شفا آنلاین: جامعه > افزایش خودکشی در جامعه پزشکی چندماهی است که هم کاربران شبکههای اجتماعی را مشغول کرده، هم متخصصان روان و حتی مسئولان وزارت بهداشت را که در همه سالهای گذشته به نظر میرسد برنامه مشخصی برای این موضوع نداشته و حالا غافلگیر شدهاند.
به گزارش شفا آنلاین همین چند هفته پیش بود که با افزایش انتشار اخبار خودکشی رزیدنتها، خبر رسید در سهماه، ۱۳ رزیدنت خودکشی کردهاند. از طرف دیگر، انجمنهای روانپزشکی و روانشناسی خبر دادهاند که جلسات مختلفی در این باره با مسئولان وزارت بهداشت برگزار کردهاند اما هنوز به نتیجه مشخصی نرسیدهاند. همین موضوع دستمایه برگزاری نشست «خودکشی درمانگران، نگاهی بینرشتهای» توسط گروه جامعهشناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعهشناسی ایران و انجمن انسانشناسی ایران شد. سخنرانان این نشست، ابعاد مختلف خودکشی پزشکان، رزیدنتها و دستیاران را بررسی کردند و از راهکارهای پیشگیری از آن سخن گفتند. آنها گفتند مهمترین ریزفاکتور خودکشی در میان دانشجویان، شکست عشقی همراه با فاکتورهای اجتماعی و اقتصادی است و ازطرفدیگر در حال حاضر ایران نه با اپیدمی خودکشی که با طغیان خودکشی روبهرو شده است.
یکی از مهمترین موضوعاتی که در این نشست مطرح شد، آمار غیررسمی خودکشی در سال ۱۴۰۲ بود که اکنون بهصورت محرمانه درآمده است؛ از سال ۱۴۰۰ سازمان پزشکی قانونی، آمار خودکشی را اعلام نمیکند اما در بعضی جلسات این آمارها بهصورت جسته و گریخته اعلام میشود؛ ازجمله آماری که در این نشست حمید یعقوبی، روانشناس بالینی و دانشیار روانشناسی بالینی دانشگاه شاهد از آن سخن گفت. او گفت که در جلسهای غیررسمی، مسئولان مربوطه اعلام کردهاند که در سال ۱۴۰۲، حدود ۷ هزار نفر خودکشی کردهاند و این یعنی در این سال ۸ نفر بهازای هر ۱۰۰هزارنفر خودکشی کردهاند. این آمار در دو سال قبل از آن، ۷ نفر در ۱۰۰هزارنفر بوده است. به گفته او اینها مواردی است که پزشکی قانونی ثبت و ضبط کرده است و براساس این آمار، بهازای هر خودکشی، ۲۰ برابر آن اقدام به خودکشی بوده است؛ یعنی ۱۳۳ نفر بهازای هر ۱۰۰ هزارنفر.
حسن رفیعی، روانپزشک و عضو کمیته روانپزشکی اجتماعی انجمن روانپزشکان ایران، مهرداد عربستانی، دکتری انسانشناسی و دانشیار دانشگاه تهران و عباس وثوق، عضو هیئتعلمی مؤسسه ملی تحقیقات سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران و متخصص پزشکی اجتماعی از دیگر سخنرانان این نشست بودند.
۷ هزار نفر خودشان را کشتند
حمید یعقوبی، دکتری روانشناسی بالینی و دانشیار روانشناسی بالینی از دانشگاه شاهد و رئیس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی یکی از سخنرانان نشست خودکشی درمانگران بود. او با بررسی روند نزولی نرخ خودکشی در کل دنیا و مقایسه با روند افزایشی در ایران طی ۲۰ سال اخیر، به آمارهای مربوط به خودکشی و بحث داغ ننگ خودکشی پرداخت.
