شناسهٔ خبر: 66099984 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: برنا | لینک خبر

رسم و رسومات خواندنی اقوام ایرانی در جشن بزرگ عید فطر

اقوام ایرانی هرکدام به شیوه خود عید فطر را جشن می‌گیرند. بعضی از اقوام لباس نو بر تن کرده، سفره‌ای می‌گسترانند و با شیرینی، شربت، آجیل و انواع میوه‌ها پذیرای مهمانان هستند. بعضی دیگر به تفرجگاه‌ها و مکان‌های تفریحی می‌روند و روزی، چون سیزده بدر را تجربه می‌کنند. عده‌ای هم بهترین لباس‌های خود را بر تن می‌کنند و به اتفاق اعضای خانواده سری به بازار‌های عید می‌زنند. اقوام ایرانی هرکدام به شیوه خود عید فطر را جشن می‌گیرند. بعضی از اقوام لباس نو بر تن کرده، سفره‌ای می‌گسترانند و با شیرینی، شربت، آجیل و انواع میوه‌ها پذیرای مهمانان هستند. بعضی دیگر به تفرجگاه‌ها و مکان‌های تفریحی می‌روند و روزی، چون سیزده بدر را تجربه می‌کنند. عده‌ای هم بهترین لباس‌های خود را بر تن می‌کنند و به اتفاق اعضای خانواده سری به بازار‌های عید می‌زنند.

صاحب‌خبر -

به گزارش برنا؛ روزه‌داران در ماه رمضان با امساک در خوردن و نوشیدن و قسمت کردن سفره افطاری خود با خویشان، دوستان، آشنایان و نیازمندان، مهربانی را بیش از پیش زندگی می‌کنند.

با طلیعه عید فطر، بخشش و مهربانی به اوج خود می‌رسد و فطریه بهانه‌ای می‌شود تا دلی به دست آید و چراغی روشن شود.

اقوام ایرانی هرکدام به شیوه خود عید فطر را جشن می‌گیرند. بعضی از اقوام لباس نو بر تن کرده، سفره‌ای می‌گسترانند و با شیرینی، شربت ، آجیل و انواع میوه‌ها پذیرای مهمانان هستند. بعضی دیگر به تفرجگاه‌ها و مکان‌های تفریحی می‌روند و روزی چون سیزده بدر را تجربه می‌کنند. عده‌ای هم بهترین لباس‌های خود را بر تن می‌کنند و به اتفاق اعضای خانواده سری به بازارهای عید می‌زنند.

بازار عید فطر 

در شهرهای کرانه دریای خزر «بازار عید» جلوه خاصی به شهر می‌دهد. بازاری که پیش از این در حاشیه مکان‌های مذهبی شکل می‌گرفت اکنون دامنه آن تمام شهر را در بر می‌گیرد و تا غروب آفتاب ادامه دارد. بازاریان گویا از جنس دیگری هستند. بسیار مهربان و خوش برخورد که اجناسی در نوع خود بهترین را برای عرضه آورده‌اند،‌ همه جا رنگ است و رنگ. بادکنک‌های بزرگ رنگارنگ، پشمک‌های بزرگ رنگی و... رنگی از شادی‌های کودکانه را در گوشه گوشه بازار نمایان می‌کند.

مهرداد، فروشنده خوش برخورد و می‌گوید: این تنها روزی است که اصلاً مهم نیست در کجای بازار بساط پهن می‌کنیم و یا این‌که چقدر فروش داشته باشیم. بچه‌هایی که بادکنک‌های رنگارنگ و بزرگ خود پرواز می‌دهند، بچه‌هایی که با لذت پشمک بزرگ رنگی خود را گاز می‌زنند و یا بچه‌هایی که با انگشت غرفه ما را نشان می‌دهند و... هر بچه‌ای که از مقابل ما رد می‌شود شادی کودکانه‌شان به ما هم سرایت می‌کند.

