کشورهای متعدد اروپایی که در روزگاری نه چندان دور به واسطه غارت بیرحمانه ثروت ممالک اسلامی به قدرت رسیدند امروزه به دلیل تبلیغاتی که دوستان سعودی آنها در قلب قاره سبز انجام میدهند به یکی از قطبهای ترویج ایدئولوژی خرافی وهابیت تبدیل شدهاند. این کشورها که خود روزگاری از حامیان اصلی جنگ و جدل در سوریه و سایر کشورهای خاورمیانه بودند در حال حاضر میلیاردها یورو برای فرار از چنگ داعش خرج میکنند.
برای ارائه نگاهی مستند به دلایل و چگونگی این سیاست منفعلانه اروپا در قبال گروه تروریستی داعش گفتگویی صمیمانه داشتیم با آقای مرتضی نشاط مترجم و کارشناس برجسته حوزه آلمان و اتحادیه اروپا تا بدین وسیله پرده از رازهای اروپایی گروه مخوف داعش برداریم.
قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم با شماره چهارم از پرونده ویژه امپراطوری وحشت در خصوص تحولات مربوط به گروه تروریستی-تکفیری داعش در خدمت آقای مرتضی نشاط کارشناس برجسته حوزه اتحادیه اروپا و آلمان هستیم استاد عزیز خیلی ممنونم که این سعادت را در اختیار ما گذاشتید تا با این موضوع در خدمت شما باشیم. به عنوان مقدمه لطفاً کمی در خصوص چگونگی شکلگیری جریانهای تکفیری در کشورهای اروپایی توضیح دهید؟
نشاط: به نام خدا خدمت شما عرض کنم که هر نوع بحثی در خصوص داعش و اتحادیه اروپا باید مفروض به یک شناختی در مورد راهبرد اتحادیه اروپا در خصوص داعش و سایر جریانهای تکفیری باشد که من میخواهم به صورت روایی در تأیید توضیحات اولیه شما به آن اشاره کنم. البته برخی از شاهد مثالهای من از آلمان است که به عنوان رهبر اقتصادی و کنشگر فعال سیاسی در این اتحادیه شناخته میشود و در این زمینه همچنان در حوزه کشورهای عضو اتحادیه اروپا محل توجه است. ببینید مقامات اتحادیه اروپا چه آنهایی که در حوزه کشورهای آلمانی زبان هستند شامل صدراعظمهای آلمان و اتریش، وزرای خارجه و رؤسای جمهور این کشورها و یا دیگر مقامات اتحادیه اروپا همیشه در باب این که باید جلوی فعالیتهای تروریستی گرفته شود سخنانی گفتهاند چون این فعالیتها بیشتر در غرب آسیا و آفریقا است و از آنجا که ایتالیا دروازه ورود مهاجران غیرقانونی به کشورهای عضو اتحادیه و مشترک المنافع اروپایی است باید به هر ترتیب و هر توافق و ترفندی که شده از ورود مهاجران غیر قانونی که در داخل آنها قطعاً افرادی داعشی سازی شدهاند جلوگیری به عمل بیاید. به این دلیل که وقتی از اواسط دهه ۱۹۹۰م که جریان تکفیری «القاعده» به رهبری «اسامه بن لادن» به وجود آمد و در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م عملیات تروریستی خود را بر روی برجهای دوقلوی منهتن انجام داد. تا همین سال ۲۰۲۰م که در ماههای اولیه کرونا به سر میبردیم ما در آمار حدود ۸۰ عملیات تروریستی داشتیم که مقامات اتحادیه اروپا این نوع عملیاتهای تروریستی انتحاری را متوجه گروههای راست افراطی اسلامگرا میدانستند. در این میان به یاد دارم که برای نخستین بار خانم آنگلا مرکل صدراعظم سابق آلمان از صفت تروریسم اسلامی برای توصیف این پدیده استفاده کرد که به نظر من این مسئله وهن بزرگی برای اسلام است و کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی بایستی در خصوص این اصطلاح به اندازه وهن کاریکاتورهای توهین آمیز نشریه