یعقوبی از پژوهشی گفت که در آن به دستهبندیهای مختلفی از مسائل بینفردی، عوامل کلان اجتماعی و عوامل اجتماعی مربوط به خودکشی پرداخته شده بود. طبق این پژوهش، خودکشی تنها قابل تقلیل به فرد نیست و باید به مسائل کلان مربوط به آن هم پرداخت. ضمن اینکه نگرش مردم به پزشکان هم تغییر کرده و جایگاه آنها دچار تنزل شده است.
این روانشناس در ادامه با بررسی مدل برنامه پیشگیری از خودکشی دانشگاه کالیفرنیا و اثربخشی این مدل بر غربالگری دانشجو و رزیدنتها بهصورت مرتب، کمک گرفتن پزشک از متخصص و پزشکان دیگر، محدودیت دسترسی به ابزار کشنده، آموزش افراد کلیدی، ارتقای سواد پیشگیری، نشانهشناسی خودکشی و اجرای طرح بتا (بپرس، ترغیبکن و ارجاع بده یا همان Qpr) تاکید کرد.
یعقوبی گفت که از سال 2000 تا 2019 خودکشی در جهان روند کاهشی داشته است: «در مناطق مختلف who این کاهش دیده میشود. در ایران تا سال 1400 آمار رسمی منتشر میشد اما از این سال گفتند بس است و آمارها محرمانه است. ولی در 10 سال اخیر شاهد رشد قابلتوجه خودکشی در ایران هستیم. در سال 1402 در جلسهای غیررسمی به ما آمار دادند که حدود 7 هزار نفر خودکشی کردهاند که میشود 8 در 100هزارنفر. این آمار در سال قبلش 7 در 100هزار نفر بوده است. اینها مواردی است که در پزشکی قانونی ثبت و ضبط شده است. بهازای هر خودکشی، 20 برابر آن اقدام به خودکشی بوده است؛ یعنی 133 به 100هزار.»
او ادامه داد: «مطالعهای درباره رزیدنتهای پزشکی در یکی از دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران انجام شده که باید آن را مرور کنیم که ببینیم خود این افراد چه میگویند. در این پژوهش به 1400 رزیدنت سوالها ارسال شده است، 300 نفر جواب دادهاند و 168 نفر از آن 300 نفر، فکر خودکشی داشتند که عمدتاً زن و متاهل بودند. از این 168 نفر آنهایی که سابقه بیماری و... نداشتهاند در جواب این سوال که چرا به خودکشی فکر میکنید، هفت دسته علت را اینطور بیان کردهاند؛ عوامل اقتصادی، روانی، معنای زندگی و... آنها میگفتند که مشکلات رزیدنتی خیلی زیاد است، فشار کاری زیاد است، فرسودگی جسمی زیادی دارد و کیفیت آموزش پایین است. آنها در این تحقیق چشماندازی برای آینده نداشتهاند وگرنه این دشواریها را استادانشان هم کشیدهاند. تعاملات حرفهای مشکلساز، نبود همدلی، کمبود حمایتها، تحقیر از سوی اساتید، نابرابری جنسیتی، بیپولی، سال بالاییهای بد، ساعت کاری زیاد، شکست عشقی و... از دیگر مشکلاتشان بوده است. شکست عشقی یکی از مهمترین ریزفاکتورهای خودکشی دانشجویان است. 70 درصد خودکشیهای دانشجویی ایران در سال 95-94 متعاقب شکستهای عشقی است. افراد گفتهاند که فشارهای روانی و... در زمان کار، محرک برای خودکشی است. مسائل اقتصادی، نبود توازن بین شغل و درآمد، فقدان حمایت مالی، آیندهای تیره و تار و ناامیدی از فاکتورهای دیگر بوده است.»
