شناسهٔ خبر: 6072480 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

عدم ساماندهي مسافربرهاي شخصي باعث شكل‌گيري پرونده‌هاي تجاوز به عنف، سرقت، زورگيري و آدم‌ربايي مي‌شود

اقرار شياطين شب به 8 جنايت

دو شيطان كه سوار بر خودروي پرايد مشكي با شيشه‌هاي دودي در پوشش مسافربر دست به اعمال مجرمانه مي‌زدند، بازداشت شدند.

صاحب‌خبر -
به گزارش خبرنگار ما، نيمه شب پنج‌شنبه، 6 فروردين ماه امسال زن 22 ساله‌اي به نام پريسا از دو پسر جوان به اتهام آدم‌ربايي و تعرض شكايت كرد. شاكي گفت: من كارمند مانتو فروشي در ميدان هفت تير هستم. ساعت 22 كنار ميدان منتظر تاكسي بودم تا به خانه‌مان در شرق‌ تهران بروم كه پرايد مشكي‌اي جلوي من توقف كرد. به جز راننده كه پسر‌ جواني بود، پسر‌ حدود 25 ساله هم روي صندلي كناري‌اش نشسته بود. بعد از گفتن مقصدم سوار شدم و راننده حركت كرد. بعد از طي مسافتي، به رفتار راننده و مسافرش مشكوك شدم و از راننده خواستم خودرو را نگه دارد تا پياده شوم اما سرنشين جلو به صندلي عقب آمد و با چكشي كه در دست داشت، مرا تهديد كرد تا هيچ حركتي نكنم. راننده در محل خلوتي نگه داشت و هر دو...
شاكي ادامه داد: آنها بعد از اينكه تمام جواهرات، تلفن همراه و پول‌هاي داخل كيفم را از سرقت كردند، حوالي خيابان اتحاد من را از خودرو به پايين پرتاب كردند و گريختند.  با طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي مديرروستا، بازپرس ويژه قتل پايتخت پرونده در اختيار كارآگاهان اداره 16 پليس آگاهي قرار گرفت. در حالي كه تجسس‌ها براي بازداشت دو متهم آغاز شده بود، شكايت مشابهي به پليس گزارش شد. شاكي كه زني 35 ساله بود در خيابان قزوين براي رفتن به سه راه آذري سوار ماشين شده بود كه از سوي دو متهم مورد آزار قرار گرفت.
 او گفت دو متهم بعد از سرقت حلقه نامزدي، گوشواره‌ها، گوشي تلفن همراه و 190 هزار تومان پولي كه همراه داشتم من را در بيابان‌هاي فيروزبهرام اسلامشهر رها كردند. آنها پلاك خودروشان را با پارچه‌اي پوشانده بودند تا من موفق به برداشتن شماره پلاك نشوم اما چهره آنها را به يادم دارم.  بعد از آن بود كه كارآگاهان با كمك شاكيان، متهمان را چهره نگاري كردند. مأموران پليس با بررسي بانك اطلاعات مجرمان سابقه‌دار دريافتند چهره يكي از متهمان شباهت زيادي به پسر 25 ساله‌اي به نام فرهاد دارد كه چندين سابقه اعتياد و مواد مخدر در كارنامه‌اش ثبت شده بود. تحقيقات بعدي هم نشان داد پدر فرهاد خودروي پرايد مشكي دارد كه از مدت‌ها قبل در اختيار پسرش است.
بنابراين كارآگاهان به فرهاد مظنون شدند و روز يكشنبه هفتم‌تيرماه  با دستور قضايي وي را در خانه‌شان حوالي منطقه خليج دستگير كردند. متهم در بازجويي به جرم خود با همدستي يكي از دوستانش به نام سعيد اعتراف كرد. مأموران پليس پس از اين سعيد را نيز شناسايي و دستگير كردند.  دو متهم صبح ديروز مقابل قاضي مدير روستا به هشت فقره آدم ربايي، تجاوز و سرقت به عنف اعتراف كردند.
براساس اين گزارش از آنجا كه احتمال مي‌رود شكايت‌هاي بيشتري عليه دو متهم مطرح باشد شاكيان به اداره 16 پليس آگاهي تهران مراجعه كنند.

