شناسهٔ خبر: 23075134 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

درخت الفبا

صاحب‌خبر -

«ماهي سياهه» عنوان مجموعه‌اي از داستان‌هاي لئو ليوني است كه توسط غلامرضا امامي به فارسي ترجمه شده‌اند و توسط واحد كودك انتشارات به‌نگار (كتاب‌هاي سنجاقك) منتشر شده‌اند. غلامرضا امامي سال‌ها پيش نيز كتابي از لئو ليوني با عنوان «آبي كوچولو و زرد كوچولو» ترجمه كرده بود و حالا كتاب‌هايي كه در مجموعه «ماهي سياهه» منتشر شده‌اند گزيده‌اي از بهترين داستان‌هاي ليوني است. لئو ليوني در سال 1910 در آمستردام متولد شد؛ او اگرچه آموزش هنري نديده بود، اما از كودكي به موزه‌هاي مختلف هنري مي‌رفت و با نقاشي‌هاي هنرمندان مشهور آشنا بود و علاقه زيادي به نقاشي داشت. او بعدها به تحصيل در دانشگاه زوريخ پرداخت و در همين زمان تصويرها، نقاشي‌ها و طرح‌هاي او با اقبال زيادي روبه‌رو شدند. ليوني كه علاقه زيادي به ايتاليا داشت به آنجا مهاجرت كرد و اين كشور را براي زندگي انتخاب كرد. او در دانشگاه جنواي ايتاليا و در رشته اقتصاد در مقطع دكترا تحصيلاتش را به اتمام رساند، اما حكايت ورود ليوني به حوزه ادبيات كودكان حكايتي جالب است. آن‌طور كه غلامرضا امامي در ابتداي اين مجموعه اشاره كرده، ليوني در يكي از روزهايي كه براي ديدن نوه‌اش به شهر بولونيا می‌رود، در قطار داستاني براي او مي‌نويسد و خودش هم تصويري براي داستانش مي‌كشد. اين داستان همان كتاب «آبي كوچولو و زرد كوچولو» است كه بعدها شهرتي زياد يافت. اين كتاب درواقع نخستين اثر ليوني بود. چاپ آن در سال 1959 جايزه اول مجله هنري نيويورك‌تايمز و شهرتي جهاني را براي او به همراه داشت. بعد از آن بود كه ليوني به نوشتن و تصويرگري براي كودكان روي آورد.
امامي در بخشي از يادداشت ابتدايي‌‌اش نقل‌قولي از ليوني درباره ادبيات كودكان آورده كه در آن مي‌توان به ويژگي‌هاي داستان‌هاي ليوني پي برد: «وقتي بچه بودم با علاقه و اشتياق، جانوران به‌ويژه خزندگان را جمع مي‌كردم و آنها را در محفظه‌اي شيشه‌اي نگهداي مي‌كردم. آنجا را با شن، خزه، سنگ و سرخس شبيه محيط ‌زيست و زندگي طبيعي آنان مي‌ساختم. اكنون با ذهني شگفت‌آور، شكل، رنگ، بوي آنها و حتي سردي و سرماي ناشي از لمس بدن لغزنده قورباغه و سمندر و تپش تند قلب كوچكشان را به ياد مي‌آورم. بر اين باورم كه سرچشمه ادبيات بيشتر در احساس و خيال كودكانه نهفته است تا در فرايندهاي سنتي آموزش و يادگيري». ليوني جايزه‌هاي مختلفي را براي داستان‌ها و تصويرگري‌هايش به دست آورد. او در سال 1961 جايزه‌اي جهاني براي كتاب «ماهي سياهه-سويي‌مي» كسب كرد و همچنين كتاب‌هاي «تكه‌به‌تكه»، «ماهي فقط ماهي است» و «تمساح و موش كوكي» او برنده اول جايزه جهاني گرافيك كتابخانه آمريكا و مركز جورج استون در سال‌هاي 1968-1970شدند. ليوني تأكيد زيادي بر تصويرگري‌هاي ادبيات كودكان داشت و معتقد بود تصويرها بيش از كلمه‌ها مي‌توانند مفاهيم را به كودكان منتقل كنند. امامي درباره اهميت تصاوير در داستان‌هاي ليوني نوشته: «در داستان ماهي فقط ماهي است، تصويرها به كودكان نشان مي‌دهند، دو نوزاد كه كاملا يكسان و شبيه هم بوده‌اند، مي‌توانند هنگامي كه رشد مي‌كنند، تبديل به دو موجود كاملا متفاوت مي‌شوند. در اين داستان، قورباغه براي ماهي از دنيايي سخن مي‌گويد كه ماهي هرگز نديده است. در خيال ماهي، پرندگان، ماهي‌هايي بالدارند؛ گاوها ماهي‌هايي چهارپا با دو شاخ و انسان‌ها ماهي‌هايي هستند كه لباس مي‌پوشند و ايستاده روي دو پا راه مي‌روند. يك ماهي در آب –محل زندگي‌اش- راحت‌ترين زندگي را دارد. تصويرهاي هنرمندانه ليوني به داستان‌ها مفهومي جديد مي‌افزايد و اين نقش‌ها نه‌تنها تخيل كودك را تحريك مي‌كنند بلكه مفهوم عميق‌تري به زندگي كودك مي‌بخشد. كلمات توان آن را ندارند كه پيام‌هاي تصويرهاي ليوني را بيان كنند.»
«شاعر»، «درخت الفبا»، «هرچيزي رنگي دارد» و «نوازنده» چهار كتاب مجموعه ماهي سياهه هستند كه مدتي پيش با ترجمه غلامرضا امامي به ‌چاپ رسيده‌اند. در داستان «شاعر»، شخصيت داستان، فردريك، رؤياپردازي در ميان موش‌هاي مزرعه است. امامي درباره اين داستان نوشته است:‌ «به باور روان‌شناسان، به‌هنگام نياز، رؤياهاي شاد ما را اميدوار مي‌سازد. تنها واژه‌هاي متن نيستند، بلكه تصويرهاي زيباي ليوني است كه موش‌ها و بچه‌ها در تخيلشان، نور خورشيد را دوباره زنده مي‌كنند، گرم مي‌شوند و رنگ گل‌ها، برگ‌ها و توت‌ها قلبشان را شاد مي‌سازد. وقتي فردريك دوستانش را به ياد دنياي گذشته شادشان مي‌اندازد، رنگ خاكستري به رنگ‌هاي روشن‌تر و گرم‌تر تغيير مي‌كند و يادمان مي‌آورد كه يادها و خاطرات ما از تجربه‌هاي شاد گذشته مي‌تواند روحمان را از افسردگي نجات دهد، شعله اميد را در دلمان بيفروزد و به يادمان مي‌آورد كه در چنبره سختي‌ها و غم‌ها، رؤياهاي شاعرانه و شاد و هنرمندانه مايه رهايي ماست». امامي همچنين درباره داستان «درخت الفبا» نوشته: «داستان جذاب درخت الفبا به‌جاي آنكه بگويد يا شعار دهد، نشان مي‌دهد كه ادبيات چيست. همان‌گونه كه تصويرها نشان مي‌دهند حرف‌هايي كه روي درخت الفبا بزرگ مي‌شوند، باد آنها را مي‌برد. حتي هنگامي كه ما حرف‌ها را به خوبي فراگرفتيم، هيچ قدرت ماندگاري در ذهن ما ندارند. توانايي تبديل حرف‌ها به كلمه‌هاي ساده، ادبيات نيستند. وقتي كلمه‌ها چيزهايي با مفهوم واقعي بگويند، درخت الفبا به هدف خود رسيده است.