به گزارش خبرنگار ایلنا، طوفان شن «سهمگین» است و مقابله با آن سهمگینتر؛ جانفرساست وقتی مجبوری مقابل طوفان بایستی و جانت را سپر کنی.....
وقتی طوفانهای شن، بیابانهای سختِ اطراف زاهدان را احاطه میکند، ریلهای موازی راهآهن، زیر لایههای ضخیم خاک مدفون میشوند؛ چشم چشم را نمیبیند و لوکوموتیوران خطوط موازی و ممتد ریل را؛ قطار به مقصد پایتخت، مجبور از توقف است؛ باید ریل روفته شود، باید نخالههای طوفان کنار روند و پاک کردن این ریلهای موازی وقتی خاک و شن تمام فضا را پر کرده و نفسها بوی خاکِ مانده میدهد، کار روزانهی این کارگران است، کارگرانی که آرزوی سالیان درازشان، یک قرارداد ساده با خود شرکت راهآهن است، کارگرانی که هر ماه یا نهایتاً هر سه ماه در زجرِ بیپایانِ انقضای قرارداد، جانشان به لب میرسد....
کارگران شرکتیِ تعمیر و نگهداری خطوط راهآهن زاهدان که با وجود سالهای طولانی سابقه کار، به صورت پیمانکاری با شرکتِ «تراورس» کار میکنند، حال و روزشان طوفانیست، روزهایشان در مجاورت گرمای ۴۵ درجه بیابانهای اطراف زاهدان، روی خطوط ریل، به کندی حرکت میکند، با ترس از تعدیل، با غمِ حقوقهای پایین و هزینههای سنگینی که نمیگذارد کمر راست کنی.
این کارگران که در روزهای پایانی اردیبهشت، حقوق فروردین ماه خود را هنوز کامل نگرفتهاند، یکی از سختترین و زیانبارترین مشاغل کشور را برعهده دارند ولی مزایا و امکاناتشان در حد صفر است: حقوق پایه و بسیار حداقلی با روزها و هفتهها تاخیر پرداخت میشود، واریز حق بیمهها مرتب و به موقع نیست، اجارهخانهها سنگین است و خانههای سازمانی برای رسمیها و کارکنان خود راهآهن است اما عجیب آنکه، مقابلهی روزانه با طوفانهای شن و عیبهای ریز و درشتِ خطوط قدیمی راهآهن با اینهاست....
کارگران نگهداری خطوط راهآهن زاهدان مانند کارگران شرکتی ابنیه فنی راهآهن در نقاط مختلف کشور، بارها خواستار حذف شرکتهای پیمانکاری شدهاند؛ کارشان دائمی و سخت است؛ تعمیر خطوط راهآهن کشور، یک پروژهی موقت نیست، پس چرا برای دهههای متوالی به پیمانکاران واگذار میشود؟ چرا این کارگران که قلب راهآهن کشور هستند، قرارداد مستقیم ندارند و حداکثر مدت قراردادشان، سه ماه است؟!
این کارگران از شدت استیصالی که این روزها همراه با تورم گریبان زندگیشان را گرفته، تن به روایت رنجهایی میدهند که جان را به ستوه میآورد:
«حقوقهای ما سر وقت نیست، چون شرکتی هستیم و تا وقتی قراردادمان اینطور است، وضعیت همین است؛ حقوق فروردین را نصفه نیمه گرفتهایم، امروز ۲۴ اردیبهشت است اما هنوز حقوق ماه قبل را تسویه نکردهاند؛ در همین مدت هزار بلای آسمانی بر سرمان نازل شده، سیل داشتیم، طوفان داشتیم، آبگرفتگی داشتیم و چندین روز مجبور شدیم تا شب در بیابان بمانیم و خطوط ریل را تعمیر کنیم اما حقوقمان را کامل ندادند؛ برای بعضی از ما فقط ۶ میلیون تومان واریز کردهاند.....»