او در ادامه گفت، این خیانت است که خودکشی را به فرد تقلیل بدهیم: «عوامل اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و... هست و در لحظهای که فرد شکست عشقی میخورد، تصمیم نهایی را میگیرد. الان با تعرفههای دولتی، فشارها و ناترازی درآمدها پزشک از محرم افراد به زیرمیزیبگیر تبدیل شده است. چه باید کرد؟ برنامهای در دانشگاه کالیفرنیا در این باره وجود دارد که میگوید، نباید چرخ را از نو اختراع کرد. غربالگری یکی از راههاست؛ قرار شده که از سال آینده همه رزیدنتها غربالگری روانی شوند. راه دیگر، بیشتر کردن فرهنگ مراجعه به پزشک توسط پزشکان است. استیگما بین پزشکان و روانپزشکان هم هست و نباید زورشان بیاید که به پزشک مراجعه کنند. آموزش به رزیدنتها، یکی دیگر از راههاست. خودشناسی، یکی دیگر از راههای مؤثر است و نشانههای هشدار باید به مردم آموزش داده شود.»
نابرابری جنسیتی، تاثیرگذار بر خودکشی زنان پزشک
حسن رفیعی، روانپزشک و عضو کمیته روانپزشکی اجتماعی انجمن روانپزشکان در این نشست گفت، نگرشی که درباره موضوع خودکشی رزیدنتها دیده میشود، بیشتر در شکل انکار است و باید به دنبال ابعادی غیر از نگرش پزشکی در این باره باشیم: «باید به سببشناسی خودکشی در مورد این جمعیت (رزیدنتها، دستیاران و...) پرداخته شود.»
این روانپزشک با اشاره به دادههای انجمن پزشکی آمریکا از میزان بیشتر افسردگی در میان قشر و کادر سلامت نسبت به جمعیت عمومی گفت. به عقیده او در سطح میانه، دسترسی به وسایل خودکشی و نابرخورداریها هم مؤثرند. او در ادامه با اشاره به یک فراتحلیل انجامشده در این زمینه، تاکید کرد که اقدام به خودکشی در افرادی که انفرادی کار میکنند یا مصرف داروی بنزا و داروهای مشابه را دارند بیشتر است.
او در ادامه از پرخطر بودن این رشته در سطح محیط کار و موضوع مؤلفههای شخصیتی افرادی که جذب این رشته میشوند گفت و معتقد بود، بودن در سطح محیط کار بااسترس و قرارگیری در معرض اخبار ناگوار، رنج و عذاب بیماری و مرگ دیگران، دسترسی به دارو، انتظارات دیگران، عدم تعادل بین محیط کار و زندگی و نبود رضایت شغلی در خودکشی پزشکان مؤثرند.
به گفته این روانپزشک، در سطح ویژگیهای شخصیتی افرادی که جذب این رشته میشوند، کمالطلبی، وظیفهمندی، نداشتن تمایل به کمک گرفتن از متخصص و پرداختن به جزئیات در خودکشی آنها مؤثر است.
او در ادامه گفت که وقتی صحبت از خودکشی پزشکان و بقیه کادر پزشکی میشود، برخی این موضوع را مطرح میکنند که خودکشی میان دیگر قشرها هم وجود دارد و چرا باید به موضوع پزشکان جداگانه پرداخته شود: «آنها میگویند اینکه حالا در عرض 3 ماه، 13 رزیدنت خودکشی کردهاند، موضوع مهم و تعداد زیادی نیست؛ درحالیکه اگر همین 13 مورد را در کل جمعیت دستیاران که جمعیتشان 20 هزارنفر است حساب کنیم، میبینیم که 65 هزارم درصد آنها خودکشی کردهاند. این مشکل خاص ما هم نیست، خیلی جاهای دنیا وجود دارد. انجمن پزشکی آمریکا گزارش داده که از هر 5 پزشک، دو نفرشان افسردهاند و دانشجویان پزشکی هم سهبرابر جمعیت عمومی خودکشی میکنند. پزشکان و دستیاران پزشکی به فراوانی در معرض فرسودگی شغلی، افسردگی و خودکشی قرار دارند. زنان پرستار هم دوبرابر جمعیت عمومی خودکشی میکنند.»
