*یکی از دوستان به محض اینکه پشت میزش بنشیند شروع به ناسزا میکند. برای همین معروف شده به «لیچارچی». همین چندی پیش وی وارد دفتر شد و چپ و راست بد و بیراه گفت: هی گفت فلون فلون شده... گفتیم به کی هستی؟ گفت به یک خودرو! چون تصادف کرد با چشمم دیدم ایر بکش باز نشد. سر بدبخت راننده خورد به شیشه جلویی ماشین. ای بر هرچی خودرویی که ایربکش باز نشود...!
*یک همکارمان هم یک روز با غیظ و ترشرویی پشت لپ تاپش نشست در حالی که مشغول تایپ بود زیر لبی ناسزهای بد میداد. به وی گفتیم جریان چیه؟ گفت: تو یک خیابون میآمدم تو ده تا چاله افتادم. یک خیابون با ده تا چاله ناسزا نداره؟ یکی از دوستان گفت: چرا داره! البته به شهرداری و شهرداران منطقه بر نخوره اما خیابانهای پرچاله مستحق ناسزایند!
*بنده خودم اولین باری که پس از حذف ارزترجیحی رفتم ماکارونی بخرم وقتی قیمت چند برابری را دیدم ناخودآگاه تو فروشگاه زنجیرهای شروع به ناسزا دادن کردم. یک خانم مسنی با خشم گفت: دهنتو با ناسزا باز نکن وقاحت داره، مرد حسابی! مگه تو گرونی ندیده بودی که با گرونی ماکارونی دهنت به ناسزا باز شده؟ گفتم: شرمنده ننه! ناسزا ندم که تخلیه نمیشم. اما چند نفر تحت تاثیر من و در تایید سخنان «ناسزا وار» اما ارزشمند من شروع به ناسزا دادن به
قیمتها کردند.
*همین چند وقت پیش یکی از همکاران با خواندن خبری شروع به ناسزاهای بدبد کرد و گفت: پمپئو وزیر خارجه سابق آمریکا گفته: اخباری که از وین میآید مایه رنجش خاطر است مردک فلون فلون شده...!
یکی از همکاران معروف به «جناب شعر چی» گفت: بنده ناسزای بیادبانه به پمپئو نمیدهم اما این شعر بافقی را خطاب به وی میخوانم: «می باید گفت باز سد فحش- از نکبت که؟ زنکبت تو»
نظر شما