محمد حسن بیاتی:
مقدمه و کلیات:
1. طی روزهای گذشته رژیم آل سعود با تشکیل ائتلافی، فتنه دیگری را در منطقه رقم زد. عربستان سعودی با ۱۵۰هزار سرباز و ۱۰۰ فروند هواپیمای جنگی، امارات متحده عربی ۳۰ فروند هواپیمای جنگی، بحرین و کویت هر کدام ۱۵ جت جنگی و قطر ۱۰ فروند جت جنگی به یمن حمله نظامی کرد. مصر برای انجام عملیات زمینی نیز اعلام آمادگی کرده است. پاکستان نیز اعلام کرده نسبت به حمله به عربستان واکنش نشان خواهد داد.
2.چندی پیش اوباما در دانشکده نظامی وست پوینت نیویرک مطالب قابل توجهی گفت که می توان آنرا اصلی ترین خطوط راهبرد امریکا در دوران نوین سیاست خارجی اش دانست. نکات کلیدی اوباما چنین است؛
اولاً- به دلیل تنفر شدید مردم امریکا از آغاز هرگونه جنگ جدید
ثانیاً- به دلیل ضعف و خستگی مفرط ارتش امریکا
ثالثاً- به دلیل مشکلات جدی اقتصادی
رابعاً- به دلیل تغییر جنس و ماهیت تهدیدهای نوین
امریکا در سیاست خارجی اش، استراتژی مداخله مستقیم را کنار گذاشته و به جای آن بر موارد ذیل متمرکز خواهد شد؛
1. مدیریت از راه دور.
2. واگذار کردن حل مشکلات منطقه ای به بازیگران منطقه ای.
3. تلاش برای نزدیک کردن عملیات های نظامی به عملیات های اطلاعات پایه و در نتیجه کوچک کردن ارتش.
4. تشکبل ائتلاف های منطقه ای.
5. اجتناب از مداخله مستقیم.
6. استفاده جدی تر از ابزار هایی مانند تحریم ها و مجازات های چند جانبه.
3.آنچه که در صحن علنی این حمله وجود دارد تجاوز آشکار علیه ملتی است که سعی داشته با روشهای مسالمتآمیز استقلال خود را تأمین کند.
این حمله که با همکاری چند کشور عربی و حمایت آمریکا صورت گرفته است، نقض آشکار حقوق بشر بوده و چه بسا سرآغاز جنگ های بیشتر خواهد بود. همانطور که تقویت داعش در سوریه و عراق نتیجه ای جز افزایش ناامنی در جهان نداشت این تجاوز هم به ضرر امنیت ملت های جهان بخصوص مسلمانان شده و علاوه بر آنکه فی نفسه باعث به خطر افتادن امنیت منطقه می شود، موجب تقویت تروریسم نیز می گردد و قطعاً دود این آتش، در مرحله اول به چشم خود کشورهای عربی می رود.
حمله نظامی به یمن نه به نفع کشورهای حوزه خلیج فارس و عربستان است و نه به نفع مردم بیدفاع یمن . مردم سختی کشیده یمن چیزی برای از دست دادن ندارند. یمن در تاریخ خود هیچگاه تسلیم زورگوییها نشده و تجاوز نظامی اخیر نیز باعث همبستگی بیشتر مردم یمن در برابر توطئهای بزرگ خواهد شد. و آن ؛ توطئه بازگرداندن کشورهای مستقل و آزاد به محور وابستگی به آمریکا است.
4. مردم یمن هیچ گاه اقدامی را علیه همسایه خود انجام نداده بودند که حق پاسخ و مداخله نظامی برای عربستان وجود داشته باشد . تمام قوانین بینالمللی حق واکنش متقابل را برای مردم یمن مجاز شمردهاند و این امکان برای ارتش، انصارالله و کمیتههای مردمی برای پاسخ شدید وجود دارد. در مقابل اقتدار و هوشمندی مردم یمن که همراه با انصارالله هستند و سنگ بنای قانون جدید را نهادهاند عربستان سعودی بصورت سراسیمه، شتابزده و وحشتزده با حمله نظامی خود در واقع ، اقدام به خودزنی کرد.یمن نه تنها تسلیم نخواهد شد بلکه انقلابی همگانی علیه سیاستهای عربستان در منطقه شکل میگیرد و این تجاوز، سرآغاز یک سلسه تغییرات ژئوپلتیکی مهم در منطقه خاورمیانه خواهد بود.
به هر حال مساعدت و همکاری برخی کشورهای مسلمان برای حمله به یک کشور مسلمان دیگر، جای تأمل و تأسف بسیار دارد.
5. این حمله نظامی یک اشتباه راهبردی از سوی عربستان بوده این رژیم فریب آمریکا و صهیونیستها را خورده و طعمه آنها شده است. چرا که آنها میخواهند با این اقدام شکستهای متوالی خود در این سالها را جبران کنند اما با شکست دیگری مواجه خواهند شد. آنها در یک اتحاد نامقدس علیه یک ملت انقلابی وارد جنگ شدهاند که تجارب تاریخی نشان داده هرگاه ملتی مورد تجاوز قرار بگیرد با وحدت و انسجام به پیروزی خواهد رسید. بنابراین می توان گفت: عربستان جنگی را شروع کرد که پایانش بدست او نخواهد بود.در این رابطه سخن علاء الدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران، قابل توجه است که گفته: «این آتش، دامنگیر عربستان خواهد شد زیرا جنگ، فقط در یک مکان واحد نخواهد بود.» و این سخن، حامل پیام مهمی برای عربستان می باشد.
عبدالباری عطوان (تحلیلگر و استراتژیست معروف جهان عرب) با اشاره به یکسره شدن جنگ در لیبی توسط ائتلاف ناتو و براندازی نظام قذافی می گوید: نتیجۀ این کار، پُر شدن لیبی از میلیشیاها و گروه های تندرویی نظیر القاعده، انصار الشریعه و داعش بود. اگر چنین الگویی در یمن نیز تکرار شود، چه باید کرد؟ باید گفت که عربستان، ماجراجویی خطرناکی را آغاز کرد که ممکن است در دام آن گرفتار شود. این ماجراجویی جنگ فرسایشی طولانی مدت نام دارد. ممکن است کسی بگوید که عربستان چاره ای جز تکرار الگوی عملیات «توفان صحرا» و اجرای عملیات «توفان اراده» نداشت. عملیاتی که در آن ژنرال شوارسکوفِ آمریکایی برای بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت انجام داد. وی افزود: اما فرق دو «توفان» مذکور در آن است که توفان صحرا، به فرماندهی آمریکا و ناوهای جنگی و نیروی هوایی و نیم میلیون سرباز صورت گرفت و در آن 30 کشور برای بیرون راندنِ کشوری متجاوز شرکت داشتند. اما «توفان اراده» چنین نیست. این عملیات، برای جنگ با نیروهای یمنی است که از خاک خود است. از آن گذشته، خودِ آمریکا و هم پیمانانش 15 سال در منطقه گرفتار شدند تا بتوانند اشتباهات عملیات «توفان صحرا» را تصحیح کنند، آن گاه پس از حمله به عراق، سرانجام پس از 10 سال، شکست خورده از این کشور خارج شدند.
6.ظاهراً تسلط بر تمامی جوانب شبهجزیره عربستان از «خطوط قرمز» رژیم پادشاهان فرتوت سعودی است. بر این اساس، از نظر ریاض، تمام حکومتهای مستقر در کشورهای شبهجزیره باید دستنشانده باشند ولو به قیمت دخالت نظامی. در بحرین و اکنون یمن این مساله کاملا قابل رویت بوده و هست. اقدامات اینچنینی سعودیها میتواند برای برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس که تا حدودی ادعای استقلال از سیاستهای ریاض را دارند، هشدار باشد، بهخصوص برای ریزدولتی چون قطر که سخت آسیبپذیر است، هرچند که قطر خود نیز در عملیات علیه یمن حضور داشته است.
7.عربستان سعودی و کشورهای عربی متحدش بارها شاهد تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک لبنان، به عنوان یک کشور عربی و عضو اتحادیه عرب بودهاند. چرا در تمام این مدت، هیچ تحرک نظامی از سوی رژیم عربستان و متحدین عربش صادر نشد اما یک مساله داخلی در یمن که بین گروههای سیاسی این کشور رخ داده است، شایسته اقدام نظامی است همانطور که در بحرین نیز، انقلاب مردمی با ورود نیروهای نظامی آلسعود سرکوب شد.
اینکه کشورهای عربی در برابر حوثیهای یمن میتوانند متحد شوند اما در برابر اسرائیل نمیتوانند، قطعا بیپیام نیست؛ شاید معنای آن چنین باشد که این کشورها در تمایلات هویتی خود، به تعریف جدیدی از «خصم» رسیدهاند، تعریفی که قطعا با اصل وحدت عالم اسلام نمیتواند همخوانی داشته باشد و با مدعیات رژیم مدعی خدمت به حرمین شریفین، نمیتواند سنخیت یابد.
8.حمایت ایالات متحده از حمله نظامی یک کشور به همسایهاش چه معنی میتواند داشته باشد؟ آیا حاکمیت ملی، استقلال کشورها و اصل عدم تجاوز، جزو اصول و ارزشهای جامعه بینالمللی پس از وستفالی نبوده است؟ دولت دموکرات و مدعی لیبرالیسم اوباما، چطور از یک اقدام نظامی علیه کشوری مستقل حمایت میکند؟ بنابر کدام مبنای حقوقی یا حتی سیاسی؟
9.برخی بر این باورند که با رو آوردن آمریکا به سیاست مدیریت از راه دور و با کمرنگ شدن حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه، عربستان اکنون در تلاش است که نقش خود را به عنوان مدیر میدانی و فرمانده عملیاتهای نظامی در این منطقه پیدا کند. غافل از آنکه کشوری که تمام زیرساختهای نظامی و نفتیاش ظرف چند ساعت قابل انهدام است، چنین نقشی بزرگتر از اندامهای رژیم آلسعود و لقمهای گلوگیر است که فرتوتان قابلیت بلع آن را ندارند.