شارلی ابدو واکنش نشان میدادند اما متأسفانه در فضای رسانه و واکنش مقامات ما شاهد واکنش چندانی نبودیم که منجر به احضار سفرا و... شود. به خاطر این که غرب به دنبال بهانهای بود تا بگوید اسلام به اروپا و آلمان تعلق ندارد. درست است که مقامات کارکشته آمریکایی و آلمانی همیشه اسلام را متعلق به آلمان میدانستند اما حتی این نوع اسلام هم اسلام غربی بود. یعنی اسلامی که ارزشها و کرامت انسانی مدنظر غرب را پذیرفته بود و نسبت به مسائلی مانند هنجارشکنی در حوزه خانواده و تساوی و برابر زن و مرد از منظر غرب و بسیاری از مسائل دیگری که اسلام در مورد آن نظر دارد سکوت میکند و در مورد معیارهای دوگانه غرب از خود واکنشی نشان نمیدهد. باید به شما بگویم که کانون اطلاق اصطلاح تروریسم اسلامی که اولین بار توسط صدراعظم سابق آلمان به کار رفت به مناقشه سوریه برمیگردد مناقشهای که در آن روسیه خیلی محکم از سوریه پشتیبانی نمود وقطعنامههای ضد سوری شورای امنیت را یکی پس از دیگری وتو نمود و انگاره غرب درباره این که اسد باید برود را خنثی کرد این موضوع باعث شد که ظهور داعش در عراق و سوریه جنبههای حضور منطقهای خود را توسط غرب به جنبههای فرا منطقهای گسترش دهد. به همین دلیل نشستهای ائتلاف ضد داعش توسط غربیها به صورت پشت سر هم برگزار میشد. تا ثابت کنند ظهور القاعده به رهبری بن لادن پایان پدیده تکفیر نیست و این پدیده در فرصت دیگری به وحشیانهترین شکل ممکن دوباره سربرخواهد آورد و این بار نوعی پاندمی تروریسم توسط رسانههای غربی به شدت تبلیغ میشد غافل از این که باید این سؤال اصلی از مقامات غربی پرسیده شود که چه کسی حامی مالی اصلی گروههای تکفیری و تروریستی بوده آیا جهان اسلام خواسته چنین کاری انجام دهد! یعنی جهان اسام دوست دارد خودش را بیوجاهت کند! اصلاً چنین چیزی امکان پذیر نیست. همین آقای ترامپ در کمپین انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل خود رسماً خانم هیلاری کلینتون و آقای اوباما را با استفاده از مدارک و اسناد به پر و بال دادن و حمایت از داعش متهم کرد و گفت داعش را اینها به وجود آوردند. وقتی که داعش مولود تفکر غربی برای تقویت بیشتر معیارهای دوگانه است. دیگر پیدا کردن راه حلی از سوی غربیها برای معضل داعش برتابیده نمیشود به خاطر این که کسی که تفکرات خودش آبستن تحولات وحشتناکی برای منطقه بوده باید فکر این را هم میکرد که نسیمی از این وحشت به پشت درهای قاره سبز یعنی قارهای که در آن دولت-ملت به مدل غربی وجود دارد کشیده خواهد شد. کما این که این اتفاق هم افتاد و آن حملات وحشیانه و زیرگیریها و عملیاتهای انتحاری به وقوع پیوست. برخی با استفاده از این روشها با کامیون و کامیونت وارد بازارها میشدند و مردم را زیر میگرفتند. غربیها به دنبال این بودند که به این قتل و کشتار صبغه اسلامی بدهند که به نظر من این بزرگترین وهن برای اسلام است که اگر نگوییم توهین آن بالاتر از کاریکاتور شارلی ابدو بوده کمتر از آن نبوده است. به نظر من ائتلاف بین المللی ضد داعش کمک کننده و مولد داعش بود که بعداً برای آن برنامه ریزی کنند و بگویند حالا که ما داعش را به وجود آوردیم و تمامیت ارضی عراق و سوریه را زیر پا گذاشتیم. با یک سناریو باورپذیر برای جامعه غربی مرزهای خود را به روی این