نفس مراکز فروش CD به شمارش افتاد
صاحبخبر - ایرنا- نمیتوان آهنگِ زیبایی را «مُفت» دانلود کرد و بعد انتظار داشت ناشر و سازندهی آن آهنگِ «مُفت شنیده شده» بتواند با جیبی پُر از خالی دوباره آلبوم و آهنگی زیبا و ماندگار تولید کند. روزگاری صفحههای گرامافون بود که موسیقی را به خانهها میآورد؛ بعد کمکم نوار کاست و روی «الف» و «ب» آن مُد شد و نوار موسیقی تا سالها بین همه دست به دست میشد و به فروش میرسید. سالهای دهه هفتاد بود که نوار همچنان بود اما سیدی (لوح فشرده) هم به بازار آمد تا آنان که بهروزتر بودند یا جیبشان پُرپولتر بود و رایانه داشتند و یا دستگاه پخششان افزون بر نوار کاست، سیدی هم پخش میکرد، به جای نوارِ موسیقی، سیدیهای موسیقی را بخرند، که هم صدای صافتری داشت و هم کلاس بیشتری. در همه این سالهایی که نوار و سیدی محملهای آهنگهای سنتی و پاپ و محلی و کلاسیک و فرنگی و غیره بودند، فروشگاههای بسیاری هم در هر محل وجود داشت که با عنوانهای «نوارفروشی» و بعد، «سیدی فروشی» فعالیت میکردند و مردم موسیقی را از طریق آنها میخریدند، اما... . اما اسبِ عنانگسیخته فناوری با شتاب هرچه تمام چهارنعل همه مرزهای ممکن در هر عرصهیی را زیر پاگذاشت و همه چیز را رنگی از سرعت بخشید. نتیجه، آن شد که در عرصه موسیقی نیز نوارِ کاست به موزه رفت تا کنار صفحههای گرامافون بنشیند؛ و سیدی نیز هرچند همه تلاش را دارد میکند، که نمیرد، اما در بستر احتضار، گویی مرگ را چشم انتظار است. ای کاش شتابِ فناوری به همینجا قناعت میکرد، اما افسوس که با مرگ نوار و جانکندنِ سیدیِ موسیقی، گویی موسیقیهای خاطرهساز، ماندگار، «فاخر» و اصولمند و البته هزینهبر نیز محکوم به فنا شدهاند؛ زیرا نمیتوان آهنگِ زیبایی را «مُفت» دانلود کرد و بعد انتظار داشت ناشر و سازندهی آن آهنگِ «مُفت شنیدهشده» بتواند با جیبی پُر از خالی دوباره آلبوم و آهنگی زیبا و ماندگار تولید کند. آنچه در ادامه میخوانید، درد دل و دیدگاه چند تن از ناشران قدیمی موسیقی ایران و نیز یکی از مدیران سایتهای فروش اینترنتی موسیقی است درباره روزگار گذار از «سیدیها موسیقی» به دانلودِ پولی یا رایگان آثار موسیقایی. ** از تولید آلبومهای فاخر تا لوسترفروشی روزگاری در موسیقی ایران شرکتی وجود داشت به نام «همآواز آهنگ» که از مهمترین ناشران و پخشکنندههای موسیقی بهشمار میرفت. امروز اما مردی که سالها در کار موسیقی حضور مؤثر داشت، با دلشکستگی از فضای موسیقی تغییر شغل داده است تا «همآواز آهنگ» نیز مانند بسیاری از شرکتهای قدیمی موسیقی به خاطرهها بپیوندد. قصه پُرغصه «همآواز آهنگ» را از زبان علیاکبر سلطانی، مدیر آن شرکت بخوانید: من هشت سال است که از فضای موسیقی بهطور کامل خارج شدهام و هیچگونه کار موسیقایی انجام نمیدهم و محل کارم را هم به لوستر فروشی تبدیل کردهام. واقعاً هم دیگر دلم نمیخواهد درباره موسیقی و فضای موسیقی حرفی بزنم، زیرا خاطراتِ بسیار بدِ فراوانی از کار در فضای موسیقی دارم و اصلاً دلم نمیخواهد که به گذشته برگردم، زیرا حاصل سی سال از بهترین سالهای عمرم را به پای موسیقی گذاشتم و همهاش نابود شد. اما الآن کاملاً آرامش دارم و از کاری که انجام میدهم خدا را شکر بسیار راضیام. من بزرگترین مرکز پخش موسیقی را در اختیار داشتم و بسیاری از بهترین کارهای موسیقی را پخش میکردم، ازجمله کارهای آقای شجریان مانند آلبوم «در خیال»، کارهای شرکت سروش، آلبومهای حوزه هنری و بسیاری آلبومهای دیگر؛ اما آن فعالیت گسترده حاصلی جز نابود شدن خودم و خانوادهام و زندگیام برایم در پی نداشت. ** وقتی سیدیفروشیها شده موبایل فروشی، آلبومهایمان را کجا بفروشیم؟ «آوای نکیسا» از شرکتهای سابق پُرکار موسیقی ایران است که آلبومهای مختلفی را با صدای هنرمندانی چون ناصر عبداللهی، امینالله رشیدی، بنیامین بهادری، محسن یگانه، ماهان بهرام خان و بابک جهانبخش منتشر کرده است. غلامعلی علمشاهی مدیریت «آوای نکیسا» را برعهده دارد. او همچنین رئیس هیئت مدیره کانون ناشران خانه موسیقی است. علمشاهی معتقد است که آلبوم موسیقی به شکل فیزیکی، نه تنها مرده، بلکه کفنش نیز پوسیده است. علمشاهی در اینباره توضیح میدهد: افزون بر هزینههای تولید که بسیار زیاد است، امروزه جای زیادی برای عرضه و توزیعِ آلبوم نمانده است. آلبومهای پاپ در سوپرمارکتها توزیع میشود، هرچند این آلبومها هم دیگر چندان خریداری ندارد، به همین دلیل هنرمندان پاپ روی آوردهاند به تولید تکآهنگ تا آن را در اینترنت منتشر کنند و تبلیغی باشد برای کنسرتهایشان؛ زیرا در حال حاضر تنها اجرای صحنهیی است که در موسیقی ما توجیه اقتصادی دارد. برای عرضه شاخههای دیگر موسیقی (سنتی، محلی و ...) نیز انگار دیگر نه جایی وجود دارد و نه حامی و سرمایهگذار. امروز ناشران قدیمی که کارهای فاخر تولید میکردند، کنار رفتهاند و ناشران فعلی هم اغلب موسیقی پاپ تولید میکنند. این ناشر موسیقی ادامه میدهد: اگر مسائل مربوط به کپی رایت حل شود و قانون رعایت حقوق مؤلفان و مصنفان را اجرا کنند و از آن سو مکانهایی را برای عرضه موسیقی اختصاص بدهند و دولت حمایت کند و به شرکتهای موسیقی تسهیلات بانکی بدهد، میتوان امید داشت که وضع کمی بهتر شود. شرایط به گونهیی است که من سالی 15 آلبوم در ژانرهای مختلف پاپ و سنتی و محلی منتشر میکردم، الآن چند سال است نتوانستهام کاری را تولید کنم، زیرا هزینههای دستمزد موزیسین، استودیو، چاپ و غیره بسیار بالا است و هیچ حمایتی هم از ما نمیشود. از آن سو، وقتی هم که با این هزینهها آلبوم را تولید کنم، کجا آن را عرضه کنم؟ بسیاری از کتابفروشیها جمع کردهاند. سابق در خیابان انقلاب مغازههای بسیاری وجود داشت که نوار و سیدی موسیقی میفروختند، اما الآن یا دیگر نیستند یا شدهاند موبایلفروشی. کپی غیرمجاز آلبومها در اینترنت هم که دیگر بیداد میکند. یک فلش با هزار ساعت موسیقی را میفروشند دو هزار تومان! اما دولت کاری برای برخورد با این تخلفها نمیکند. با این شرایط چگونه میتوان کار تولید کرد؟ ما توقع داریم ارشاد و مسئولان موسیقی با ناشران جلسه بگذارند تا فکری برای این مسئله بشود. ** تیراژ پُرفروشترین آلبومها: تنها بیست هزار نسخه! علمشاهی درباره تیراژ آلبومهای امروزی رقم عجیبی را اعلام میکند: الآن بیشترین تیراژ آلبومهای موسیقی ما زیر بیست هزار سیدی است. شما در نظر بگیرید در مملکت هشتاد میلیونی ما با این همه جوان، یک آلبوم موسیقی بیست هزار تا فروش میکند؛ این یعنی فاجعه! یعنی با این رقم حتی پول هزینه چاپ جلد سیدی آن آلبوم هم درنمیآید. این درحالی است که میانگین هزینه یک آلبوم موسیقیِ متوسط (نه فاخر) چیزی حدود صد میلیون تومان است؛ آلبومی معمولی که اغلب سازهایش به شکل سمپل است نه زنده! حال اگر بخواهید با ساز زنده کار را ضبط کنید که هزینه همین آلبوم معمولی به 150 میلیون تومان هم میرسد. بهنظر من هر