امیررضا معروفی در یادداشتی نوشت: اگر از هر روانشناس بیتکلف و با تجربهای بپرسیم که یک خانواد، تا چه اندازهای میتواند به کودک خود آزادی بدهد، به شما پاسخ خواهد داد که این آزادی باید به اندازهای باشد که کودک از پسِ خطرات احتمالی ناشی از آن آزادی بربیاید.
مثلا یک کودک برای خرید نان به نانوایی فرستاده شده است، اگر این کودک از قبل آموزشهای لازم را دیده باشد، بایدها و نبایدهای جغرافیای مسیر خانه تا نانوایی را شنیده باشد، به احتمال خیلی زیاد از پسِ خطرات محیطی برخواهد آمد، و کودک و خانواده آن کودک دچار مشکل نمیشوند. چون قبلتر از راه درستی به کودک آموزش دادهاند و شناخت کودکرا بالا بردهاند که مثلا به هرکسی اعتماد نکند، پول را جز به شخص شاطر تحویل ندهد، از فلان مسیر برود، موقع رد شدن از خیابان عجله نکند، جوانب احتیاط را در نظر بگیرد و بعد، از خیابان رد شود.
هر اثری دارای سه ضلع است؛
اول خود آن اثر، دوم سازنده آن اثر و در آخر مخاطب اثر.
این اثر میتواند یک فیلم یا سریال، یک عکس یا نقاشی یک خبر یا متن و یا یک محتوا در شبکهای از شبکههای اجتماعی باشد؛
درخصوص ضلع اول، ساده انگاری است وقتی که میخواهیم راجع به سواد رسانه به مثابه سواد رسانه صحبت کنیم، فقط لایه اول و سطحی از آن اثر و محتوایی که در معرض آن قرار داریم را در نظر بگیریم، قطعا معاندین محتواهای پیچیده و پر از المانی را بهصورت لحظهای برای ما در توپخانههایشان در نظر میگیرند؛
در این بمباران، ذهن، ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه ما قطعا با لایههای مختلفی از طراحی و کار رسانهای روبرو است. برداشت و میزان نفوذ این حملات رسانهای، بیش از آنکه به خود آن محتوا بستگی داشته باشد، به مخاطبی بستگی دارد که با آن روبرو است و هر مخاطبی بر اساس زیست، تجربه، مطالعه و... در یک کلام آگاهی خود، تحت تاثیر آن محتوا قرار خواهد گرفت و از آن برداشت خواهد کرد؛
به نوعی، دیگر خود آن محتوا چندان اهمیت ندارد، و اصلا قطعیتی در معنا و برداشت معنا از آن وجود ندارد و این برداشت، به مخاطبی بستگی دارد که در معرض آن محتوا قرار گرفته است.
پس ضلع اول بدون در نظر گرفتن مخاطب، بیمعنا است.
ضلع دوم، صاحب، مبداء، سازنده و یا اتاق فکر یک محتوا است؛
صاحب و سازنده یک محتوا و اثر، پس از انتشار، از آنجا که دیگر دخل و تصرفی در آن اثر نمیتواند داشته باشد، نسبتش با آن محتوا چیزی جز یک مخاطب نیست و از لحظه انتشار به بعد، او دیگر موثر در آن محتوا نیست. یعنی موشکهایش از راه دور قابل کنترل نیست و پس از شلیک، دخل و تصرفی در موشکهایش نخواهد داشت. پس اگر بایک مخاطب آگاه و باهوش سر و کار داشته باشد، در اکثر موارد نمیتواند مخاطب را وادار به برداشت چیزی کند که او اراده کرده و ارائه داده است.
یعنی ضلع دوم_ صاحب و مبدا یک محتوا_ از اعتبار میافتند و مخاطب آگاه میتواند یک محتوا را از استبداد تفسیری آزاد کند و نگذارد که سازندههای یک محتوا اذهان را مسخ کنند و آنجایی ببرند که قصد کردند.