مهاجران غیر قانونی باز کنیم که در اینجا هم ما باز با معیارهای دو گانه رو بهرو هستیم. به عنوان مثال اگر ا میلیون و صد هزار پناهجوی عراقی و سوری که بیش از ۹۰ درصد آنها سوری بودند وارد خاک اتحادیه اروپا شدند همه کشورهای اروپایی از ترس داعش دست رد به سینه این پناهجویان میزنند. در حالی که در عراق و سوریه نه تنها شعیان بلکه حتی کردهای ایزدی و نیز اهل تسنن هم در امنیت نبودند چون که داعش آمده بود تا تمامی هنجارها را به ناهنجاری تبدیل کند. بعد شما میبینید که این معیارهای دوگانه غرب هم خودش را در آن ساحت نشان میدهد به این شکل که بحث سهمیه بندی پناهجویان سوری در بین کشورهای اروپایی مطرح میشود. در واقع اتریش سوئد و آلمان حدود ۹۰ تا ۹۵ درصد این جمعیت را قبول کردند اما کشورهایی مثل لهستان و مجارستان این مسئله را نپذیرفتند تا جایی که اتحادیه اروپا تصمیم گرفت که آنها را به دیوان عالی اروپا معرفی کند و آنها را مجازات کند که چرا آنها طرح سهمیه بندی را نمیپذیرند. بعد شما میبینید دو سال پیش که طالبان توانست تسلط خود را بر خاک افغانستان تثبیت کند. فقط ۵۰۰۰۰ نفر از شهروندان افغانی آن هم به شکل تحقیر آمیز تخیله نظامی اجازه پیدا میکنند با وجود این که بیشترشان مترجم و کادر اداری بودند خاک افغانستان را ترک کنند و آن موقع آقای بایدن و خانم مرکل در مورد این که ما باید حتماً اینها را تنها نگذاریم و.... صحبت کردند. آلمانیها تجهیزات گستردهای در مزار شریف داشتند اما با این وجود عطای آن را لقایش بخشیدند. از طرف دیگر میبینیم مشکل داعش هنوز حل و فصل نمیشود وقتی به جلوتر میآییم میبینیم که بحث تهاجم روسیه به شرق اوکراین را داریم. شما میبینید که اتحادیه اروپا خیلی با برنامه برای حدود ۱۰ میلیون نفر از پناهندگان اوکراینی و پذیرش موقت یا دائم آنها اعلام آمادگی میکند. شما این معیارهای دوگانه را چطور ارزیابی میکنید. اتحادیه اروپا میگوید:«نیروهای داعشی که از سوریه و عراق رفتهاند الان در آفریقا لانه گزینی کردهاند و شما شاهد گروههای افراطی اسلامگرا در کشورهای مالی، چاد و نیجریه هستید اما شما میبینید که فرانسه و آلمان از مالی خارج میشوند.
قدس آنلاین: با توجه به اشارهای که به حضور داعش در آفریقا کردید جناب عالی نقش اتحادیه اروپا در مباره با داعش در این قاره را چگونه میبینید؟
نشاط: اتحادیه اروپا در این عرصه خیلی نقش منفعلانهای را بازی کرد و در واقع یک نوع فعالیت منفعلانه را از خودش نشان داد. یعنی در قدمهای نخست چند ساله سعی کرد که با اقداماتی چون آموزش پلیس و انجام پروازهای نظارتی و شناسایی و ایجاد تأسیسات و ساختارهای آموزشی برای کشورهای آفریقایی آنها را از گزند تفکرات افراطگرایانه در امان بدارد آن هم نه به خاطر این که دلش به حال آنها سوخته بود به قول خانم اوزولا فن در لاین رئیس کمیسیون اروپا که یک چهره سیاسی شاخص و در دو دوره وزیر دفاع و وزیر کار و امور اجتماعی آلمان بودند:« ما برای مبارزه با کرونا نباید فقط به دنبال واکسیناسیون اروپا باشیم چون اگر حواسمان به کشورهای کمبرخوردار آفریقایی نباشد چارهای نداریم که با احتمالات جدید روبهرو شویم.» به همین دلیل اتحادیه اروپا احتمال ظهور دوباره داعش در آفریقا را پیش بینی کرده بود بنابراین نه به دلیل ترحم به ملل آفریقایی