ماهیت تجاوز:
أ. علی النعیمی وزیر نفت عربستان سعودی ماه نوامبر گذشته در مورد فروش نفت خام به اسرائیل که حتی هنوز آن را به رسمیت نشناخته است، ابراز آمادگی کرد. همچنین چند ماه پیش از این مسئله نیز ترکی الفیصل رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان سعودی مقاله ای اختصاصی داشت که در روزنامه اسرائیلی هاارتص منتشر شد. فارغ از محتوای تکراری آن ، انتشار این مقاله در روزنامه اسرائیلی خود نشان دهنده تغییری بزرگ در روابط پیشین بود. این اتفاقات در حالی رخ دادند که در سال های گذشته در مورد احتمال همکاری عربستان سعودی و اسرائیل در حمله به تاسیسات هسته ای ایران گمانه زنی های زیادی وجود داشت. به ویژه اگر تهران به ساخت بمب اتم نزدیک شود.
از آنجا عربستان طی سالهای اخیر و با وقایع بیداری اسلامی و حضور آمریکا در مذاکرات هسته ای به این تحلیل رسیده است که شیطان بزرگ متحدان منطقه ای خود را رها کرده و فقط به فکر منافع خود می باشد و بر همین اساس بخلاف اسرائیل به معامله با ایران دست زده است. لذا از آنجا که عربستان سعودی و اسرائیل هر دو چشمانداز ایران هستهای را تهدیدی بزرگ تر از مداخله مصر در امور یمن در دهه 1960 میدانند و لزوم رسیدگی به این تهدید برای آنها آنقدر فوریت دارد که دو طرف را به همکاریهای تاکتیکی در شرایطی خاص ترغیب کند.
ب. «برنادت میهان»، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا روز پنجشنبه با صدور بیانیهای، اعلام کرد: «رئیسجمهور (باراک) اوباما مجوز حمایت لجستیکی و اطلاعاتی به عملیات نظامی تحت رهبری شورای همکاری خلیج (فارس) را صادر کرده است.»
ت. انگلیس، فرانسه و عموما کشورهای اتحادیه اروپا و اتحادیه اعراب (بجز عمان) ، گروههای تکفیری، سازمان منافقین (مجاهدین خلق) وقیحانه از این اقدام متجاوزانه حمایت کرده اند!
این اقدامات و موضع گیری ها نشان دهنده هراس جبهه ای با مرکزیت آمریکا و رژیم صهیونیستی و عربستان است که از تحولات یمن احساس تهدید می کنند. تسلط مردم یمن بر سرنوشت خودشان و به وجود آمدن یک نظام سیاسی مستقل در یمن می تواند تاثیرات ژئوپلتیکی گسترده ای داشته باشد. اشراف یمن بر تنگه باب المندب و بر دریای سرخ در واقع وضعیت یمن را ویژه کرده است و اگر یمن مستقل شود و از چنبره سیاست های صهیونیستی - وهابی خارج شود می تواند در جهت تضعیف موقعیت صهیونیست ها و وهابی ها نقش بسیار کلیدی ایفا کند به همین جهت این نیروها هم پوشانی پیدا کرده اند. این در حالی است که از نظر منطق سیاسی ورود رژیم صهیونیستی به این ماجرا ولو به شکل نمادین و تبلیغاتی به نفع آل سعود نیست چرا که این مساله ماهیت اقدامات علیه یمن را نیز بیشتر برملا می کند. البته این یک دیوانگی بوده است که صهیونیست ها آمده اند کنار آل سعود قرار گرفتند و این موضوعی است که به ضرر آل سعود تمام میشود.
بنابراین در یک کلام می توان گفت: این تجاوز، ماهیتی کاملاً استکباری دارد. و در رأس استکبار جهانی، آمریکا و صهیونیست جهانی قرار دارد. که تفرقه و جنگ بین مسلمانان به نفع آنهاست. آنها در بحرانآفرینی از طریق گروههای تروریستی نیز با شکست مواجه شدند اما به هر حال پشت سر همه این فتنهانگیزیها آمریکا قرار دارد و این تلاشها امپراطوری فرو ریخته آمریکا در منطقه را نجات نمیدهد.
البته با توجه به ضرورت وحدت در جهان اسلام و لزوم بیداری مسلمانان نسبت به توطئه های صهیونیستی، ملعبه دست قرار گرفتن عربستان و برخی از کشورهای شورای همکاری عرب، جای تأسف دارد. و این سئوال برای عربستان که خود را خادم حرمین شریفین می دانی مطرح است که بــراستی در بین امتهای اسلامی، رژیم آل سعود منافع چه کسی را تامین می کند؟
چرایی جنگ (اهداف عربستان):
1. بازسازی وجهه عربستان؛
عربستان از «جنگ به نمایندگی» دست کشید و به جنگ مستقیم روی آورد تا بتواند وجهه از دست رفتۀ خود را بازیابد. وجهه ای که پس از رویکرد آمریکا به ایران، پایداری سوریه در برابر اقدامات براندازانه عربستان، نابسامانی اوضاع در لیبی و اعمال نفوذ مستقیم و غیرمستقیمِ ایران بر چهار کشور اساسی عربی یعنی عراق، سوریه، یمن و لبنان و بخشی از فلسطین (حماس و جهاد اسلامی) خدشه دار شده بود. اما سئوال این است که آیا اینگونه روی آوردن به گزینه نظامی، وجهۀ ازدست رفتۀ عربستان را باز می گرداند؟ و آیا از نفوذ ایران می کاهد؟
2. باز کردن جبهه جدید علیه ایران و درگیر کردن ایران به آن.
3. ادامه نا امنی منطقه که صددرصد به نفع اسرائیل است؛ (باتوجه به اینکه فتنه تکفیری ها و داعش در عراق و سوریه با شکست مواجه شده است )
4. جلوگیری از فروپاشی یمن؛
سفیر عربستان سعودی در واشنگتن اعلام کرده است: عملیات نظامی با هدف جلوگیری از فروپاشی یمن صورت گرفته است. وی افزود: عملیات نظامی «توفان قاطعیت» به یک شهر یا یک منطقه مشخص محدود نمی شود. در این عملیات ده کشور حوزه خلیج فارس شرکت دارند. امــا آیا انقلاب آزادیخواهی که توسط آحاد مردم یمن در حال وقوع است به معنای فروپاشی یمن است یا به معنای استقلال آن؟ ظاهراً شاهزادگان آل سعود به مفهومی جدیدی دست یافته اند که استقلال را، فروپاشی می داند.
5. ضرورت ایجاد دوباره وحدت ملی، از طریق درگیری نظامی با حمله به یمن؛
مسئولین امنیتی عربستان به خوبی می دانند که رژیم آل سعود رو به اضمحلال بوده و پایگاه داخلی و پشتوانه مردمی خود را از دست داده و در واقع آتش زیر خاکستر است لذا در اشتباهی کاملاً راهبردی برای تأمین امنیت داخلی خود دست به امنیت زدایی منطقه زده اند بلکه این جنگ باعث حمایت مردم و وحدت ملی ایجاد کند.
6. ضرورت ایجاد هارمونی در سیاست خارجی بحرانی عربستان با اقدامات ناهماهنگ وضد ونقیض ازطریق قدرت نمایی بحران آفرین؛
7. سرکوب خواست ملی و قیام اسلامی و تحمیل یک رژیم دست نشانده سعودی ـ آمریکایی به مردم یمن.
8. کمک به داعش و سرپوش گذاشتن به شکست های داعش و پیروزی جبهه مقاومت و ایران و انحراف افکار عمومی .
این مطلب نیز قابل توجه است که در روزهای اول حمله نظامی، قطر با تماس با مسئولان عراقی از آنان می خواهد تا در ازای دریافت مبلغ50 میلیارد دلار، اجازه دهد تا عناصر محاصره شده داعش در تکریت فرار کنند. البته این درخواست گرچه غیر عقلایی است اما در شرایط فعلی برای آنها کاملاً طبیعی است زیــرا انهدام داعش و النصره یعنی از بین رفتن بخش عظیمی از نیروهای میدانی و عملیاتی عربستان و آمریکا در منطقه و شکست سیاستهای آنها.
9. تدارک زمینی جدید برای حضور داعش؛
شکستهای متمادی و سخت گروههای تکفیری از جبهه مردمی عراق و سوریه، قطعاً باعث نابودی داعش خواهد شد. اما بقایا و پس مانده های داعشـ به عنوان نیروهای جهادی جبهه استکبار ـ باید در کجای منطقه مستقر شود تا دستیابی به آن سریع و بالفعل باشد؟ افکار و رفتار این گروه به قدری ضد بشری و ضد دینی است که هیچ کشوری حتی عربستان حاضر به پذیرش آن نیست.
از نظر برخی یمن جایگاه خوبی می تواند باشد برای نقل مکان داعش و گروههای تکفیری.
10. تاثیرگذاری بر مذاکرات هسته ای ایران به نفع جبهه استکبار.
11. مقابله با بیداری اسلامی.
12. تقویت پایه های رژیم آل سعود؛
رژیم سعودی با این تصور که به شکست رساندن انقلاب یمن باعث طولانی شدن عمر خاندان سعودی میشود، به یمن حمله نظامی کرد؛ در حالیکه این تصور درست نیست چرا که اولاً) روند تحولات منطقه به نفع ملتهاست و آل سعود نمیتواند حرکت مردمی را متوقف و سرکوب کند. ثانیاً) یمن طی 6 جنگ گذشته از عربستان شکست نخورده است. بنابراین ، این جنگ نه تنها مانع فروپاشی رژیم آل سعود نخواهد شد بلکه در شرائط فعلی به آن سرعت خواهد بخشید.
13. بازگرداندن کشورهای مستقل و آزاد به محور وابستگی به آمریکا.