با آن‌که انتظار خرید بالا را از مردم نداریم به نظر می‌رسد جنس‌هایی که ما آورده‌ایم از انرژی خاصی برخوردارند و در نوع خود بهترینند و شب که می‌شود بیشتر آنها به فروش رفته است. بازار عید فطر شاید از این نظر متفاوت است که خرید از روی احتیاج نیست بلکه برای خوشحالی و شادمانی است. نمی‌دانم! هرچه هست حضور در این بازار را به هیچ قیمتی از دست نمی‌دهم چون برکت کم نظیری دارد. فروشنده و خریدار هر دو خرسندند؛ خریدار چانه نمی‌زند و ما هم به سود کم قانعیم.

آتشی روشن نمی‌شود 

جشن روز عید فطر در جای جای میهن عزیزمان رنگ و بوی خاص خود را دارد. 

شهربانو احمدتبار، بانوی مازندرانی و از اهالی کله‌بست می‌گوید: ناهار روز عید مهمان یکی از اعضای خانواده هستیم. مثلاً دختر یا عروس بزرگ خانواده غذایی ساده درست می‌کند که نیاز به خورشت نداشته باشد غذایی همچون استانبولی پلو به همراه ماست یا ترشی.

ما در این روز به دامن کوه، دشت و صحرا می‌رویم. در جایی که درختان بلندی با شاخه‌های محکم داشته باشد. از شاخه درخت تابی آویزان می‌کنیم ابتدا بچه‌ها تاب سواری می‌کنند و پس از آن بزرگ و کوچک سوار تاب می‌شوند و با خنده و خوشحالی با بچه‌ها همراه می‌شوند. هرکس با خودش چیزی می‌آورد از میوه و شیرینی گرفته تا زولبیا و بامیه، خرما، نان‌های سنتی و شیرینی‌های خانگی چون برنجک، پشت‌زیک، نان کنجدی و... یعنی هر آنچه خوردنی از ماه رمضان باقی‌مانده را با خود می‌آورند.

براساس سنت نیاکان‌مان خوردنی‌هایی را که با خود آورده‌ایم نباید به خانه برگردانیم. یعنی وقتی بساط نهار را آماده می‌کنیم پیاله‌ای ترشی که بوی آن فضا را پر کرده است برای کسانی که در اطرافمان هستند می‌بریم و یا اگر غذای ما زیاد باشد قبل از آن‌که خودمان غذایی بخوریم ظرفی از آن را برای اطرافیان خود می‌بریم و...

ما این روز را مانند سیزده بدر جشن می‌گیریم با این تفاوت که در روز سیزده بدر غذا توسط مردان خانه در محلی که بساط می‌کنیم آماده می‌شود؛ مثلاً کباب یا جوجه کباب درست می‌کنند. اما در روز عید فطر هیچ آتشی برای درست کردن غذا روشن نمی‌شود مگر برای گرم کردن غذا یا درست کردن چای.

آیین پیشواز از عید فطر 

مایه‌گل تارتاری بانوی ترکمن و از اهالی گنبدکاووس می‌گوید: دو روز پیش از عید «کرگون» یا روز نظافت است. در این روز به نظافت، غبارروبی و گردگیری خانه و کاشانه می‌پردازیم. زنان و دختران به حرمت فرارسیدن عید تمام رخت‌های خود را می‌شویند و خانه تکانی می‌کنند.

روز قبل از عید هم «قوقین» نام دارد «قوقین» روزی است که نوعی شیرینی یا نان خانگی به نیت درگذشتگان پخته می‌شود که بوی سرخ کردن خمیر در روغن باید تمام فضای اطراف خانه را پر کند. نان را برای اقوام، آشنایان و همسایگان می‌بریم. عقیده بر این است که عزیزان سفرکرده منتظر چنین روزی هستند با پیچیدن بوی خمیر سرخ شده در فضای خانه، ارواح متوجه می‌شوند که بازماندگانشان آن‌ها را فراموش نکرده‌اند و به یادشان هستند.