بلکه برای نجات خودش و به این دلیل که درهای اروپا توسط ایتالیا به روی دنیا باز میشوند این اقدامات را انجام میدهد. صدراعظم سابق آلمان میگفت:« منطقه خاورمیانه و آفریقا جلوی در خانه ما است.» این یعنی این که ما باید به شدت با توافقنامههای میزبانی که مثلاً با ترکیه، لبنان و اردن امضا میکنیم و نیز با مهار جمعیت افراطگرایان در مالی، نیجر و چاد با تهدید داعش مقابله کنیم. اروپاییها از نیجر و چاد خارج شدند و آخر سر هم توضیحی ندادند و گفتند که وقتی ساختار یک نظام سیاسی ما را نمیخواهد میرویم. ما آمده بودیم اینجا کمک حال باشیم! در صورتی که این کمک حال بودن میتواند از طرفی برای جامعه آفریقا اغواگر باشد ولی از طرف دیگر برای اروپاییها زیرکانه به خاطر این که اینها میخواهند تمام گلوگاههای هجوم مهاجران غیر قانونی که ممکن است درصد ولو ناچیزی از آنها تفکر داعشی داشته باشند را ببندند. یعنی ببینید این توافقنامه میزبانی که طی آن بین ۳ تا ۶ میلیارد یورو به دولت آقای اردوغان پرداخت شد فقط شامل این نبود که به زنان و کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست یا آواره سوری کمک کند. بلکه تفکر اصلی و غایی این طرح جلوگیری از ورود مهاجران غیر قانونی به خاک اروپا بود. شما نگاه کنید از این ۸۰ عملیات از اوسط دهه ۱۹۹۰م تا نوامبر ۲۰۲۰م که بعد از آن ما شاهد فروکش کردن حملات بر اثر پاندمی کرونا بودیم. این حملات حملاتی بودند که اکثراً توسط تونسیها، سوریها، عراقیها و آفریقاییها انجام شدند بنابراین اتحادیه اروپا فهمید که باید این مهار را به سمت آفریقایی و آسیایی که تفکر اسلامگرایی در آنجاها زیاد است سوق بدهد و به همین ترتیب تصمیم گرفت که از یک اصطلاح سیاسی وهن آمیز به نام «تروریسم اسلامی» استفاده کند تا بتواند افکار عمومی را در این زمینه آماده کند. اروپاییها در این زمینه نظر سنجیهای خیلی زیادی ترتیب دادند به نحوی که طبق نظرسنجیهای انجام شده در جامعه ۸۲ میلیون نفری آلمان آنقدر که مردم از تروریسم اسلامی میترسیدند نگران تورم و سایر معضلات مانند تهدید روسیه نبودند. بنابراین تمامی این ترتیبات برای این اتفاق میافتاد که به نحوی افکار عمومی توجیه شوند که اگر میخواهید حادثه تروریستی منهتن در اتحادیه اروپا تکرار نشود شما باید بدانید که ما باید بودجه قابل ملاحظهای را برای جلوگیری و مهار تفکر داعش در کشورهای عضو اتحادیه اروپا اختصاص دهیم. به همین دلیل اتحادیه اروپا با همراهی جامعه مدنی خود توانست این تفکر را اشاعه دهد. در این میان هر اتفاقی که میافتد میگویند حتماً کار تروریسیتهای اسلامی است. من این قضیه را آسیب شناسی کردم که وقتی یک عملیات تروریستی در کشورهای آلمانی زبان اتفاق میافتد وقتی پلیس میگوید که ما در حال بررسی این عملیات هستیم که آیا این عملیات تروریستی یا از نوع دیگری است میگوید ما هنوز مطمئن نیستیم که یک تروریست اسلامگرا در این ماجرا دخیل بوده یا نه. یعنی انگار دارند جامعه را برای تزریق این گزاره آماده میکنندکه کسی که چاقو میکشد یا سلاح گرم و سرد دارد حتماً یک تروریست اسلامی است! و اگر ما داریم از جیب مؤدیان مالیاتی اروپایی هزینههای سنگینی برای ائتلاف ضد داعش و تربیت مهاجران غیر قانونی و... صرف میکنیم برای جلوگیری از تفکر داعشی است.