شرائط و وضعیت یمن و عربستان:
1. عربستان سعودی در برابر یمنی ها به سبب داشتن تسلیحات نظامی برتری دارد امــا برتری نظامی و حملات هوایی، نمی تواند تضمین کنندۀ پیروزی در جنگ باشد.
2. یمن را از نظر جغرافیایی منطقه ای بسیار ناهموار و دشوار توصیف می کند که در طول تاریخ، توسط هیچ اشغالگر بیگانه یا عرب، اشغال نشده است. عثمانی ها، پرتغالی ها و انگلیسی ها، آن را نادیده گرفتند. در این میان، عربستان، در دوره ای که در پی توسعه طلبی بود، در صدد اشغال یمن برآمد، اما پادشاهِ وقت عربستان، یعنی ملک عبدالعزیز آل سعود، بنیانگذار حکومت سعودی، فورا از پسرش خواست در میانۀ راه برگردد و از تصرف یمن دست بکشد. این در حالی است که نیروهای شاهزاده فیصل، تا زمان دریافت این پیام، دو منطقه نجران و جیزانِ یمن را تصرف کرده بودند.
3. عربستان برخلاف یمن فاقد یک ارتش ملی است؛
ارتش کوچک عربستان ترکیبی است از نیروهای پاکستانی، افغانی، بنگلادشی، سومالیایی و بعضی از ملیت های دیگر بنابراین تعریفی که می شود از ارتش عربستان ارائه کرد یک پلیس محلی است تا یک ارتش منسجم. به این معنی که ارتش این کشور تنها به اندازه اقتدار یک نیروی پلیس توانمندی دارد.
در حالی که یمن دارای یک ارتش قوی و کار آزموده است ترکیبی بیش از 150 هزار نیروی انسانی و در کنار اینها نیروهای انصارالله هستند که تجربه چندین دور جنگیدن با ارتش را دارند و همینطور کمیته های گسترده مردمی که امروزه در هر محله و روستا و شهری فعال هستند و هر کمیته شامل صدها نیرو می شود بر همین اساس هم اگر بر اساس محاسبات منطقی عربستان بخواهد به موضوع نگاه کند طبیعتا نباید به حمله زمینی دست بزند در عین حال شرایط یمن و اهمیت تحولات یمن برای عربستان به گونه ای است که توسل به اقدامات دیوانه وار از سوی عربستان خیلی خارج از تصور نیست.
4. اشراف ژئوپلتیک انصارالله نسبت به عربستان:
انصارالله توانمندی های قابل توجهی در عرصه نظامی دارد. کوه های مران در واقع مشرف است به مناطق حجاز از جمله طائف و مکه و مدینه، این موضوع به این معناست که انصارالله به راحتی قادر است ازکوه های مران، کاخ و عشرت کده های آل سعود را ویران کند. به همین صورت می تواند تهدیدهایی را متوجه مراکز نظامی آل سعود در مکه و مدینه بکند و اساسا شرایط عادی عربستان را که قلب عربستان در مکه و مدینه می تپد را مختل بکند.
5. عربستان در اقدامی شتابزده توانست ائتلافی از بیش از 10 کشور عربی و اسلامی تشکیل دهد که کشورهایی مانند مصر، سودان، اردن و پاکستان را شامل می شود؛ طرف مقابل نیز به ائتلافی پشتگرم است که چیزی از آن کم ندارد؛ ائتلافی که ایران و روسیه، عراق و سوریه و کشورهای گروه بریکس[1] را شامل می شود.
6. حوثی ها، با علی عبدالله صالح ائتلاف کرده اند که از نیروهایی بهره مند است که سال هاست به او وفادارند. وی رکورد دار بیشترین تاریخ حکومت در یمن است و ارتشی تشکیل داد که بیشترین وفاداری را به او داشت به طوری که اعضای آن، هنوز هم به او وفادارند، اما در مقابل؛ ائتلافی وجود دارد که ریاست آن را شخصی ضعف و کم تجربه و فاقد کاریزما به نام عبدربه منصور هادی به عهده دارد. همچنین عربستان از درون فاقد نیروهای رزمی و نظامی ورزیده می باشد و فقط به نیروهای مزدور خارجی چشم دوخته است.
7. ازآنجا که انگیزه یکی از مهم ترین عوامل در بسیج نیروها و افراد می باشد کسی که از سرزمین خود دفاع می کند و در سنگر دفاع از عزت ملی خود پایمردی می کند؛ از انگیزۀ بیشتری برای جنگ برخودار است تا سرباز یا خلبانی که از ارتفاعات بسیار بلند، هدفی را بمباران می کند مضاف بر اینکه نیروهای عربستان توان و انگیزه چندانی برای مبارزه ندارند.
8. برخلاف ایران اسلامی که سیاست منطقه ای آن روشن و مبتنی بر آرامش منطقه و احترام به رأی مردم می باشد، عربستان سیاست روشن و ثابتی در به رسمیت شناختن مشروعیت انقلاب ها ندارد و سیاست یک بام و دو هوا را دنبال می کند؛ هدفِ اعلام شدۀ عربستان از تجاوز به یمن، حمایت از عبدربه منصور هادی، رئیس جمهور «قانونی» یمن و حاکمیت اوست. اما چه کسی تعیین می کند که کدام قانونی و کدام غیرقانونی است و بر اساس چه معیاری؟ آیا این معیارها بر پایه کودتای نظامی استوار است؟ یا برپایه انتخاب آزاد و سالم مردمی که یکپارچه با منصور هادی مخالفت کرده و وی مجبور به فرار شده است؟ اگر قرار باشد عمل انجام شده، معیارِ تعیین مشروعیت باشد، لیبی، یمن و عراق، پیش از حمله به این کشورها، مانند همه کشورهای دارای نظام موروثی بودن حاکمیت، رئیسانی مشروع و قانونی داشته اند، اما اگر قرار باشد معیارهای دموکراسی، تعیین کننده باشد، اگر عبدربه منصور هادی را به عنوان رئیس جمهور مشروع و قانونی به رسمیت بشناسیم، چرا نباید محمد مرسی را بر همین اساس، رئیس جمهور بدانیم؟ چرا وقتی مرسی را برکنار کردند، عربستان برای برگرداندن او به قدرت، ائتلاف نظامی تشکیل نداد؟
9. درست است که حوثی ها و هم پیمانانشان تسلیحات پیشرفته ندارند اما در عوض نیروی جنگی عظیمی در میدان است و ممکن است تجربه حزب الله لبنان و جنبش حماس و جهاد اسلامی در غزه را در یمن تکرار کنند و قدرتی موشکی به مرکزیت صعده و در مجاورت عربستان سعودی ایجاد کنند.
10. اقدام عربستان سعودی علیه مردم یمن اقدامی جنایتکارانه و فاقد هر گونه وجاهت حقوقی است. تمام قوانین بینالمللی حق واکنش متقابل را برای مردم یمن مجاز شمردهاند
11. ارتش عربستان توانایی ایستادگی و پیروزی در هیچ جایی را نداشته است لذا ما شاهد هستیم که آنها بر اساس بمباران مواضع یمن کار خود را پیش بردهاند که آن هم باعث تلفات در مردم یمن و خشم بیشتر علیه عربستان شده است لذا شاید در ظاهر و در روزهای ابتدایی عربستان به موفقیتهایی دست یابد اما قطعاً ضربهای میخورد که باعث سقوط عربستان سعودی خواهد بود.
سرباز سعودی توان حفاظت از سرحدات خود را هم ندارد چه رسد به اینکه سودای گشودن کشوری دیگر را در سر بپرورد، همچون همتای مصری اش که در کنترل صحرای سینا درمانده اما شیعه یمنی از مادر، چریک، زاده می شود.
12. ویژگیهای شخصیتی مبارزان یمنی نقش اساسی در ترسیم معادلههای درگیری کنونی در یمن دارد، آن هم در برابر ضعف اساسی طرف مقابل که در نتیجه عوامل عدیدهای در ابعاد فردی و اجتماعی از جمله فقدان تجربههای نظامی لازم و موقعیت مردم شناختی در داخل عربستان سعودی و مرزهای این کشور با یمن -که محل استقرار اسماعیلی ها است- به وجود آمده است.
در اینجا باید به این نکته توجه داشت که جنبش حوثی ها یک رویکرد گذرا در تاریخ منطقه نیست، ارزیابیها نشان میدهد که 40 درصد از ساکنان یمن که بالغ بر 25 میلیون نفر جمعیت دارد وابسته به زیدی ها هستند که حوثی ها موقعیت ویژهای در میان آنها دارند. در نتیجه بسیج نظامی این عده با در نظر گرفتن قدرت بالای حوثی ها در بسیج مردمی در بستر خود بنا به مسائل اجتماعی و اعتقادی و همچنین حضور عناصر و جریانهای محلی خسارت دیده از سیاستهای عربستان سعودی در یمن میتواند دامنه مبارزات مردمی بر ضد تجاوز ریاض را بیشتر کند.
شاید بتوان اعلام آماده باش عربستان سعودی برای 150 هزار نظامی این رژیم در مرزهای یمن را که رسانههای عربستان اعلام کردهاند ، دلیلی بر اطلاع ریاض از این پتانسیل قوی دانست. در مورد توانمندیهای نظامی باید گفت که مشخص است که جنگهای 6 گانهای که حوثی ها بر ضد دولت یمن انجام دادهاند، تجربه نظامی گستردهای را در اختیار آنها قرار داده است. این در حالی است که جریان مذکور در مبارزه با عناصر سعودی نیز تجربه دارند و حتی در سال 2009 میلادی در نزدیکی منطقه جازان تا عمق 30 کیلومتری خاک عربستان سعودی نیز پیشروی کردهاند.
