شناسهٔ خبر: 67284290 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

هیچ اختلالی در روند درمانی نبوده است اما...

گپ و گفت با دختر صادق زیباکلام درباره آخرین وضعیت پدر در زندان و ابتلا به سرطان /به شوخی گفتند بعد از زندان کتاب «چه شد شما را گرفتند» را می‌نویسم

دختر صادق زیباکلام می گوید هیچ اختلالی در روند درمانی پدرش در روزهای حضور در زندان نبوده است اما محیط زندان و استرس و شرایطی که آنجا وجود دارد قطعا به روند درمان بیماری کمک نمی کند.

صاحب‌خبر -

جواد مرشدی: بیست و سوم اردیبهشت ماه بود خبر اجرای حکم دکتر صادق زیباکلام رسانه ای شد و او در روزی که قرار بود از کتابش با عنوان «چرا شما را نمی گیرن و آخرش چی میشه» رونمایی کند راهی زندان اوین شد، اتفاقی که با حواشی زیاد همراه شد و این روزها با علنی شدن ابتلای این استاد دانشگاه به سرطان ماجرا وارد مرحله جدیدی شده است.

بنا بر آنچه قوه قضاییه اعلام کرده ابتلای زیباکلام به سرطان در زندان رخ نداده و دختر او لیلا زیباکلام هم در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین این موضوع را تایید می کند اما تاکید دارد«محیط زندان و استرس و شرایطی که آنجا وجود دارد قطعا به روند درمان بیماری کمک نمی کند.»

او ضمن تایید پیگیری ها برای تبدیل مجازات به جزای نقدی، می گوید«قطعیتی وجود ندارد چون نظرات متفاوت است و به هر حال ممکن است بعضا مخالفت هایی هم بشود ولی رویکرد کلی مثبت است تا حتی‌الامکان شرایط به سمتی پیش برود که بابا با این وضعیت بیماری‌شان زودتر آزاد شوند.»

لیلا زیباکلام، که پدر او را میرزا صدا می زند، در این گفتگو از ملاقات ها با پدر روایت کرد و از کتابی که این استاد دانشگاه درحال نگارش آن است، کتابی که شاید نامش این باشد «چه شد شما را گرفتند»

مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با لیلا زیباکلام،دختر صادق زیباکلام را بخوانید؛

******

*خانم زیباکلام! با توجه به اخبار واصله در خصوص بیماری آقای زیبا کلام از وضعیت جسمی ایشان برایمان بگویید.

خدا را شکر وضعیت عمومی‌شان خوب است. حدود ۲۰ روز پیش که برای مرخصی آمده بودند، شیمی‌درمانی‌شان را انجام دادند. البته الان بر اساس پروتکل درمانی جدیدی که توسط دکترشان تجویز شده، تزریق بابا باید هر ۲۸ روز انجام شود که انشاالله برای این پروتکل درمانی جدید هم مسئولین زندان همکاری لازم را برای اعطای مرخصی و ادامه روند درمان داشته باشند.

اختلالی در روند درمان پدرم صورت نگرفته است اما...

*فکر می کنید مسئولان زندان وقوه قضائیه با این پروتکل همکاری خواهند کرد؟

نمی‌دانم دفعه قبلی را همکاری کردند و مرخصی دادند و تزریق انجام شد، الان باید ببینیم برای تزریق بعدی به چه صورت است.

*شنیده شد بعد از این‌که آن تزریق را انجام دادند، پروسه درمانشان از طرف قوه قضائیه یک مقدار مختل شد. این قضیه صحت دارد؟

نه، هیچ اختلالی در روند درمانی نبود، ولی به هر حال محیط زندان و استرس و شرایطی که آنجا وجود دارد قطعا به روند درمان کمک نمی کند.

وضعیت ملاقات‌ها چطور است؟

تا به الان فکر می‌کنم سه بار ملاقات داشتیم؛ روزهای دوشنبه روز ملاقات است و البته زمان هایی که تعطیل رسمی است ملاقات هم تعطیل می شود که تا به الان دو تا دوشنبه تعطیل بوده. اما در روز های دیگر ملاقات انجام شده و خیلی هم رفتار محترمانه‌ای داشته اند.

یعنی همکاری لازم را با شما داشته‌اند؟

بله؛ مثلا داروهای بابا و وسایلی که لازم داشتند را گذاشتند که در اختیارشان بگذاریم و برایشان بفرستیم.

گپ و گفت با دختر صادق زیباکلام درباره آخرین وضعیت پدر در زندان و ابتلا به سرطان /به شوخی گفتند بعد از زندان کتاب «چه شد شما را گرفتند» را می‌نویسم

«عکسی از صادق زیباکلام یک روز قبل از بازداشت در زمان خروج از خبرگزاری خبرآنلاین»

*فکر می‌کنید این درخواستی که در ارتباط با تبدیل مجازات پدر به جزای نقدی داشتید چه موقع به ثمر خواهد رسید یا این‌که چقدر احتمال محقق شدن دارد؟

قطعیتی وجود ندارد چون نظرات متفاوت است و به هر حال ممکن است بعضا مخالفت هایی هم بشود ولی رویکرد کلی مثبت است تا حتی‌الامکان شرایط به سمتی پیش برود که بابا با این وضعیت بیماری‌شان زودتر آزاد شوند.