رفیعی در ادامه به سببشناسی این موضوع پرداخت و گفت که باید ابتدا به سببشناسی عمومی در این باره توجه شود: «بیهنجاری یکی از دلایل است؛ بیهنجاری وضعیتی است که هنجارهای موجود کفاف نمیدهند و آدمها بر سر آنها توافق ندارند. یعنی موقعیتهایی اجتماعی به وجود آمده که هنوز برایشان هنجار تعریف نشده است. فساد بهمعنای فساد مالی، یکی دیگر از دلایل است؛ کشورهایی که فساد در آنها بیشتر است، خودکشی هم در آنها بیشتر است. مورد دیگر مربوط به جامعه اتمیزهشده است. رکود اقتصادی و تورم، نابرابری و فقدان یا نزول مشارکت سیاسی هم با خودکشی رابطه دارند.»
او ادامه داد: «در سطح میانهتر، دسترسی به وسایل خودکشی مهم است؛ این گروه به داروهای مرگبار دسترسی دارند. ازطرفدیگر این گروه به خدمات درمان روان مراجعه نمیکنند. اخبار خودکشی هم بهطور کنترلنشدهای منتشر میشود؛ بهویژه در فضای مجازی بهصورت بی در و پیکیری این اتفاق میافتد.»
به گفته این روانپزشک، در یک فراتحلیل دانشگاهی مشخص شده که مرگ بر اثر خودکشی میان رزیدنتها، یکونیم برابر دیگران است: «درباره اقدام به خودکشی، در این گروه دیده شده آنهایی که تنهایی کار میکنند، دوبرابر اقدام به خودکشی میکنند. مطالعه دیگری هست درباره دانشجویان پزشکی که نشان میدهد افسردگی، خطر خودکشی را 6 برابر میکند. وجود اختلال روانپزشکی 5 برابر و وجود استرس در میان دانشجویان پزشکی، خودکشی را 4 برابر میکند. حرفه پزشکی و دانشجویی پزشکی و دستیاری یک حرفه پرخطر است. در سطح محیط کار، کم بودن کار تیمی و مواجهه دائم پزشکان با اخبار بد مثل مرگ، لاعلاج بودن، اضطراب و بیماری در مراجعان در خودکشی بسیار تاثیرگذار است. کمالطلبی، توجه به جزئیات، احساس زیاد وظیفه، درخواست مؤسسات از آنها برای بهترین بودن و تمایل نداشتن به گرفتن کمکهای تخصصی از دیگر دلایل فردی خودکشی در این گروه است. زنان پزشک، نقش دوگانهای دارند؛ باید هم در بیرون پزشک تمام و کمال باشند، هم در خانه خانهداری کنند که این نقش مضاعف فشار بیشتری به آنها وارد میکند. فضای حرفه پزشکی فضای مردسالارانهای است و زنان برای اثبات تواناییهایشان باید فشار بیشتری تحمل کنند.»
او در ادامه گفت که باتوجه به این فراتحلیلها میتوان راههایی برای پیشگیری از خودکشی پیدا کرد: «به نظر میرسد، باید کلاً استرس محیط کار و ساعت کار کمتر، تعادل بین کار و زندگی برقرار شود، این افراد مکرراً از حیث سلامت روان ارزیابی شوند و برابری بین زنان و مردان افزایش پیدا کند. کاهش دسترسی به داروهای مرگبار میان پزشکان افسرده، یکی دیگر از راههای پیشگیری است. از کمک گرفتن باید انگزدایی و آموزش پزشکی هم باید بازبینی شود.»