تاریخچه طولانی درگیریها در یمن نشان میدهد که در جنگ نوامبر سال 2009 میلادی حوثی ها بر 25 روستای مرزی عربستان سعودی و 10 تانک در منطقه جازان واقع در جنوب غربی این کشور در کمتر از 1 هفته مسلط شدند، این در حالی بود که در آن زمان نیروهای سعودی حملهای را بر ضد جنبش انصار الله در داخل یمن آغاز کرده بودند. در آن زمان عربستان مجبور شد برای بازپس گرفتن تانکهای خود پول بپردازد.
13. گرچه رژیم سعودی به پشتوانه حمایت های آمریکا دست به حمله نظامی زد لیکن آمریکا ، سفارتخانه خود را در یمن تخلیه کرده و این یعنی آمریکا مدیریت میدانی نداشته و به مدیریت از راه دور دست زده است ـ که دارای ضعفهای عدیه ای می باشد ـ .
پیامدها و دستاوردهای جنگ:
1. وحدت در داخل یمن و تفرقه در داخل عربستان؛
اگر در داخل یمن هم اختلاف نظر سیاسی وجود داشت، با تجاوز خارجی به وحدت تبدیل خواهد شد. چنانکه ارتش یمن که تا کنون در مناقشات داخلی اعلام بی طرفی می کرد، با تهدید و اقدام عربستان به حامیان انصار الله پیوست. ( البته قطعاً به زودی برخی برای ایجاد تفرقه تلاش خواهند کرد که هوشیاری بیشتر جبهه مقاومت را می طلبد.)
2. خشم عمومی ملتها نسبت به عربستان؛
هدف از تجاوز عربستان به یمن عصبانیت از استقلال این کشور است اما این حمله نظامی چیزی جز کینه و عداوت در پی نخواهد داشت.
3. بسترسازی برای حضور تکفیری ها در یمن؛
زمینه برای حضور داعش، تکفیریها و القاعده در یمن هموار میشود هرچند که نیروهای متجاوز به طور قطع شکست خواهند خورد و یمن به باتلاق متجاوزین تبدیل میشود.
4. راه حل سیاسی در یمن پس از این تجاوز نظامی دشوار خواهد شد.
5. تجلی و نمایش بی اثری و ناکارآمدی تشکیلات سازمان ملل .
6. مخدوش شدن وجهه عربستان در تاریخ : برای آل سعود ـ که خود را خادم حرمین شریفین می دانند ـ هیچ چیز بدتر از این وجود ندارد که به یک کشور اسلامی حمله کند.
7. اضمحلال عقبه جبهه استکبار با ورود نیروهای پشتیبانی آن به خط مقدم میدان نبرد (آن هم عربستان که رکن پشتیبانی محسوب می شود)؛
بعد از حضور مستقیم آمریکا در عراق و افغانستان و پس از جنگهای نیابتی رژیم صهیونیستی علیه مقاومت، آمریکا با همکاری برخی کشورهای عربی بخصوص عربستان، بحرانآفرینی را از طریق گروههای تروریستی از جمله داعش دنبال کرد اما به دلیل
شکست های متعدد، اینک متحدین خود را وارد میدان نبرد مستقیم با ملتهای منطقه کرده است. عربستان که تاکنون پشت پرده جنگ بود اینک خود مستقیماً وارد جنگ شد بخلاف ایران. و این نشانه وخیم بودن اوضاع در جبهه استکبار است.
البته این نیز یک مرحله دیگر از جنگ نیابتی است.
8. ظهور تغییر کارکرد اتحادیه عرب؛
اسرائیل توانست اتحادیه عرب را علیه امنیت خاورمیانه بکارگیرد نه علیه خود یعنی موفق به تغییر کارکرد شد.
9. ریزش و تحلیل نیروهای استکبار و رویش و تجهیز نیروهای مقاومت ؛
در حالیکه نیروهای استکبار در منطقه تحلیل می روند هسته های مقامت تازه نفس شکل گرفته و وارد فاز اجرایی و عملیاتی می شوند و کسب تجربه می کنند.
10. تلفات انسانی؛
کشته و مجروح شدن زنان و کودکان و انسانهای بی دفاع که باعث ماندگاری کینه علیه عربستان خواهد شد؛ اگر چه زنان و کودکان همواره در تجاوزات نظامی بیشترین صدمات را از نظر روحی و جانی می بینند اما همین زنان می توانند در مسیر شکوفایی انقلاب ها به ویژه انقلاب های اسلامی متعهدانه و مجاهدانه بیشترین نقش را ایفا کرده و با ایستادگی خود در برابر هجمه سنگین دشمن و حمایت از جوانان و مردان خود در جبهه مبارزه با استکبار جهانی حضوری مؤثر داشته باشند.
قطعا زنان یمن و جوانان آنها نیز با پناه به ایمان، اعتماد به علما و رهبران خود در برابر این هجمه ها ایستادگی کرده و پیروز میدان خواهند بود.
11. تلفات مالی و نابودی زیرساخت ها؛
12. ایجاد فرصت عمل دوباره برای تروریستها؛
13. تقویت تروریسم؛
14. به خطر افتادن امنیت منطقه؛
15. پیدایش بازار کار و خدمت برای نیروهای مقاومت جهت بازسازی یمن؛ (که می توان جهت کاهش وابستگی به غرب، زیرساختها را مبتنی بر مهندسی بومی احیاء کرد )
16. افزایش عمق استراتژیک ایران؛
هیچ کشوری در دنیای امروز از تجاوز سود نمیبرد؛ پارتیزانهای یمن عرصه را بر ارتش منظم عربستان چنان تنگ میکنند که عربستان یک روزی میآید و از پاشنه جمهوری اسلامی را میزند که مشکلاتش حل شود.
نتیجه جنگ:
1. شکست عربستان و درهم شکستن وجهه منطقه ای و بین المللی آن؛
باتوجه به قرائن و شواهد موجود شکست عربستان امری واضح و قطعی است چنانکه عبدالباری عطوان (تحلیلگر و استراتژیست معروف جهان عرب و سردبیر «رأی الیوم» است،) در سرمقالۀ ۷ فروردين ۱۳۹۴نوشت: «تجاوز عربستان به یمن را به مثابه حمله به کندوی زنبورها و لانۀ مارهای خطرناک، محکوم به شکست است» با توجه به اینکه عربستان که تلاش میکند در نقش رهبر جهان عرب ظاهر شود، قطعا شکست عربستان در یمن وجاهت او را درهم می شکند.
2. پیروزی قیام ملت یمن و تقویت افزایش عمق استراتژیک جبهه مقاومت در منطقه و جهان؛
3. تضعیف جبهه استکباری و صهیونیستی؛
4. تلاش بیشتر جبهه استکبار برای فروپاشی ایران ـ به عنوان محور مقاومت ـ از درون به روشهای ذیل؛
أ. تهاجم فرهنگی علیه ایران.
ب. نبرد در فضای مجازی برای تصرف ذهن و قلب ایرانیان (جنگ نرم).
ت. تقویت مزدوران فرهنگی.
ث. تضعیف ولایت فقیه و فرهنگ عاشورا.
ج. تفرقه قومی ،مذهبی، درون مذهبی.
ح. تشکیل و تقویت گروههای تکفیری شیعه.
جبهه مقاومت چه باید کند؟
1. واکنش یمن به دور از شتاب زدگی، باید توام با جمعبندی کلی از اوضاع و احوال و همراه با سیاستهای ارتش و انصارالله باشد.
2. انصارالله باید برای پاسخ به حملات نظامی عربستان علیه یمن در طی فرایند سیاسی و امنیتی طولانی مدت قدرت خود را افزایش داده و از طریق تجهیز سیستم دفاع هوایی مانع از تجاوزات بعدی سعودیها شوند. عربستان ممکن است در کوتاه مدت، و در حملات هوایی پیروز میدان باشدلیکن قطعاً توان جنگ بلند مدت را ندارد لذا برای فروپاشی عربستان باید در عین افزایش توان نظامی به جنگ فرسایشی دست زد.
3. به احتمال قوی عربستان در جنگ زمینی از نیروهای تکفیری استفاده خواهد لذا باید نسبت به پاکسازی عوامل تکفیری حساسیت ویژی داشت.
4. پیگیری توقف مداخلات نظامی در یمن و متجاوز شناخته شدن عربستان در سازمان ملل.
5. جلوگیری از ایجاد فرصت عمل دوباره برای تروریستها
6. تلاش برای روی كار آمدن دولتی فراگیر و مردمی در یمن
7. ایجاد ائتلاف منطقه ای و بین المللی علیه آل سعود.
8. حمایت همه جانبه (سیاسی ـ لجستیکی ـ مشورتی و...) جبهه مقاومت از یمن ـ به دور از نبرد مستقیم ـ و تلاش برای خنثی سازی و کاهش فشاری که از خارج علیه مردم یمن اعمال می شود.
کلامی برای ساده لوحان و دگراندیشان؛
این تجاوز، تجلی دیگری از خوی استکباری آمریکاست که میخواهد بر کل دنیا سلطه داشته باشد. زورگویی، که خوی استکباری است به ابزار اصلی قدرتهای منطقه ای وابسته به غرب نیز تبدیل شده است. پیام این اقدام به سادهلوحان داخل کشور که سعی دارند به بزک کردن چهره این تجاوزگر بپردازند آن است که اقدام اخیر نشان میدهد که آمریکا در پشت لبخندهای ظاهری، خوی استکباری خود را فراموش نکرده و از این رو روحیه ضد استکباری باید زنده بماند. یادور می شوم آنچه که در صحن علنی این حمله وجود دارد تجاوز آشکار علیه ملتی است که سعی داشته با روشهای مسالمتآمیز استقلال خود را تأمین کند. علاوه آنکه اگر منافع غرب اقتضاء کند، آمریکا حاضر است مهمترین شریک و همکار خود ـ یعنی عربستان ـ را نیز فدا کند.
[1] - نام گروهی به رهبری قدرتهای اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شدهاست. بریکس نمایانگر نیمی از جمعیت جهان است و ۲۸٪ قدرت اقتصادی دنیا را در اختیار دارد.