قدس آنلاین: به نظر شما فعالیت مراکز وابسته به عرستان سعودی یا سایر کشورهایی که حامیان مالی تروریسم در منطقه محسوب میشوند چه تأثیری بر گسترش سرطان تکفیر در جهان دارد؟
نشاط: ببینید من نقش این کشورها و مخصوصاً عربستان سعودی را خیلی پر رنگ میبینم. وقتی که گروه تروریستی داعش از سوریه وارد خاک استان نینوا در عراق شد به یاد دارم که ائتلاف ضد داعش به وسیله تانکها و نیروی هوایی عربستان آن مناطق را بمباران کرد تا از این طریق از گسترش تفکر داعش جلوگیری کند. این در حالی است که این مطلب اصلاً باورپذیر نیست. زیرا عناصر داعش در فروش نفت و ارتباطگیری خود با برخی از شاهزادههای عربی و به دنبال آن برهم ریختن وضعیت موازنه قوا در منطقه ژئو پلتیک و ژئو اکونومیک غرب آسیا نقش مؤثری داشتند. شاهد مثال آن هم این است که عربستان سعودی که طاقت آزادی قلم یک روزنامهنگار به نام جمال خاشقچی را ندارد و او را به بیرحمانهترین شکل ممکن مثله و اره میکند. شما چطور میتوانید باور کنید که پای حکومتهای توتالیتر و نظامهای پادشاهی منطقه خاورمیانه در بر هم ریختن موازنه قدرت در منطقه در میان نباشد. من حتی به یاد دارم که مقام معظم رهبری در فرمایشات خود میفرمودند که:«ما اگر مدافعان امنیت خوبی نداشتیم شاهد هجوم و سرازیر شدن نیروهای داعش به کشور طبق نمونهای که در مرقد امام(ره) و ساختمان پارلمان ایران داشتیم میبودیم.» یعنی ببینید یکی از اهداف حامیان مالی داعش در منطقه مقابله با هر گونه مقاومت جریان اسلامی در غرب آسیا بود. جریان اسلامی که تفکرات وحشیانه داعش را به پای اسلام نمیگذارد. سلفیهایی که در شهر دوسلدورف آلمان حضور دارند و تعداد آنها به هزاران نفر میرسد. یکی از شیوه های تبلیغاتی آنها هدیه دادن قرآن است. ما چهرههای آنها را در میادین منطقهای و فرایند خفه کردن صدای روزنامه نگاران و خبرنگاران به عینه میبینیم. اینها این قدر در قدرتشان زیاد دست که قصد با شهرک سازیهای مدرن مانند شهرک نئون که توسط محمد بن سلمان در حال ساخت است و با آرایههای جدید مانند اعطای آزادی های فردی بیشتر به افراد برای خود وجههای دست و پا کنند اما این مسئله به هیچ عنوان اصلاً نافی تفکرات آنها نیست. به نظر من جریان داعش تأمین کنندگان مالی منطقهای و فرامنطقهای بسیاری دارد و خواهد داشت اما ساختار مدنی اتحادیه اروپا در تلاش است تا این دو را از یکدیگر تفکیک کند به نظر من اتحادیه اروپا گاهی اوقات در یک کلاف سردرگم گیر میکند و نمیتواند به رغم علم و اطلاع خود از سرنخ جریانهای تکفیری به دلیل وابستگیهای شدید در حوزه تأمین انرژی سره را از ناسره تشخیص دهدا. شما نگاه کنید هزینههای آلمان در حوزه تأمین انرژی به نسبت سال گذشته ۱۰ برابر شده است. در این کشور تورم چیزی حدود زیر یک درصد و میانگین آن شامل -۰.