتخاب شده است.
چند خط از تاریخ عاشورا را اینجا بخوانید:
یاران عمر بن سعد بر مرکبهایشان سوار شدند. امام حسین بریر بن حصین (خُضَیر) را روانه کرد تا آنان را اندرز دهد؛ اما گوش ندادند؛ به آنها تذکر داد اما سودی نکرد.
ریشههای درآمیخته با خیانت
امام حسین بر (شترش / اسبش) سوار شد و از آنان خواست که ساکت شوند؛ ساکت شدند. پس از حمد و ثنای الهی و یاد خدا آن گونه که شایسته خدا بود، و درود بر محمد و فرشتگان و پیامبران و فرستادگان با گفتاری رسا، چنین فرمود: «مرگ و اندوهتان باد ای جماعت حیران و سرگردان ما را به فریادرسی، خواندید و ما به تاخت به فریادتان رسیدیم؛ [امّا] شما شمشیری را که ما به دستتان داده بودیم به روی خود ما برکشیدید و آتشی را که بر دشمن مشترک ما و شما افروخته بودیم بر ضد خود ما افروختید و همدست دشمنانتان، علیه دوستانتان شدید، بی آنکه عدالت را میان شما بگسترند و امیدی به آنها داشته باشید. هان! وای بر شما! ما را وا نهادید در حالی که شمشیرها هنوز در نیام و ابتدای کار است.»
«ای به جنگ هنوز پابرجا نگشته؛ اما شما چون ملخان به سوی آن شتافته و چون پرواز پشهها به سوی آتش و نور همدیگر را به آن فرا خواندید. نابودی از آنتان باد ای بردگان امت و بدترین دستههای آن.»
«کنارافکنان قرآن و تحریفگران سخنان و دار و دسته گنهکاران و پذیرندگان وسوسه شیطان و خاموش کنندگان سنتها [ی جاویدان] آیا اینان را یاری میدهید و ما را وا مینهید؟! آری به خدا سوگند خیانت میان شما ریشهدار و کهن است. ریشههایتان به آن در آمیخته و شاخههایتان بر آن، پیچیده است و شما، پلیدترین استخوان گلوگیر برای بیننده و لقمهای آماده غاصب گشتهاید.»
جنگ مقابل شمشیر پیامبر
در ادامه این کتاب آمده است:
به نقل از عبد الله بن منصور از امام صادق نقل شده: پدرم از پدرش برایم نقل کرد سپس امام حسین برجست و بر شمشیرش تکیه داد و با صدایی بلند، بانگ زد و فرمود:
«شما را به خدا سوگند میدهم، آیا مرا میشناسید؟» گفتند: آری تو فرزند پیامبر خدا و نوه اویی. فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم، آیا میدانید که جدّم پیامبر خداست؟» گفتند: به خدا، آری!
فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که مادرم فاطمه، دختر پیامبر است؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که پدرم علی بن ابی طالب است؟ گفتند: به خدا، آری!
فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که جدّهام خدیجه دختر خویلد، نخستین زن مسلمان این امّت است؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که سیدالشهدا حمزه، عموی پدرم است؟ گفتند: به خدا، آری!
فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که جعفر، پرواز کننده در بهشت عموی من است؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که این شمشیر پیامبر خداست که بر گردنم آویختهام؟» گفتند: به خدا، آری!
فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که این عمامه پیامبر خداست که به سر کردهام؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که علی، پیشتر از همه اسلام آورد و علمش از همه بیشتر و بردباری اش از همه فزونتر است و اوست ولی هر مرد و زن مسلمانی؟» گفتند: به خدا، آری!
تا تشنهکام مرگ را بچشی...
فرمود: «پس به چه علت خونم را حلال میشمرید، در حالی که پدرم فردای قیامت کسانی را که چون شتر تشنه هجوم آوردهاند، از کنار حوض [کوثر] میراند و روز قیامت پرچم حمد در دست جدّم است؟» گفتند: همه اینها را میدانیم؛ ولی تو را رها نمیکنیم تا تشنه کام مرگ را بچشی.
امام حسین که آن روز ۵۷ ساله بود محاسنش را گرفت و فرمود: «خشم خدا، آن هنگام بر یهود سخت شد که گفتند عُزیر، پسر خداست. خشم خدا، آن هنگام بر مسیحیان سخت شد که گفتند مسیح پسر خداست. خشم خدا، آن هنگام بر مجوسیان سخت شد که آتش را به جای خدا پرستیدند. خشم خدا، بر قومی سخت شد که پیامبرشان را کشتند. خشم خدا بر این گروهی که اراده قتل پسر پیامبرتان را دارند، سخت شده است».