شناسهٔ خبر: 38011371 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

گفت و گو با کارگردان

نگذاریم سینمای ایران یکدست شود

صاحب‌خبر -





از محدثه واعظی‌پور ‌
مجید برزگر در «ابر بارانش گرفته» درباره آدم‌هایی معمولی فیلم ساخته. آدم‌هایی شبیه هر یک از ما. نه سفید و نه سیاه. آدم‌هایی که برای زندگی کردن به امید، معجزه و ایمان نیاز دارند. «ابر بارانش گرفته» محصول سینمای مستقل است، سینمایی که با وجود بی‌مهری‌ها و نادیده گرفتن‌ها همچنان دوستدارانی دارد و برزگر در سال‌های گذشته تلاش کرده چه در مقام کارگردان و چه در مقام تهیه‌کننده همیشه در کنار آن باشند و قدمی برای ارتقای کیفیت‌اش بردارد. به نظر می‌رسد «ابر بارانش گرفته» به‌عنوان یکی از جدید‌ترین آثار این جریان بتواند یکی از آثار قابل توجه جشنواره امسال و این جریان باشد.

«ابر بارانش گرفته» درباره معجزه و ایمان است. البته در جهانی مدرن و با فاصله از آثاری که نگاهی کلیشه‌ای به چنین مضامینی دارند روایت شده. نگران این نبودید فیلم، شعاری یا تکراری شود؟
ساخت فیلمی درباره مرگ، امید، ایمان و معجزه چالش بزرگی بود. آنهم وقتی می‌خواهید از منظری انسانی به این مضامین نگاه کنید. همه ما هر اتفاقی می‌افتد، به‌نشانه‌ها دل می‌بندیم تا فکر کنیم شرایط بهتر خواهد شد. می‌دانستم ساخت این فیلم دشوار است و نمایش مفاهیم ذهنی که اوهام و خیال نیستند، واقعیت هستند و البته عجیب، کاری سخت و پیچیده است.
مضامینی از این دست در بخشی از سینمای ما بشدت مصرف شده است و در نگاه اول ممکن است چیز جدیدی به نظر نیاید. حتی این خطر وجود دارد هر فیلمسازی به سراغ این موضوع‌ها برود با انگ و کنایه مواجه شود.
البته از ظاهر «ابر بارانش گرفته»مشخص است که متعلق به چه نگاه و سلیقه‌ای است. مرگ موضوع مهمی است، من سعی کردم مسائل مربوط به مرگ را در فیلم مطرح کنم. به‌شکلی که مصرف سریع و روزمره پیدا نکند و تماشاگر در کشف معنا سهیم شود. تلاش کردم از فضای متداول سینمای اجتماعی و ملودرام فاصله بگیرم و رجعتی به سینمای مورد علاقه‌ام داشته باشم.
به‌نظر می‌رسد فیلم متناسب با فضای امروز جامعه ساخته شده است؛ جامعه‌ای که نیازمند امید است. امید و ایمان به حرکت، زندگی و تغییر.
 ‌فکر می‌کنم سینمای ایران از گونه‌ای از فیلم‌های اجتماعی و ملودرام که گل‌درشت و واضح درباره بعضی مسائل صحبت می‌کنند، اشباع شده. اما می‌شود جور دیگری به مسائل اجتماعی و مضامین انسانی نگاه کرد و درباره‌شان فیلم ساخت. برای من، سر زدن به گوشه و کنار ذهن آدمی جذاب است. سینمایی که شخصی‌تر است این امکان را دارد که به مکاشفه بپردازد. سینما گستره چیزهایی است که توضیح‌ناپذیرند.
