شناسهٔ خبر: 67237770 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

خانواده مقاوم/ 21

مقاومت آگاهانه زن مسلمان در اندیشه شریعتی

پروژه فکری شریعتی در حوزه زنان را باید به بازخوانی انتقادی تراث اسلامی، بر پایه الزامات زمانه و آگاهی درست از الگو‌های مذهبی در راستای شکل‌دهی به مقاومت آگاهانه زن سوم دانست.

صاحب‌خبر -

چهارشنبه****به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم با تأکید بر معنویت و اخلاق به مثابه نیاز اصلی جامعه و جهت‌دهنده همه حرکت‌ها و فعالیت‌های فردی و اجتماعی و با توجه به تهاجم روزافزون دشمنان و کانون‌های ضداخلاق و معنویت به دل‌های پاک جوانان و نوجوانان و نونهالان مسئولیت خطیر نهاد‌های حاکمیتی، غیر حاکمیتی و اشخاص را برای ایفای نقش هوشمندانه و مسئولانه خود خاطرنشان کرده‌اند. در همین راستا پژوهشکده زن و خانواده، موضوع رویکرد مقاومتی به خانواده را به مثابه یک کلان‌پروژه، در برنامه راهبردی خود جای داد که برگزاری همایش بین‌المللی «خانواده مقاوم؛ چالش‌های اخلاقی در جهان متحول» یکی از آنهاست و چکیده مقالات پژوهشگران و اندیشمندان براساس محور‌های این همایش در قالب کتاب منتشر شده است.

خبرگزاری ایکنا بنابر رسالت خود در راستای تقویت ارزش‌های اخلاقی در نهاد خانواده اقدام به انتشار این مقالات به صورت روزانه کرده است. در ادامه چکیده مقاله حجت‌الاسلام امیر مهاجر میلانی، عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با عنوان «مقاومت آگاهانه زن مسلمان در اندیشه شریعتی؛ بازخوانی انتقادی» را با هم می‌خوانیم.

شریعتی در نگاه جریان تحول‌خواه، به‌مثابه روشنفکری متعهد، آگاه به مقتضیات زمان و واقف به دانش روز شناخته می‌شود؛ در تاریخ اندیشه ایران معاصر بی‌تردید جایگاه ویژه‌ای دارد. این اهمیت از همان آغاز، در امتداد اجتماعی اندیشه‌هایش و در حال حاضر با زمزمه ضرورت بازگشت به شریعتی نمایان است، معلول عواملی است که ناظر به واقعیت بودن اندیشه‌ها و در ادامه راهگشایی کردن از معضلات، اهم آن عوامل هستند. چنین اندیشمندی با این ویژگی‌ها نمی‌تواند نسبت به «مسئله زن» در دنیای جدید و تحول در «ارزش‌های اخلاقی» که «همواره زنان حامل آن بودند» بی‌تفاوت باشد. در نگاه شریعتی بحران حوزه جنسیت معلول دوگانه زن سنتی و زن مدرن یعنی «جاهلیت قدیم و جدید» است و راهکار گذار از این بحران، در فراروی آن، در قالب ساخت الگوی «زن سوم» است.

«الگو» یا «ایده‌آلی» که نه «شکل قدیمی موروثی را تحمل» می‌کند و نه تسلیم «ماسک بزک کرده تحمیلی و تقلیدی» زن روز می‌شود. وی زن سنتی را «زنی منحط و بی‌سواد» می‌داند که اسیر قالب‌های کهنه و موروثی است، این قالب‌ها را نظام «پدر سالار و حتی دوره بردگی» بر او تحمیل کرده است. در این روایت حتی حجاب زن سنتی، چون بر پایه تقلید صرف است، فاقد ارزش اجتماعی اخلاقی است. اصولاً حجاب زن سنتی ریشه در این دارد که این‌گونه زنان «عقب‌مانده هستند، تحصیلات ندارند، متمدن نیستند، با دنیای جدید سروکار ندارند، در عهد‌ بوق زندگی می‌کنند و وارث دوره ناصر‌الدین شاه هستند.» طبیعی است که چنین زن «اُملی»، در اولین مواجهه با دنیای جدید نسبت به حجاب، بلکه حتی در هویت خود دچار تردید جدی شود. در این تحلیل، دوران زن سنتی برای همیشه تمام شده است و هر گونه تلاش برای بازگرداندن آن بی‌نتیجه و خیال‌فروشی است. 