یکی از این کارگران که پدر شش بچه است و از اول فروردین تا امروز فقط چیزی حدود ده میلیون تومان به حسابش واریز شده، میگوید: ۱۵ سال سابقه کار دارم اما هنوز قراردادم سه ماهه تمدید میشود؛ بارها نامهنگاری کردیم؛ چند بار به مدیران شرکت تراورس در تهران زنگ زدیم و اعتراض کردیم؛ اما هر بار که مدیران محلی فهمیدند، برخوردشان نامناسب بود، حتی گفتند اگر راضی نیستید بروید..... ما امنیت شغلی نداریم؛ ما بعد از اینهمه سال کار سخت، باید منت مدیران پشت میزنشین را بکشیم و به سازشان همه جوره برقصیم تا بیکارمان نکنند......
حقوق حداقلی مصوب وزارت کار برای کارگری که با جان خسته به جنگِ طوفانهای سهمگین در سختترین شرایط میرود، با تاخیر واریز میشود؛ حتی سختی کار هم برای این کارگران رد نمیشود؛ میگویند «در گرما و سرما کار میکنیم و دستمزدمان حداقل ۴۰، ۵۰ درصد کمتر از حقوق کارکنان راهآهن است، یک نگهبان ساده از ما بیشتر حقوق میگیرد و خوب است بدانید وقتی به زمان بازنشستگی میرسیم، اگر بخواهیم پیش از موعد بازنشست شویم مجبوریم ۴ درصد را از جیب بدهیم.... حتی سختی کار ما را قبول ندارند.....».
«من اگر ۱۰ میلیون حقوق داشته باشم، یک نیروی خود راه آهن ۱۶ میلیون تومان میگیرد، این تبعیضی که بین خودیها و ما کارگران غیرخودی قائل میشوند، از همه چیز سختتر است»؛ یک کارگر شرکتی دیگر که ۱۰ سال سابقه کار دارد، تبعیض را رنج مشترک کارگران راهآهن جنوب شرق کشور میداند و از همکارانی میگوید که مشکلاتشان مضاعف است: «همکاری داریم که فرزندش بیمار تالاسمیست، همکاری داریم که بیمار سرطانی در خانه دارد؛ میدانید داروهای این بیماریهای خاص چقدر گران است؟ آن وقت، وقتی حق بیمهها به موقع واریز نمیشود و دفترچه بیمه نداری، مجبوری همه هزینهها را خودت تقبل کنی، یک بیمار سرطانی که نمیتواند منتظر بماند شرکت تراورس یک روزی از روزها حق بیمه کارگران خود را به تامین اجتماعی بپردازد! برای این همکاران ما مشقت کار کردن یک طرف است، نگرانیِ هزینههای سنگینِ دارو و درمان هزار طرف؛ هیچ کس به دادشان نمیرسد......»
این مشکلات، مختص کارگران نگهداری و تعمیر خطوط راهآهن زاهدان نیست، از لرستان تا سمنان و اصفهان، کارگرانی که کار نگهداری ریلهای راهآهن کشور را برعهده دارند، شرکتی هستند و با همین مصائب دست و پنجه نرم میکنند؛ این کارگران که قراردادهای نیم بندشان هر ماه یا پایان هر فصل منقضی میشود، تشکل صنفی و صدای دادخواهی ندارند، با این حال، تا امروز بارها در استانهای مختلف دست به تجمع زده و خواستار عقد قرارداد مستقیم با شرکت راهآهن شدهاند؛ اما گویا منافعی سنگین در کار است که شرکتهای پیمانکاری در مهمترین مشاغلِ حوزه حمل و نقل ریلی کشور باقی بمانند.
در این میان، شمع وجود کارگران محرومی که در محرومترین استان کشور و در سختترین شرایط آب و هوایی با بلایای طبیعی و بارانهای سهمگین شن میجنگند، به تدریج در حال آب شدن است؛ جیب خالی و ترس از آینده، تبعیض و شرایط سخت، آنها را در منگنه قرار داده، صدایشان به جایی نمیرسد و دستشان همواره زیر ساطور مدیران است.
آخرین حرف را یک کارگر تقریباً میانسال میزند، در سنین میانسالیست اما همچنان شرکتی و شهروند درجه دوِ راهآهن: «من پدر شش فرزندم و سالها برایشان زحمت کشیدهایم؛ خیلی تلاش کردم و این در و آن در زدم اما حاضر نشدند یک خانه سازمانی به من بدهند؛ این خانههای سازمانی در محوطه بزرگِ ایستگاه راهآهن زاهدان برای چه کسانیست، از ما بهتران؟!»
گزارش: نسرین هزاره مقدم