به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، در اقتصاد مجموعهای از قیمتها وجود دارد که از آنها تحت عنوان بردار قیمتها نام برده میشود. بردار قیمتهای ارز، نرخ بهره، اوراق قرضه، دستمزد، قیمت کالا و خدمات، اجاره و... را شامل میشود. این مجموعه معمولا در اقتصاد باید یک ریتم داشته باشد، یعنی با هم افزایش یا کاهش قیمت داشته باشند. همچنین کاهش و افزایش قیمت آنها باید تابع واقعیات بازار مربوطه باشد. قیمت دلار و بهطور کلی ارز بر حسب عرضه و تقاضای آن مشخص میشود.
به دلیل اینکه صادرات و منابع ارزی ما قابلتوجه نیست، در نتیجه با یک مشکل ذاتی در عرضه ارز مواجه هستیم. خصوصا در سالهای اخیر که با تحریمهای ارزی نیز مواجه شدهایم. این باعث میشود در اقتصاد کشور ما استعدادی در جهت افزایش نرخ ارز وجود داشته باشد.
درست است که در مجموع بهتر است قیمتها واقعی شوند و به سمت نرخ بازار بروند، اما نکته مهمی وجود دارد که خیلی از اقتصاددانان به آن توجه نمیکنند؛ واقعی شدن قیمتها در کشورهای در حال توسعه با افزایش قیمت نمایان میشود. به سمت واقعی شدن قیمتها حرکت کردن در هر اقتصادی قابل اجرایی شدن نیست. مجموعه مشکلات ساختاری کشور ما باعث میشود مکانیسم بازار در اقتصاد ما به خوبی کار نکند. افرادی که معتقدند نرخ ارز باید واقعی شود، یک روی سکه را میبینند. وقتی پیشفرضهای واگذارکردن ارز به بازار آزاد در اقتصاد ما کار نمیکند، نمیتوان تعیین قیمت ارز را به عرضه و تقاضا واگذار کرد.
در کشور ما دو بخش اقتصاد که متاثر از نرخ ارز هستند، منافعشان در تضاد است. نرخ ارز بالا به نفع تعداد محدودی از تجار و صادرکنندگان است. اعضای اتاق بازرگانی طرفدار این دیدگاه هستند. حوزه دوم تولید است. تولید نمیتواند با نرخ ارز بالا کار کند. سیاستگذاران باید بررسی کنند که کدامیک از این دو کفه ترازو، محمل اقتصاد است. تولید یا تجارت؟ واضح است که تا تولیدی نباشد تجارت نیز بیمعناست. تولید است که پرچمدار اصلی اقتصاد است و با همه محدودیتهایش اشتغال را پوشش میدهد و خود را سر پا نگه داشته است. نفع اقتصاد ملی در این است که به تولید توجه شود.
نرخ ارز برای بخش تولید بسیار حائز اهمیت است. تولید ما بهطور ساختاری شدیدا متکی به واردات کالاهای واسطهای و مواد خام است. بهطور مشخص در ترکیب واردات، حدود 86درصد آن مربوط به نیاز مستقیم صنعت و بنگاههای اقتصادی است؛ یعنی اینکه اگر قیمت ارز بالا باشد یا دسترسی به ارز خارجی کم باشد، تولیدکنندگان به مشکل برمیخورند. نقطه تمرکز اقتصاد مقاومتی توجه به تولید است. در تعامل با سیاستهای اقتصاد مقاومتی باید حواسمان به بخش مولد اقتصاد که همان تولید است، باشد.
نکته دیگر این است که تاکنون هیچ محاسبهای صورت نگرفته است تا نرخ واقعی ارز را تعیین کند. اگر به مکانیسم عرضه و تقاضا واگذار کنیم، معلوم نیست قیمت آن چقدر میشود. البته این قیمت نیز به دلیل محدودیتهای عرضه ارز، واقعی نیست.
در مجموع بهعنوان یک کارشناس طرفدار واقعی شدن قیمتها هستم، ولی در شرایطی که اقتصاد ما امکان کار کردن با مکانیسم بازار را ندارد و شکست بازار وجود دارد، ناچار به تنظیم بازار و مدیریت قیمتها هستیم. بهتر است نرخ ارز بینابین و مدیریت شده تعیین شود تا همه بخشهای اقتصادی منتفع شوند. با توجه به محدودیتهای ارزی به نظر نمیرسد در شرایط فعلی افزایش نرخ ارز به صلاح باشد.