عیدی بچه‌های نمازخوان و روزه‌ اولی 

اشرف سادات احمد تبار، بانوی مازندرانی می‌گوید: در شب عید همه برای شام به خانه پدر بزرگ و مادربزرگ یا بزرگ فامیل می‌رویم. بزرگترها به بچه‌ها عیدی می‌دهند؛ اما روزه اولی‌ها و بچه‌هایی که برای اولین‌بار نماز خواندن را آغاز کرده‌اند دو تا عیدی می‌گیرند. بر همین اساس همه بچه‌ها سعی می‌کنند دست‌کم برای یک روز هم شده روزه بگیرند؛ حتی روزه کله گنجشکی یا نماز خواندن را در کنار بزرگترها تمرین کنند. بچه‌ها تا وقتی روزه برایشان واجب نشده است هر سال به عنوان روزه اولی یا نمازخوان از بزرگترها عیدی و جایزه می‌گیرند.

وداع با ماه رمضان 

خداحافظی با ماه مهمانی خدا اگر آمدن عید را در پی نداشته باشد، بسیار سخت خواهد بود.

سهیلا کاوه فعال فرهنگی، در این باره می‌گوید: به مدت یک ماه عادت کردیم سفره‌ای ساده اما رنگین داشته باشیم. هر روز زنگ خانه‌‌مان به صدا درمی‌آمد؛ یکی آش می‌آورد، دیگری فرنی و یکی هم حلوا. یا مهمان داشتیم یا مهمان بودیم.

بدون هرگونه تشریفات و با کمترین هزینه، سفره‌هایی رنگین و سالم داشتیم. فست‌فود و غذاهای غیرمفید از سفره‌ها حذف و شربت‌های خانگی جایگزین نوشابه‌های گازدار شده بود. بچه‌ها از کنار هم بودن نهایت لذت را برده‌اند. در این با هم بودن‌ها از درد و رنج و گرفتاری هم آگاه شدیم؛ دست یاری به سوی هم دراز کردیم و شاد بودن و غمگین بودن را با هم تجربه کردیم... 

این فعال فرهنگی خاطرنشان می‌کند: در شب عید فطر در خانه بزرگ فامیل جمع می‌شویم و طلیعه عید را گرامی می‌داریم و به یکدیگر یادآور می‌شویم که برای با هم بودن و در کنار هم بودن نیازی به تشریفات بیهوده و خرج‌های گزاف نیست.

همچون گذشته‌ها می‌توان فقط با یک استکان چای قند پهلو، قدم مهمان را گرامی داشت. گاهی بدون اطلاع قبلی، زنگ خانه‌های هم را به صدا درآوریم و سکوت تنهایی را بشکنیم. در گذشته اگر مهمانی سرزده از راه می‌رسید، کسی دست و پایش را گم نمی‌کرد. با هر آنچه در دسترس داشتند از او پذیرایی می‌کردند. رفت و آمدها ساده‌تر و صمیمانه‌تر بود. شب‌های ماه مبارک رمضان، خاطره آن سال‌های دور را زنده می‌کند.

وی در پایان می‌گوید: همه ساله از سوی مراجع مبلغی به عنوان زکات عید فطر اعلام می‌شود. بسیاری فقط همان مبلغ تعیین شده را به عنوان فطریه احسان می‌کنند؛ اما عده‌ای هم آن را فرصتی می‌دانند تا به بهانه فطریه، چندین برابر مبلغ تعیین شده یا حتی بیشتر از آن را به دست نیازمندان برسانند.

شوال ماه جشن‌های عروسی 

در گذشته‌های نه چندان دور با پایان ماه رمضان جشن‌های عروسی از سر گرفته می‌شد. نوعروسانی که در ماه مبارک رمضان جهیزیه خود را گلدوزی کرده بودند؛ آماده رفتن به خانه بخت می‌شدند.

برخی از خانواده‌ها دو جشن جداگانه برگزار می‌کردند. شب حنابندان در خانه عروس و روز پس از آن در خانه داماد. عصر روز دامادی، جهیزیه عروس به خانه داماد برده می‌شد. هنگام غروب آفتاب، داماد با عده‌ای از همراهان راهی خانه عروس می‌شد و با کسب اجازه از مادر و پدر عروس او را به خانه بخت می‌برد. در واقع ماه شوال ماه برگزاری جشن‌های عروسی، نامزدی، شیرینی‌خوران و ختنه‌سوران بود.

نظر شما