با این فرض، رسانههای گوش به فرمان پیرزن لندن نشین، جیره خواران سعودی و در مجموع معاندین رسانهای، کلاهشان پشم پُر پشتی ندارد و پس از انتشار محتوایشان دیگر موضوعیتی نخواهند داشت.
میرسیم به ضلع سوم که مخاطب است؛
در دو ضلع بالا هم، اهمیت مخاطب مشخص شد و اصلا یک محتوا با مخاطبش معنا میشود و او است که به یک محتوا معنا و اعتبار میبخشد.
حال باید دید که برای بالا بردن سواد رسانه و آگاهی رسانهای مخاطب ایرانی چطور و چقدر تلاش شده است و میشود، آن هم در شرایطی که پلورالیسم، که یعنی قائل به صحت و حقانیت همه دیدگاههای مختلف در زمینه سیاست، فرهنگ، اقتصاد یا دین بودن، سایه سنگینی بر تفکر اکثر کاربران فضاهای رسانهای و شبکههای اجتماعی افکنده است.
مخاطبی که دنیای پیشرویش دنیای تناقضهاست. دنیایی که در آن، مدلهای هیوریستیک (یعنی چندپایانی به این معنا که قضاوت و نتیجهگیری کاملا به مخاطب بستگی دارد)، جای الگوهای الگوریتمی را گرفته و فضای موثر برای تحقق شفافیت و انتقال حقیقت و از آن طرف محیطی مساعد برای فریب و تخریب، دو روی یک سکه را شکل داده اند.
در این میان مسئولین و نهادها، سازمانها و وزارتخانههایی که در امر آموزش و پرورش مردم دخیل هستند، باید به فکر باشند.
البته مهمترین مخاطب این حرفها، خود مخاطبانی هستند که از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند؛ چنان کودکی که قبل از رفتن به نانوایی باید به خوبی آموزش دیده باشد، مخاطبان ما که از نظر تجربه کمّی، مثل خیلی از کشورهای جهان، دوران کودکی و نوجوانی خودرا در این فضاها پشتسر میگذارد، باید سوادرسانه خودرا بالاببرند تا مبادا ذهنشان مسخ بیگانگان و بازیگران رسانهای معاند شود.
به جهت حسن ختام توجه شمارا به کلام رهبر حکیم انقلاب (حفظهالله) جلب میکنم:
این فضای مجازی امروز از فضای حقیقیِ زندگی ما چند برابر بزرگتر شده؛ بعضیها اصلاً درفضای مجازی تنفّس میکنند؛ اصلاً آنجا تنفّس میکنند، زندگیشان در فضای مجازی است
جوانان هم سروکار دارند با فضای مجازی، با انواع و اقسام چیزها و کارها، با برنامههای علمیاش، با اینترنتش، با شبکههای اجتماعیاش، با مبادلات و امثال اینها سروکار دارند؛
خب، اینجا لغزشگاه است. هیچکس نمیگوید آقا جادّه نکش. اگر شما در یک منطقها ی جادّهای لازم دارید، خیلی خب، جادّه بکش، جادّهی اتوبان هم بکش امّا مواظب باش!
آنجایی که ریزش کوه محتمل است، آنجا محاسبهی لازم را بکنید. ما به دستگاههای ارتباطی خودمان، به مجموعهی وزارت ارتباطات و شورای عالی مجازی – که بنده از آن هم گله دارم – سفارشمان این است.
ما نمیگوییم این راه را ببندید؛ نه، اینکه بیعقلی است. یک کسانی نشستهاند، فکر کردهاند،
یک راهی باز کردهاند بهعنوان این فضای مجازی و به قول خودشان سایبری؛ خیلی خب، از این استفاده کنید منتها استفادهی درست بکنید؛
دیگران دارند استفادهی درست میکنند؛ بعضی از کشورها طبق فرهنگ خودشان این دستگاهها را قبضه کردهاند. ما چرا نمیکنیم؟ چرا حواسمان نیست؟
چرا رها میکنیم این فضای غیرقابل کنترل و غیرمنضبط را؟ (دیدار معلمان و فرهنگیان با رهبر انقلاب – ۱۳۹۵/۰۲/۱۳)
انتهای پیام/
نظر شما