اگرچه هالیوود در سینمای امروز جهان حرف اول و آخر را میزند اما نباید فراموش کرد که سینمای اروپا در گذشتهی نه چندان دور موفقیتهای تجاری بسیاری کسب میکرد و پیش از آن نیز اروپاییها پیشگام صنعت تصویر متحرک بودند. شرایط کنونی سینمای اروپا با گذشته فرق کرده است و رونق سابق را ندارد. برای اثبات این ادعا کافی است نگاهی به نحوهی انتشار فیلمهایی اروپایی بیندازید.
نسخهی فیزیکی فیلمهای اروپایی به طور میانگین تنها در ۲ الی ۳ کشور منتشر میشود، این در حالی است که رقم مربوطه برای فیلمهای ساخت کشور آمریکا نزدیک به ۱۰ است. همچنین با توجه بررسیهایی که بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۲۰۱۶ انجام شده است، ۵۶ درصد فیلمهایی که افراد اروپایی نگاه میکنند؛ ساخت کشور آمریکا هستند.
همچنین اگر به لیست ۱۰ فیلم پر طرفدار در میان مخاطبان اروپایی در همین بازه، یعنی سالهای ۱۹۶۶ الی ۲۰۱۶ نگاه کنید، متوجه خواهید شد که تمامی آنها آثار آمریکایی بودهاند. با وجود اینها، نمیتوان از جنبشهای مهم فیلم سازی سینمای اروپا چشم پوشی کرد که در زمان اوج خود توانستند تاثیر بسزایی بر سینمای جهان بگذارند. در این مقاله قصد داریم تا به طور خلاصه به معرفی 5 جریان مهم سینمای اروپا بپردازیم.
اکسپرسیونیسم آلمان
جنبش اکسپرسیونیسم آلمان که در سالهای پس از جنگ جهانی اول رشد و گسترش یافت، در شعر و هنریهای تصویری ریشه دارد و بیش از اینکه سعی بر واقع گرایی داشته باشد، به دنبال بیان احساسات و ایدههای ذهنی و تخیلی هنرمند است. این جنبش به واسطه تصمیمات نظام حکومتی آلمان طی سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ مبنی بر عدم ورود فیلمهایی خارجی فرصت پیشرفت پیدا کرد و توانست در دورانی که شرایط اقتصادی کشور نامساعد بود، به سرعت فراگیر شود.
از بارز ترین نمونه فیلمهای جنبش اکسپرسیونیسم میتوان به فیلم The Cabinet of Dr. Caligari ساختهی رابرت وینه، فیلم Nosferatu ساختهی فریدریش ویلهلم مورنائو و فیلم Metropolis ساختهی فریتز لانگ اشاره کرد. تاثیرات این جنبش فیلم سازی به همان زمان ختم نشد و میتوان نشانههای آن را در فیلمهای ترسناک Psycho و The Babadook و همچنین فیلمهای علمی تخیلی Blade Runner و Dark City به وضوح مشاهده کرد. نئورئالیسم ایتالیا
در حالی که فیلم سازان آلمانی پس از پایان جنگ جهانی اول به ساخت آثارشان بر اساس فیلمنامههای تخیلی و ترسناک تمایل پیدا کرده بودند، فیلم سازان ایتالیایی رویهای کاملاً متفاوت را در پیش گرفتند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، ایتالیاییها عزم کردند تا در فیلمهای خود تصویری واقع گرایانه و بدون سانسور را از ایتالیای آن زمان به نمایش بگذارند که شامل توجه ویژه به طبقات ضعیف جامعه (کارگران و دهقانان) و پارتیزانهای دوران جنگ جهانی دوم میشد.
عزم فیلم سازان ایتالیایی برای به تصویر کشیدن چهرهی واقعی ایتالیا به دوران حکومت فاشیستها در این کشور مربوط میشود. در آن سالها، حکومت سعی میکرد تا مشکلات جامعه را نادیده گرفته و تصویری دور از واقعیت را روی پردهی نقرهای سینمایی قرار دهد. جنبش نئورئالیسم اوایل دههی ۵۰ میلادی فروکش کرد اما در این مدت آثار برجستهای ساخته شد که نمیتوان به راحتی روی آنها چشم بست. برای مثال میتوان به فیلم Ossessione ساختهی لوکینو ویسکونتی و فیلم Bicycle Thieves ساختهی ویتوریو دسیکا اشاره کرد. موج نوی فرانسه یا Nouvelle Vague
یکی دیگر از جنبشهای جریان ساز سینمای اروپا، موج نوی فرانسه بود که با در نظر گرفتن ویژگیها نام درستی برای آن انتخاب شده است. این جنبش نه تنها سینمای فرانسه، بلکه همانند یک سونامی دیگر کشورها را نیز در بر گرفت. موج نوی فرانسه که توسط منتقدان جوان تحریریه مجله سینمایی «کایه دو سینما» به راه افتاد، توجهی به قواعد فیلم سازی دههی ۵۰ میلادی چه از لحاظ روایی و چه از لحاظ تصویری نداشت.
