به گزارش خبرنگار ایکنا، روز دوم همایش «داوری در ترازوی داوری» درباره اندیشهها، نظریات و آثار استاد رضا داوری اردکانی، امروز یکشنبه ۷ خردادماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در این همایش مالک شجاعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با عنوان «هرمنوتیک تجدد و فلسفه علوم انسانی» سخنرانی کرد که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
روز گذشته در پیامی که از استاد داوری پخش شد ایشان تعبیری داشتند مبنی بر اینکه آنچه در آثار و اندیشههای استاد داوری هست یافتههایی است که با جوهر جان نوشتند. وقتی دکتر داوری این تعبیر را مطرح کردند که فلسفه را بیش از آنچه در کتابها باشد در چیزی میبینم که تجربه زیسته یا جوهر جان است ناخواسته ذهن من سراغ مقالهای رفت که اوایل دهه 60 محمدتقی دانش پژوه منتشر کرد. ایشان در آنجا نقل قولی از یکی از شارحان لاتینی ارسطو آورده که میگوید ارسطو هنگام نوشتن کتاب العباره خامه خویش را در مرکب نمیزد بلکه در جان خویش میزد و مینوشت. بنده به عنوان یکی از شاگردان استاد داوری حس میکنم در کار و بار فکری استاد داوری چنین تجربهای را میتوانیم ببینیم البته این به معنای نقدناپذیری داوری نیست و خود ما سوالاتمان را با ایشان مطرح کردیم.
استاد داوری هم تغییر کردند، هم تغییر نکردند
این تعبیر «هرمنوتیک تجدد» را آگاهانه از کتاب فلسفه معاصر ایران داوری گرفتم. من داوری را ذیل هرمنوتیک تجدد و فلسفه علوم انسانی در سه سطح فهم کردم و توصیف کردم و معتقدم این هرمنوتیک سه گانه میتواند هم به فهم ما از داوری کمک کند، هم به تصویری که داوری ذیل عنوان تجدد و مناسبتش با علوم انسانی داشته است. این نکته بدیهی است آنچه عرض میکنم تلاش خام است و نیاز به نقد و تکمیل دارد. من معتقدم داوری سه دوره فکری داشتند که وقتی با این سوال مواجه میشویم استاد داوری تغییر کردند پاسخ این است هم بله و هم خیر یعنی هم تغییر کردند و هم تغییر نکردند.
ویژگی این دورهها چیست؟ در این سه دوره چه مضامین کلیدی در تفکر ایشان بوده است؟ من از تعابیری که در تاریخ فلسفه است کمک گرفتم. دکارت در مجموعه آثارش یک تمثیلی دارد که استاد داوری و خیلی اساتید به آن ارجاع میدهند. محمدعلی فروغی هم به این تمثیل ارجاع میدهد و آن تمثیل درخت فلسفه است. دکارت میگوید درخت فلسفه ریشههایی دارد که مابعدالطبیعه است، تنه درخت طبیعیات است و ثمرات این درخت علوم دیگر هستند از جمله طب و مکانیک و اخلاق ولی اخلاق از بقیه مهمتر است.
بنده با استفاده از این تمثیل دکارتی عرض میکنم دکتر داوری تجدد را دارای یک ریشه میداند، دارای یک تنه میداند و دارای یک ثمراتی. ریشه درخت تجدد در آثار داوری آن چیزی است که از آن به تفکر تعبیر میکند. منظور از تفکر، فلسفه است. تنه این درخت علم است. در دوره اول تفکر استاد داوری مسئله تفکر برجسته میشود، در دوره دوم علم و در دوره سوم توسعه، یعنی تجدد از ریشههایی آمده، تنهای دارد و ثمراتی دارد. این ثمرات توسعه است. بنابراین استاد داوری تغییر کردند از این جهت که در هر دوره از دورههای سه گانه بر یکی از مولفهها متمرکز شدند؛ در دوره اول بر تفکر متمرکز شوند، در دوره دوم بر دانش متمرکز شدند و در دوره متاخر به مفهوم توسعه پرداختند. در هر دوره متناسب با تجارب زیستهشان تاکید را بر یکی از این سهگانه گذاشتند.