۸ درصد بود اما الان تورم در آلمان به نزدیک ۱۰ درصد و در برخی کالاها به بالای ۲۰ درصد رسیده است شما نگاه کنید بحث غلات و تأمین انرزی اصلاً شوخی بردار نیست. صدراعظم آلمان آقای اولاف شولتس یک سوسیال دموکرات است و یک نگاه سوسیالیستی به مسائل اقتصادی دارد. وی گفته:« ما به اندازه کافی ذخیرهگاههای انرزی خود را در سواحل شمالی آلمان پر کردهایم و با قطر و آذربایجان برای تأمین گاز خود به توافق رسیدهایم و در این زمینه مشکلی نداریم.» اما مسئله اینجا است که اگر آلمان در این زمینه مشکلی ندارد نمیتواند جلوی هزینههای انتقال انرژی و حاملهای آن را به خاک اتحادیه اروپا و آلمان بگیرد. این نکته بسیار مهمی است برای جامعه آلمان و اروپا که دولت رفاه را در ذهن خود دارند و به دنبال کمک هزینههای مختلف هستند این هزینهها قابل تحمل نیست. همین آلمان برای کم اثرسازی هزینههای انرژی که به دلیل توقف تأمین سوخت از فدراسیون روسیه و غیر فعال شدن خط لوله نورد استریم۱ به اتحادیه اروپا تحمیل شده است. اتحادیه اروپا در یک کلاف سردرگم گیر کرده که یا شجاعت و یا توان بیرون آمدن از آن را ندارد که به نظر من حالت دوم بیشتر محتمل است. زیرا اتحادیه اروپا به اندازه کافی از داخل اروپا از ناحیه برگزیت زخم خورده است و دیگر قدرت تحمل خروج سایر اعضای خود را ندارد. این اتحادیه باید نگاه اروپاگرای خودش را استمرار دهد و باید نگاه ترجیح منافع اتحادیهای بر منافع ملی کشورهای عضو اتحادیه را تقویت کند زیرا این اتحادیه دیگر چیزی برای از دست دادن نداراد و باید بیشتر به آن طرف آتلانتیک توجه کند. بنابراین چارهای ندارد جز این که تحت تأثیر سیاستهای ایالات متحده آمریکا قرار بگیرد وقتی آمریکا میگوید از افغانستان خارج شویم. نمایندگان بوندستاگ پارلمان آلمان به شدت با این سیاست آمریکا مخالفت میکنند. وقتی می خواهند سوریه را ترک کنند مجبور هستند به نوعی تحت الحمایه آمریکا باشند. در ماجرای اوکراین نیز که آمریکاییها خود را کنار کشیدند. اتحادیه اروپا نیز موضع نه چندان دل چسبی را اتخاذ کرد و آن این بود که ما خواهان حل مناقشه روسیه و اوکراین بدون درگیری نظامی هستیم. به نظر من این مسئله نشان دهنده ضرورت بازنگری در سیاستهای اتحادیه اروپا است.
قدس آنلاین: به عنوان سؤال آخر بفرمایید به نظر شما آینده تحولات مربوط به داعش در درون اتحادیه اروپا و به خصوص آلمان چگونه خواهد بود؟
نشاط: من آینده را خیلی نگران کننده میبینم من روی این نکته تأکید دارم زیرا این حرف من نیست بلکه حرف و حرف کارشناسان سیاست داخلی و امنیت داخلی جمهوری فدرال آلمان است. چرا من چنین حرفی میزنم به خاطر این که هنوز ما با هزاران نفر از اروپاییهای وابسته به داعش روبهرو هستیم. به نحوی که مجموعه داعشیهایی که در کشورهای اروپایی بودند زمانی نزدیک به ۵۰۰۰ نفر برآورد میشدند طبق آمار حدود ۳۰۰۰ نفر از این افراد به نوعی به خاک آلمان و کشورهای اروپایی بازگشتند ولی این آمار مربوط به افرادی است که شناسنامه دارند یک آمار دیگری اعضای چیزی حدود ۲۰۰۰۰ نفر را برآورد میکند. اما آنهایی که توسط سرویسهای امنیت فدرال آلمان مانند BND شناسایی شدند. قریب به اتفاق آنها عراقی- آلمانی و سوری-آلمانی و... بودند. همه اینها به نوعی اقامت آلمان را داشتند یا در آلمان متولد شدهاند و بعضی از اینها به صورت خیلی محدود آلمانی الاصل بودند. چند صد نفر از اینها به صورت زیر زمینی فعالیتهایی را دارند که بیشتر فعالیتهای آنها هم شامل وعظ و خطابه در مساجد آلمان است به همین دلیل شما میبیند که پلیس امنیت داخلی آلمان مسجدی را قرق میکند و واعظ آن را به دلیل تعلق به جریانهای تندرو دستگیر میکند به همین دلیل رفتار آلمان با جامعه مساجد ترکیه در آلمان هم به همین