رفیعی گفت که در ایران خودکشی روند فزایندهای دارد: «آمار خودکشی در کشور ما محرمانه است اما جسته و گریخته شنیدهایم که خودکشی بهطور کلی در ایران افزایش پیدا کرده است؛ خودکشی پزشکان، دانشجویان و دستیاران براساس شواهد پراکنده بین 13 تا 16 مورد در دو، سه ماه اخیر بوده است. این نشاندهنده افزایش این موارد است. انجمن روانپزشکان با وزیر بهداشت در این باره سه مکاتبه کرده است، اما هیچ واکنش و جوابی در این باره نگرفتهایم.»
تجربه بیشترین هیجانات منفی در ایران
سخنران دیگر این نشست مهرداد عربستانی، دکتری انسانشناسی بود. او به نظرسنجیهای بینالمللی پرداخت که طبق آن، ایرانیها از نظر شدت تجربه هیجانات منفی مانند خشم، استرس و تجربه ناکامی، اولین تا سومین جایگاه را به خود اختصاص دادهاند: «اما وقتی سخن از خودکشی رزیدنتها بوده به این معنا نیست که این مسئله در میان اقشار دیگر نیست، این موضوع که از قدیمالایام پزشکان بهدلیل جایگاه ویژه خود بهعنوان سرمایه انسانی مهمی قلمداد میشدند، منجر به این میشود که خودکشی یک رزیدنت بیشتر توجه جلب میکند و درک ما را از میزان خودکشی دچار اختلال و سوگیری شناختی میکند.»
او با اشاره به نپرداختن و در دسترسنبودن تجربه زیسته اقشار خاص و اینکه اطلاعات کاملی از علتشناسی در میان نیست، درک دقیق این مسئله را در این قشر دشوار دانست. این انسانشناس در ادامه گفت که تنزل جایگاه پزشکی در میان مردم، تنزل منزلت پزشکان، در دسترسبودن اطلاعات دارویی، بینیازی نسبی مردم به این گروه باتوجه به وجود فضای اطلاعاتی مجازی، ادغام طب سنتی و همینطور آموزشهای پزشکی (ایجاد عدمتناسب با انتظارات فرد تازهوارد به این رشته از خودش و مواجهشدن با شرایطی که انتظارش را نداشته است)، همگی سبب ایجاد حس نارضایتی و ناکامی بیشتر در این قشر شده است.
او در توضیح بیشتر گفت: «براساس نظرسنجیهای بینالمللی تا سال 2017، ایران کشوری است که مردم بیشترین تکرار هیجانات منفی را در آن تجربه میکنند؛ هیجاناتی مثل خشم، استرس و ناامیدی که با خودکشی همبستگی دارد. آنقدر این آمار تکاندهنده است که در 20 کشور دنیا، ایران بین رتبه اول تا سوم بوده است و این بر تمایل به افکارخودکشی و ناکامی تاثیر گذاشته است. نکته دیگر تصور ما درباره خودکشی است که غالباً از طریق شبکههای اجتماعی به ما میرسد. شبکههای اجتماعی با الگوریتمی کار میکنند که کاربر را درگیر کنند و این میتواند سوگیری شناختی درباره خودکشی بین کاربران ایجاد کند. شاغلان پزشکی معمولاً افراد بااستعدادیاند که سرمایهگذاری زیادی روی آنها انجام شده و جایگاه خوبی دارند. بنابراین خودکشی آنها فینفسه از لحاظ اجتماعی و کارکردی حائز اهمیت است. ازطرفدیگر تجربه زیسته پزشکان به خوبی ثبت و ضبط نشده و این بدان دلیل است که اقشار ممتاز اجازه نمیدهند کسی دربارهشان تحقیق کند و فقط کسانی میتوانند دربارهشان تحقیق کنند که داخل سیستم آنها باشد.»
او ادامه داد: «سیستمی که یک پزشک را پزشک میکند یا دانشجویی را به مقام استادی میرساند، معمولاً ناگفته باقی میماند و کسی از پشت صحنه آنها خبری ندارد. باید مطالعه درباره این صنف از طریق خودشان و درونی انجام شود تا این تجربه زیسته ثبت شود و این فقط منحصر به اطبا نیست؛ قطعاً پرستاران هم بسیار تحت فشارند، همچنین دیگر افراد کادر درمان که پشت درهای بسته کار میکنند.»