سارا (نازنین احمدی) در آغاز فیلم یک پرستار مقتدر است که به راحتی درباره سرنوشت بیماران تصمیم می‌گیرد اما در انتهای فیلم، دیگر همان آدم سابق نیست. مسیری که آمده او را به انتخاب زندگی وامی‌دارد. این تحول چطور شکل می‌گیرد؟
سارا در خانه آقای سماعی با اتفاقی روبه‌رو می‌شود که توضیح دادنی نیست. کمی قبل از این اتفاق، وقتی در فرودگاه ایستاده باران ناگهان قطع می‌شود، دوباره می‌بارد. این‌ها نشانه است. خیلی هم نمی‌شود درباره‌اش به دیگران توضیح داد. اما در زندگی و باور همه ما وجود دارد و خیلی شخصی است. سارا پرستار وظیفه‌شناسی است، رفتارش با بیماران از سر مهر است، تلاش می‌کند درد آنها را کم کند. درد از نظر او بی‌رحمانه و
غیر عادلانه است. او خود را در موقعیتی عقل‌مدار می‌بیند و سعی می‌کند از دریچه همین عقل واکنش نشان دهد. تا جایی که به آن سفر می‌رود، در خانه آقای سماعی اقامت می‌کند و... در پایان کنار دریا برایش یک اتفاق ویژه می‌افتد.
البته قطعیتی هم در این پایان‌بندی نیست.
بله. ممکن است سارا نهنگ را دیده باشد، ممکن است ندیده باشد. همین طور که شایعه وجود آن موجود هم هست. آقای سماعی هم گویا دیده. اما در آن صحنه پایانی سارا تنهاست. آریا هم دور از او است و یک لحظه متوجه دریا می‌شود اما تأکیدی روی این موضوع نداریم.
سارا شخصیتی خاکستری است که گاهی به سمت منفی بودن پیش می‌رود. زیادی محاسبه می‌کند و متکی به عقل است. این کار سختی است که فیلمی را با شخصیت منفی پیش برد. اتفاقی که در «پرویز» هم دیده بودیم و شما دوباره سراغش رفته‌اید.
همانطور که پیشتر گفتم، در فصل‌های ابتدایی فیلم متوجه می‌شویم که درد بیماران برای سارا مهم است و می‌خواهد آنها و خانواده‌شان درد کمتری ببینند، اما این تسکین را به شیوه خودش انجام می‌دهد. سارا نه مثبت است و نه یک قاتل سریالی. آدمی عادی است، همه ما در موقعیت‌هایی ممکن است تصمیم‌هایی بگیریم. سارا هم در بزنگاه‌هایی تصمیم می‌گیرد کاری انجام بدهد که ممکن است ما به سادگی آن را انجام ندهیم؛ ممکن است هم انجام بدهیم.
علیرضا ثانی‌فر بازیگر خوبی است که حضورش به فیلم گرما داده. اما نازنین احمدی کمی تصنع و سردی دارد. جنس بازی که شما از بازیگرها خواستید همین بوده و از نتیجه راضی هستید؟
علیرضا ثانی‌فر از دوستان خوب من و بازیگری توانمند است که لطف کرد این نقش کوتاه را بازی کرد. اگر دقت کنید او هم در این فیلم کمی سردتر از تجربه‌های دیگرش است. این جنس بازی مورد علاقه من است. برایم مهم بود احساسات در بازی‌ها جلوه‌گری نداشته باشد و تماشاگر درگیر گریه و فریاد و دیگر جلوه‌های آنی و ظاهری بازیگر نشود. نازنین احمدی بازیگر بسیار خوبی است. اتفاقاً بازیگر آشنا به ملودرام است و به‌عنوان بازیگر تئاتر تجربه بازی در شکل‌های مختلف را دارد. من از او خواستم، این طور بازی کند. این مدل‌وار بودن در بازیگری را ترجیح می‌دهم. این شکل بازی، در بازی همه بازیگران رعایت شد. برایم رسیدن تماشاگر به پشت آن چهره‌ها مهم بود.
مزدک میرعابدینی هم یکی از بهترین بازی‌هایش را داشته. بویژه در سکانس مشترکش در اتوموبیل با سارا.
بله. او هم همین طور. مزدک بازیگر و کارگردان سخت‌گیر، جدی و ایده‌آلیست. اما واقعاً در این فیلم تلاش کرد که به خواسته‌های من نزدیک شود.
بازیگر نقش آریا را از کجا پیدا کردید؟ با وجود سن کم، بسیار مستعد است.