وقتی همه چیز سیاسی باشد هیچ چیز سیاسی نیست
در ادامه این همایش احمد بستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی با عنوان «از امر سیاسی تا ایدئولوژی: مطالعه انتقادی جایگاه فلسفه سیاسی در تأملات رضا داوری» سخنرانی کرد که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
بحث من این است که جایگاه فلسفه سیاسی در اندیشه داوری چیست. دکتر داوری به معنای خاص کلمه اندیشمند سیاسی محسوب نمیشود و سیاست بحث حاشیهای در آثار ایشان است ولی آنچه مد نظر من است فلسفه سیاسی ایشان است. این نکته را هم عرض کنم که به نظرم دکتر داوری ویژگی خوبی دارند که تقریبا تمام تاملات ایشان در 50 سال اخیر مکتوب شده و میتوانیم مطالعه کنیم. ایشان نویسنده پرکاری هستند و در آثارشان تحولات را میتوانیم ببینیم.
من یک چارچوب نظری در مورد فلسفه سیاسی عرض کنم. یک نویسنده آمریکایی وقتی درباره فلسفه فرانسوی صحبت میکند نکته ظریفی در مورد فلسفه فرانسوی بعد از جنگ جهانی بیان میکند و میگوید وقتی همه چیز سیاسی باشد هیچ چیز سیاسی نیست و فلسفه سیاسی اولین چیزی است که قربانی میشود؛ یعنی اگر همه چیز را سیاسی ببینیم شاهد انحلال امر سیاسی هستیم. فکر میکنیم همه درباره امر سیاسی صحبت میکنند ولی امر سیاسی در جامعه غایب است.
حرکت از امر سیاسی به نگرش ایدئولوژیک
چرا این را گفتم چون من فکر میکنم دکتر داوری در سالهای قبل از انقلاب، تاملات مهمی درباره امر سیاسی داشته است. با وقوع انقلاب به جای اینکه آزمایشگاه انقلاب فضایی فراهم کند درباره این نکاتی که تامل شده است بازخوانی شود به یکباره داوری از امر سیاسی به نگرش ایدئولوژیک شیفت میکند. از منظر من دکتر داوری سه دوره فکری دارد. دوره اول قبل از انقلاب یعنی سال 46 تا سال 57 که انقلاب رخ میدهد و به خصوص چند سال آخر که نوشتههایی منتشر میکند.
دوره دوم از اول انقلاب شروع میشود و تا اواسط یا اواخر دهه هفتاد که مسئولیت فرهنگستان را بر عهده میگیرد ادامه دارد. دوره سوم 25 سال اخیر را شامل میشود که داوری راه متفاوتی طی میکند و از توسعه و آموزش و پرورش و تکنولوژی صحبت میکند و نگاهی متفاوت را نمایندگی میکند. دوره اول دوره اصیلی است که کار فکری داوری مربوط به آن دوره است. دوره دوم ایدئولوژیک است و کارهایش چنگی به دل نمیزند و بر مبانی که در دوره اول پردازش کرده بود استوار نمیشود و شاهد یک جهش ایدئولوژیک هستیم که فوران میکند.
اگر بخواهم روی دوره اول متمرکز شوم من سه مسئله مهم در آثار این دوره میبینم اول توجه به فلسفه مدنی فارابی و اهمیت فارابی به مثابه یک فیلسوف مدنی و موسس فلسفه مدنی در جهان اسلام که به گمان من دکتر داوری اولین کسی است که به فارابی توجه نشان میدهد. مسئله دوم کارهایی است که درباره مدینه فاضله انجام دادند که اهمیت فوق العاده دارد. مسئله سوم مباحثی است که درباره ماهیت تمدن اسلامی انجام دادند. در این دوره داوری را فیلسوف محافظهکار میدانم یعنی کسی که حرف به اندازه دانش و توانایی خودش میزند و ادعاهای بزرگ مطرح نمیکند. ایشان از معدود افرادی است که در آن دوره به فلسفه توجه نشان میدهد و به گمانم دکتر داوری از این نظر که به مقام فلسفه در آن دوره تاکید داشته بسیار کار ارزشمندی کرده است.
انتهای پیام
نظر شما