∎
مقدمه و کلیات:
1. طی روزهای گذشته رژیم آل سعود با تشکیل ائتلافی، فتنه دیگری را در منطقه رقم زد. عربستان سعودی با ۱۵۰هزار سرباز و ۱۰۰ فروند هواپیمای جنگی، امارات متحده عربی ۳۰ فروند هواپیمای جنگی، بحرین و کویت هر کدام ۱۵ جت جنگی و قطر ۱۰ فروند جت جنگی به یمن حمله نظامی کرد. مصر برای انجام عملیات زمینی نیز اعلام آمادگی کرده است. پاکستان نیز اعلام کرده نسبت به حمله به عربستان واکنش نشان خواهد داد.
2.چندی پیش اوباما در دانشکده نظامی وست پوینت نیویرک مطالب قابل توجهی گفت که می توان آنرا اصلی ترین خطوط راهبرد امریکا در دوران نوین سیاست خارجی اش دانست. نکات کلیدی اوباما چنین است؛
اولاً- به دلیل تنفر شدید مردم امریکا از آغاز هرگونه جنگ جدید
ثانیاً- به دلیل ضعف و خستگی مفرط ارتش امریکا
ثالثاً- به دلیل مشکلات جدی اقتصادی
رابعاً- به دلیل تغییر جنس و ماهیت تهدیدهای نوین
امریکا در سیاست خارجی اش، استراتژی مداخله مستقیم را کنار گذاشته و به جای آن بر موارد ذیل متمرکز خواهد شد؛
1. مدیریت از راه دور.
2. واگذار کردن حل مشکلات منطقه ای به بازیگران منطقه ای.
3. تلاش برای نزدیک کردن عملیات های نظامی به عملیات های اطلاعات پایه و در نتیجه کوچک کردن ارتش.
4. تشکبل ائتلاف های منطقه ای.
5. اجتناب از مداخله مستقیم.
6. استفاده جدی تر از ابزار هایی مانند تحریم ها و مجازات های چند جانبه.
3.آنچه که در صحن علنی این حمله وجود دارد تجاوز آشکار علیه ملتی است که سعی داشته با روشهای مسالمتآمیز استقلال خود را تأمین کند.
این حمله که با همکاری چند کشور عربی و حمایت آمریکا صورت گرفته است، نقض آشکار حقوق بشر بوده و چه بسا سرآغاز جنگ های بیشتر خواهد بود. همانطور که تقویت داعش در سوریه و عراق نتیجه ای جز افزایش ناامنی در جهان نداشت این تجاوز هم به ضرر امنیت ملت های جهان بخصوص مسلمانان شده و علاوه بر آنکه فی نفسه باعث به خطر افتادن امنیت منطقه می شود، موجب تقویت تروریسم نیز می گردد و قطعاً دود این آتش، در مرحله اول به چشم خود کشورهای عربی می رود.
حمله نظامی به یمن نه به نفع کشورهای حوزه خلیج فارس و عربستان است و نه به نفع مردم بیدفاع یمن . مردم سختی کشیده یمن چیزی برای از دست دادن ندارند. یمن در تاریخ خود هیچگاه تسلیم زورگوییها نشده و تجاوز نظامی اخیر نیز باعث همبستگی بیشتر مردم یمن در برابر توطئهای بزرگ خواهد شد. و آن ؛ توطئه بازگرداندن کشورهای مستقل و آزاد به محور وابستگی به آمریکا است.
4. مردم یمن هیچ گاه اقدامی را علیه همسایه خود انجام نداده بودند که حق پاسخ و مداخله نظامی برای عربستان وجود داشته باشد . تمام قوانین بینالمللی حق واکنش متقابل را برای مردم یمن مجاز شمردهاند و این امکان برای ارتش، انصارالله و کمیتههای مردمی برای پاسخ شدید وجود دارد. در مقابل اقتدار و هوشمندی مردم یمن که همراه با انصارالله هستند و سنگ بنای قانون جدید را نهادهاند عربستان سعودی بصورت سراسیمه، شتابزده و وحشتزده با حمله نظامی خود در واقع ، اقدام به خودزنی کرد.یمن نه تنها تسلیم نخواهد شد بلکه انقلابی همگانی علیه سیاستهای عربستان در منطقه شکل میگیرد و این تجاوز، سرآغاز یک سلسه تغییرات ژئوپلتیکی مهم در منطقه خاورمیانه خواهد بود.
به هر حال مساعدت و همکاری برخی کشورهای مسلمان برای حمله به یک کشور مسلمان دیگر، جای تأمل و تأسف بسیار دارد.
5. این حمله نظامی یک اشتباه راهبردی از سوی عربستان بوده این رژیم فریب آمریکا و صهیونیستها را خورده و طعمه آنها شده است. چرا که آنها میخواهند با این اقدام شکستهای متوالی خود در این سالها را جبران کنند اما با شکست دیگری مواجه خواهند شد. آنها در یک اتحاد نامقدس علیه یک ملت انقلابی وارد جنگ شدهاند که تجارب تاریخی نشان داده هرگاه ملتی مورد تجاوز قرار بگیرد با وحدت و انسجام به پیروزی خواهد رسید. بنابراین می توان گفت: عربستان جنگی را شروع کرد که پایانش بدست او نخواهد بود.در این رابطه سخن علاء الدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران، قابل توجه است که گفته: «این آتش، دامنگیر عربستان خواهد شد زیرا جنگ، فقط در یک مکان واحد نخواهد بود.» و این سخن، حامل پیام مهمی برای عربستان می باشد.
عبدالباری عطوان (تحلیلگر و استراتژیست معروف جهان عرب) با اشاره به یکسره شدن جنگ در لیبی توسط ائتلاف ناتو و براندازی نظام قذافی می گوید: نتیجۀ این کار، پُر شدن لیبی از میلیشیاها و گروه های تندرویی نظیر القاعده، انصار الشریعه و داعش بود. اگر چنین الگویی در یمن نیز تکرار شود، چه باید کرد؟ باید گفت که عربستان، ماجراجویی خطرناکی را آغاز کرد که ممکن است در دام آن گرفتار شود. این ماجراجویی جنگ فرسایشی طولانی مدت نام دارد. ممکن است کسی بگوید که عربستان چاره ای جز تکرار الگوی عملیات «توفان صحرا» و اجرای عملیات «توفان اراده» نداشت. عملیاتی که در آن ژنرال شوارسکوفِ آمریکایی برای بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت انجام داد. وی افزود: اما فرق دو «توفان» مذکور در آن است که توفان صحرا، به فرماندهی آمریکا و ناوهای جنگی و نیروی هوایی و نیم میلیون سرباز صورت گرفت و در آن 30 کشور برای بیرون راندنِ کشوری متجاوز شرکت داشتند. اما «توفان اراده» چنین نیست. این عملیات، برای جنگ با نیروهای یمنی است که از خاک خود است. از آن گذشته، خودِ آمریکا و هم پیمانانش 15 سال در منطقه گرفتار شدند تا بتوانند اشتباهات عملیات «توفان صحرا» را تصحیح کنند، آن گاه پس از حمله به عراق، سرانجام پس از 10 سال، شکست خورده از این کشور خارج شدند.
6.ظاهراً تسلط بر تمامی جوانب شبهجزیره عربستان از «خطوط قرمز» رژیم پادشاهان فرتوت سعودی است. بر این اساس، از نظر ریاض، تمام حکومتهای مستقر در کشورهای شبهجزیره باید دستنشانده باشند ولو به قیمت دخالت نظامی. در بحرین و اکنون یمن این مساله کاملا قابل رویت بوده و هست. اقدامات اینچنینی سعودیها میتواند برای برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس که تا حدودی ادعای استقلال از سیاستهای ریاض را دارند، هشدار باشد، بهخصوص برای ریزدولتی چون قطر که سخت آسیبپذیر است، هرچند که قطر خود نیز در عملیات علیه یمن حضور داشته است.
7.عربستان سعودی و کشورهای عربی متحدش بارها شاهد تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک لبنان، به عنوان یک کشور عربی و عضو اتحادیه عرب بودهاند. چرا در تمام این مدت، هیچ تحرک نظامی از سوی رژیم عربستان و متحدین عربش صادر نشد اما یک مساله داخلی در یمن که بین گروههای سیاسی این کشور رخ داده است، شایسته اقدام نظامی است همانطور که در بحرین نیز، انقلاب مردمی با ورود نیروهای نظامی آلسعود سرکوب شد.
اینکه کشورهای عربی در برابر حوثیهای یمن میتوانند متحد شوند اما در برابر اسرائیل نمیتوانند، قطعا بیپیام نیست؛ شاید معنای آن چنین باشد که این کشورها در تمایلات هویتی خود، به تعریف جدیدی از «خصم» رسیدهاند، تعریفی که قطعا با اصل وحدت عالم اسلام نمیتواند همخوانی داشته باشد و با مدعیات رژیم مدعی خدمت به حرمین شریفین، نمیتواند سنخیت یابد.
8.حمایت ایالات متحده از حمله نظامی یک کشور به همسایهاش چه معنی میتواند داشته باشد؟ آیا حاکمیت ملی، استقلال کشورها و اصل عدم تجاوز، جزو اصول و ارزشهای جامعه بینالمللی پس از وستفالی نبوده است؟ دولت دموکرات و مدعی لیبرالیسم اوباما، چطور از یک اقدام نظامی علیه کشوری مستقل حمایت میکند؟ بنابر کدام مبنای حقوقی یا حتی سیاسی؟
9.برخی بر این باورند که با رو آوردن آمریکا به سیاست مدیریت از راه دور و با کمرنگ شدن حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه، عربستان اکنون در تلاش است که نقش خود را به عنوان مدیر میدانی و فرمانده عملیاتهای نظامی در این منطقه پیدا کند. غافل از آنکه کشوری که تمام زیرساختهای نظامی و نفتیاش ظرف چند ساعت قابل انهدام است، چنین نقشی بزرگتر از اندامهای رژیم آلسعود و لقمهای گلوگیر است که فرتوتان قابلیت بلع آن را ندارند.
