> موسیقی قرضی قصه بر داستان نشسته است
موسیقی متن این سریال وامدار دو مجموعه ساخته شده توسط بزرگان سینمای جهان «دیوید فینچر» و «کریستوفر نولان» است. موسیقی متن فیلم سینمایی «میانستارهای -Interstellar» فیلمی علمی - تخیلی و حماسی به کارگردانی «کریستوفر نولان» است که در 2014 اکران شد و موسیقی متن آن را «هانس فلوریان زیمِر» موسیقیدان، آهنگساز آلمانی ساخته است) و سریال تلویزیونی «شکارچی ذهن- Mindhunter» نام مجموعه تلویزیونی جنایی ساخته «دیوید فینچر» است که در 13 اکتبر 2017 در نتفلیکس منتشر شد. «جیسِن هیل» آهنگساز و موسیقیدان آمریکایی این موسیقی را ساخته است) دو اثری هستند که بیشترین یادآوری را در تماشای سریال «پوست شیر» دارند. در حقیقت اگرچه موسیقی «پوست شیر» تداعی این دو مجموعه در یک اثر ایرانی است اما به دلیل ماهیت جنایی و درام و قصه با آن همخوانی دارد و توجه مخاطب را جلب میکند. این که قصه ها، ملودیها و پی رنگها در سینما و سریالهای ما بدون ذکر نام اقتباس میشوند هم یکی از نقاط ضعفی است که باید به عنوان یک خلل فرهنگی ملحوظ نظر داشت.
> زنان منفعل قصه هرکدام به شکلی سرگردانند
سه شخصیت زن اصلی قصه در «پوست شیر» هرکدام جنسی از خنثی بودن در زندگی و روابط خود را دارند و به نوعی هرکدام جنسی از انفعال را بازنمایی میکنند. «لیلا برزگر» با بازی پانته آ بهرام زنی است که پس از 15 سال زندگی مشترک آنقدر زندگی متزلزلی دارد که پس از پیدا شدن اختلافات با همسرش و بیرون زدنش از خانه حتی توانایی پرداخت یک ماه اجاره در یک مسافرخانه درجه چندم را ندارد. شخصیتی که در فاصله چند روز از عرش به فرش میافتد اما توانایی سرپا شدن ندارد و این شکل بیخانمان شدنش بسیار اغراقآمیز و به دور از باور است. زنی که جز همسرش هیچ خانواده، دوست یا آشنایی در شهر ندارد.
«مژگان» با بازی ژیلا شاهی زنی است که به رغم سالها کارکردن در خانه مردم و تلاش برای برآمدن از پس زندگیاش توانایی اجاره یک اتاق برای زندگی را ندارد و تماما دست به دعاست تا همسری صیغهای هزینههای زندگیاش را تقبل کند. باز هم تکرار پرتره زنی که جز همسرش هیچ خانواده، دوست یا آشنایی در شهر ندارد.
«ساحل» با بازی پردیس احمدیه دختری است که اگرچه به قتل رسیده اما در قالب فلش بکهای قصه ما دائم با او و رفتارهایش همراه میشویم؛ «ساحل» هم در این میان شخصیت مستقلی ندارد، از سویی همه کارهایش را برای رفتن همیشگی از ایران انجام داده است اما از سوی دیگر به صرف آشنایی با پسری که خیلی چیزی از زندگیاش گفته نمیشود، تصمیم میگیرد که بماند؛ از سوی دیگر این دختر پس از 15 سال زندگی در غیاب پدری که زندان بوده حالا به شدت به این پدر نزدیک میشود اما به رغم وابستگی و دلبستگیای که به پدرش دارد همچنان میخواهد که از ایران برود.
> درماتیک بازیهای سریالهای ایرانی
«پوست شیر» به رغم قصه خوبی که تعریف میکند اما در برخی از موضوعات به شدت ضعیف است؛ مثلا در صحنههای احساسیاش حتما باید باران را به کار گیرد؛ اولین ملاقات «نعیم» با دخترش در کوچهای قدیمی میتوانست در همان آسمان صافی که شروع سکانس بود ادامه یابد اما کلیشه باران با دیالوگها همراه میشود تا باز شاهد یک فضای تکراری باشیم. از سوی دیگر همیشه برای یادآوری آدمهای از دست رفته نیاز نیست که آنان را در گذشته و در حال دویدن در کنار ساحل دریای شمال ببینیم اما در «پوست شیر» این کلیشه هم بار دیگر تکرار میشود. تصاویر کودکی یا بزرگسالی آدمها همراه با تصویر آهسته در حالی که برگهایی در هوا معلق هستند هم دیگر کلیشه گل درشتی است که «پوست شیر» در تمامی فلش بکها و یادآوریهای گذشتهاش به آن متوسل شده تا تاثیری دراماتیک بر بیننده بگذارد.
موضوع دیگر لوکیشنهای این سریال است که در برخی از صحنهها مانند خانه رضا و همسرش دقیقا با سریال «آفتاب پرست» و «سیاوش» همپوشانی دارند و این موضوع را به ذهن میرسانند که آیا در تهران به این بزرگی و هزینههای سنگینی که برای این تولیدات صرف میشود نمیتوان از فضاهای غیرتکراری بهره برد؟
> بازیگرانی که به قصه وزن میدهند
سارا بقایی در ادامه متن خود در ایرنا نوشته است: بازیهای بازیگران این سریال از جمله نقاط قوت آن است؛ هادی حجازی فر در نقش «نعمیم مولایی» اگرچه جلوههایی از بازیهای قدیمیاش را تکرار میکند اما به خوبی در نقش خود جاافتاده و بازی باورپذیری را ارائه کرده است.
شهاب حسینی در نقش «سرگرد محب مشکات» پرترهای از پلیسی برانگیخته است که به دلیل زخمهای شخصی که در زندگی داشته انگیزه و وجدانی بیدار برای وظیفهاش دارد؛ حسینی نقش پلیسی خود را به دور از اغراق درآورده و قدرت همراهسازی مخاطب با خود را دارد.
پانته آ بهرام یکی از بهترین بازیهایش را در این سریال ارائه کرده و به خوبی توان بازی مادری داغدیده را از خود به نمایش میگذارد.
پردیس احمدیه هم اگرچه در این سریال همانند سایر نقش آفرینیهایش بازیگری ششدانگ نیست اما در مجموع از پس نقش خود برآمده است.
علیرضا کمالی در نقش رضا پروانه و ژیلا شاهی در نقش مژگان اگرچه نقشهای دوم این قصه هستند اما هردو بسیار قوی ظاهر شده و قصه زندگی و شخصیتهایشان را به شکلی جذاب بازی میکنند.
نظر شما