جوان آنلاین: «پرویز خان» را بیش از آنکه به عنوان نخستین ساخته علی ثقفی در نظر بگیریم، باید آن را محصول جدیدی از سازمان فرهنگی هنری اوج متصور شویم. این سازمان، درادامه روند ساخت فیلم اقتباسی از زندگی بزرگان ایرانی، اینبار به ساخت روزهای پرتلاطم زندگی پرویز دهداری این مرد بزرگ و اخلاقمدار فوتبال ایران رفته است. پس در امتداد نگاه ویژه و قابل اعتنای سازمان اوج به سینمای ایران و مفاخر تاریخی و فرهنگی ایران زمین، فیلم «پرویزخان» سوژه جذاب، تازه و البته استراتژیکی را برای فیلمشدن انتخاب کرده که میتوان آن را تمجید کرد، اما تنها سوژه جذاب نمیتواند فیلم خوب بسازد و پرداخت با کیفیت نیز باید مدنظر واقع شود، اتفاقی که در «پرویزخان» علی ثقفی نیفتاده است.
«پرویز خان» بیش از آنکه از سینما و واقعیت وام بگیرد از فوتبال و موسیقی بهره برده است و جذابیت پایانبندی آن وامدار فوتبال است نه سینما. اینکه فوتبال میتواند عاملی محرک و همراهکنندهای برای تماشاگران سینما باشد یک چیز است و استفاده از هیجان و تعلیق فوتبال برای جایگزینی درام، چیز دیگر!
سانتیمانتالیسم و شعارزدگی در سرتاسر فیلم موج میزند و در تمامی لحظات شاهد نصیحتهای پرویزخان دهداری هستیم. خانواده وی و احساساتگرایی دختر و مادر بیش از باندپیچی دست پرویز کار نمیکند و همراهی دختر با پدر اندک است و سمپاتی ایجاد نمیکند. گویی فیلمساز با یک چک لیست به سراغ ساخت فیلم آمده و قرار است همه موارد مطرح شده بدون هیچ پرداختی در فیلم تصویر شود، از این رو با حجم زیاد اتفاقات، افراد و موقعیتها طرف هستیم که بدون پیشزمینه و انگیزهای طراحی و ارائه میشوند و قرار است فراوانی این اتفاقات حواس مخاطب را از عمیقشدن روی شخصیتها پرت کند از همین رو است که نصحیتها و رفتار اصولگرایانه پرویزخان دهداری در فیلم به تصنعیترین شکل ممکن تصویر شده است.
پرویزخان به جای شخصیت اکسسوار میسازد، این ادعا و اتهام نیست چرا که بیش از هرچیز از کاراکتر فیلم پرویز دهداری کلاه و قمقمه او به ذهن میماند. از شخص پرویز دهداری با بازی سعید پورصمیمی تا تمامی کاراکترهای فیلم، پرداخت عمیقی ندارند و کمترین سطح شخصیتپردازی در فیلمنامه «پرویزخان» برای این کاراکترهای متعدد در نظر گرفته شده است.
اتفاقات فیلم نه انسجام دارند و نه دراماتیک میشوند. اصرار فیلمساز در به تصویر کشیدن موقعیتهای مختلف باعث شده، هیچ روایت منسجمی را شاهد نباشیم و شخصیت پرویز دهداری به عنوان کلیدیترین کاراکتر فیلم به کلیشهای و شعاریترین شکل ممکن تصویر شود. بازی سعید پورصمیمی نه تنها شایسته نامزدی نبود بلکه از بدترین و مصنوعیترین بازیهای کارنامه بازیگری وی است که بدون شک ناشی از فیلمنامه ضعیف و ناتوانی در کارگردانی بوده است. گویا تنها اسم و شهرت استاد پورصمیمی باعث شده که بسیاری از اهالی رسانه مقهور و مجذوب این حضور شوند وگرنه برای مثال نقش ایشان در «ناخدا خورشید» با این حضور اصلا قابل قیاس نیست که البته این حضور ضعیف به فیلمنامه ضعیف «پرویز خان» مربوط میشود و پورصمیمی تمام تلاش خود را برای این کاراکتر سطحی و کمعمق کرده است.
نکته کلیدی و قابل توجه در همزمانی لحظات جنگ و فوتبال، اگرچه میتوانست به یک فصل جدید و مؤثر بدل شود و زمین فوتبال را به مثابه یک میدان جنگ و بازیکنان تیم ملی را به عنوان سربازان ملی نشان دهد، اما به دلیل الصاق نامناسب و نابهجا در پایان فیلم به محلی برای بروز ایدههای سفارشی فیلم تبدیل شده است گویی فیلمساز سفارش گرفته که به هر نحوی، مسئله جنگ را در فیلم مطرح کند و از سویی فراموش کرده که در دل فیلمنامه نیز میتوانسته این تقارن و همراهی جالب و بکر فوتبال و جنگ را تعبیه نماید و لازم نبود در انتهای فیلم با پرداختی سریع و اضافی جنگ و فوتبال را این گونه به هم پیوند دهد.
به نظر میرسد سازمان اوج با توانایی که از خود در ساخت پروژههای سینمایی خوب نشان داده میبایست بیشتر روی عوامل اجرایی و فیلمسازان خود وسواس داشته باشد، «پرویز خان» اگر توسط یک فیلمنامهنویس و کارگردان بهتری تولید میشد به طور حتم میتوانست از ماندگارترین فیلمهای سینمای ایران باشد که در رثای بزرگی و ادای دین به یکی از برجستهترین مشاهیر ورزشی و اخلاقی ایران زمین ساخته شده است.
نظر شما