ماهیت تجاوز:
أ. علی النعیمی وزیر نفت عربستان سعودی ماه نوامبر گذشته در مورد فروش نفت خام به اسرائیل که حتی هنوز آن را به رسمیت نشناخته است، ابراز آمادگی کرد. همچنین چند ماه پیش از این مسئله نیز ترکی الفیصل رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان سعودی مقاله ای اختصاصی داشت که در روزنامه اسرائیلی هاارتص منتشر شد. فارغ از محتوای تکراری آن ، انتشار این مقاله در روزنامه اسرائیلی خود نشان دهنده تغییری بزرگ در روابط پیشین بود. این اتفاقات در حالی رخ دادند که در سال های گذشته در مورد احتمال همکاری عربستان سعودی و اسرائیل در حمله به تاسیسات هسته ای ایران گمانه زنی های زیادی وجود داشت. به ویژه اگر تهران به ساخت بمب اتم نزدیک شود.
از آنجا عربستان طی سالهای اخیر و با وقایع بیداری اسلامی و حضور آمریکا در مذاکرات هسته ای به این تحلیل رسیده است که شیطان بزرگ متحدان منطقه ای خود را رها کرده و فقط به فکر منافع خود می باشد و بر همین اساس بخلاف اسرائیل به معامله با ایران دست زده است. لذا از آنجا که عربستان سعودی و اسرائیل هر دو چشمانداز ایران هستهای را تهدیدی بزرگ تر از مداخله مصر در امور یمن در دهه 1960 میدانند و لزوم رسیدگی به این تهدید برای آنها آنقدر فوریت دارد که دو طرف را به همکاریهای تاکتیکی در شرایطی خاص ترغیب کند.
ب. «برنادت میهان»، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا روز پنجشنبه با صدور بیانیهای، اعلام کرد: «رئیسجمهور (باراک) اوباما مجوز حمایت لجستیکی و اطلاعاتی به عملیات نظامی تحت رهبری شورای همکاری خلیج (فارس) را صادر کرده است.»
ت. انگلیس، فرانسه و عموما کشورهای اتحادیه اروپا و اتحادیه اعراب (بجز عمان) ، گروههای تکفیری، سازمان منافقین (مجاهدین خلق) وقیحانه از این اقدام متجاوزانه حمایت کرده اند!
این اقدامات و موضع گیری ها نشان دهنده هراس جبهه ای با مرکزیت آمریکا و رژیم صهیونیستی و عربستان است که از تحولات یمن احساس تهدید می کنند. تسلط مردم یمن بر سرنوشت خودشان و به وجود آمدن یک نظام سیاسی مستقل در یمن می تواند تاثیرات ژئوپلتیکی گسترده ای داشته باشد. اشراف یمن بر تنگه باب المندب و بر دریای سرخ در واقع وضعیت یمن را ویژه کرده است و اگر یمن مستقل شود و از چنبره سیاست های صهیونیستی - وهابی خارج شود می تواند در جهت تضعیف موقعیت صهیونیست ها و وهابی ها نقش بسیار کلیدی ایفا کند به همین جهت این نیروها هم پوشانی پیدا کرده اند. این در حالی است که از نظر منطق سیاسی ورود رژیم صهیونیستی به این ماجرا ولو به شکل نمادین و تبلیغاتی به نفع آل سعود نیست چرا که این مساله ماهیت اقدامات علیه یمن را نیز بیشتر برملا می کند. البته این یک دیوانگی بوده است که صهیونیست ها آمده اند کنار آل سعود قرار گرفتند و این موضوعی است که به ضرر آل سعود تمام میشود.
بنابراین در یک کلام می توان گفت: این تجاوز، ماهیتی کاملاً استکباری دارد. و در رأس استکبار جهانی، آمریکا و صهیونیست جهانی قرار دارد. که تفرقه و جنگ بین مسلمانان به نفع آنهاست. آنها در بحرانآفرینی از طریق گروههای تروریستی نیز با شکست مواجه شدند اما به هر حال پشت سر همه این فتنهانگیزیها آمریکا قرار دارد و این تلاشها امپراطوری فرو ریخته آمریکا در منطقه را نجات نمیدهد.
البته با توجه به ضرورت وحدت در جهان اسلام و لزوم بیداری مسلمانان نسبت به توطئه های صهیونیستی، ملعبه دست قرار گرفتن عربستان و برخی از کشورهای شورای همکاری عرب، جای تأسف دارد. و این سئوال برای عربستان که خود را خادم حرمین شریفین می دانی مطرح است که بــراستی در بین امتهای اسلامی، رژیم آل سعود منافع چه کسی را تامین می کند؟
چرایی جنگ (اهداف عربستان):
1. بازسازی وجهه عربستان؛
عربستان از «جنگ به نمایندگی» دست کشید و به جنگ مستقیم روی آورد تا بتواند وجهه از دست رفتۀ خود را بازیابد. وجهه ای که پس از رویکرد آمریکا به ایران، پایداری سوریه در برابر اقدامات براندازانه عربستان، نابسامانی اوضاع در لیبی و اعمال نفوذ مستقیم و غیرمستقیمِ ایران بر چهار کشور اساسی عربی یعنی عراق، سوریه، یمن و لبنان و بخشی از فلسطین (حماس و جهاد اسلامی) خدشه دار شده بود. اما سئوال این است که آیا اینگونه روی آوردن به گزینه نظامی، وجهۀ ازدست رفتۀ عربستان را باز می گرداند؟ و آیا از نفوذ ایران می کاهد؟
2. باز کردن جبهه جدید علیه ایران و درگیر کردن ایران به آن.
3. ادامه نا امنی منطقه که صددرصد به نفع اسرائیل است؛ (باتوجه به اینکه فتنه تکفیری ها و داعش در عراق و سوریه با شکست مواجه شده است )
4. جلوگیری از فروپاشی یمن؛
سفیر عربستان سعودی در واشنگتن اعلام کرده است: عملیات نظامی با هدف جلوگیری از فروپاشی یمن صورت گرفته است. وی افزود: عملیات نظامی «توفان قاطعیت» به یک شهر یا یک منطقه مشخص محدود نمی شود. در این عملیات ده کشور حوزه خلیج فارس شرکت دارند. امــا آیا انقلاب آزادیخواهی که توسط آحاد مردم یمن در حال وقوع است به معنای فروپاشی یمن است یا به معنای استقلال آن؟ ظاهراً شاهزادگان آل سعود به مفهومی جدیدی دست یافته اند که استقلال را، فروپاشی می داند.
5. ضرورت ایجاد دوباره وحدت ملی، از طریق درگیری نظامی با حمله به یمن؛
مسئولین امنیتی عربستان به خوبی می دانند که رژیم آل سعود رو به اضمحلال بوده و پایگاه داخلی و پشتوانه مردمی خود را از دست داده و در واقع آتش زیر خاکستر است لذا در اشتباهی کاملاً راهبردی برای تأمین امنیت داخلی خود دست به امنیت زدایی منطقه زده اند بلکه این جنگ باعث حمایت مردم و وحدت ملی ایجاد کند.
6. ضرورت ایجاد هارمونی در سیاست خارجی بحرانی عربستان با اقدامات ناهماهنگ وضد ونقیض ازطریق قدرت نمایی بحران آفرین؛
7. سرکوب خواست ملی و قیام اسلامی و تحمیل یک رژیم دست نشانده سعودی ـ آمریکایی به مردم یمن.
8. کمک به داعش و سرپوش گذاشتن به شکست های داعش و پیروزی جبهه مقاومت و ایران و انحراف افکار عمومی .
این مطلب نیز قابل توجه است که در روزهای اول حمله نظامی، قطر با تماس با مسئولان عراقی از آنان می خواهد تا در ازای دریافت مبلغ50 میلیارد دلار، اجازه دهد تا عناصر محاصره شده داعش در تکریت فرار کنند. البته این درخواست گرچه غیر عقلایی است اما در شرایط فعلی برای آنها کاملاً طبیعی است زیــرا انهدام داعش و النصره یعنی از بین رفتن بخش عظیمی از نیروهای میدانی و عملیاتی عربستان و آمریکا در منطقه و شکست سیاستهای آنها.
9. تدارک زمینی جدید برای حضور داعش؛
شکستهای متمادی و سخت گروههای تکفیری از جبهه مردمی عراق و سوریه، قطعاً باعث نابودی داعش خواهد شد. اما بقایا و پس مانده های داعشـ به عنوان نیروهای جهادی جبهه استکبار ـ باید در کجای منطقه مستقر شود تا دستیابی به آن سریع و بالفعل باشد؟ افکار و رفتار این گروه به قدری ضد بشری و ضد دینی است که هیچ کشوری حتی عربستان حاضر به پذیرش آن نیست.
از نظر برخی یمن جایگاه خوبی می تواند باشد برای نقل مکان داعش و گروههای تکفیری.
10. تاثیرگذاری بر مذاکرات هسته ای ایران به نفع جبهه استکبار.
11. مقابله با بیداری اسلامی.
12. تقویت پایه های رژیم آل سعود؛
رژیم سعودی با این تصور که به شکست رساندن انقلاب یمن باعث طولانی شدن عمر خاندان سعودی میشود، به یمن حمله نظامی کرد؛ در حالیکه این تصور درست نیست چرا که اولاً) روند تحولات منطقه به نفع ملتهاست و آل سعود نمیتواند حرکت مردمی را متوقف و سرکوب کند. ثانیاً) یمن طی 6 جنگ گذشته از عربستان شکست نخورده است. بنابراین ، این جنگ نه تنها مانع فروپاشی رژیم آل سعود نخواهد شد بلکه در شرائط فعلی به آن سرعت خواهد بخشید.
13. بازگرداندن کشورهای مستقل و آزاد به محور وابستگی به آمریکا.