به گفته عربستانی، موضوع دیگر تنزل جایگاه پزشکی است: «یک تحقیق داخلی نشان میدهد که پزشکان عمدتاً با چند چالش مواجهند که یکی پایین آمدن منزلت اجتماعی آنهاست. زمانی کار پزشکی در یک بلک باکس بود و حتی میتوانست حکم فقهی را عوض کند، اما امروزه اطلاعات پزشکی آنقدر زیاد است و افراد خودشان خوددرمانی میکنند که بسیاری از پزشکان دچار چالش شدهاند و احساس میکنند حرفشان دیگر اعتبار ندارد. اقبال به طب سنتی با پشتوانه حاکمیتی هم موضوع دیگری است. پزشکان عمومی احساس اینکه اجر کافی ندارند در میانشان برجسته است و پزشکان متخصص میگویند، توانایی داریم اما دستگاهها و امکانات کافی در ایران نداریم.»
طغیان خودکشی
عباس وثوق، عضو هیئتعلمی مؤسسه ملی تحقیقات سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران و متخصص پزشکی اجتماعی، سخنران دیگر این نشست بود. او با پرداختن به سیر تحولی شبکه بهداشت جامعه خدمات سلامت از دهه ۴۰ تاکنون به بحث خودکشی پزشکان پرداخت. وثوق گفت که اپیدمی در این باره در میان نیست ولی در حال حاضر در ایران طغیان خودکشی را شاهدیم و بههمیندلیل ضرورت این مسئله در دستور کار قرار گرفته است: «ازجمله اقدامات انجامشده دراینزمینه برنامه ملی سلامت روان است که تعهدات سیاسی و منابع مالی برای آن در نظر گرفته شد و سبب شد در شبکه بهداشتی و درمانی دسترسی به روانشناس بالینی اضافه شود.»
به نظر وثوق، این موضوع کمکدهنده است ولی کافی نیست. به گفته او، با نگاه به رویکرد سیستمی، یعنی تغییر سیاستها و قوانین مثل کشور آمریکا برای کادر درمان، تغییر بستههای ساختاری، اشتراک اهداف و کارکرد سهسازمان نظام پرستاری، نظام روانشناسی و نظام پزشکی کارساز است: «از آنجایی که در جامعه پزشکی در کل دنیا سیستم مشکلات بسیاری دارد و مداخله در آن دشوار است، باید با آزمون و پایلوت پیش رفت.»
او با اشاره به پیشینه شبکه بهداشت و درمان در کشور اظهار کرد: «پیشینه شبکه بهداشت و درمان ایران به تلاشهایی برمیگردد که اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 انجام شد. بعد از انقلاب نیز کمی مدل آن را تغییر دادیم و درنهایت به یک شبکه بهداشت و درمان تبدیل شد. در طول 20 سال گذشته نیز بهدنبال این بودیم که این شبکه به شبکه جامع خدمات همگانی سلامت تبدیل شود. من در حال حاضر معتقد نیستم که با یک اپیدمی در این مسئله (خودکشی پزشکان) روبهرو هستیم، اما دادهها نشان میدهد که طغیانی در حال رخدادن است. این موضوع نیز غیرقابل پیشبینی نبود. یکی از عواقب اختلالات اقتصادی مانند تورم، گرانی، فشار اجتماعی حاصل از آن و تحریمهای سیاسی و اجتماعی در همهجا مسئله افزایش افکار و اقدام به خودکشی است؛ بنابراین قابل پیشبینی بود.»