آلبوم باید حداقل 150 هزار نسخه بفروشد تا هزینه اولیهاش دربیاید. آلبومی را با صدای آقای شهریاری در ژانر موسیقی فولکلور آذری تولید کردم که پنجاه میلیون هم ضرر کردم. با جمعیت آذری زبانهایی که داریم، پیشبینی میکردم حداقل 100 هزار نسخه از این آلبوم بفروشم، اما تنها 12 هزار نسخه فروش رفت و الآن دارم سیدیهای باقیمانده را دانهیی پنجاه تومان (پنجاه تا یک تومانی!) میدهم به لُپلُپ، چون جایم را گرفته است. ** مجموعهیی از بیمهریها ما را به تعطیلی کشاند محسن نویدپور، مدیر عامل شرکت «آوای نوین اصفهان» که طی سالها فعالیت خود آلبومهای خاطرهانگیزی از هنرمندانِ بزرگ این سرزمین همچون استادان تاج اصفهانی، حسن کسایی، جلیل شهناز، اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری، علیرضا افتخاری، فرهنگ شریف، ایرج بسطامی و شهرام ناظری منتشر کرده نیز معتقد است که شکلِ فیزیکیِ آلبوم موسیقی نفسهای آخر خود را دارد میکشد. او هم میگوید: من سالها هم در زمینه تولیدِ آلبومهای موسیقی و هم در حوزه پخش آلبومها فعال بودهام، اما به شما اعلام میکنم که دارم همه چیز را جمع میکنم. من که حدود چهل سال یک مرکز معتبر موسیقایی را اداره میکردم دارم به کار خود پایان میدهم و این، شاید ماههای آخر فعالیتم باشد و در نهایت بهنظرم میرسد که تا فروردین پیش رو دیگر بهشکل رسمی کار خود را در این حوزه پایان دهم. سببهای این اتفاق ناخوشایند را که از مدیر شرکت «آوای نوین اصفهان» میپرسم، اینها را تیتروار نام میبرد: بیمهری موزیسین، بیمهری وزرات ارشاد، بیمهری ادارههای کل ارشاد در شهرستانها، مظلوم واقع شدن موسیقی در کشور، نبود فرهنگ لازم در حوزه اقتصاد موسیقی و بهطور کلی مجموعهیی از عوامل است که سبب شده کار موسیقی بدین جا برسد که شرکتهای بزرگ و قدیمی تولید و پخش موسیقی همه بهناچار کنار بروند. حتی به نظر من با این وضعیت، خود موسیقی نیز دارد به روزهای پایانی خود نزدیک میشود. من آلبومهایی را که تولید کردهام، همه را با دلسپردن و حوصله کردن و هزینه کردن و عشق ورزیدن تولید کردهام اما متأسفانه امروز به جایی رسیدهام که گاهی به خودم میگویم شاید اشتباه کردهام که این طور کار کردهام. ** دستگاهِ یک میلیاردی را گذاشتم گوشه خیابان مدیر شرکتِ امروز بهخاطرهها پیوستهی «همآواز آهنگ» حرفهای دردناک دیگری هم دارد: هشت سال پیش که شرکت را تعطیل کردم، دیدم چیزی حدود چهار میلیارد تومان از سرمایهام را دور ریختم و آتش زدم. دستگاهی داشتیم که با آن روزی بیست هزار نوار تولید میکردیم؛ این دستگاه را گذاشتم کنار خیابان و جالب اینکه حتی افرادی که ضایعات میخرند هم حاضر نمیشدند آن را ببرند، چرا که دستگاه، سنگین بود و میگفتند باید آن را با جرثقیل حمل کرد. یک میلیارد پولِ دستگاه دیجیتالِ ما بود؛ دستگاه چاپ داشتیم، دستگاه بستهبندی داشتیم، خلاصه خیلی امکانات داشتیم اما همه را ریختم دور! ای کاش زودتر از فضای موسیقی خارج میشدم؛ اینکه دیر متوجه شدم شاید به این دلیل بود که وقتی آدم آلوده چیزی میشود، باید تا پایان خط برود و مدام به داشتههایش فکر میکند، اما زمانی به خودش میآید و میبیند این آلبومها را منتشر کرده و برای آنها هزینههای فراوانی کرده، ولی سود که نبرده، هیچ، بلکه همهاش ضرر کرده است. بعد با خود میگوید بعد از سی سال به جایی رسیده که از زمانی هم که آغاز کرده بوده، عقبتر است! روی داشتههایش هم اگر بخواهد حساب