شناسهٔ خبر: 67327006 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

داستان ژاله و شکی هزار ساله

مونا فاطمی‌نژاد

در خلاصۀ داستان «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» که مانند همۀ ساخته‌های گروه «هنر و تجربه» فیلمی غیرتجاری است، چنین می‌خوانیم: «و اکنون هزاران سال بعد ژاله شک می‌کند، می‌لغزد و آنجا که باید داستانش در اوج تمام شود «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» آغاز می‌شود.»

صاحب‌خبر -

ژاله زنی جوان است که پس از بریدن و نجات‌دادن خودش از سازمان مجاهدین خلق، در اواخر جنگ هشت سالۀ ایران و عراق، به مرحلۀ تازه‌ای قدم می‌گذارد. زن علی‌رغم پشت‌کردن به سازمان مجاهدین خلق و تصورش از پایان‌یافتن جنگ، روزهای خوب و خوشی پیش رویش نیست. بااین‌همه، به جست‌وجویش برای رسیدن به مأوایی ادامه می‌دهد که با پاسداشت وطن، زیستن در کنار خانواده و دوست‌داشتن زندگی و آدم‌ها معنا پیدا می‌کند.

در ابتدا، ژاله زنی تنها به‌نظر می‌رسد، اما از واگویه‌ها و نگرانی‌هایی که در رفتارش انعکاس می‌یابد، پی می‌بریم که فرزندی در شکم دارد و باردار است. از دل همین واگویه‌ها و نیز ارتباط بی‌سیمی او با دنیای بیرون از سنگری که در آن حبس شده است، از دغدغه‌هایش دربارۀ برادرش و همسرش نیز آگاه می‌شویم.

 فیلم «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» به کارگردانی امیراطهر سهیلی و با نویسندگی خود او و حسام سامری‌زاده فیلمی است که ۶ سال در نوبت اکران بوده است. اما به‌تازگی یعنی از بهار ۱۴۰۳ به دریافت مجوز موفق شده است. فیلم کاری از گروه سینمایی «هنر و تجربه» است و مانند همۀ فیلم‌های این گروه سینمایی در برخی از شهرهای کشور اکران ندارد و در شهرهایی چون اصفهان نیز در سینماها، روزها و ساعت‌های محدودی به نمایش گذاشته می‌شود. لعیا زنگنه تنها بازیگر فیلم است که این روزها در اصفهان روی پرده است و انتظار سینمادوستانی را می‌کشد که رکوردزدن فیلم در گیشه برایشان مفهومی ندارد!

ژاله در مدت یک ساعت و ۲۰ دقیقه در تنها لوکیشن فیلم داستان را برای مخاطب به نمایش می‌گذارد. ژاله زنی است که میانۀ او و دوروبری‌هایش به‌دلیل گرایش‌های متفاوت سیاسی از شکراب‌ شدن گذشته و به بحرانی جدی رسیده است. ما این تلاطم روابط را از نزدیک نمی‌بینیم، اما کم‌وبیش داستانش را می‌شنویم.

داستان ژاله و شکی هزار ساله

آنچه در فیلم می‌بینیم، بیش از همه خود ژاله است. شخصیت ژاله را می‌توان در واژۀ «عشق» خلاصه کرد و بسط داد. ژاله عاشق برادر، همسر و فرزندش است و مهم‌تر از همه اینکه شیفتۀ زندگی است و به آن عشق می‌ورزد. هنر ژاله این است که عشق به زیستن را نه در بستری بی‌نقص و پرآرامش، بلکه در بحبوحۀ پس‌لرزه‌های جنگ، در سنگری دورافتاده و ناپدیدشده و در مرزهایی ناآرام و ترسناک در وجودش دارد.

این نگاه امیدبخشندۀ ژاله، علی‌رغم لحظه‌های دشوار کنونی او و آینده‌ی مبهمش، از او شخصیتی کم‌نظیر در سینمای این روزهای ما می‌سازد؛ در سینمایی که شاید پشت‌کردن به زندگی و ناامیدواری‌های آدمیانش بیشتر به چشم بیاید. هرکسی در یک کاشانه و روزگار امن و امان و در کنار آدم‌های دلخواهش زیستن را دوست دارد اما عاشق‌ماندن و روشن نگه‌داشتن چراغ امید در دل، آن هم در چنین موقعیتی هراسناک ستودنی است. ستودنی است ازاین‌رو که همۀ نشانه‌ها می‌گویند «ژاله امید نداشته باش!» اما زنی که با گرگ‌ها دویده است، امید را تجلی می‌بخشد، چون در آن گوشۀ تنگ و تاریک هم زندگی جریان و معنی خودش را دارد.

فیلم «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» تاکنون به حضور در ده‌ها جشنوارۀ بین‌المللی و دریافت جایزه نیز موفق شده است. کسب جایزۀ بهترین فیلم بلند داستانی در جشنوارۀ مستقل کالیفرنیا ( Indie FEST) و بهترین فیلم داستانی در جشنوارۀ مسلمانان استرالیا (Australian Muslim Film Festival) از جمله افتخارات این اثر سینمایی است.

در خلاصۀ داستان این فیلم که مانند همۀ ساخته‌های گروه «هنر و تجربه» غیرتجاری است و بر تعالی نگاه و سلیقۀ دوستداران و مخاطبان سینما و فیلم‌سازان ایرانی تکیه دارد، چنین می‌خوانیم: «هزاران سال قبل یونس شک می‌کند، می‌لغزد و آنجا که باید داستانش در اوج تمام شود طعمۀ ماهی می‌گردد و شکم ماهی آغاز داستان یونس می‌شود و اکنون هزاران سال بعد ژاله شک می‌کند، می‌لغزد و آنجا که باید داستانش در اوج تمام شود «زنانی که با گرگ‌ها دویده‌اند» آغاز می‌شود.»

داستان ژاله و شکی هزار ساله

انتهای پیام

نظر شما