او اضافه کرد: ما این مسئله را در کادر بهداشتی هم داریم و فقط مربوط به پزشکان نیست. آنها جمعیتشان درشتتر است، اما صدای کافی و درنهایت دسترسی ندارند و نباید آن را به مسئله پزشکان محدود کنیم. کار در حوزه سلامت مالیات مضاعف دارد؛ یعنی ما بهدلیل این شرایط، به غیر از مالیات پلکانی قاصدک و شاپرک، نوعی مالیات جسمی و روانی هم پرداخت میکنیم که نتیجه آن همین عواقبی است که مشاهده میشود.
وثوق در ادامه به مطالعه دکتر نوربالا درخصوص آمار اختلالات سلامت روان هم اشاره کرد و گفت: در این پژوهش که در سال 90 انجام شده بود، میزان اختلالات سلامت روان نیازمند مداخله 23/6 درصد بود، اما من شنیدهام که این رقم در سال 99 به 29/7 درصد رسید، البته هنوز پژوهشی در این زمینه ندیدهام. در سال 90 مطالعهای بهنام «بهرهمندی از خدمات سلامت روان» انجام شد که نشان میداد 70 درصد کسانی که دچار اختلالات سلامت روان بودند، به این خدمات نیاز داشتند. در آن زمان برنامهای بهنام برنامه ملی سلامت روان طراحی کردیم که یکی از استراتژیهای آن، توسعه خدمات سلامت این حوزه بود و این پنجره فرصت باز شد و در دوره وزارت بهداشت حسن هاشمی، بهواسطه منابع مالیای که به دست آمد، توانستیم دسترسی به روانشناس بالینی را به شبکههای بهداشت و درمان اضافه کنیم. درنهایت حدود 2400 تا 2500 نفر از روانشناسان بالینی در این فضا حضور پیدا کردند. علاوه بر این حدود 1500 نفر متخصص تغذیه بالینی هم به این شبکهها اضافه کردیم که قبل از آن نداشتیم.
این عضو هیئتعلمی مؤسسه ملی تحقیقات سلامت دانشگاه علوم پزشکی تهران در ادامه با اشاره به اینکه ما پزشکان عمومی خود را در زمینه سلامت روان تربیت نمیکردیم، گفت: «با وجود اینکه بارها گفته شده که پزشک نباید خودش را درمان کند، اما این کار را انجام میدهیم و 50 درصد پزشکان خوددرمانی میکنند. تغییر این باور کار پیچیدهای است. دکتر نبئی در سالهای 88 و 89 مطالعهای روی پزشکان هیئتعلمی بیمارستان امام خمینی، سینا و فارابی انجام داد که نشان میداد حال آنها خوب نیست و اختلال سلامت روان در آنها شایع است، ورزش نمیکنند، مرخصی سالانه نمیروند و متوسط مرخصی سالانه آنها 25 روز بوده است. این رویه به نوعی عادت تبدیل شده و به فرهنگ سازمانی آموزش پزشکی ما منتقل میشود. مداخلاتی که ما پیشنهاد میکنیم ممکن است شواهدی آن را پوشش ندهد، اما باید با نگاه پایلوت انجام شود.»
او به تاثیر مثبت پایش دائم وضعیت پزشکان اشاره کرد و ادامه داد: «قرار شد در قانون برنامه هفتم توسعه پنج درصد بودجههای بیمهها به مسئله پیشگیری اختصاص داده شود؛ بنابراین اگر مدلی برای تدارک خدمات و پیشگیری از خودکشی در یک گروه هدف وجود داشته باشد، قاعدتاً آنها باید استقبال کنند. علاوه بر این سالها پیش الگویی بهنام سراج طراحی شده و درحال گسترش است و در دولت سیزدهم دستور توسعه آن داده شد. در این سیستم خدمات سلامت روان بهصورت رایگان فراهم میشود و شامل یک تیم سلامت است و یک بازوی مشارکت مردمی برای انگزدایی و افزایش سواد سلامت مردم دارد.»/هم میهن
نظر شما