اینکه برخی همچنان سودای بازگشت به آن دوران را دارند و از وضع سابق تماماً دفاع می‌کنند، این واقعیت را نشان می‌دهد که سنت‌های موروثی برای آنها مقدس است. سنتی‌هایی که حرکت تکاملی تاریخ، خط بطلانی بر آنها کشیده است و نه تنها مناسبتی با پیشرفت‌های دنیای جدید ندارند؛ بلکه مرد‌ه‌ریگی هستند که می‌توانند مانعی برای ترقی انسان در دنیای معاصر باشند. اینها در بی‌خبری از ضرب‌آهنگ شدید تحولات دنیای جدید و عمق گسلی که بین دنیای گذشته و حال پدیدار شده است، نمی‌توانند جز به مقاومتی انفعالی در برابر تجدد بیندیشند. راهبرد این مقاومت انفعالی چیزی جز امر و نهی‌های بی‌فایده و دیگری‌سازی‌های طردکننده چیز دیگری نمی‌تواند باشد. تمام سلاح و سرمایه این جریان دو چیز است و بس؛ یک‌لفظ، همراه یک حرف؛ اولی حرام، دومی نه. 

شریعتی در برابر زن سنتی زن مدرن را می‌بیند؛ زنی که علی‌رغم اینکه زمان تقویمی وی با مادرش بیش از سی‌سال نیست، به لحاظ زمان اجتماعی فاصله «سی قرنی» با او دارد. مادر و دختر چنان از هم دورند که دو تاریخ، دو فرهنگ، دو زبان و دو بینش متفاوت با هم دارند و اشتراکشان در زندگی جز آدرس خانه‌شان نیست. در تحلیل شایسته، توجه شریعتی از خاستگاه زن مدرن جنگ جهانی دوم با نظر به تحولاتی که در شکستن همه‌جانبه «ارزش‌های اخلاقی» و «روابط خانوادگی» است، بسیار پررنگ است. البته وی در این آسیب‌شناسی نسبت به پیامد‌های سنگینی که دوره روشنفکری در شکستن اقتدار مذهب در اروپا داشته است غافل نیست؛ هر چند ارزیابی چندان منفی از این مسئله ندارد.

وجه دیگر زن مدرن را وی در مطامح نظام بورژوازی می‌داند که با طرح سکسوالیته و اصالت جنس در کنار شبه علم فروید، یکی از ارکان دنیای مدرن را در امر جنسی قرار داده است. در این تحلیل زن، از طریق رسانه، فیلم، شبه علم و سایر ابزار دنیای مدرن آماده می‌شود که بدن خود را در راستای نظام سرمایه‌داری مصرف کند. به باور وی اینکه تمام فیلم‌های چند دهه اخیر در دو امر خشونت و سکس خلاصه شده است، معلول همین سیاست نظام سرمایه‌داری است که می‌کوشد هر‌گونه امکان تأمل انتقادی از انسان را سلب کند. 

شریعتی به مثابه اندیشمندی دردمند بر این نکته تأکید دارد که زن مدرن به هیچ وجه آزاد نیست و جبر ساختار چنان بر نظام آگاهی وی سیطره دارد که وی نمی‌تواند خودش را بسازد و یا سبک زندگی خود را خود انتخاب کند. به باور وی اختیار در زن مدرن چنان تضعیف می‌شود که حتی نسبت به مسائل پیش پا افتاده‌ای؛ چون طرح لباس یا رنگ مو نیز از خود اختیاری ندارد. وی چنین زنی را که اسیر نظام سرمایه‌داری است، زنی منفعل در راستای اهداف «امپریالیسم غربی» ارزیابی می‌کند. در چنین نظامی «سکسوالیته به جای عشق» می‌نشیند و زن از موقعیت اسیر محبوب قرون وسطی به صورت اسیر آزاد قرون جدید در‌می‌آید. چنین بود که زن در تاریخ و تمدن‌ها و مذاهب پیشرفته که اگر یگانگی مطلق و صرفی با هنر نداشت، اما از نظر الهام و احساس و خصوصیات روحی، دارای مقامی بسیار بزرگ و متعالی از جنس عشق، احساس و هنر بود، به شکل ابزاری درآمد برای استخدام در هدف‌های اقتصادی و اجتماعی، تغییر تیپ جوامع، نابود‌کردن ارزش‌های متعالی و اخلاقی و تبدیل کردن یک جامعه سنتی یا معنوی و اخلاقی یا مذهبی به جامعه مصرفی و پوچ و برای تبدیل هنر که تجلی الهی روح بشری است، به ابزاری که با سکسوالیته در کار دگرگون کردن نوع انسان است. 