شرائط و وضعیت یمن و عربستان:
1. عربستان سعودی در برابر یمنی ها به سبب داشتن تسلیحات نظامی برتری دارد امــا برتری نظامی و حملات هوایی، نمی تواند تضمین کنندۀ پیروزی در جنگ باشد.
2. یمن را از نظر جغرافیایی منطقه ای بسیار ناهموار و دشوار توصیف می کند که در طول تاریخ، توسط هیچ اشغالگر بیگانه یا عرب، اشغال نشده است. عثمانی ها، پرتغالی ها و انگلیسی ها، آن را نادیده گرفتند. در این میان، عربستان، در دوره ای که در پی توسعه طلبی بود، در صدد اشغال یمن برآمد، اما پادشاهِ وقت عربستان، یعنی ملک عبدالعزیز آل سعود، بنیانگذار حکومت سعودی، فورا از پسرش خواست در میانۀ راه برگردد و از تصرف یمن دست بکشد. این در حالی است که نیروهای شاهزاده فیصل، تا زمان دریافت این پیام، دو منطقه نجران و جیزانِ یمن را تصرف کرده بودند.
3. عربستان برخلاف یمن فاقد یک ارتش ملی است؛
ارتش کوچک عربستان ترکیبی است از نیروهای پاکستانی، افغانی، بنگلادشی، سومالیایی و بعضی از ملیت های دیگر بنابراین تعریفی که می شود از ارتش عربستان ارائه کرد یک پلیس محلی است تا یک ارتش منسجم. به این معنی که ارتش این کشور تنها به اندازه اقتدار یک نیروی پلیس توانمندی دارد.
در حالی که یمن دارای یک ارتش قوی و کار آزموده است ترکیبی بیش از 150 هزار نیروی انسانی و در کنار اینها نیروهای انصارالله هستند که تجربه چندین دور جنگیدن با ارتش را دارند و همینطور کمیته های گسترده مردمی که امروزه در هر محله و روستا و شهری فعال هستند و هر کمیته شامل صدها نیرو می شود بر همین اساس هم اگر بر اساس محاسبات منطقی عربستان بخواهد به موضوع نگاه کند طبیعتا نباید به حمله زمینی دست بزند در عین حال شرایط یمن و اهمیت تحولات یمن برای عربستان به گونه ای است که توسل به اقدامات دیوانه وار از سوی عربستان خیلی خارج از تصور نیست.
4. اشراف ژئوپلتیک انصارالله نسبت به عربستان:
انصارالله توانمندی های قابل توجهی در عرصه نظامی دارد. کوه های مران در واقع مشرف است به مناطق حجاز از جمله طائف و مکه و مدینه، این موضوع به این معناست که انصارالله به راحتی قادر است ازکوه های مران، کاخ و عشرت کده های آل سعود را ویران کند. به همین صورت می تواند تهدیدهایی را متوجه مراکز نظامی آل سعود در مکه و مدینه بکند و اساسا شرایط عادی عربستان را که قلب عربستان در مکه و مدینه می تپد را مختل بکند.
5. عربستان در اقدامی شتابزده توانست ائتلافی از بیش از 10 کشور عربی و اسلامی تشکیل دهد که کشورهایی مانند مصر، سودان، اردن و پاکستان را شامل می شود؛ طرف مقابل نیز به ائتلافی پشتگرم است که چیزی از آن کم ندارد؛ ائتلافی که ایران و روسیه، عراق و سوریه و کشورهای گروه بریکس[1] را شامل می شود.
6. حوثی ها، با علی عبدالله صالح ائتلاف کرده اند که از نیروهایی بهره مند است که سال هاست به او وفادارند. وی رکورد دار بیشترین تاریخ حکومت در یمن است و ارتشی تشکیل داد که بیشترین وفاداری را به او داشت به طوری که اعضای آن، هنوز هم به او وفادارند، اما در مقابل؛ ائتلافی وجود دارد که ریاست آن را شخصی ضعف و کم تجربه و فاقد کاریزما به نام عبدربه منصور هادی به عهده دارد. همچنین عربستان از درون فاقد نیروهای رزمی و نظامی ورزیده می باشد و فقط به نیروهای مزدور خارجی چشم دوخته است.
7. ازآنجا که انگیزه یکی از مهم ترین عوامل در بسیج نیروها و افراد می باشد کسی که از سرزمین خود دفاع می کند و در سنگر دفاع از عزت ملی خود پایمردی می کند؛ از انگیزۀ بیشتری برای جنگ برخودار است تا سرباز یا خلبانی که از ارتفاعات بسیار بلند، هدفی را بمباران می کند مضاف بر اینکه نیروهای عربستان توان و انگیزه چندانی برای مبارزه ندارند.
8. برخلاف ایران اسلامی که سیاست منطقه ای آن روشن و مبتنی بر آرامش منطقه و احترام به رأی مردم می باشد، عربستان سیاست روشن و ثابتی در به رسمیت شناختن مشروعیت انقلاب ها ندارد و سیاست یک بام و دو هوا را دنبال می کند؛ هدفِ اعلام شدۀ عربستان از تجاوز به یمن، حمایت از عبدربه منصور هادی، رئیس جمهور «قانونی» یمن و حاکمیت اوست. اما چه کسی تعیین می کند که کدام قانونی و کدام غیرقانونی است و بر اساس چه معیاری؟ آیا این معیارها بر پایه کودتای نظامی استوار است؟ یا برپایه انتخاب آزاد و سالم مردمی که یکپارچه با منصور هادی مخالفت کرده و وی مجبور به فرار شده است؟ اگر قرار باشد عمل انجام شده، معیارِ تعیین مشروعیت باشد، لیبی، یمن و عراق، پیش از حمله به این کشورها، مانند همه کشورهای دارای نظام موروثی بودن حاکمیت، رئیسانی مشروع و قانونی داشته اند، اما اگر قرار باشد معیارهای دموکراسی، تعیین کننده باشد، اگر عبدربه منصور هادی را به عنوان رئیس جمهور مشروع و قانونی به رسمیت بشناسیم، چرا نباید محمد مرسی را بر همین اساس، رئیس جمهور بدانیم؟ چرا وقتی مرسی را برکنار کردند، عربستان برای برگرداندن او به قدرت، ائتلاف نظامی تشکیل نداد؟
9. درست است که حوثی ها و هم پیمانانشان تسلیحات پیشرفته ندارند اما در عوض نیروی جنگی عظیمی در میدان است و ممکن است تجربه حزب الله لبنان و جنبش حماس و جهاد اسلامی در غزه را در یمن تکرار کنند و قدرتی موشکی به مرکزیت صعده و در مجاورت عربستان سعودی ایجاد کنند.
10. اقدام عربستان سعودی علیه مردم یمن اقدامی جنایتکارانه و فاقد هر گونه وجاهت حقوقی است. تمام قوانین بینالمللی حق واکنش متقابل را برای مردم یمن مجاز شمردهاند
11. ارتش عربستان توانایی ایستادگی و پیروزی در هیچ جایی را نداشته است لذا ما شاهد هستیم که آنها بر اساس بمباران مواضع یمن کار خود را پیش بردهاند که آن هم باعث تلفات در مردم یمن و خشم بیشتر علیه عربستان شده است لذا شاید در ظاهر و در روزهای ابتدایی عربستان به موفقیتهایی دست یابد اما قطعاً ضربهای میخورد که باعث سقوط عربستان سعودی خواهد بود.
سرباز سعودی توان حفاظت از سرحدات خود را هم ندارد چه رسد به اینکه سودای گشودن کشوری دیگر را در سر بپرورد، همچون همتای مصری اش که در کنترل صحرای سینا درمانده اما شیعه یمنی از مادر، چریک، زاده می شود.
12. ویژگیهای شخصیتی مبارزان یمنی نقش اساسی در ترسیم معادلههای درگیری کنونی در یمن دارد، آن هم در برابر ضعف اساسی طرف مقابل که در نتیجه عوامل عدیدهای در ابعاد فردی و اجتماعی از جمله فقدان تجربههای نظامی لازم و موقعیت مردم شناختی در داخل عربستان سعودی و مرزهای این کشور با یمن -که محل استقرار اسماعیلی ها است- به وجود آمده است.
در اینجا باید به این نکته توجه داشت که جنبش حوثی ها یک رویکرد گذرا در تاریخ منطقه نیست، ارزیابیها نشان میدهد که 40 درصد از ساکنان یمن که بالغ بر 25 میلیون نفر جمعیت دارد وابسته به زیدی ها هستند که حوثی ها موقعیت ویژهای در میان آنها دارند. در نتیجه بسیج نظامی این عده با در نظر گرفتن قدرت بالای حوثی ها در بسیج مردمی در بستر خود بنا به مسائل اجتماعی و اعتقادی و همچنین حضور عناصر و جریانهای محلی خسارت دیده از سیاستهای عربستان سعودی در یمن میتواند دامنه مبارزات مردمی بر ضد تجاوز ریاض را بیشتر کند.
شاید بتوان اعلام آماده باش عربستان سعودی برای 150 هزار نظامی این رژیم در مرزهای یمن را که رسانههای عربستان اعلام کردهاند ، دلیلی بر اطلاع ریاض از این پتانسیل قوی دانست. در مورد توانمندیهای نظامی باید گفت که مشخص است که جنگهای 6 گانهای که حوثی ها بر ضد دولت یمن انجام دادهاند، تجربه نظامی گستردهای را در اختیار آنها قرار داده است. این در حالی است که جریان مذکور در مبارزه با عناصر سعودی نیز تجربه دارند و حتی در سال 2009 میلادی در نزدیکی منطقه جازان تا عمق 30 کیلومتری خاک عربستان سعودی نیز پیشروی کردهاند.
