شناسهٔ خبر: 67285295 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

چمرانی که نمی‌شناختم/میراثی جالب از شهید چمران

دیدن فیلم «چ» شاید برای ما دهه شصتی‌ها بیش‌تر شخصیت شهید مصطفی چمران را نمایان ساخت،‌ اما او برای ما چون «دُر ناشناخته» است.

صاحب‌خبر -

هنوز در ذهنم تصویر مکان شهادت شهید مصطفی چمران در دهلاویه مرور می‌شود، زمانی که فروردین‌ماه سال ۱۳۶۸ برای بازدید مناطق جنگی همراه با عده‌ای از معلمان شهرری به آنجا رفتیم و من دختری هفت ساله نگاه کنجکاوش از پشت پنجره اتوبوس به دو رزمنده‌ای دوخته شده بود که اجازه عبور بیش‌تر به راننده را نمی‌دادند، اما در نهایت آن دو رزمنده اجازه دادند در محل مشخصی همگی پیاده شویم تا از فاصله چند متری محل شهادت شهید چمران را ببینیم، آنجا بود که نام شهید مصطفی چمران را شنیدم، «اما من چمران را نمی‌شناختم».

حال قرار است امروز از شهیدی بنویسم که همه فن حریف بود، بزرگمردی که به قول خودش سرد و گرم روزگار را چشیده بود، هم فقر را درک کرده بود و هم رفاه زندگی در آمریکا را، اما بورسیه تحصیلی و کسب دکترای فیزیک پلاسما از برکلی کالیفرنیا نتوانسته بود آقا مصطفی را در زیبایی‌های مادی دنیا غرق کند.شاید روزی که مادر و پدر مصطفی در سال ۱۳۱۱ در خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک چشمشان با وجود او روشن شد، هیچگاه تصور نمی‌کردند این ثمره عشقشان نامش تا ابد جاودانه بماند. مصطفایی که تدینش در همان دوران نوجوانی و حتی قبل از سن تکلیف مایه مباهات بود، همان پسر ۱۴ ساله‌ای که هر وقت پیدایش نمی‌کردند او را در کلاس‌های تفسیر شهید آیت‌الله طالقانی می‌یافتند.

وقتی رژیم پهلوی بورسیه چمران را قطع کرد

سال‌ها گذشت و چمران قصه ما حتی در علم سرآمد شد، زبان‌های عربی، ترکی، فرانسوی، انگلیسی و آلمانی را به خوبی مسلط بود. حتی وقتی رژیم پهلوی به خاطر پایه‌گذاری انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا بورسیه‌اش را قطع کرد، اما باز هم دست از تلاش‌هایش برنداشت،‌ زیرا آقا مصطفی دغدغه‌هایش فراتر از ایران بود و آسایش و رفاه را برای همه مردم می‌خواست، برای همین شما در قصه چمران نام مصر، فلسطین، لبنان، کردستان و حتی خوزستان را هم می‌خوانید. با اینکه آقا مصطفی بعد از ۲۳ سال هجرت با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت، اما ثمره بازگشت شکوهمندانه‌اش تا لحظه شهادت و حتی بعد از شهادتش هم دیده می‌شود. او در قامت وزیر دفاع، نماینده مجلس شورای اسلامی و حتی بنیان‌گذار ستاد جنگ‌های نامنظم در سال‌های آخر عمرش تلاش کرد دینش را به وطن ادا کند.

شهید چمران هنرمندی تمام عیار تا چریکی بی‌همتا

مصطفایی که بیش‌تر مردم او را به عنوان یک چریک مبارز می‌شناختند، اما خبر نداشتند او یک هنرمند توانا در نقاشی بود، حتی به حرفه عکاسی و مونتاژ تسلط کاملی داشت و شعرهایی زیبایی هم می‌گفت، نوشته‌های به جامانده از او نشان می‌دهد که چمران در خطاطی هم سرآمد بود. او آنقدر روحی لطیف داشت که وقتی در یکی از عملیات‌های نامنظم با همرزمانش در حال طی مسیر برای شبیخون زدن به متجاوزین بعثی بود، وقتی متوجه دشت گل‌های شقایق شد، به همه دستور دارد که از مسیری دیگر بروند تا گُلی زیر پا له نشود، بعدها این ماجرا را به امام خمینی (ره) گفتند، امام فرمود که «من چمران را دوست داشتم ولی الان بیشتر دوست دارم».

میراثی جالب از شهید چمران

روزها از پی هم در حال گذر بود و چمران دیگر طاقت قفس دنیا را نداشت، در مناجاتش این گونه خدا را خطاب قرار داد که خدایا! وجودم اشک شده، همه وجودم از اشک می‌جوشد، می‌لرزد، می‌سوزد و خاکستر می‌شود. اشک شده‌ام و دیگر هیچ، «به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم»، دعایش مستجاب شد و در ۳۱ خردادماه سال ۱۳۶۰ به دیدار معشوقش شتافت.حال فکر می‌کنید از دار و ندار این دانشمند بزرگ و مبارز الهی چه چیزی باقی ماند، وقتی مهدی برادرش از میراث عجیب آقا مصطفی می‌گوید بیش‌تر مرا در بهت فرو می‌برد که وقتی چمران شهید شد از او یک تفنگ کلاشینکف آغشته به خونش، یک دست لباس تکه تکه، یک دست کت و شلوار و حدود ۳۵ هزار تومان پول نقد در حساب شعبه پاستور بانک ملی (وقتی به جبهه رفت دیگر اصلاً پیگیر حقوقش نبود) باقی ماند.اما چمران قصه ما یک میراث بهتری از خودش باقی گذاشته بود، «نزدیک به ۱۰ هزار جلد کتاب».

نظر شما