صورت است به نحوی که بارها و بارها صدای دولت اردوغان را درآورهادند. زیرا جامعه ترکتبار به صورت غیر رسمی بین ۲ تا ۳ میلیون نفر هستند که در جامعه آلمان مشغول فعالیت و زندگی هستند و جامعه آلمان به عنوان یک جامعه مهاجر پذیر اینها را پذیرفته است. اما وضعیت جریانهای دست راستی حاضر در آلمان بسیار نگران کننده است به نحوی که اینها با آتش زدن کتابخانه مساجد دست به برخی اقدامات افراطی میزنند گفتن این نکته نیز خالی از لطف نیست که جامعه آلمان به دلیل سیاستهای سیاستمداران ارشد خود به نوعی در قبال جامعه مسلمانان گارد گرفته است. وقتی از جامعه ۱ میلیون و ۱۰۰ هزار نفری جامعه پناهندگان سوری فقط ۹۱۰۰۰۰ نفر از آنها وارد آلمان میشوند و وقتی خانم مرکل در پارلمان بوندستاگ آلمان قسم یاد میکند که من باید قانون اساسی را مانند همه سیاستمداران آلمان اجرا کنم میگوید:« اصل اول قانون اساسی جمهور فدرال آلمان میگوید که کرامت انسانی خدشه ناپذیر است این کرامت انسانی هم متعلق به انسان اروپایی و آلمانی و سایر کشورهای جهان است» ایشان میگوید من دقیقاً به مر سوگند خود نسبت به قانون اساسی عمل کردم اما مردم آلمان از این که من چرا با یک شهروند سوری عکس سلفی گرفتم و اتحادیه اروپا به این دلیل که من سیاستهای درهای باز را در قبال جامعهای که متعهد به پذیرش آن هستم اعمال کردم ناراحت هستند و من را با موجی از انتقادات مواجه کردند حالا شما نگاه کنید که اجرای این اصل اول در مورد پناهندگان اوکراینی کلاً بدون هیچ اعتراضی اجرا میشود و اگر جامعه سوری باید داخل کمپ بروند جامعه اوکراینی به دلیل همکیشی یا اروپایی بودن یا هر چیز دیگری در داخل خانوادهها میرود. یعنی از منظر جامعه اروپایی پذیرفته نیست که انسان انسان است چه انسان مسلمان چه انسان اروپایی و چه یهودی اما انسانی با گرایش و اصالت اروپایی از دسترسی بالاتری به نسبت انسان مسلمانی برخوردار است که هر لحظه ممکن است در معرض اتهامات ژورنالیستی و.. قرار بگیرد. از سال ۲۰۱۵م بحران مهاجران در اروپا شروع شد و جریانهای افراطی مثل AFD حزب آلترناتیو برای آلمان که توانست بیش از ۵ درصد از آرای لازم برای حضور در بوندستاگ را به دست آورد و به نوعی جانشین حزب افراطی NPD شود که به نوعی جانشین حزب نازی آلمان بود. در واقع این جریانهایی که یکی از نمایندگان حزب AFD در جریان برانداز هاینریش سیزدهم هم حضور داشته است که الان همه آن جمع بیست و پنج نفره بازداشت شدند اما هیچ گونه اقدام عملیاتی انجام ندادند. صاحبان این تفکر آمدند و در سال ۲۰۱۷م که مهاجران سوری و عراقی در آلمان و کشورهای اروپایی مستقر شده بودند آمدند و گفتند که اگر خانم مرکل درها را باز نکرده بود الان مردم جامعه آلمان و اروپا از این که در خیابان حرکت کنند ترسی نداشتند! به نظر من ما باید از منظر دیپلماسی رسانهای آنچه را که از طرف غرب به ما تحمیل میشود را به نقد میکشیدیم و حتی تیمی در این خصوص تشکیل میدادیدم تا این مسئله در پارلمان مطرح شود ولی فکر کردیم که این نطفهای که منعقد میشود در کنار تمام دشمنیهایی است که غرب در قبال جهان اسلام انجام می دهد غافل از این که این مسئله در جهت به خدمت گیرذی افکار عمومی است تا از این طریق هر بلایی بر سر جهان اسلام بیاورند.
نظر شما