سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش «جوان»، تحقیقات پلیس تهران درباره پرونده یک سال قبل و با شکایت زنی سالخورده به جریان افتاد. او به پلیس خبر داد که نوه۲۷ سالهاش که شهین نام دارد، گم شدهاست. او توضیح داد که نوه اش کند ذهن است و از یک سال قبل به دنبال جدایی دختر و دامادش از هم، با او زندگی میکند. او در شرح گمشدن شهین گفت: روز قبل که به پارک رفته بودیم، ناگهان شهین ناپدید شد و نتوانستم او را پیدا کنم. شهین دختری کندذهن است که تنهایی از خانه بیرون نرفته بود و جایی را هم بلد نبود.
بازداشت متهم
با اطلاعاتی که پیرزن از شهین در اختیار پلیس گذاشت، تحقیقات برای پیدا کردن او به جریان افتاد. همچنین پویشی در شبکههای اجتماعی برای پیدا کردن شهین شکل گرفت و عکسهای او دست به دست شد. مأموران پلیس در اولین گام، تماسهای شهین را بررسی کردند و فهمیدند که او بعد از جدا شدن از مادربزرگش با مردی افغان به نام امیر تماس داشتهاست. مأموران با بررسی تماسهای امیر توانستند همان شب او را در حالی که قصد داشت به مشهد سفر کند، در ترمینال جنوب شناسایی و دستگیر کنند.
امیر در اولین بازجوییها گفت که از سرنوشت شهین خبر ندارد، اما وقتی گوشی تلفن همراه شهین در وسایل او کشف شد گفت که با شهین در پارک آشنا شدهاست. بعد شهین را به کارخانهای در پاکدشت برده و بعد از آن هم او را نزدیک خانه مادربزرگش رها کرده و دیگر از او خبری ندارد.
کمک یک شهروند
سه روز بعد از ماجرا و در حالی که تحقیقات ادامه داشت، مردی به پلیس خبر داد که شهین را داخل یکی از پارکهای شهر دیدهاست. او گفت که عکس شهین را در شبکههای اجتماعی دیده و هنگامی که از پارک عبور میکرده او را دیده که روی یکی از نیمکتها نشسته بود. با نشانیهایی که این شهروند در اختیار پلیس گذاشت، مأموران راهی محل شدند و شهین را به پزشکی قانونی منتقل کردند.
گزارش پزشکی قانونی آثار کبودی را در نقاط مختلف بدن شهین و همچنین مورد آزار گرفتن او تأیید کرد. با کاملشدن تحقیقات در این باره امیر به اتهام آزار دادن شهین و سرقت گوشی تلفنهمراه و گردنبند او مجرم شناخته و پرونده برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه دادگاه
ابتدای جلسه دخترکندذهن در جایگاه ایستاد و در شرح ماجرا گفت: یک روز همراه مادربزرگم به پارک رفتم و آنجا پسری افغان خودش را به من رساند و شماره تلفنش را به من داد. من از پارک خارج شدم و با آن پسر که خودش را امیر معرفی کرده بود، تماس گرفتم. امیر گفت که میخواهد به مشهد برود و از من خواست که همراهش بروم. گفتم که او باید به خواستگاریام بیاید و با من ازدواج کند تا بتوانم همراهش بروم. به هر حال او من را فریب داد و با خودش به کارخانهای در پاکدشت برد و گفت که میخواهد در کارخانه مشغول کار شود. امیر با مدیر کارخانه حرف زد و او اتاقی در اختیارمان گذاشت که شب را استراحت کردیم. امیر آن شب به من تعرض و گوشی تلفنهمراه و گردنبندم را هم سرقت کرد. بعد هم من را به داخل شهر برد و کنار خیابان رها کرد و به دنبال کار خودش رفت.
دختر کندذهن در حالی که میلرزید، ادامه داد: من گرسنه بودم و جایی برای رفتن هم نداشتم. از خانوادهام هم خجالت میکشیدم تا اینکه پسری سراغم آمد و گفت که نانوا است. من ماجرای گمشدنم را به او گفتم. آن پسر هم من را به نانوایی برد و جایی در اختیارم گذاشت که شب را ماندم. به من قول داد که کمک کند و من را به خانوادهام برساند. من از اینکه خانوادهام کتکم بزنند، ترسیدم برای همین از نانوایی فرار کردم و به پارک رفتم. در پارک دو پسر جوان سراغم آمدند و علت ناراحتیام را سؤال کردند. من ماجرا را برایشان توضیح دادم. آنها خیلی ناراحت شدند و گفتند که کمکم میکنند و امیر را پیدا و او را تنبیه میکنند. یکی از آنها من را به خانه مجردیاش برد و به من رسیدگی کرد. من سه شب را در خانه آن پسر بودم و روزها را به پارک میرفتم تا اینکه مأموران سراغم آمدند و من را تحویل خانوادهام دادند.
دختر جوان گفت که من از امیر شکایت دارم و میخواهم که به خاطر رفتار بدی که با من داشته به شدت مجازات شود.
درخواست مجازات برای پسر افغان
در ادامه مادربزرگ شهین در جایگاه ایستاد و گفت: من از امیر شکایت دارم و از دادگاه میخواهم که او مجازات شود، اما از سه پسری که به نوهام پناده دادند شکایتی ندارم. شاکی ادامه داد: شهین سه شب را بیرون خانه سپری کرد و برای پیدا کردن او همه خانواده را بسیج کردیم. عکسهای شهین در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شد تا اینکه با کمک مردی رهگذر شهین پیدا شد. او گفته بود که شهین را دیده که وارد خانهای شده و بعد به پارک رفتهاست. ما کنار آن خانه کشیک دادیم که شهین از خانه خارج شد و به پارک رفت و توانستیم او را به این صورت پیدا کنیم.
اظهارات متهم
در ادامه متهم افغان در جایگاه قرار گرفت و گفت: من به صورت غیرقانونی به ایران آمدم و در مشهد زندگی میکردم. مدتی بود که برای پیدا کردن کار به تهران آمده بودم و در پارک بود که با شهین آشنا شدم. بعد با هم تلفنی حرف زدیم و به او گفتم که میخواهم به مشهد بروم. بعد او را به کارخانهای در پاکدشت بردم و به مدیر آنجا گفتم که شهین نامزدم است. مدیر کارخانه هم اتاقی در اختیارمان گذاشت. فردای آن روز هم شهین را نزدیک خانه مادربزرگش رها کردم، چون نمیخواست همراهم به مشهد بیاید. متهم گفت: من گردنبند و گوشی او را سرقت نکردم، بلکه شهین همه را در اختیارم گذاشت تا بفروشم و برایش غذا بخرم. هیئت قضایی بعد از ختم جلسه وارد شور شد.
نظر شما