پدرم دوست نداشت بیماری ایشان بولد شود

واقعیت این است که تا چند روز پیش که توئیت دکتر دهباشی منتشرنشده بود، کسی از بیماری بابا مطلع نبود و اکثر خبرنگاران، همکاران بابا و حتی خود قوه قضائیه هم در جریان نبودند. البته خود بابا دوست نداشتند که خیلی این موضوع بولد شود. اما از چند روز پیش که این داستان اتفاق افتاد و این توییت زده شد و البته پشت سر آن توییت خانم آذر منصوری که البته به اشتباه مطرح کرده بودند که بابا ظرف این یک ماه که به زندان مراجعه کردند دچار این بیماری شده اند، یک موج رسانه ای در حمایت از بابا و تقاضا برای آزادی شان در رسانه ها، میان همکارانشان و در رسانه ها و فضای مجازی به راه افتاد.

واقعیت این است که فکر می‌کنم این موج به بیشتر دیده شدن خبر دستگیری و زندانی شدن بابا که تقریبا بجز یکی دو روز اولی که ایشان روانه اوین شده بودند در بایکوت خبری بود کمک بسزایی کرد. ظرف این دو، سه روزه تحرک و جنب و جوش زیادی برای آزادی بابا شکل گرفته، مثلا یک گروهی تشکیل شده که هسته اصلی آن دانشجویان قدیمی بابا، اساتید دانشگاه علوم سیاسی و همکاران سابق بابا هستند و نکته جالب این است که افراد متعددی از رشته ها و مشاغل دیگر هم به این گروه پیوسته اند و اسامی شان را ذیل این درخواست آزادی بابا نوشته اند.

البته فشار افکار عمومی مثل شمشیر دو لبه است و بعضا میتواند منجر به سخت تر شدن شرایط شود اما تا به الان سیگنال‌هایی که ما گرفتیم به نظر مثبت بوده . بنظر می رسد حسن نیت برای همکاری و رفع مشکل وجود دارد.

چرا پدر زمانی که این اتفاق برایش افتاد و دستگیر شد، نگفت این بیماری را دارد؟

روزی که بابا رفتند دادسرای فرهنگ رسانه و به ایشان ابلاغ شد که باید بروند اوین برای اجرای حکم، دکتر آقایی، معاون دادستان را از شرایط بیماری شان مطلع کردند، ولی آن موقع دیگر حکم ابلاغ شده بود و نمی‌شد کاری کرد.

تمام آزمایش ها و مستندات بیماری در اختیار زندان و دادستانی است

آن زمان ادله‌ای هم بابت این موضوع داشتند که ارائه دهند؟

بله؛ تمام آزمایش‌ها و اسکن‌های بابا در اختیار دادستانی و زندان قرار گرفته و از طرف یک کمیته پزشکی متشکل از دو یا سه نفر دکتر از طرف پزشکی قانونی آمدند زندان و بابا را معاینه کردند و اسکن‌ها و آزمایش‌ها را دیدند.

این بعد از توییت آقای دهباشی بوده یا قبلش؟

این‌ها همه قبلش بوده است.

پدرم درحال نوشتن خاطرات زندان است، شاید اسم کتاب این باشد «چه شد شما را گرفتند»

شما گفتید پدر نمی‌خواسته این موضوع مطرح شود.

منظور قبل از زندان‌رفتنشان بود، ولی بعد از این‌که به زندان رفتند برای انجام پروتکل درمانی باید به مسئولین زندان اطلاع میدادند. بعد از ارائه مستندات پزشکی به زندان و دادستانی، مکاتباتی هم با دکتر بابا انجام شد تا از آخرین وضعیت بیماری بابا و شرایط شان مطلع شوند. البته همه این کارها قبل از انتشار توییت دکتر دهباشی در حال انجام بود اما شاید این بحث رسانه‌ای‌ شدن باعث تسریع فرآیندهای اداری شود.

در ملاقات اخیر شما با ایشان وضعیت عمومی‌ دکتر چگونه بود؟

وضعیت عمومی‌شان خوب بود و در زندان هم بابا مثل همیشه مشغول نوشتن هستند و تا الان دو تا دفتر صد برگ از خاطرات زندان نوشته و خودش به شوخی می‌گفت می‌خواهم وقتی آمدم بیرون، جلد دوم چرا شما را نمی‌گیرند را بنویسم و بگویم: "چه شد شما را گرفتند".

۲۷۲۱۲

نظر شما