در فیلمهای این جنبش آغاز و پایانی وجود ندارد و تنها برشی از زندگی شخصیتهای داستان به تصویر کشیده میشود. از فیلمهای این جنبش میتوان به فیلم La Pointe Courte ساختهی آنیس واردا اشاره کرد. از ویژگی فیلمهای موج نوی فرانسه میتوان به برداشتهای سریع، استفاده از تجهیزات ارزان قیمت، نماهای غیر معمول و نقش مثبت زنان در داستانها نسبت به فیلمهای قدیمی تر اشاره کرد.
برخی دیگر از ویژگیهای فیلمهای این جنبش از هالیوودِ آن دوران ( به خصوص آثار آلفرد هیچکاک) الهام گرفته شده بودند که موج نوی فرانسه بسیار زود قرض خود را با تاثیر گذاشتن روی فیلمهای Bonnie and Clyde و Pulp Fiction پرداخت. دوگما 95
جنبش فیلم سازی دوگما ۹۵ توسط ۲ کارگردان دانمارکی با نامهای لارس فون تریر و توماس وینتربرگ و با الهام از یکی از مقالات فرانسوا تروفو، فیلمساز، نظریهپرداز و منتقد سینمایی اهل فرانسه پایه گذاری شد. با توجه به قوانینی که فون تریر و وینتربرگ وضع کردند، فیلم سازان پیرو این جنبش باید تمرکز اصلی خود را روی واقع گرایانه تر ساختن آثار خود قرار دهند. به همین منظور، فیلم ساز باید از نورپردازی مصنوعی، اعمال کوچکترین تغییر در لوکیشن فیلمبرداری، موسیقی زمینه، جلوههای ویژه و استفاده از فیلتر خودداری کند.
به طور کلی، به کار بردن انواع مختلف تمهیدات مصنوعی را ممنوع و استفاده از دوربین روی دست را از ویژگیهای اصلی این جنبش اعلام کردند. نخستین آثار ساخته شده با پیروی از این جنبش، فیلمهای Festen و The Idiots بودند که به ترتیب توسط وینتربرگ و فون تریر در سال ۱۹۸۸ ساخته شدند. با وجود اینکه جنبش دوگما ۹۵ قوانین سخت گیرانهای داشت اما مجموعاً ۳۵ فیلم با پیروی از آن در طول عمر ۱۰ سالهاش ساخته شدند.
نکتهی جالب اینجاست که حتی برخی کارگردانان غیر دانمارکی از جمله هارمونی کورین نیز به آن علاقه مند شده و آثارشان را طبق قوانین آن ساختند. تاثیر این جنبش فیلمسازی را همچنین میتوان روی جنبشهای اخیر تلویزیون دانمارک مشاهده کرد. موج نوی رومانی
پس از اکران فیلم The Death of Mr Lazarescu ساختهی کریستی پویو در جشنوارهی فیلم کن سال ۲۰۰۵، سینمای رومانی وارد دوران جدیدی از شکوفایی شد. کشور رومانی در اواخر قرن بیستم سینمای قدرتمندی داشت اما زیر سایهی سینمای قدرتمند کشورهای همسایه و البته دیکتاتوری نیکلای چائوشسکو نتوانست چندان خودنمایی کند.
فیلمهای موج نوی رومانی معمولاً دربارهی مشکلات جامعهی این کشور در دوران حکومت چائوشسکو و پس از سقوط اوست. برای مثال میتوان به فیلم درام و دلهره آور 4 Months, 3 Weeks and 2 Days ساختهی کریستین مونجیو اشاره کرد که دربارهی دو دانشجوی دختر و مشکلات آنها در سال ۱۹۸۷ است. البته در این میان فیلمهایی نیز در ژانر کمدی تاریک ساخته شدند که به بیان مشکلات مختلف میپرداختند.
The Guardian∎