شناسهٔ خبر: 39048484 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایلنا | لینک خبر

پرسش بنیادین از ریشه‌های کهن برای روز جهانی تئاتر؛

تئاتر برخاسته از زندگی

مسلم خراسانی در یادداشتی که با عنوان «تئاتر برخاسته از زندگی» (پرسش بنیادین از ریشه‌های کهن) به روز جهانی تئاتر پرداخته است.

صاحب‌خبر -

هنگامی که در خیابان تصادفی رخ می‌دهد مردم آگاهانه یا ناآگاهانه مثل براده‌هایی که به سمت آهن‌ربا جذب می‌شوند یا شبیه مورچه‌هایی که به دور غذا ازدحام می‌کنند، به طرف محل تصادف حرکت می‌کنند. در آنجا گرد هم می‌آیند، اعمال و کنش‌هایی چون کمک به آسیب دیده انجام می‌شود، گفت‌وگوهایی جهت‌دار یا پراکنده راجع به دلایل حادثه و موقعیت رد و بدل می‌شود و بعد آرام آرام محل را ترک می‌کنند. در عین حال که این رویداد به صورت از پیش برنامه‌ریزی نشده اتفاق افتاده است، می‌تواند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تاثیراتی نیز در این میان رد و بدل می‌شود. در عین اینکه مرز مشخصی میان تماشاگر یا بازیگران این رویداد به اصطلاح واقعی وجود ندارد.

ریچارد شکنر، این الگو (جمع شدن در یک مکان، رخ دادن رویدادها، کنش‌ها و رد و بدل شدن گفت‌وگوها، و پراکنده شدن) را الگوی مشترک تمامی گونه‌های نمایشی می‌داند.

این الگوی ساده نه تنها در تمامی گونه‌های اجرایی، بلکه در تمام مناسبات اجتماعی اعم از یک سخنرانی، یک اجرای آیینی قبایل وحشی، رقص و پایکوبی در جشن ازدواج، مراسم عبادی مسیحیان در کلیسا، یا یک اجرا در مکان‌های غیرمرسوم چون جنگل یا غار، مراسم صرف غذا، برگزاری کلاس درس در یک مدرسه، تماشای یک مسابقه ورزشی، یک جلسه نقد، مراسم یادبود یک فرد، یک مسابقه تلویزیونی، گردهم‌آیی و گفت‌وگویی ساده در کافه، خرید از نانوایی یا سوپر مارکت، اپرایی چندین پرده‌ای، یا تولد یک نوزاد در اتاق عمل به وضوح قابل ردیابی است.

از این منظر، هنرهای نمایشی و اجرایی نه از یونان و روم باستان و آمفی‌تئاترها، و مسابقات گلادیاتوری و نه توسط فردی خاص در دوره‌ای خاص ابداع شده، بلکه از زندگی نشأت گرفته است.

در اینجا جستجوی ریشه‌ها و خواستگاه‌ها ارزشمند و به نوبه خود پرثمر است و می‌تواند اندوخته تجربی و اندیشگانی مناسبی را برای تجربه‌های تازه و آتی فراهم آورد. اما، در عین حال انتخاب افق‌های این‌چنین در عین آشنایی‌زدایی از عادات و نگرش‌های پیشین ما کمک می‌کند تا برای نمونه الزاما مطالب ارزشمند و آموزنده را تنها در چارچوب صفحات کتاب‌ها یا قاب بوم‌های نقاشی جستجو نکنیم. یا برای داشتن یک تجربه نمایشی الزاما رویدادهای پیچیده با سازه‌های عظیم و فناوری‌های منحصر به فرد را مدنظر قرار ندهیم چراکه می‌تواند ما را از کشف جهان‌های تازه در جهان نمایش بلکه از تجربه کردن ابعاد گسترده زندگی نیز بازدارد.

شاید بتوان خوانش اخیر را نگاهی خاص به نظرات ارسطو از وحدت زمان، مکان و کنش دانست یا پرسش یوجینیو باربا: «که به راستی اگر تابلوی سردر بسیاری از سالن‌های تئاتر را از پیشانی آنها برداریم تئاتر به راستی چه چیزی خواهد بود؟» را پرسشی قدیمی و غیرضروری تلقی کنیم. اما نباید فراموش کرد، نگرش‌ها و پرسش‌های این‌چنین می‌تواند هستی و زیست متفاوت‌تری را برای تئاتر و مهم‌تر از آن برای انسان به ارمغان آورد. و هرچند پاسخ هر فرد به این پرسش‌ها در هر سرزمین و دوره‌ای می‌تواند متفاوت و دیگرگون باشد اما در مطرح کردن و پاسخ دادن به آنها نمی‌بایست هراس و تردید به خود راه داد.