ارشیا نیک‌بین از هنرجویان کلاس‌های هومن سیدی بود. استعداد فوق‌العاده‌ای دارد. آقای آرمان خوانساریان که با هم فیلمنامه را نوشتیم ارشیا را به من معرفی کرد. برای این نقش، بازیگران نوجوان زیادی را تست کردیم و بالاخره به او رسیدیم. عرض کردم درباره همه بازیگران، خواستم که نوعی از سرما یا مدل‌‌گونه‌گی داشته باشند. قطعاً توانایی این بازیگران بسیار بالاست ولی فضا و سلیقه من این نوع بازی را می‌خواست.
جنس فیلمبرداری هم خاص است. قاب بندی‌ها و حرکت‌های نرم دوربین ساختمان بصری فیلم را شکل داده که متناسب با حال و هوای قصه است. این تصمیم متأثر از چه نگاهی بوده است؟
حرکت دوربین بسیار آرام و نرم است و در اغلب قاب‌ها حرکت آرام رو به جلو داریم. در فیلم با یک دوربین ناظر مواجهیم. دوربینی که نمی‌خواهد جزئیات را نشان بدهد، از دور راوی صحنه هاست. نماها طولانی است. من فیلم هایم را از زاویه نگاه یک نظاره‌گر می‌سازم. با این روش می‌شود به مخاطب اجازه داد خودش به قضاوت بنشیند.
لوکیشن خانه آقای سماعی را ساخته‌اید؟ این خانه به‌عنوان محلی که سارا در آن متحول می‌شود نقش مهمی در فیلم دارد.
در این پروژه طراحی صحنه سختی داشتیم، خانه‌ها. بیمارستان و باقی لوکیشن‌ها طراحی و ساخته شد. دقیقاً بر مبنای آنچه بین من و طراح صحنه، خانم لیلا نقدی پری و مدیر فیلمبرداری آقای امینی تیرانی قرار گذاشته شده بود. درباره ویلای آقای سماعی، دنبال ویلایی خاص در یک شهرک خاص بودم. خیلی جست‌و‌جو کردیم. بلاخره در شهرکی در بندر کیاشهر این عمارت تقریباً مخروبه را یافتیم و ساختیم. در آن دکور زدیم. در واقع خانه را برای این فیلم، به کل احیا کردیم.
فضای فیلم و نماها از یک سلیقه و زیبایی‌شناسی خبر می‌دهد. فکر می‌کنم فیلم در دو بخش فیلمبرداری و طراحی صحنه نامزد دریافت سیمرغ شود.
امیدوارم کار همکارانم دیده شود. کار سختی که با بودجه کم و در فرصت کم از پسش برآمدند. دوست داشتم همه چیز طراحی شده و درست باشد. در یک پالت رنگی از پیش فکر شده. مدیر فیلمبرداری کار درخشانی کرده. همچنین طراح صحنه در طراحی صحنه و لباس کمک بزرگی به فیلم کرده است. نخواستم فیلم سیاه، شلخته و نامرتب باشد. دوست داشتم حال تماشاگر با دیدن تصاویر کمی بهتر شود.
در فیلم‌های قبلی‌تان از موسیقی استفاده نکردید ولی در اینجا موسیقی، عنصر مهمی در روایت است. در سکانس خانه کاپیتان، از تلویزیون موسیقی کلاسیک پخش می‌شود. در نمای پایانی هم موسیقی، حس و حال صحنه و سارا را تقویت کرده است.
من موسیقی کلاسیک زیاد گوش می‌دهم، در این فیلم فکر می‌کردم موسیقی می‌تواند حس صحنه‌ها را برای تماشاگر بیشتر کند. در سکانس منزل کاپیتان اورتور اگمونت بتهوون از تلویزیون پخش می‌شود، همین موسیقی را در سکانس پایانی و چند جای دیگر فیلم می‌شنویم. این قطعه به نظرم شنیدنی و همچنان نو و تازه است. به نظرم رسید آن را در فیلم استفاده کنم. البته برادرم آن را یادآور شد که از او ممنونم.