کند، میبیند که آثاری را که طی سی سال تولید کرده، در جامعه امروزی هیچ خریداری ندارد و گویی یک چیز بنجل و بهدردنخور شده است که باید آنها را دور بریزد. ** امروز هر که هرچه بخواهد، میخواند و منتشر میکند با آنکه میدانم جبر روزگار و تغییر مناسباتِ اهل زمانه و بیتوجهیهای گروههایی از مردم و مسئولان نسبت به رعایت حقوق مصنف و مؤلف و ناشر، موجب خاکسترنشین شدنِ شرکتهای موسیقاییِ موفقِ دهههای گذشته است، اما چرایی نابودی آن شرکتها را از مدیر «همآواز آهنگ» میپرسم تا شاید در این میان ناگفتهیی گفته شود. سلطانی میگوید: چراییِ این اتفاق ریشه عمیقی در فرهنگ و هنر ما دارد، چرا که به نظر میرسد بسیاری از مسئولان ما اصلاً موسیقی را دوست ندارند. در چنین شرایطی شما چه انتظاری دارید که شرکتهای موسیقایی بتوانند روی پای خود بایستند و به کار خود ادامه دهند. این وضع موجب شد که موسیقی به حاشیه برود و زیرزمینی بشود و تبدیل به نوعی موسیقیِ پرخاشگر و بیهویت شود که روح و روان و اخلاقِ جوانان ما را نشانه گرفته است. ما اکنون در زمانهیی زندگی میکنیم که پیشرفتِ فنّاوری موجب شده به محض تولید یک قطعه موسیقی، بتوان آن را از طریق اینترنت در سراسر دنیا برای همه شنوندگان پخش کرد و در چنین شرایطی کسی واقعاً نمیتواند جلو این حجم از آثار مختلف را بگیرد. حال شما این شرایط را مقایسه کنید با دورانی که شرکتهایی مثل ما خون دل میخوردند تا مجوز برای انتشار یک آلبوم مجوز بگیرند و خون دل میخوردند تا یک آلبوم جمع ساخته و پخش شود و مردم آن را بشنوند. الآن طوری شده که هر کس هرچه دلش بخواهد میسازد و میخواند و پخش میکند. در نتیجه میبینیم که موسیقیها اغلب افتضاح است، تنظیمها و شعرها افتضاح است و جالب آنکه مردم هم از این آثارِ بیکیفیت استقبال میکنند. زمانی که موسیقی حرام اندر حرام اندر حرام بود، ما چه آثاری را تولید میکردیم و امروز شما ببینید چه آثاری تولید میشود! من با صدای همه هنرمندان بزرگ موسیقی ایران آلبوم تولید کردهام؛ آقای شجریان، خدابیامرز پرویز مشکاتیان، آقای ناظری، آقای افتخاری، آقای سراج، صدیق تعریف، دکتر محمد اصفهانی، علی لهراسبی، سعید شهروز، مجید اخشابی، از همه اینها من آلبوم دارم، اما به چه درد میخورد وقتی مردم دیگر سیدی نمیخرند؟ ** مدیر یک سایت فروش قانونی موسیقی: نشر دیجیتال هزینه توزیع را از دوش ناشر برمیدارد چند سالی پس از رشد قارچگونه سایتهای دانلود رایگان و غیرمجازِ موسیقی و نیز اوج گرفتنِ دانلودهای غیرقانونیِ مخاطبانِ موسیقی، اندک سایتهای مجوزداری پدید آمدهاند که موسیقی را به شکل قانونمند و در ازای دریافتِ بهای آن به دست مخاطب میرسانند تا ناشران موسیقی نیز از این طریق بتوانند از بخشی از حقوق مادیِ آثار تولیدی خود برخوردار شوند. «بیپ تونز» یکی از این سایتهای دانلود قانونیِ موسیقی است. فرزام حجازی، مدیرعامل «بیپ تونز»، معتقد است که اینگونه سایتها میتوانند به ناشران موسیقی کمک کنند. او میگوید: ما در یک دوره گذار به سر میبریم؛ گذار از عرضه آلبوم به شکل فیزیکی، به عرضه دیجیتالی آلبومهای موسیقی. در این شرایط «بیپ تونز» تصمیم گرفت بستری را فراهم آورد که تا جایی که میشود بتوان از فضاهای غیرفیزیکیِ عرضه آلبومهای موسیقی برای ناشران درآمدزایی کرد. اینکه چهقدر ما توانستهایم به ناشران موسیقی کمک کنیم را باید خود ناشران بگویند، زیرا بخشی از اقتصاد ناشران موسیقی به تولید