تاریخچه طولانی درگیریها در یمن نشان میدهد که در جنگ نوامبر سال 2009 میلادی حوثی ها بر 25 روستای مرزی عربستان سعودی و 10 تانک در منطقه جازان واقع در جنوب غربی این کشور در کمتر از 1 هفته مسلط شدند، این در حالی بود که در آن زمان نیروهای سعودی حملهای را بر ضد جنبش انصار الله در داخل یمن آغاز کرده بودند. در آن زمان عربستان مجبور شد برای بازپس گرفتن تانکهای خود پول بپردازد.
13. گرچه رژیم سعودی به پشتوانه حمایت های آمریکا دست به حمله نظامی زد لیکن آمریکا ، سفارتخانه خود را در یمن تخلیه کرده و این یعنی آمریکا مدیریت میدانی نداشته و به مدیریت از راه دور دست زده است ـ که دارای ضعفهای عدیه ای می باشد ـ .
پیامدها و دستاوردهای جنگ:
1. وحدت در داخل یمن و تفرقه در داخل عربستان؛
اگر در داخل یمن هم اختلاف نظر سیاسی وجود داشت، با تجاوز خارجی به وحدت تبدیل خواهد شد. چنانکه ارتش یمن که تا کنون در مناقشات داخلی اعلام بی طرفی می کرد، با تهدید و اقدام عربستان به حامیان انصار الله پیوست. ( البته قطعاً به زودی برخی برای ایجاد تفرقه تلاش خواهند کرد که هوشیاری بیشتر جبهه مقاومت را می طلبد.)
2. خشم عمومی ملتها نسبت به عربستان؛
هدف از تجاوز عربستان به یمن عصبانیت از استقلال این کشور است اما این حمله نظامی چیزی جز کینه و عداوت در پی نخواهد داشت.
3. بسترسازی برای حضور تکفیری ها در یمن؛
زمینه برای حضور داعش، تکفیریها و القاعده در یمن هموار میشود هرچند که نیروهای متجاوز به طور قطع شکست خواهند خورد و یمن به باتلاق متجاوزین تبدیل میشود.
4. راه حل سیاسی در یمن پس از این تجاوز نظامی دشوار خواهد شد.
5. تجلی و نمایش بی اثری و ناکارآمدی تشکیلات سازمان ملل .
6. مخدوش شدن وجهه عربستان در تاریخ : برای آل سعود ـ که خود را خادم حرمین شریفین می دانند ـ هیچ چیز بدتر از این وجود ندارد که به یک کشور اسلامی حمله کند.
7. اضمحلال عقبه جبهه استکبار با ورود نیروهای پشتیبانی آن به خط مقدم میدان نبرد (آن هم عربستان که رکن پشتیبانی محسوب می شود)؛
بعد از حضور مستقیم آمریکا در عراق و افغانستان و پس از جنگهای نیابتی رژیم صهیونیستی علیه مقاومت، آمریکا با همکاری برخی کشورهای عربی بخصوص عربستان، بحرانآفرینی را از طریق گروههای تروریستی از جمله داعش دنبال کرد اما به دلیل
شکست های متعدد، اینک متحدین خود را وارد میدان نبرد مستقیم با ملتهای منطقه کرده است. عربستان که تاکنون پشت پرده جنگ بود اینک خود مستقیماً وارد جنگ شد بخلاف ایران. و این نشانه وخیم بودن اوضاع در جبهه استکبار است.
البته این نیز یک مرحله دیگر از جنگ نیابتی است.
8. ظهور تغییر کارکرد اتحادیه عرب؛
اسرائیل توانست اتحادیه عرب را علیه امنیت خاورمیانه بکارگیرد نه علیه خود یعنی موفق به تغییر کارکرد شد.
9. ریزش و تحلیل نیروهای استکبار و رویش و تجهیز نیروهای مقاومت ؛
در حالیکه نیروهای استکبار در منطقه تحلیل می روند هسته های مقامت تازه نفس شکل گرفته و وارد فاز اجرایی و عملیاتی می شوند و کسب تجربه می کنند.
10. تلفات انسانی؛
کشته و مجروح شدن زنان و کودکان و انسانهای بی دفاع که باعث ماندگاری کینه علیه عربستان خواهد شد؛ اگر چه زنان و کودکان همواره در تجاوزات نظامی بیشترین صدمات را از نظر روحی و جانی می بینند اما همین زنان می توانند در مسیر شکوفایی انقلاب ها به ویژه انقلاب های اسلامی متعهدانه و مجاهدانه بیشترین نقش را ایفا کرده و با ایستادگی خود در برابر هجمه سنگین دشمن و حمایت از جوانان و مردان خود در جبهه مبارزه با استکبار جهانی حضوری مؤثر داشته باشند.
قطعا زنان یمن و جوانان آنها نیز با پناه به ایمان، اعتماد به علما و رهبران خود در برابر این هجمه ها ایستادگی کرده و پیروز میدان خواهند بود.
11. تلفات مالی و نابودی زیرساخت ها؛
12. ایجاد فرصت عمل دوباره برای تروریستها؛
13. تقویت تروریسم؛
14. به خطر افتادن امنیت منطقه؛
15. پیدایش بازار کار و خدمت برای نیروهای مقاومت جهت بازسازی یمن؛ (که می توان جهت کاهش وابستگی به غرب، زیرساختها را مبتنی بر مهندسی بومی احیاء کرد )
16. افزایش عمق استراتژیک ایران؛
هیچ کشوری در دنیای امروز از تجاوز سود نمیبرد؛ پارتیزانهای یمن عرصه را بر ارتش منظم عربستان چنان تنگ میکنند که عربستان یک روزی میآید و از پاشنه جمهوری اسلامی را میزند که مشکلاتش حل شود.
نتیجه جنگ:
1. شکست عربستان و درهم شکستن وجهه منطقه ای و بین المللی آن؛
باتوجه به قرائن و شواهد موجود شکست عربستان امری واضح و قطعی است چنانکه عبدالباری عطوان (تحلیلگر و استراتژیست معروف جهان عرب و سردبیر «رأی الیوم» است،) در سرمقالۀ ۷ فروردين ۱۳۹۴نوشت: «تجاوز عربستان به یمن را به مثابه حمله به کندوی زنبورها و لانۀ مارهای خطرناک، محکوم به شکست است» با توجه به اینکه عربستان که تلاش میکند در نقش رهبر جهان عرب ظاهر شود، قطعا شکست عربستان در یمن وجاهت او را درهم می شکند.
2. پیروزی قیام ملت یمن و تقویت افزایش عمق استراتژیک جبهه مقاومت در منطقه و جهان؛
3. تضعیف جبهه استکباری و صهیونیستی؛
4. تلاش بیشتر جبهه استکبار برای فروپاشی ایران ـ به عنوان محور مقاومت ـ از درون به روشهای ذیل؛
أ. تهاجم فرهنگی علیه ایران.
ب. نبرد در فضای مجازی برای تصرف ذهن و قلب ایرانیان (جنگ نرم).
ت. تقویت مزدوران فرهنگی.
ث. تضعیف ولایت فقیه و فرهنگ عاشورا.
ج. تفرقه قومی ،مذهبی، درون مذهبی.
ح. تشکیل و تقویت گروههای تکفیری شیعه.
جبهه مقاومت چه باید کند؟
1. واکنش یمن به دور از شتاب زدگی، باید توام با جمعبندی کلی از اوضاع و احوال و همراه با سیاستهای ارتش و انصارالله باشد.
2. انصارالله باید برای پاسخ به حملات نظامی عربستان علیه یمن در طی فرایند سیاسی و امنیتی طولانی مدت قدرت خود را افزایش داده و از طریق تجهیز سیستم دفاع هوایی مانع از تجاوزات بعدی سعودیها شوند. عربستان ممکن است در کوتاه مدت، و در حملات هوایی پیروز میدان باشدلیکن قطعاً توان جنگ بلند مدت را ندارد لذا برای فروپاشی عربستان باید در عین افزایش توان نظامی به جنگ فرسایشی دست زد.
3. به احتمال قوی عربستان در جنگ زمینی از نیروهای تکفیری استفاده خواهد لذا باید نسبت به پاکسازی عوامل تکفیری حساسیت ویژی داشت.
4. پیگیری توقف مداخلات نظامی در یمن و متجاوز شناخته شدن عربستان در سازمان ملل.
5. جلوگیری از ایجاد فرصت عمل دوباره برای تروریستها
6. تلاش برای روی كار آمدن دولتی فراگیر و مردمی در یمن
7. ایجاد ائتلاف منطقه ای و بین المللی علیه آل سعود.
8. حمایت همه جانبه (سیاسی ـ لجستیکی ـ مشورتی و...) جبهه مقاومت از یمن ـ به دور از نبرد مستقیم ـ و تلاش برای خنثی سازی و کاهش فشاری که از خارج علیه مردم یمن اعمال می شود.
کلامی برای ساده لوحان و دگراندیشان؛
این تجاوز، تجلی دیگری از خوی استکباری آمریکاست که میخواهد بر کل دنیا سلطه داشته باشد. زورگویی، که خوی استکباری است به ابزار اصلی قدرتهای منطقه ای وابسته به غرب نیز تبدیل شده است. پیام این اقدام به سادهلوحان داخل کشور که سعی دارند به بزک کردن چهره این تجاوزگر بپردازند آن است که اقدام اخیر نشان میدهد که آمریکا در پشت لبخندهای ظاهری، خوی استکباری خود را فراموش نکرده و از این رو روحیه ضد استکباری باید زنده بماند. یادور می شوم آنچه که در صحن علنی این حمله وجود دارد تجاوز آشکار علیه ملتی است که سعی داشته با روشهای مسالمتآمیز استقلال خود را تأمین کند. علاوه آنکه اگر منافع غرب اقتضاء کند، آمریکا حاضر است مهمترین شریک و همکار خود ـ یعنی عربستان ـ را نیز فدا کند.
[1] - نام گروهی به رهبری قدرتهای اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شدهاست. بریکس نمایانگر نیمی از جمعیت جهان است و ۲۸٪ قدرت اقتصادی دنیا را در اختیار دارد.