 گفت‌وگو با ‌ متهم
  فرهاد چقدر درس خواندي؟
سيكل دارم.
چي شد كه ادامه ندادي؟
با دوستان بد رفت و آمد كردم و معتاد به شيشه شدم بعد هم ترك تحصيل كردم.
بعد چه كار مي‌كردي؟
بيكار بودم.
پرايد متعلق به كيه؟
پرايد مال پدرم است. بعضي روز‌ها به بهانه مسافركشي بر مي‌داشتم و با دوستم سعيد داخل خيابان دور مي‌زديم.
با سعيد كجا آشنا شدي؟
بچه يك محل هستيم. سه سال قبل در يك پاتوق شيشه‌اي با هم آشنا شديم.
چه مدتي است كه در پوشش مسافركشي اين كار را انجام مي‌دهيد؟
حدود چهار ماه است.
چرا تصميم به اين كار گرفتيد؟
ابتدا فقط به خاطر پول بود. ما هر دو شيشه‌اي بودم و براي مصرف مواد پول زيادي نياز داشتيم به همين خاطر تصميم گرفتيم در پوشش مسافركشي اموال مسافران را سرقت كنيم. اولين زني را كه سوار كرديم فقط اموالش را به زور گرفتيم و او را رها كرديم اما در بار دوم شيطان ما را وسوسه كرد و علاوه بر سرقت اموالش به او تعرض هم كرديم.
به چند نفر تعرض كرديد؟
هشت نفر.
وقتي با التماس و گريه مسافران روبه‌رو مي‌شديد، چه احساسي داشتيد؟
ما ابتدا شيشه مصرف مي‌كرديم و حالت طبيعي نداشتيم و حتي هنگام آدم ربايي داخل خودرو شيشه مصرف مي‌كرديم به همين خاطر احساسي نداشتيم.
بيشتر طعمه‌هاي خود را در چه منطقه‌اي سوار خودرو مي‌كرديد؟
در حوالي ميدان دانشگاه و آبشناسان.
چرا اين محل را انتخاب مي‌كرديد؟
چون آنجا به اتوبان‌ها دسترسي داشتيم و راه دررو داشت و امكان اينكه گير بيفتيم، كم بود.
طعمه‌ها را كجا رها مي‌كرديد؟
اكثرشان را در بيابان‌هاي حوالي فيروز بهرام رها مي‌كرديم.
دست و پاي مسافران را با طناب مي‌بستيد؟
نه‌
امول سرقتي را به كي مي‌فروختيد؟
ما اموال را به مالخري كه قاچاقچي مواد مخدر بود، تحويل مي‌داديم و او هم در عوض به ما شيشه مي‌داد.
مي داني چه سرنوشتي در انتظار شما است؟
اعدام
    گفت‌وگو با دومين متهم
سعيد شما چقدر درس خواندي؟
من سيكل دارم. چون معتاد شدم نتوانستم ادامه تحصيل بدهم.
شما هميشه به عنوان مسافر نما بودي؟
نه من بيشتر راننده بودم. يك بار فقط مسافر بودم به همين خاطر فقط من به يك مسافر تعرض كردم.
چرا گريه مي‌كني؟
مي ترسم.
هنگام آدم‌ربايي و تعرض نمي‌ترسيدي؟
سكوت مي‌كند.
سابقه داري؟
نه
شما پيشنهاد آدم‌ربايي و سرقت دادي؟
نه، دو نفري تصميم گرفتيم. يك روز كه در حال مصرف شيشه بوديم اين تصميم را گرفتيم.