آلبوم مربوط است و بخشی نیز به برگزاری کنسرت. با وجود این، برداشت ما این است که تزریق مالی که ما به فضای موسیقی میکنیم، به نسبت خوب است؛ اما اینکه این تزریق تا چه حد جوابگوی ناشران است را باید خود آنان پاسخ دهند. اما این نکته را باید در نظر داشت که نشر در فضای دیجیتال به نسبت نشر در فضای فیزیکی این مزیت را دارد که دیگر نیازی نیست که ناشر بخواهد در بخش چاپ و بستهبندی سیدی و نیز توزیعِ آن در سطح شهرها هزینه کند؛ ضمن اینکه وقتی یک آلبوم موسیقی به شکل فیزیکی توزیع و عرضه میشود، زمان میبرد تا پولِ حاصل از فروش آن از سطح فروشگاههای سطح شهر جمع شود و به دست ناشر برسد و امروز چندان بهصرفه نیست. اما در عرضه دیجیتال، ناشر یک ریال هزینه اضافی برای توزیعِ اثر خود نخواهد داشت. برای نمونه در سایتِ ما، ناشر فایل آلبوم خود را به ما میدهد و طبق قرارداد، هفتاد درصدِ فروشِ هر اثر به او تعلق دارد و سی درصد نیز سهم ما خواهد بود. البته میزانِ این درآمد برای ناشران، بسته به نوع آلبومهای موسیقی که پاپ باشد یا سنتی یا انواع دیگر، متفاوت است. ** ناشران موسیقی و سایتهای فروش قانونی موسیقی؛ رضایت یا نارضایتی؟ شرکت صوتی - تصویری سروش نیز در بخش موسیقی آثار مهم و ماندگاری را در گونههای مختلف تولید و منتشر کرده است. از انواع موسیقی سنتی گرفته تا موسیقی سریالها و نیز موسیقی پاپ. این شرکت که زیرنظر سازمان صدا و سیما فعالیت میکند (هرچند مدیر تولید واحد موسیقی این شرکت معتقد است که سروش به شکل خصوصی اداره میشود)، از توان بیشتری نسبت به ناشران خصوصی موسیقی برای پابرجا ماندن برخوردار است، اما با وجود این، دانلودهای غیرقانونی آثار موسیقایی، فعالیت این شرکت را هم تحت تأثیر قرار داده که ثقفی، مدیر تولید واحد موسیقی شرکت سروش این مسئله را تأیید میکند. او میگوید: دانلودهای غیرمجاز اینترنتی فروشِ فیزیکی آلبومها را برای ما مشکل کرده است. ثقفی اما معتقد است سایتهایی که آلبومها را به شکل قانونی میفروشند، به حال ناشران موسیقی مفید بودهاند. وی توضیح میدهد: وقتی عرضه آلبوم موسیقی به شکل اینترنتی صورت میگیرد، میزان فروش نیز بیشتر میشود و درآمد شرکتها هم بالاتر میرود. اگر مسئولان امر بهنحوی جلو این دانلودهای غیرقانونی را بگیرند، میزان درآمد ناشران از فروش اینترنتی آثارشان بسیار بیشتر خواهد شد. البته درصدی از مخاطبان علاقهمندند که آلبومها را به همان شکل فیزیکی بهصورت سیدی تهیه کنند و ما میبینیم که گروهی از مخاطبان ترجیح میدهند آلبومهای فاخر را به شکل اصل تهیه کنند، یعنی سیدی آنها را بخرند. علیاکبر سلطانی (همآواز آهنگ) اما معتقد است سایتهای فروش و دانلود قانونی موسیقی نیز نتوانسته کمکی به ناشرانِ ورشکسته شده موسیقی ایران بکند. او معتقد است: این سایتها سود چندانی به حال ما ندارند. برخی از این سایتها به ما هم پیشنهادهایی دادند و یکی، دو سال هم با آنان کار کردیم، اما آخر سال که بیلان گرفتیم، دیدیم این همکاری از نظر اقتصادی هیچ توجیهی ندارد، از این رو قراردادهایمان را لغو کردیم. نویدپور، مدیر شرکت «آوای نوین اصفهان»، نیز با اشاره به همکاری با سایتهای فروش قانونی موسیقی، این همکاری را ناموفق میداند و درباره چرایی آن میگوید: با توجه به تجربهیی که من از همکاری با یکی از این سایتها دارم، باید بگویم که آن سایت نیز تنها به فکر منافع خودش است. آثاری از من را در سایتشان عرضه میکردند که من میدیدم اصلاً درآمد آن را برای من محاسبه نکردهاند. وقتی هم تماس میگرفتم، میگفتند که ببخشید، اشتباه شده! ما نمیدانستیم آن آلبوم مال شما است. به طور کلی چنین سایتهایی نتوانسته جوابگوی منِ ناشر باشد و من بهکلی از کار در این حوزه ناامید شدهام. ** چرا برخی ناشران دوست ندارند آلبومهایشان در اینترنت به فروش برسد؟ مدیرعامل «بیپ تونز» با اشاره به اینکه نمیتوان ناشران را مجبور کرد که آثارشان را از طریق سایتهای قانونی فروش و دانلود آثار موسیقایی عرضه کنند، درباره بیمیلی برخی ناشران نسبت به عرضه آلبومهایشان از طریق این سایت و سایتهای مشابه، گفت: ما ناگزیریم در همکاری با ناشران مختلف چارچوبهای حقوقی محکمی را داشته باشیم تا بتوانیم در بحث جلوگیری از دانلودهای غیرمجاز از کار خودمان دفاع، حقوقی کنیم؛ اما برخی ناشران این چارچوبهای حقوقی شفاف و دقیق را نمیپسندند، زیرا برخلاف میلِ برخی شرکتها، شفافیتهای مالیاتی و بیمهیی و حقوقی را در پی خواهد داشت. مانع دیگر، مالکیتِ حقوقیِ برخی آثار است که واقعاً بر سر آنها دعوا وجود دارد که البته این مسئله در آلبومهای سنتی بیشتر است. گاه میبینیم دو یا چند شرکت ادعای مالکیت یک آلبوم را دارند و ما نمیدانیم باید پول قراردادِ فروش آن آلبوم را به چه کسی بدهیم. جدای از این، شماری از ناشران هم هستند که اصلاً از شیوه پخش مجازی آثارشان خوششان نمیآید و دوست دارند آلبومها را به همان شکل فیزیکی در سطح شهر پخش کنند. ** همه تلاشها برای آنکه دانلود غیرقانونی از رونق بیافتد مدیرعامل «بیپ تونز» ارزیابیاش از تأثیر این سایت و سایتهای مشابه در جلب توجه مخاطبان به دانلود قانونی آثار موسیقایی را اینطور شرح میدهد: از حدود پنج سال پیش که «بیپ تونز» کارش را آغاز کرده، هدفش این بوده که در درجه اول، مخاطبانی را که برای شنیدن موسیقی پول میدهند، جذب کند و لزوماً هدفش این نبوده که مخاطبی را که برای موسیقی پول نمیدهد، جذب کند، زیرا این مسئله کار فرهنگی فراوان و بسیار وسیعی را میطلبد که فراتر از توان شرکتِ خصوصی کوچکی همچون «بیپ تونز» است. در کنار این، ما تلاش بسیاری کردیم که مسائل حقوقیِ فضای موسیقی را پیگیری و روشن کنیم که این، زمان بسیار زیادی برد. نخستین نتایج این تلاش، تازه امسال به بار نشست که دیدیم فروش چند آلبوم تازهمنتشرشده بسیار بالا بود. برای نمونه فروش آلبومِ آخر همایون شجریان (امشب کنار غزلهای من بخواب) طی یک هفته، یکونیم برابر بیشتر بوده از فروشی که ما از آلبوم قبلی او طی دو سال داشتهایم. این، نشانگر آن است که مخاطب قطعاً افزایش یافته است. حجازی از جزئیات پیگیریهای حقوقی مؤسسهاش در فضای موسیقی نیز سخن میگوید: ما اول بررسی کردیم که اگر مخاطب ایرانی بخواهد قطعه آهنگی را گوش بدهد، اول میرود آن را در گوگل جستوجو میکند و از طریق سایتهای غیرقانونی آن قطعه را به رایگان دانلود میکند. الآن گوگل ابزارهایی را ایجاد کرده که صاحبان محتوا میتوانند شکایت کنند و لینک دانلودهای غیرقانونیِ آثار خود را از گوگل حذف کنند. دوم اینکه ما با بسیاری از این سایتهای غیرقانونی مذاکره کردیم و قانعشان کردیم که یا لینک دانلود غیرمجازِ آثار را حذف کنند و یا لینک بدهند به سایت فروش قانونیِ آثار، که کمکم دارد این مسئله باب میشود. اگر شما آلبومِ «دَرهم»ِ رضا یزدانی را در اینترنت جستوجو کنید، نمودِ این کمتر شدن لینکهای دانلود