بی‌شک مسئله مهم شریعتی در آثار متعددی که درباره زنان نوشته است، چگونگی صورت‌دادن به «مقاومتی آگاهانه» در برابر «مدرنیسم با جاهلیت مدرن» در حوزه زنان است. بلکه مبالغه نخواهد بود که اگر مهمترین دغدغه شریعتی در حوزه جنسیت را بیان الزامات نظری و عملی مقاومت آگاهانه دانست. اصولاً تدوین کتاب «فاطمه، فاطمه است» آنگونه که از مقدمه آن بر می‌آید، برای رسیدن به این هدف مهم است.

«حجاب»، «انتظار عصر حاضر از زن مسلمان» و «سمینار زن» همگی بر محور این موضوع شکل گرفته است که با زن ایرانی که تمایل شدید به غربی شدن دارد، راهبرد مواجهه چیست؟ این مسئله از آنجایی برای شریعتی مهم است که به درستی دریافته است که «وجود زن مدرن» که از سوی روشنفکران درجه سه و چهار ایرانی تبلیغ می‌شود، یکی از وجوه مهم «هجوم فکری فرهنگی غرب» به ایران معاصر است و تحول در زنانگی و در ادامه مردانگی همه مناسبات جامعه ایرانی را متحول خواهد کرد. اگر نتوان طرحی در این موضوع درانداخت، با نظریه اینکه زن همواره حامل ارزش‌های اخلاقی است، تجددی شدن زن تمامی ارزش‌ها ایرانی اسلامی، بلکه انسانی را در معرض تهدید قرار خواهد داد.

ایده اساسی شریعتی برای مقابله با هجوم مدرنیسم غربی، داشتن فرهنگی غنی، تاریخ پر از زیبایی، ارزش، عقیده و همچنین داشتن حقوق انسانی مترقی و به ویژه داشتن چهر‌ه‌های بسیار پرشکوه و کامل انسانی در مذهب و تاریخ است. در نگاه شریعتی بزرگترین سلاح برای مبارزه با تحمیل ارزش‌های غربی و بزرگترین وسیله برای ایجاد مقاومت آگاهانه در نسل جدید جوامع اسلامی در برابر دعوت غرب، داشتن چهره‌های بسیار ممتاز و شخصیت‌های نمونه متعالی زنده در تاریخ و مذهب اسلام است. به باور وی در بالای همه این نمونه‌های متعالی فاطمه قرار دارد. وی باوجود چنین پیشینه‌ای مشکل را در عدم فهم درست و ارائه صحیح به نسل جوان ارزیابی می‌کند و معتقد است که «مسئله اساسی چگونه فهمیدن است». اگر این شخصیت‌ها درست، عالمانه و آگاهانه با بینش علمی و نو، بازشناسی شوند و یادشان و نامشان احیا شود، نسل جدید و زن جدید احساس خواهد کرد که برای نجات از سنت‌های کهنه و رهایی از سنت‌های انحرافی و ارتجاعی، لزومی ندارد که به دعوت‌های منحرفانه غرب به نام مدرنیسم پاسخ دهد.

بر پایه آنچه گذشت می‌توان پروژه فکری شریعتی در حوزه زنان را باید به بازخوانی انتقادی تراث اسلامی، بر پایه الزامات زمانه و آگاهی درست از الگو‌های مذهبی در راستای شکل‌دهی به مقاومت آگاهانه زن سوم دانست. این صورت‌بندی منسجم شاید از اولین طرح‌واره‌های مهم و اندیشیده شده جریان روشنفکری دینی درباره زن مقاوم و چالش‌های اخلاقی در جهان متحول باشد. طرح‌واره فوق علی‌رغم نکات درست و بدیعی که طرح و بسط آن در آن دوره تاریخی، آن را بسیار ارزشمند می‌کند، از جهاتی با مشکلات اساسی روبرو است. در این راستا تحلیل انتقادی طرح پیش‌گفته، ابتدا اندیشه‌های شریعتی در حوزه زن و خانواده با رویکرد تفسیری گفتمانی مورد ارزیابی قرار گرفت. بر پایه یافته‌های این پژوهش خطی، تکاملی دیدن تاریخ، همراهی با اصول تجدد، پذیرش تجدد به‌مثابه نکته آغاز باز‌اندیشی سنت، ساخت تاریخ بر پایه ایدئولوژی چپ بدون در نظر گرفتن منطق درونی سنت و اصالت پیکار سیاسی با غرب و غفلت از نقد فرهنگی تجدد از اصول این اشکالات است. بر پایه این اشکالات هر چند کلیت پروژه شریعتی قابل قبول است؛ ولی این طرح امری گفتمانی است و کاربست آن در نظام اندیشه دینی می‌تواند نتایج نامناسبی داشته باشد. 

انتهای پیام

نظر شما