به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، روز دهم ربیعالثانی مصادف است با شهادت حضرت فاطمه معصومه (س) دختر گرامی امام موسی بن جعفر (ع). ایشان در سال ۲۰۱ هجری قمری هنگام هجرت به ایران و دیدار با امام رضا (ع) به دست عوامل مامون عباسی مسموم شدند. این مسمومیت سبب بیماری سختی شد که منجر به شهادت ایشان شد. حضرت معصومه (س) قبل از آنکه به دیدار برادر ارجمندشان برسند از دنیا رفتند و در قم به خاک سپرده شدند.
در بیان اهل بیت (ع) شهر قم دری از درهای بهشت است که قطعا به یمن وجود بارگاه و مزار آن بانوی مکرم است. بعد از آنکه حوزه علمیه قم توسط آیتالله حائری یزدی تاسیس شد. شهر قم مرکز حضور علمای بسیاری شد. این شهر آیات عظام و علمای صاحب نام بسیاری را به خود دیده است که حضرت امام خمینی (ره) یکی از برجستهترین این علما است.
به مناسبت شهادت حضرت فاطمه معصومه (س) مدیحه «نورَیْن نیّرَیْن» که امام خمینی (ره) در منقبت ایشان سروده شده را در ادامه میخوانید:
نورَیْن نیّرَیْن
ای ازلیّت به تربت تو مُخَمّر
وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر
آیت رحمت ز جلوه تو هویدا
رایت قدرت در آستین تو مُضمَر
جودت همْ بسترا به فیض مقدس
لطفت همْ بالشا، به صَدرِ مُصَدّر
عصمت تو تا کشید پرتو به اجسام
عالَم اجسام گردد، عالم دیگر
جلوه تو نور ایزدی را مَجلی
عصمتِ تو سرّ مُختفی را مَظهر
گویم واجب تو را، نه آنَتْ رُتبت
خوانم ممکن تو را، ز ممکن برتر
ممکن اندر لباس واجب پیدا
واجبی اندر ردای امکان مَظهر
ممکن، امّا چه ممکن، علّتِ امکان
واجب، امّا شعاع خالق اکبر
ممکن، امّا یگانه واسطه فیض
فیض به مِهتر رسد و زآن پس کهتر
ممکن، امّا نمودِ هستی از وی
ممکن، امّا ز ممکنات فزونتر
وین نه عجب زآنکه نور اوست ز زهرا
نور وی از حیدر است و او ز پیمبر
نور خدا در رسول اکرم پیدا
کرد تجلّی ز وی به حیدر صفدر
وز وی تابان شده به حضرت زهرا
اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر
این است آن نور کز مشیّت «کُن» کرد
عالم، آن کو به عالم است منوّر
این است آن نور کز تجلّی قدرت
داد به دوشیزگان هستی زیور
شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور
ناگفتی آدم است خاک و من آذر
آبروی ممکنات جُمله از این نور
گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر
جلوه این خود عَرَض نمود عَرَض را
ظِلّش بخشود، جوهریّت جوهر
عیسی مریم به پیشگاهش دربان
موسی عمران به بارگاهش چاکر
آن یک، چون دیده بان فرا شده بر دار
وین یک، چون قاپقان معطّی بر در
یا که دو طفلند در حریم جلالش
از پی تکمیل نفس آمده مُضطر
آن یک انجیل را نماید از حفظ
و ین یک تورات را بخواند از بر
گر که نگفتی امام، هستم بر خلق
موسی جعفر، ولیّ حضرت داور
فاش بگفتم که این رسول خدایَست
معجزه اش میبُوَد همانا دختر
دختر جز فاطمه نیابد، چون این
صُلب پدر را و هم مَشیمه مادر
دختر، چون این دو از مَشیمه قدرت
نامد و ناید دگر هَماره مقدّر
آن یک امواج علم را شده مبدأ
وین یک افواج حلم را شده مصدر
آن یک موجود از خطابش مَجلی
وین یک معدوم از عقابش مُستر
آن یک بر فرق انبیا شده تارک
وین یک اندر سرْ اولیا را مِغفر
آن یک در عالم جلالت «کعبه»
وین یک در مُلک کبریایی «مشعَر»
لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم
دختِ خدایند این دو نور مُطهّر
آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع
وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر
چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد
مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور
آن یک بر ملک لایزالی تارک
این یک بر عرش کبریایی افسر
تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد
سایهای از قهر این، جحیم مُقعَّر
قطرهای از جودِ آن بِحار سَماوی
رشحهای از فیض این ذخایر اغبر
آن یک خاک مدینه کرده مزیّن
صفحه قم را نموده این یک انور
خاک قم این کرده از شرافت جنّت
آب مدینه نموده آن یک کوثر
عرصه قم غیرت بهشت برین است
بلکه بهشتش یَساولی است برابر
زیبد اگر خاک قم به «عرش» کند فخر
شاید گر «لوح» را بیابد همسر
خاکی عجب خاک، آبروی خلایق
ملجأ بر مسلم و پناه به کافر
گر که شنیدندی این قصیده «هندی»
شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
آن یک طوطی صفت همی نسرودیای
به جلالت ز آفرینش برتر
وین یک قمری نمط هماره نگفتی
ای که جهان از رخ تو گشته منوّر
انتهای پیام/ 161
∎