جشنواره‌ها همیشه محلی برای کشف فیلم‌های متفاوت هستند. فکر می‌کنید جشنواره فیلم فجر چقدر به سینمایی از جنس آنچه شما در «ابر بارانش گرفته» تجربه کردید، بها می‌دهد و توجه می‌کند؟
من فکر نمی‌کردم اصلاً فیلم در بخش مسابقه پذیرفته شود. به نظرم در چند سال گذشته، گروهی این مدل سینما، این نوع فیلم، با این قصه، این دکوپاژ، موسیقی و... را اساساً سینما نمی‌دانست و شاید آن را آماتوری تشخیص می‌دادند. جشنواره فیلم فجر را حتی اگر یک ویترین از سینمای ایران بدانیم باید همه نوع محصولی در آن دیده شود. امسال خوشبختانه از این جنس سینما هم در جشنواره داریم. امیدوارم این فیلم‌ها به جشنواره تنوع بدهند. لازم نیست همه، این فیلم‌ها را دوست داشته باشند، اما جشنواره از یکدستی خارج می‌شود و تنوع پیدا می‌کند.
چند روز فیلمبرداری داشتید؟
فیلمسازی خیلی گران شده و شما برای اینکه بتوانید بدون حمایت خاص یا بودجه هنگفت فیلم بسازید باید مسیری سخت را طی کنید. با توجه به اینکه ما در تهران و شمال فیلمبرداری داشتیم توانستیم در 22 جلسه فیلمبرداری را تمام کنیم. شبانه‌روز کار کردیم و سعی کردیم با وجود شرایط دشوار، فیلمی که به آن باور داریم، بسازیم. من تقریباً همه فیلم‌هایم را در کمتر از یک ماه ساختم. شرایط تولید برای ما همیشه سخت است.
فکر می‌کنید فیلم برای اکران چه وضعیتی پیدا کند؟ آن را به گروه هنر و تجربه می‌دهید؟
بله. البته اول از اکران‌های خارجی شروع می‌کنیم. پخش جهانی فیلم را یک پخش‌کننده با سابقه آلمانی بر عهده گرفته است و در ایران، یک پخش‌کننده معتبر داخلی آن را دیده و معتقد است فیلم می‌تواند اکران عادی هم داشته باشد. به این موضوع هم فکر می‌کنیم. بودجه فیلم ما کمتر از دستمزد یک ستاره در بعضی فیلم‌های خاص است. فیلمی که با بودجه کمتر ساخته می‌شود شانس بیشتری دارد سرمایه‌اش را برگرداند.
البته اگر فرصت دیده شدن به این فیلم‌ها داده شود.
به‌هر حال ما که این جور فیلم می‌سازیم، از وضعیت اکران، تبلیغات و فروش مطلعیم. من دعوایی با سینمای اصلی ندارم. اما فکر می‌کنم جایی هم باید برای سینمای متفاوت، تحلیلی یا تجربه‌گرا باشد. در همه جای دنیا نهادهایی از این نوع سینما حمایت می‌کنند. اما الآن هیچ نهاد و ارگانی دنبال ساخت چنین فیلم‌هایی نیست. نهادها هم دنبال اکران و فروش رفته‌اند. اما در دل همین فرهنگ و سینما افرادی مثل فرخ غفاری، ابراهیم گلستان، سهراب شهید ثالث و عباس کیارستمی و بسیاری دیگر، در ادوار مختلف در این مملکت فیلم ساخته‌اند. این الگوها انگیزه حرکت در این مسیر هستند. می‌دانم که راه سخت است، گروهی ما را به رسمیت نمی‌شناسند و ما را فیلمساز نمی‌دانند، اما ما از این تجربه‌گرایی لذت می‌بریم.
