سلام صبورِ بیادعا، سلام ای کتیبه زخم!
صاحبخبر - علی(جمشید) خوشلفظ، از جانبازان هشت سال دفاع مقدس، بر اثر جراحات شیمیایی ناشی از دوران دفاع مقدس به یاران شهیدش پیوست. «وقتی مهتاب گم شد»؛ یکی از یادگاریهای ماندگاری است که از خوشلفظ برای ملت ایران به میراث گذاشته شده است. اثری که رهبر معظم انقلاب در تقریظی این کتاب را چنین توصیف کردند: «کام دل مشتاق را غرق لذت میکند و آتش شوق را در آن سرکشتر میسازد.» حمید حسام نویسنده کتاب «وقتی مهتاب گم شد» به مناسبت شهادت علی خوشلفظ راوی این کتاب، یادداشتی را در خبرگزاری «تسنیم»، منتشر کرد. متن یادداشت را بخوانید: برای مهتابِ به مقصد رسیدهام: شهید علی خوشلفظ یقولون آن الموت صعبٌ والله مُفارقةُ الاحبّاء أَصعَب سلام صبورِ بیادعا، سلام ای کتیبه زخم! همهجا پُر شده که تو پر کشیدی و پریدی و رسیدی به قرارگاه محضر حق، کنارِ رفقا و سر روی زانوی سیدالشهدا (علیهالسلام) و چشم در چشم 90 شهیدی که با هم عهدنامه شفاعت نوشتید. دو هفته پیش که روی تخت دیدمت، برای اولین بار پس از 30 سال رفاقت، خوشلفظ نبودی! حرف نمیزدی؛ فقط نگاهم میکردی با آن دو چشمی که آینه حماسهها بود و من اشک میریختم و لال شده بودم. میخواستم بگویم علی جان! سال گذشته در همین روزها به دیدار #آقا رسیدیم. آن دیدار که تو در آغوش آقا آرام گرفتی و گفتی آقاجان! من خیلی درد دارم اما شما را که دیدم، همه دردهایم را فراموش کردم. تو، 30 سال رفیق درد بودی و جامانده قافله مردان مرد. جسمت میان ما بود و جانت در ملکوتِ مهتابها و حتما مانده بودی که هر کس دلش برای متوسلیان، همت، شهبازی و چیتسازیان و 800 همرزم شهیدت تنگ شد، تو را ببیند؛ تو را که آینه شکسته اما بیغبار حماسهها بودی. علی جان! آن روزها که به بهانه نوشتن خاطراتت، شناسنامه رزم تو را میکاویدم، میدانستم که «درد» نام دیگر شناسنامه توست. نه درد دهها زخم تیر و ترکش و موج انفجار و گازهای شیمیایی که درد هجران نیمههای گمشده تو؛ درد دوری از علی چیتسازیان، علی محمدی، نادر فتحی، بهرام عطائیان و همه آنها که در شبهای مهتابی جنگ، گمشان میکردی. علیِ خوشمعنا! تو با خدایت در این سالهای قحطی رفاقت، چه میثاقی گذاشتی که قافلهسالار شهدای حرم -سرلشکر شهید حاج حسین همدانی- دو ماه پیش از شهادتش در مراسم رونمایی کتاب خاطرات به حال تو غبطه خورد و گفت: «مهتاب که گم نمیشود، علی خوشلفظ تازه پیدا شده و دارد نورافشانی میکند.» و حاج قاسم سلیمانی هم برایت نوشت: «علیِ عزیز، تمام گذشتههایم را به رخم کشیدی.» علیِ خوشمرام! که برای هیچ رفیقی، رفیق نیمهراه نبودی، قول و قرارها که یادت نرفته؛ به ما هم مزه «سلوک گمنامی» را بچشان و از «معبر تعلقات» عبورمان ده و به «راهکار اشک» ما را برسان. لبخند شفاعتی به ما -قبرستاننشینان عادات سخیف- بزن؛ای خوشرفیقِ رسیده به رفیقِ اعلی!∎