غیرقانونی را میتوانید ببینید. این، کاری است که ما آغاز کردهایم و احتمال میدهیم تا یک سال آینده به جایی برسیم که هشتاد، نود درصد از لینکهای دانلود غیرقانونی آثار موسیقی در اینترنت حذف شود. وی ادامه میدهد: البته این را هم بگویم که وزارت ارشاد در این موضوع کمترین نقشی را نداشته و کمکی به ما نکرده است و همه پیگیریها را خودِ ما انجام دادهایم. ارشاد گویی حتی یک اخطار ساده هم نمیخواهد به این سایتها بدهد؛ کاری که ما کردیم. ما به آن سایتها گفتیم اگر لینک دانلود غیرقانونی را حذف نکنید، شکایت میکنیم و ماجرا ارجاع میشود به فیلترینگ. بنابراین، چون ارشاد این کار را نکرد، ما خودمان به دنبال راهحلهای حقوقیاش، حتی در حقوق بینالملل، رفتیم و کار را پی گرفتیم و با تلگرام نیز حتی بر سر کپیرایت به نتایج بسیار خوبی رسیدیم، اما در کل با آن نتیجه دلخواهمان هنوز یک سال فاصله داریم. البته وضع کپیرایت در دنیا نیز آنچنان خوب نبوده و کشورهای غربی نیز تازه توانستهاند راهحلهای آن را پیداکنند. از سال 1998 که تقریباً اینترنت در دنیا اوج گرفت، تا سال 2015، بازار موسیقی در دنیا روزبهروز کوچتر شد و به حدود یکسومِ فروشِ پیش از سال 98 رسید. اما آنقدر تلاش کردند تا راهحل آن را یافتند که بخش مهمی از آن به مسائل حقوقی رعایت کپیرایت مرتبط میشود و بخشی هم به سرویسهای موسیقی مرتبط میشده و از 2015 به این سو دوباره بازار جهانی موسیقی رشد پیدا کرد و پیشبینی میکنند که بتوانند زیان 17 ساله 98 تا 2017 را در 10 سال جبران کنند. ** آهنگسازی که یک آهنگ را به پنج ناشر فروخته است! مدیر «آوای نوین اصفهان»، بیمهری اهالی موسیقی را هم یکی از سببهای دلزدگیاش از فضای موسیقی میداند و منظورش از این بیمهریها را اینطور توضیح میدهد: من با موزیسینی همکاری کردهام که یک آهنگ را به پنج نفر فروخته است. حالا اگر برعکسِ این اتفاق میافتاد و من بدون اجازه او یک آهنگش را کار میکردم، آن موزیسین پوست مرا میکند. سؤال من این است که چطور او میتواند آهنگی را که به من فروخته، به چهار نفر دیگر نیز بفروشد؟ پس قانون چه میگوید؟ البته شاید تهیهکنندگانی هم بودهاند که شکایت کردهاند و نتیجه هم گرفتهاند؛ اما اکثر این شکایتها نتیجهیی نداشته است. البته اگر کسی هم بخواهد به این صحبتهای من اعتراضی بکند، حرف خود را با مدرک ثابت میکنم. ** نابرابری نگاه مسئولان نسبت به سینما و موسیقی غلامعلی علمشاهی بر این باور است که مسئولان بین موسیقی و سینما فرق میگذارند و به موسیقی توجه بسیار کمتری دارند. او میگوید: بسیاری از فیلمهایی که در سینما تولید میشود، با بودجه و وامهای دولتی و نهادهای مختلف ساخته میشود؛ چرا برای موسیقی چنین وامهایی را در نظر نمیگیرند. از آنسو شما سینما را ببینید؛ چه فیلمهایی در سینماها اکران میشود؟ بسیاری از افرادی که فیلم میسازند، با وجود آنکه فیلمشان در گیشه شکست میخورد و فروش نمیکند، باز هم وام میگیرند و فیلم بعدی را میسازند. پس چرا در موسیقی کسی به منِ تهیهکننده از این وامها نمیدهد که بتوانم یک آلبوم مناسب تولید کنم؟ این درحالی است که امکان ابتذال در فیلم به مراتب بیشتر از موسیقی است، اما متأسفانه ما حامی نداریم و دولت ما را حمایت نمیکند. صدا و سیما نیز میتواند برنامهیی ترتیب دهد تا موسیقیهای مجوزدار را به مردم معرفی کند. مدیر «آوای نوین اصفهان» نیز معتقد است که فرق گذاشتن مسئولان بین موسیقی و سینما، از گلایههای همیشگی اهالی موسیقی است. ** به سود فروش آلبومها فکر نمیکنیم / ما وظیفه دیگری داریم مدیر تولید واحد موسیقی شرکت سروش معتقد است که اگر کیفیتِ محتوای یک آلبومِ موسیقی بالا باشد و هنرمندان شاخص آن را تهیه کرده باشند، مخاطبان آن آلبوم را خواهند خرید. او میگوید: با همه این شرایط که امروز فروش آلبوم کمتر از دهههای هشتاد و هفتاد شده است، ما کمابیش فروش خودمان را داریم، زیرا کوشیدهایم کارهای با کیفیت تولید کنیم و اغلب با خوانندگان ارزشمند همکاری میکنیم. ما به صورت شخصی تصمیم نمیگیریم که چه آلبومی را با چه هنرمندی تولید بکنیم؛ ما یک شورا داریم که چند نفر از استادان بزرگ موسیقی ایران در آن حضور دارند و شورا تصمیم میگیرد که یک آلبوم در حدّ سروش است یا نیست. بنابراین، میخواهم بگویم که ما زیاد به سود فروش آلبوم فکر نمیکنیم؛ توجهمان بیشتر به این است که کار فرهنگی بکنیم، برای همین به دنبال کار فرهنگی و آلبومهای موسیقایی ارزشمند و فاخر هستیم و چندان به این فکر نمیکنیم که کار فروش داشته باشد یا نداشته باشد. وی ادامه میدهد: مدیرعامل تازه ما، آقای دکتر حسینی، نیز بسیار تأکید دارد که کارها حتماً فاخر و ارزشمند باشد و با تأیید شورا انتخاب شود. برای نمونه ما به تازگی کاری را با همکاری وزارت بهداشت درباره بیماری ایدز تولید کردیم که در گونه موسیقی پاپ است و «به سوی صفر» نام دارد و بدیهی است در تولید چنین کارهایی اصلاً به سودِ اقتصادی آنها فکر نکنیم. یا کار دیگری تولید کردهایم با نام «باز این چه شورش است» که محمدهاشم احمدوند همه هفت دستگاه و پنج آواز ردیف موسیقی ایران را با همراهی نی و براساس شعرهای محتشم کاشانی خوانده است و به زودی منتشر خواهد شد. کمتر ناشری میتواند اینچنین کارهایی را منتشر کند و ما وظیفه خود میدانیم که کارهای موسیقاییِ ارزشمندی را که شاید سود اقتصادی هم نداشته باشد، تولید کنیم. ** آلبوممان را کجا تبلیغ کنیم؟ در دهههای هفتاد و هشتاد، هرچند اندک، اما شاهد بودیم که برخی از آلبومهای موسیقی در بخش پیامهای بازرگانی از صدا و سیما تبلیغ میشدند. برای نمونه میتوان به آلبومهای علیرضا افتخاری، حسامالدین سراج، فریدون آسرایی، عبدالحسین مختاباد، علیرضا قربانی، صدیق تعریف و برخی از آلبومهای موسیقی سریالها اشاره کرد. اما چند سالی است که همین تبلیغِ کمرنگ نیز به کلی محو شده است. مدیر تولید واحد موسیقی شرکت سروش نقش پخش تبلیغاتِ آلبومهای موسیقی از صدا و سیما را در کمک به ناشران موسیقی مهم میداند و به نکته مهمی اشاره میکند: در زمانی که تبلیغات صورت میگرفت، صداوسیما به همه شرکتهای موسیقی تخفیف میداد، اما به ما قدری بیشتر تخفیف میداد؛ اما با وجود همان تخفیف هفتاد، هشتاد درصدی، شرکتهای دیگر توان آن را نداشتند که هزینه تبلیغِ آلبومهایشان از تلویزیون را بپردازند و چون برایشان صرف نمیکند، آثارشان را از تلویزیون تبلیغ نمیکنند. البته این را بگویم که به زودی دوباره آلبومهای موسیقی از تلویزیون تبلیغ خواهد شد. مدیر «آوای نکیسا» هم معتقد است یک ناشر موسیقی جایی برای تبلیغ رسمی اثر خود ندارد. او میگوید: ما نمیتوانیم آلبوممان را در جایی تبلیغ کنیم؛ اگر به روزنامهها بدهیم که باید کلی پول بدهیم برای آلبومهایی که فروشِ بسیار ناچیزی دارد. توان تبلیغ روی بیلبوردها را هم که نداریم و اصلاً رسانهیی نداریم که کارمان را به مردم معرفی کنیم.∎