شما متعلق به سینمای مستقل هستید، در صحبت‌هایمان هم اشاره کردید که شرایط فیلمسازی در این بخش، هر روز دشوارتر شده. شرایط این نوع رویکرد را در سینمای ایران نسبت به سال‌های قبل چطور ارزیابی می‌کنید؟
شرایط سینمای مستقل، چه آثاری که خارج از سفارش‌ها ساخته می‌شوند و چه با استقلال کامل در بودجه، سخت شده. روز به روز هم سخت‌تر می‌شود. سال پیش وقتی در جشنواره فیلم می‌دیدم ناامید بودم. حتی یک فیلم از این سینما در دوره پیش نبود. یکی دو نمونه‌ای که بود سعی کرده بودند از طریق استفاده از بازیگر سرشناس و حرفه‌ای این موازنه را به وجود بیاورند، که به نظرم کاملاً اشتباه بود. به هر حال، از طرفی پول‌هایی که از بخش خصوصی وارد می‌شود و سفارش‌هایی که نهادها و ارگان‌ها حتی بنیاد سینمایی فارابی دارند تنها در مسیر بازار هستند. سینمای مستقل، هنری، فیلم تجربه‌گرا روز به روز تنهاتر و نحیف‌تر و کار برای امثال من مدام سخت‌تر می‌شود. امسال دو فیلم در جشنواره دارم، هم به‌عنوان کارگردان و هم تهیه‌کننده. هر دو فیلم در شرایط سختی ساخته شدند. سخت از نظر تأمین بودجه. در تولیدشان به ما خوش گذشت، به این دلیل که طبق معیارها و اصولمان کار کردیم. شکل متفاوتی از دکوپاژ، بازی گرفتن، روایت و... را در این فیلم‌ها تجربه کردیم و لذت بردیم. مهیا کردن شرایط فیلمسازی برای ما سخت است و برای همین، هر چند سال یک بار می‌توانیم فیلم بسازیم.
البته سینمای مستقل همیشه در ایران مهجور بوده است.
در یک چشم‌انداز تاریخی این سینما همیشه تنها بوده. وقتی تصمیم‌ بگیری در این مسیر بمانی باید تبعات آن را هم بپذیری، که ما پذیرفته‌ایم. بابت ساخت این فیلم‌ها منتی بر سر کسی نداریم.
به‌هر حال هر فیلمسازی با هر گرایشی به یک جامعه هدف فکر می‌کند. مخاطب فیلم‌های شما چه گروهی هستند؟
وقتی که پرفروش‌ترین فیلم ما سی میلیارد تومان فروش می‌کند و بهای بلیت 15 هزار تومان است، یعنی دو میلیون نفر تماشاگر این فیلم بوده‌اند. دو میلیون نفر در مقایسه با جمعیت هشتاد میلیونی ایران عدد بزرگی نیست. آنها برای رونق سینما تلاش می‌کنند و قابل تحسین‌اند. نکته اینجاست همه تماشاگران بالقوه سینما به تماشای پرفروش‌ترین فیلم‌ها هم نرفته‌اند. طبقه متوسط و جامعه‌ تحصیلکرده که اتفاقاً نیازهای متنوعی دارند، سینما نمی‌روند. شاید بخش کوچکی از آن سلیقه و طبقه در شرایط نرمال تماشاگران این فیلم‌ها باشند. گروهی هستند که از این تجربه‌گرایی استقبال می‌کنند. ممکن است همه فیلم‌های ما را دوست نداشته باشند. اما بدشان نمی‌آید از سینمای مرسوم فاصله بگیرند. آنچه ما به‌عنوان مخاطب می‌شناسیم، لزوماً همه سینمادوستان نیستند. ما امیدواریم بخشی از این گروه را به سینما بیاوریم.
در فیلم‌های قبلی از این گروه واکنش دریافت کردید؟
بله. کاملاً. هم درباره «فصل باران‌های موسمی»، هم «پرویز» و هم «یک شهروند معمولی». با تماشاگرانی که این مدل فیلم‌ها را انتخاب می‌کنند ارتباط داشتم. در شرایط عادی تماشاگران، به دیدن این فیلم‌ها می‌آیند و ذهنشان درگیر این فیلم‌ها می‌شود. همین اقلیت هم برای من کفایت می‌کند.
دوست دارید امسال چه فیلمی را در جشنواره فجر ببینید؟
چندتایی هستند. همین حالا می‌توانم بگویم فیلم مرتضی فرشباف، بهنام بهزادی و بهتاش صناعی‌ها را حتماً می‌بینم. چند تایی هم از فیلم اولی‌ها مثل «پوست». ما از یک قبیله هستیم و سعی می‌کنیم در دل این سینمای تنبل که کمتر دل به تجربه‌گرایی داده، تجربه و کشف کنیم. من نگران تثبیت موقعیتم به‌عنوان فیلمساز حرفه‌ای نیستم، پس می‌توانم بازیگوشی کنم و با نگاه کردن به آدم‌های معمولی و زندگی‌شان، قصه‌های متفاوتی را روایت کنم.‌‌

نظر شما